سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعمجلهنخستین خبرهایادداشت ها

دگردیسی در جایگاه بلخ: از محل تلاقی تمدن ها تا میدان قدرت،سیاست و ثروت (۶)

۱۶ اسفند(حوت)۱۴۰۰-۲۰۲۲/۳/۷

ولایت بلخ در شمال افغانستان قرار دارد و به دلیل داشتن زمین های حاصل خیز و پتانسیل بالا در بخش کشاورزی شهرت دارد. مزارشریف واقع در بلخ، چهارمین شهر بزرگ افغانستان و از مهم ترین شهرهای شمالی این کشور است. در سال های گذشته با توجه به ثبات نسبی امنیتی و سیاسی در بلخ، پروژه های انکشافی و ساختمانی مانند احیای آبیاری اتفاق افتاده است. بلخ دارای استانداردهای بالای آموزشی و سواد نسبتاً بالایی است که برای زنان نیز آموزش در وضعیت بهتری قرار دارد. دانشگاه بلخ دومین دانشگاه بزرگ افغانستان است. بلخ از نظر قومی متنوع و  از جمله جوامع قابل توجه تاجیک، هزاره، پشتون، عرب، ازبک، ترکمن و هزاره سنی است. والی این ولایت از سال ۲۰۰۴ تا سال۲۰۱۸ عطا محمد نور شخص پرقدرت با پایگاه اجتماعی و سیاسی است که از قومیت تاجیک است. این ولایت اگرچه از ولایت های امن افغانستان به شمار می رفته اما در سال های اخیر حملات گروه های شورشی از نواحی در شمال شرق مانند شاهراه بغلان-کندز و شمال غربی شاهراه بادغیس-فاریاب افزایش یافته است. از لحاظ ترکیب جمعیتی همانطور که آمد این ولایت شامل تاجیک ها، ازبک ها، ترکمن ها و هزاره ها هستند.

ولایت بلخ که در موقعیتی استراتژیک در شمال افغانستان و هم مرز با ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان قرار دارد، یکی از پنج ولایت سنتی درجه یک یا سطح اول در کشور است که این درجه بندی به آن ولایاتی که اهمیت جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی خاصی دارند، اطلاق می شود. تمام ولایات درجه اول –یعنی هرات، قندهار، ننگرهار، قندوز و بلخ- به طور رسمی یا غیر رسمی، مراکز منطقه ای هستند. بلخ به چهارده ولسوالی تقسیم شده است. شهرهای مهم آن شامل مزار شریف، بلخ، خلم و حیرتان (شهر مرزی با ازبکستان) هستند. بیشتر فعالیت های اقتصادی و بازرگانی در مزار شریف و دهدادی و پس از آن در شهرهای کوچکتر بلخ، شولگره و چمتال متمرکز است. پیشرفت های صنعتی عمده در این ولایت عبارتند از کارخانه صنعتی کود و برق، منسوجات بلخ، سیلو بلخ، و پنبه و روغن نباتی بلخ، هرچند که این کارخانه ها به دلیل سال ها درگیری به شدت تخریب یا غیرفعال شده اند(Feshstein,2010: 9).

مرکز این ولایت، مزار شریف، چهارمین شهر بزرگ افغانستان، عملاً به‌ عنوان مرکز منطقه ‌ای عمل می‌ کند، موقعیتی که به طور رسمی در دهه ۱۹۳۰، در دوره نجیب الله (اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰)، دوره جنبش مقاومت (اواسط اواخر دهه ۱۹۹۰)، و به معنای خاصی در دوره طالبان (۱۹۹۸-۲۰۰۱) تصرف کرد. از نظر زیرساخت نیز، این مرکز از سایر مراکز ولایتی در شمال پیشرفته تر بوده و دارای یک دانشگاه دولتی و چند دانشگاه خصوصی، مراکز آموزش فنی، یک فرودگاه غیرنظامی و کنسولگری های خارجی بوده است. نماد مرکزی مزار شریف، حرم حضرت علی (معروف به روضه شریف)، یکی از دلایل اصلی تثبیت مزار به عنوان یک شهر و به عنوان یک مرکز تاریخی برای زیارت است.

 مزار شریف از گزند سلسله جنگ و درگیری های افغانستان نسبتاً سالم ماند که این امر به توسعه سریع اقتصادی آن از سال ۲۰۰۳ به بعد کمک کرد. گسترش مناطق مسکونی و هجوم جمعیت، این منطقه را به میزان قابل توجهی بزرگ کرد. تقریبا نیمی از اراضی این ولایت را هموار/ مسطح و ۴۲ درصد آن را کوهستانی می دانند. نفوس/جمعیت ولایت بلخ از نظر قومی ناهمگون و متنوع است اما بین قومیت، فرآیندهای سیاسی و الگوهای اسکان تاریخی در سراسر این ولایت همبستگی و ارتباط نزدیکی وجود دارد. شمالی ترین نواحی حاشیه رود در امتداد آمودریا و نیز ناحیه نیمه بیابانی حاشیه ای که آن ناحیه را از شمالی ترین منتهی الیه منطقه آبی جدا می کند، ترکمن نشین هستند. منطقه آبیاری شده توسط سیستم تاریخی هجده نهر ایجاد شده است که از آب رودخانه بلخ استفاده می کند و ولسوالی های بلخ، چمتال و چاربولک (و بخش هایی از ولسوالی فیض آباد و آقچه در همجوار ولایت جوزجان) را قابل کشت ساخته است. این منطقه قومیتی مختلط دارد. حاصلخیزترین مناطق عمدتاً پشتون نشین (ولسوالی بلخ) و برخی عرب ( دهدادی) هستند. نواحی شمالی ‌تر با زمین ‌های کمتر حاصلخیز و دسترسی کمتر به آب برای آبیاری منظم، غالباً عرب ‌ها یا ازبک ‌ها، با گروه های هزاره‌ ها هستند (ولسوالی‌های دولت آباد و چاربولک). مزارشریف مختلط است. اگرچه هسته اصلی تاجیکی داشته، اما اکنون دارای جوامع قابل توجه دیگری (مانند هزاره ها) نیز هست. پشتون های ولایت بلخ نوادگانِ آن جمعیت هایی هستند که در اواخر دهه ۱۸۰۰ توسط امیر عبدالرحمن خان در تلاش برای تحکیم کنترل کابل بر منطقه و در عین حال حذف گروه های مزاحم از جنوب، در این منطقه ساکن شدند. برخی از ازبک ‌ها و ترکمن‌ ها نیز از نوادگان کسانی هستند که پس از انقلاب در سال ۱۹۱۷ تا ۱۹۳۰ از اتحاد جماهیر شوروی به سمت جنوب گریختند، اگرچه اکثریت آنها کاملاً بومی هستند. اعراب نیز عمدتاً از آسیای مرکزی هستند که در اواخر دهه ۱۸۰۰ به جنوب کوچ کردند. هزاره ها بومی هستند، اگرچه بسیاری از مناطق دیگر افغانستان در این ولایت اسکان داده شده اند. نهایتاً تاجیک ها کاملا بومی هستند. ولایت بلخ نسبت به سایر ولایت ها در دسترسی به امکانات آموزشی و تحصیلی تا حدودی بهتر است. بر اساس «کارت امتیازی متوازن» وزارت صحت عامه، که تحویل بسته اولیه خدمات صحی را به صورت سالانه ارزیابی می ‌کرد، در سال ۲۰۰۸، بلخ در رده هفدهم از بیست و نه ولایت ارزیابی شده قرار گرفت و تقریبا در حد میانگین ملی امتیاز کسب کرد. بلخ همچنین بین سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷ عملکرد خود را بهبود بخشید، اما در سال ۲۰۰۸ اندکی بازگشت به عقب داشت. مانند سایر نقاط افغانستان، امکانات پزشکی غالبا در شهرها (یعنی مزار) متمرکز است (Fishstein,2010: 12).

بلخ در گذرگاه تاریخ

بلخ منطقه ای باستانی با قدمتی ۲۵۰۰ ساله است که در دشتی بین کوه‌ های هندوکش و رودخانه آمودریا در شمال افغانستان واقع شده است. بلخ که توسط فاتحان عرب به عنوان اُم البلاد، «مادر شهرها» شناخته می شود، در مسیرهای اصلی جاده ابریشم قرار داشته است. تاریخ این شهر درخشان و قابل توجه بود تا اینکه چنگیزخان و انبوه مغولان در سال ۱۲۲۰ در این منطقه ویرانی به بار آوردند؛ بلخ هرگز به طور کامل بهبود نیافت و مقر حکومت به مزارشریف منتقل شد. بلخ یکی از قدیمی ترین شهرهای جهان است که تاریخ آن به ۳۳۰ سال قبل از میلاد باز می گردد. این منطقه تحت تسلط فاتحان مختلف مانند ترک ها، کوشانی ها و اعراب قرار گرفت و همانطور که گفته شد در سال ۱۲۲۰ توسط چنگیزخان تصرف شد. بلخ در سال ۱۸۵۰ به افغانستان پیوست. این شهر به دلیل تاریخ درخشان با نام های مختلف شناخته می شود. چنانکه از آن به عنوان سرزمین هزارشهر و یا هم «مادر شهرها» یاد می شود. تأثیرات متنوع فرهنگی آن همچنان بر میراث و سبک زندگی آن تا به امروز تأثیر خود را گذاشته است.  این شهر علی رغم اینکه در دوره طالبان با رادیکالیزه شدن مواجه شد اما هنوز یک شهر جهانی و چندفرهنگی است و در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد. بلخ را مرکز دین زرتشت نیز می دانند. اگرچه این دین معمولاً با نام ایران گره خورده است اما اعتقاد بر این است که دین زرتشت در واقع بین سال های ۱۸۰۰ تا ۸۰۰ قبل از میلاد در افغانستان سرچشمه گرفته است. گفته می شود رهبر زرتشت در این شهر زندگی کرده و در گذشته است و اولین بار دین خود را در منطقه بلخ تبلیغ کرده است. همچنین گفته می شود که این ولایت مرکز تاسیس امپراتوری اشکانی بوده است. باتوجه به این خاستگاه امروز دین زرتشت در افغانستان دارای پیروانی است و حدود ۲۰۰۰ پیرو دارد. بلخ همچنین به عنوان زادگاه نوروز شناخته می شود که پیشینه این جشن در این ولایت به ۳۰۰۰ سال قبل برمی گردد(NIGHOSKAR,2020).

بلخ در طول تاریخ طولانی خود پایتخت منطقه باستانی باختر یکی از شهرهای بزرگ خراسان و از مراکز برجسته دوره عباسیان بوده است. این شهر که منابع خوبی داشت، روی یک مخروط آبرفتی(منطقه وسیعی از رسوبات رودخانه) قرار داشت که برای آبیاری مناسب بود. جغرافیا عامل مهمی در تبیین برجستگی و تمایز بلخ می باشد. در همین رابطه، به خاطر انگور، پرتقال، نیلوفر آبی، نیشکر و نژاد عالی شتر شهرت داشت. مهمتر از همه، چندین راه تجارت طبیعی در بلخ تلاقی دارند. راه بلخاب به بامیان و از آنجا به کابل راه دارد؛ از میان تمام مسیرهای هندوکش، این غربی ترین و راحت ترین مسیر برای یک کاروان تجاری بارگیری است. در نتیجه صنعت و تجارت و همچنین کلام، فلسفه و هنر در بلخ رونق یافت. اما لازم به ذکر است بلخ ثروتمند بود اما نه قدرتمند، و به همین جهت مایه حسادت و ارزش یافتن همسایگان جنگجوتر شد. بلخ بارها بین حاکمان عرب، فارس و ترک دست به دست شد و بیش از یک بار غارت شد، اما همچنان به شکوفایی خود ادامه داد. جغرافیدانان عرب یعقوبی و مقدسی (از قرن ۹ و ۱۰ میلادی) بلخ را در زمان حکومت سامانیان، زمانی که بخارا مرکز قدرت بود، به تصویر کشیده اند. شهری بزرگ و مرفه در حدود سه مایل مربع مساحت، که اطراف آن را دیوارهای آجری خشت-گلی با هفت دروازه احاطه کرده بود. این شهر نه تنها محل زندگی ایرانیان و ترک‌ ها، بلکه محل زندگی جوامع یهودی و بازرگانان هندی بود. اما در سال ۱۲۲۰، بخت و اقبال شهر رو به افول گذاشت و چنگیز خان یکصد هزار سوار مغول را فرستاد تا شهر را به همراه تمام ساکنان آن به کلی غارت و ویران کنند. این شهر متعاقبا مورد جنگ ازبک ‌ها، صفویان، مغول ‌ها و در نهایت شاهان درانی افغانستان قرار گرفت و به تدریج از اهمیت آن کاسته شد.

 بنابراین، به دلیل موقعیت آن در مسیر جاده ابریشم، در اوج دوران خود تعداد قابل توجهی کاروانسرا در داخل و اطراف شهر داشت که بسیاری از آنها توسط گروه هایی از بازرگانان محلی اداره می شد. این منطقه به دلیل موقعیت جغرافیایی همواره در مسیر کاروان های مختلف بوده است. چنانکه راهبان و پیروان مذاهب مختلف با بازرگانان سفر می کردند و به تبلیغ دین می پرداختند. در این میان دین بودا از جمله مذاهبی بود که در این منطقه توسط مبلغان گسترش یافت. چنانکه پس از بازدید دو راهب برجسته بودایی، صومعه ها و بناهای تاریخی در سرتاسر شهر ساخته شد که به خاطر معابد و صومعه هایش معروف شد و به مرکز عبادت و تعلیم در گزارش های قرن هفتم پس از میلاد شناخته شد. همچنین، دین مانوی نیز در این منطقه رونق گرفت. علاوه بر این مسیحیت و هندو نیز در این جا حضور داشت. گزارش های بعدی از قرن دهم پس از میلاد نشان می دهد که اسلام نیز حضور داشته مساجدی نیز در این منطقه به وجود آمدند.

در نتیجه سطوح بالای پیوندهای متقابل فرهنگی، صنعتگری و تجارت در بلخ رونق گرفت. همانطور که الهیات، فلسفه و هنر رونق گرفت. به طوری که این شهر در گزارش های مورخان و مسافران جاده های ابریشم برجسته بود. همچنین این شهرت بسیاری در بخش آموزش و یادگیری و تجارت به دلیل ارتباط گیری با شبه قاره هند و چین داشت. با این وجود بلخ به دلیل موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ مرکزی برای تبادل فرهنگ ها و هویت های متکثر بوده است. چنانکه مرکز آیین زرتشت، بودایی و مرکزی برای هنر و فلسفه بوده است هرچند امروز شهری کوچک است(UNESCO,2007).

وضعیت آموزشی در مرکز فرهنگی تاریخ

بلخ علاوه بر تاریخ منحصر به فردش در بحث آموزشی نیز در دو دهه اخیر در وضعیت مناسب تری نسبت به سایر ولایات قرار داشته است. به طوری که این استان یکی از بالاترین نرخ های ثبت نام زنان در کشور را دارد که تا سال ۲۰۱۴ حدود ۸۰ درصد بوده است. که این موفقیت تا حد زیادی به شوراهای مدارس نسبت داده می شود که نقش مهمی در حمایت از  تلاش ها برای ارائه آموزش با کیفیت برای دانش آموزان ایفا کرده است. این شوراها از بزرگان محلی، معلمان و والدین تشکیل شده است که به طور منظم  برای بحث در مورد مشکلات پیش روی مدرسه و راه حل های بالقوه گردهم می آیند. علاوه بر این شوراها کسانی نیز هستند که کمک هزینه هایی را از مراکز مختلف درخواست می کنند. به طوری که آنها نیازهای خود را با وزارت معارف، نهادهای غیردولتی که منبع لازم را دارند در میان می گذارند. با این وجود این شوراها نقش مهمی در افزایش نرخ سواد ایفا کرده اند. به طوری که آنها راه حل های پایدار در برابر موانع  ارائه می دهند آنها با مشارکت دادن جوامع محلی در آموزش فرزندان خود سابقه ای قوی برای نسل های آینده دختران برای رفتن به مدرسه ایجاد کردند. به طوری که الگوی مشارکتی بلخ ثابت می کند که همکاری مدرسه و جامعه عامل مهمی برای بازگشت دختران  به سیستم آموزشی است(Sahar,2017).

 در این میان، مسئولان ریاست معارف بلخ  (سال ۲۰۱۳ ) نیز گفته بودند که علاقه مردم به خواندن و نوشتن در ولایت بلخ به شدت افزایش یافته است و ۳۵ درصد مردم با سواد هستند. این ولایت سالانه ۲۰۰۰۰ نفر به خواندن و نوشتن روی می آورند. روندی که تا این سال به مناطق روستایی نیز سرایت کرده بود. در این میان وضعیت آموزشی زنان در این ولایت نیز در شرایط بهتری قرار داشته است. به طوری که زنان در کنار حضور در مدارس و دانشگاه ها در دوره های سوادآموزی نیز حضور دارند. چنانکه در سال ۲۰۱۸ بیش از ۱۰۰۰زن در یک دوره نه ماهه سوادآموزی را که توسط یک سازمان غیردولتی در شمال ولایت بلخ برگزار شده بود را تکمیل کردند.  اما با این وجود وضعیت آموزشی نیز در این ولایت با چالش هایی در دو دهه اخیر مواجه بوده است.

اما از زمان روی کار آمدن طالبان در ۱۵ آگوست مدارس متوسطه دخترانه در اکثر ولایات افغانستان ازجمله پایتخت، بسته مانده اند اما در برخی از ولایات شمالی مانند بلخ، قندوز و سرپل مقامات محلی رویکرد متفاوتی اتخاذ کرده اند و موفق شده اند دختران را بدون جلب خشم طالبان در کلاس درس نگه دارند. ذبیح الله نورانی رئیس اداره فرهنگ و اطلاعات و سخنگوی دولت در ولایت شمالی بلخ گفته است« مدارس دخترانه  در مزارشریف و سایر مناطق ولایت بلخ هرگز تعطیل نشده بود». در حالی که دانش آموزان دبیرستانی در کابل و اکثر شهرهای کشور مجبور شده اند در خانه بمانند اما هیچ اعلامیه ای از سوی حکومت محلی در مزار مبنی بر بسته شدن مدارس دخترانه وجود نداشته است. جلیل سعید خلیلی رییس معارف بلخ گفت که چون صنوف دختر و پسر این ولایت از هم جدا شده بود، وزارت معارف به آنها اجازه داد که باز بمانند. خلیلی به طلوع نیوز گفته بود« شیخ نورالله به ما گفت که وقتی این سیستم را در مکاتب داشته باشید، کلاس های دختران می تواند تا امتحانات نهایی ادامه یابد». حبیبه صافی مدیر مدرسه سلطان راضیه که بزرگترین لیسه دختران در مزار است و حدود ۴۰۰۰ دانش آموز و حدود ۲۸۰ معلم و کارمند دارد گفت که این مدرسه هرگز تعطیل نشده استو در آغاز که طالبان شهر مزار را تصرف کردند، دانش آموزان دختر و معلمان دختر به دلیل ترس از طالبان حدود یک هفته به مکتب نرفتند اما از آن زمان دختران بدون هیچ مانعی به مکتب می روند. او توضیح داد که در مزار بیشتر مکاتب دخترانه همه کارمندان و معلمان زن بودند. بنابراین، مدیریت مدارس دخترانه و پسرانه اینجا آسان است(Safi.2021).

شکل گیری دولت حاشیه ای وجه بارز شرایط سیاسی بلخ در دو دهه اخیر
الف)عطا محمد نور و تحکیم قدرت در بلخ

پس از سقوط رژیم طالبان و نظم برآمده از کنفرانس بن بلخ از جمله ولایاتی بود که زیر سایه حضور فردی چون عطامحمدنور در قامت یک «دولت حاشیه ای» درآمد. چنانکه او تبدیل به مردی قدرتمند و بلامنازع محلی در شمال کشور شد که به لحاظ قانونی آنان متحدان سرسخت قدرت مرکزی به شمار می رفتند اما در عمل از کنترل حکومت مرکزی خارج بودند. پس از آزادی ولایت بلخ از چنگ طالبان، یک شورای نظامی ولایتی تشکیل شد که ادارات دولتی و عواید دولت را به تناسب بین سه فرمانده اصلی یعنی عطامحمد نور، جنرال عبدالرشید دوستم، رهبر ازبیک تنظیم جنبش و محمد محقق فرمانده هزاره از حزب وحدت تقسیم کردند که ذخایر نظامی، انبار مهمات و منابع غذایی و سوخت را در اختیار داشتند. در این میان عطا محمد نور با در اختیار گرفتن بخش مهمی از شهر پس از تخلیه آن توسط طالبان فرماندهی قطعه هفتم یعنی عالی ترین موقعیت نظامی شمال افغانستان را به عهده گرفت و همکار جمعیتی وی، حاجی رهگذر والی بلخ شد. بر اساس گزارش سازمان ملل عوارض گمرکی بندر حیرتان اولین منبع عایداتی ولایت بلخ بین فرماندهان رقیب تقسیم می شد که سهم عطا محمدنور۵۰%، جنرال دوستم۳۷% و محقق ۱۲% بوده است.

در منازعات خشونت باری که بین عطامحمدنور، دوستم و محقق در سال ۲۰۰۳ درگرفت، عطامحمدنور به عنوان مرد قدرتمند و بلامنازع ولایت بلخ تبارز کرد. موفقیت او عمدتاً به دلیل ارتباطات شبکه ای بی وی با همکاران قدرتمند جمعیتی اش در کابل بود. علاوه بر این، او در عملیات آزادی علیه طالبان نقش ابزاری مهمی داشت و از این رهگذر اعتماد نیروهای بین المللی را به خود جلب کرد. با توجه به اینکه همکاران جمعیتی عطا در کابل موقعیت های مهمی را در وزارت های امنیتی اشغال کرده بودند، فرمانده قطعه هفتم نظامی شمال برای وی تضمین شده بود. در آخرین درگیری که در پایان سال ۲۰۰۳ بین این سه فرمانده برسر کنترل حکومت محلی به وقوع پیوست، طبق اظهارات فیض الله ذکی معاون جنبش، کرزی، جنرال دوستم را ترغیب کرد که به عطامحمدنور حمله کند. البته هنگامی که روشن شد دوستم پیروز میدان نخواهد بود، کرزی موضع خود را تغییر داده و با حمایت از نور و تحمیل آتش بس، خواهان خلع سلاح کامل گروه های درگیر در جنگ شد. این کار بهانه به دست عطامحمدنور داد تا فرماندهان رقیب را از صحنه خارج سازد. پس از این ماجرا  که کرزی نمی توانست تاثیر چندانی بر عطامحمدنور داشته باشد، به وی اجازه داد که ولایت بلخ را قلمرو شخصی خود بسازد. از طرف دیگر، چندین تلاش کرزی برای تضعیف نور با شکست مواجه شد. به طوری که در سال ۲۰۰۹ بر اساس تنشی که بین اتمر و نور به وجود آمد، اتمر سه رئیس پولیس این ولایت را برکنار اما نور از آنها خواست برسر پست های خود بماند. در نتیجه بعداز یک ماه تنش نور پیروز شد(شاران، ۱۳۹۶: ۱۱۱-۱۱۳).

ب)«اقتدار دوگانه» شیوه حکومت داری نور در بلخ

عطا محمد نور با استفاده از موقعیت دولتی رسمی و قدرت شبکه ای غیررسمی، هوادارانش را به مناصب دولتی، عضویت شورای ولایتی، ریاست پولیس ولسوالی ها، فرماندهی ارتش و غیر می گماشت و به این ترتیب مقاماتی را که با مخالفانش ارتباط داشتند یا از کار برکنار و یا تبدیل می کرد. از طرف دیگر، او چینش های توزیع قدرت در این مکان ها را تا حد بسیار زیادی به نفع خود تغییر می داد. چنانکه بر اساس مصاحبه با چندتن از اعضای شورای ولایتی در سال ۲۰۱۱، نور نفوذ فوق العاده ای در تعیینات داخلی شورای ولایتی داشت.

در بخش امنیتی نیز او نفوذ بی سابقه ای در این ولایت داشت. در این میان برنامه خلع سلاح، ملکی سازی و ادغام مجدد به او فرصت داد تا ملیشه ها و فرماندهان شبکه های هوادارش را در ساختار وزارت دفاع، داخله و ارتش ولایت بلخ وارد کند. در واقع نور با استفاده از مقام خود به عنوان رئیس قطعه هفتم ارتش و بعدتر والی بلخ قدرت خود را تحکیم بخشید. اما حفظ این شبکه برای نور پرمصرف بود. به طور مثال،او به طور منظم به شورای ولایتی کمک می کرد. از طرف دیگر، نور برای تحیکم قدرت خود به بخش تجارت نیز وارد شد. در بخش تجارت نیز او نقش مهمی در این ولایت داشت. نور به طور مستقیم و غیرمستقیم در بسیاری از پروژه های سودآور و تجارت نفت سهم داشتند به طوری که نور انحصار بسیاری از صنایع کلیدی  را در دست داشت. به طوری که بر اساس گزارش یک مقام ارشد دفتر شفافیت بین المللی که روی پرونده والی کار می کرد، بسیاری از تجار بندر حیرتان اظهار کردند که برای موفقیت در کار در حیرتان باید والی را راضی نگه می داشتی و سهم حمایتی او را پرداخت کنند. به طور مثال یکی از تجار در این باره گفته بود« والی مخالفان اصلی خود مانند «غضنفرگروپ» را از بازار انرژی خارج کرده است. دلیل اینکه غضنفر و هوتک (رئیس عزیزی بانک) نتوانستند رقابت کنند، آن بود که والی و شرکت های امنیتی وابسته به او می توانستند از امکانات انبار حیرتان استفاده کنند و به این ترتیب قیمت را کاهش دهند و برنده قرداد شوند. بسیاری از قراردادهای حکومتی ولایت به شرکت هایی مانند «افتیک» واگذار می شود که توسط پسرش اداره می شد».علاوه بر این او نقش مهمی در بخش تصرف زمین و سهم دهی داشت داشت. بنابراین، باتوجه به قدرت بلامنازع نور در بلخ در سال های گذشته هرگونه نافرمانی در این ولایت هزینه سنگینی برای طرف مقابل داشت. به طور مثال تجارت پیشه ای چون ابراهیم غضنفر که در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹ به جبهه کرزی پیوست، نه تنها کرسی اش را در پارلمان از دست داد بلکه مجبور شد سهم خود را در کابل اویل گروپ به شیرخان فرنود بفروشد(شاران، ۱۳۹۶: ۱۱۳-۱۱۷).

عطا محمد نور

به طور کلی او نقش مهمی در این ولایت دارد. او از گروه قومی تاجیک و به «استاد» معروف است. همانطور که آمد پس از استقرار جمهوری اسلامی افغانستان در حکومت حامد کرزی به عنوان والی بلخ منصوب شد. در طی این سال ها اما امنیت و نظمی را که برگرفته از اقتدار او بود ایجاد کرد. همچنین، دیگر برنامه های او مانند طرح ریشه کنی خشخاش او بین سال های ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ با موفقیت رو به رو شد. به طوری که  کشت این مواد از ۷۲۰۰۰ هکتار در سال ۲۰۰۵ به صفر تا سال ۲۰۰۷ کاهش یافت. اما از سال ۲۰۱۴ در راستای برکناری تمامی ۳۴ والیان افغانستان بارها از برکناری از سمت خود خودداری کرد. امری که به دلیل تنش بین او و اشرف غنی شد. اشرف غنی در تلاش بود تا او را از جایگاهش در بلخ کنار بزند. این تنش ماه ها درگیری بین نور و غنی را موجب شد. حذف یک قدرت محلی سالهاست که به عنوان یک آزمونی برای دولت مرکزی با شکست مواجه شده است. با این وجود، در سال ۲۰۱۸ از این سمت کنار رفت. در حالی به گفته کارشناسان او بعداز این نیز تا سقوط این شهر تسط طالبان از کنترل بالای سیاسی در این ولایت برخوردار بود.

وضعیت اقتصادی بلخ

بلخ منطقه مهم و قابل توجهی در کشت گندم است. عمده محصولات نقدی در این ولایت بادام و انار است؛ چنانچه در سال‌ های ۲۰۰۸-۲۰۰۹، بلخ اگرچه تنها با ۴ درصد تولید ملی را به خود اختصاص داده بود، اما چهارمین تولیدکننده بزرگ بادام استانی و دومین تولیدکننده بزرگ انار با یک چهارم تولید ملی بود. پنبه نیز به لحاظ تاریخی محصولی عمده در بلخ و سایر نقاط شمالی بوده است، اما طی بیست سال گذشته رشد این محصول به سطوح ناچیزی تقلیل یافته است. سایر محصولات عمده نیز شامل جو، برنج، کنجد، کتان و خربزه است. مزار به دلیل موقعیت مکانی و عدم وجود نسبی درگیری در طول سال های جنگ، یک مرکز تجاری بزرگ بوده است. گذرگاه مرزی بین ترمز (ازبکستان) و حیرتان(افغانستان) یک عامل اقتصادی مهم است. براساس پژوهشی در سال ۲۰۱۰، بلخ چهارمین میزان عواید (پس از کابل، هرات و ننگرهار) را به دست آورد که نزدیک به دو سوم آن از مالیات بر واردات و صادرات حاصل می شد. اما با این وجود این منطقه برای رشد اقتصادی با چالش هایی رو به رو است.

در همین رابطه، بر اساس یک پژوهش در سال ۲۰۱۵ «اقتصاد در داخل و اطراف مزارشریف با دشواری هایی دست و پنجه نرم می کند. این وضعیت به دلیل عوامل مختلف ازجمله کاهش کمک های بین المللی بوده که باعث از بین رفتن مشاغل بسیاری دز پایگاه های نظامی خارجی ( بر اساس برخی تخمین ها نزدیک به ۷ هزار نفر در کمپ مارمل در فرودگاه و کمپ شاهد در دهدادی در غرب مزارشریف کار می کردند) و پروژه های ساختمانی شده است. همچنین،  یک نوع فضای ابهام به دلیل شکل گیری روند کند حکومت جدید غالب شده بود. چراکه همه چیز در حالت تعلیق به دلیل اختلاف بین دو فرد در سطح حکومت وحدت ملی درآمده بود. با این وجود، هیج نوع اطلاعات دسته بندی شده وجود نداشته اما شاخص های روشنی مبنی بر افت بخش های ساختمانی، سرمایه گذاری و تجارت وجود دارد. از طرف دیگر، از مصاحبه با کارگران عادی نیز می توان نشانه های عمیق رکود اقتصادی را دید. این موضوع را برنامه غذایی جهان نیز تایید می کند. بر اساس تخمین برنامه تحلیل و ترسیم آسیب پذیری های این سازمان نرخ مبادله کار روزمزد با قیمت گندم  در بازار به شکل میانگین در یک سال با وجود کاهش قیمت گندم ۲۰ درصد نسبت به سال های قبل در شهرهای بزرگ پایین آمده است.

مزار شریف به عنوان مرکز منطقه یی تجارت در شمال افغانستان مقصد دادوستد بسیاری از تاجران و دوکانداران از ولایت های قندز، تخار و بدخشان بوده که برای تامین پول مورد نیاز به وام های مکرر دم دستی نیاز دارند. اما در سال ۲۰۱۵ این مسئله به علت جنگ های قندوز و بدخشان از رونق افتاده است.  اما بر اساس این تحقیق به طور کلی، اقتصاد شکوفای شهر مزارشریف منابع درآمدزایی را برای بسیاری از خانواده ها فراهم ساخته بود اما دلایلی  مسیر توسعه را دچار اختلال کرده است. از همین روکاهش رشد اقتصادی این شهر در سال ۲۰۱۳ بر روی ممنوعیت کشت تریاک در این ولایت تاثیر منفی داشته است(فیشتین، ۱۳۹۴: ۵).

بلخ: ولایت عاری از کشت خشخاش؟

ولایت بلخ از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳ به عنوان ولایت عاری از کوکنار به حساب آمد. البته بعدتر کشت کوکنار به «کمترین حد» خود رسید اما در سال ۲۰۱۴ نیز دوباره به عنوان  ولایت «عاری از کشت» شناخته شد. با این وجود از سال ۲۰۱۵در مناطقی مانند ولسوالی/شهرستان چمتال و چاربولک این ولایت که از مناطق نسبتاً امن به حساب می آمدند، به صورت غیرمتداوم و مقطعی کشت کوکنار وجود داشت. با این وجود برخی معتقدند که در ادامه این سیاست به طور عمده در دستور کار قرار نگرفته است. بنابه اظهارات دهقانان در سال ۲۰۱۵ محو وسیع کشت تریاک صورت نگرفته است و روشن است که در مناطقی که دولت کنترل چندانی بر آن ندارند، این محصول کشت می شود. از طرف دیگر بر اساس یک کار میدانی در این رابطه گزارش های معتبری وجود دارد که یک تیم بررسی کننده این سیاست در ولایت هایی مانند سرپل و فاریاب دلیل تداوم کشت خشخاش را نبود شرایط سیاسی و امنیتی می دانند که منجر به بی ثباتی می شود. بنابراین کشت تریاک در این منطقه نتواست به طور کامل و دوام دار محود شود. در همین رابطه ناظران معتقد بودند که دلایل نبود کارزار محو خشونت را باید در سیاست های ولایتی و ملی جست و جو کرد. چراکه حکومت درگیر مسائل داخلی خود و خلا رهبری بودند. بر همین اساس، محو کامل کشت خشخاش نتوانست پس از سال ۲۰۱۳ به طور کامل در بلخ عملیاتی شود.  چراکه دیگر، عطامحمدنور، سرپرست ولایت هیچ علاقه یی به برانگیختن منازعه در مناطق روستایی به منظور برآورده ساختن مطالبات جامعه جهانی در قسمت محو کشت تریاک در افغانستان نداشت. به خصوص که شرایط سیاسی غیرقابل پیش بینی بوده و در گذشته نیز جدیت برای محو کشت کوکنار مفادی جز لقب کوتاه «والی نمونه» برای والی بلخ بر جای نگذاشته بود و حتی با وجود این که منع کوکنار در این ولایت در ۲۰۱۲/۲۰۱۳ به صورت موفقانه عملی شده بود اما توجه زیادی را به خود جلب نکرد. عطا محمدنور نیز باری گفت که دیگر علاقه یی به کمپاین شدید محو تریاک با استفاده از زور پلیس محلی مانند سال ۲۰۱۳ ندارد که این خود منجر به از دست رفتن  لقب ولایت فارغ از کوکنار پس از شش سال برای ولایت بلخ شد. البته برخی دیگر این بی انگیزگی را به علت آوردن نامش در گزارشی از دیده بان حقوق بشر به عنوان قاچاقچی مواد مخدر می دانند(فیشستین، ۱۳۹۴: ۷).

پایگاه های نظامی بین المللی و پروژه های کمک رسانی

بزرگترین پایگاه نظامی بین المللی در بلخ، کمپ مارمل (معروف به “پایگاه آلمانی” یا “پایگاه آیساف”) بود. کمپ مارمل پایگاه فرماندهی منطقه ‌ای شمال و همچنین به پایگاهی برای تیم مشورت و معاوت ضد شورش جدید (CAAT) تبدیل شد که ماموریت آن کمک به ارتش در اجرای عملیات ضد شورش بود. تیم بازسازی ولایتی سوئدی و فنلاندی در حاشیه جنوبی شهر مزار قرر داشت. همچنین کمپ نظامی مایک اسپن در مزار شریف یک مکان آموزشی برای ارتش ملی ارتش افغانستان و همچنین پایگاهی برای تیم عملیاتی مربی و رابط (OMLT) بود و پرسنل مایک اسپن با استفاده از برنامه واکنش اضطراری فرمانده (CERP) پروژه ها را اجرا می کردند. یک مرکز آموزشی اضافی نیز برای نیروهای امنیت ملی افغانستان در ضلع جنوبی شهر ساخته شد. تیم بازسازی ولایتی مزار در ابتدا تحت رهبری بریتانیا در سال ۲۰۰۳ تأسیس و متعاقباً به طور مشترک توسط سوئد و فنلاند اداره می شد. این تیم بازسازی ولایتی مسئولیت چهار ولایت شمالی بلخ، جوزجان، سمنگان و سرپل را بر عهده داشت. همچنین به عنوان پایگاهی برای نمایندگان غیرنظامی وزارت امور خارجه ایالات متحده و آژانس توسعه جهانی ایالات متحده عمل می کرد. برخلاف سایر تیم های بازسازی ولایتی که توسعه و امنیت را یکپارچه و ادغام می کنند، سوئدی ها وظایف و کارکردهای دو بخش توسعه و بخش نظامی را از هم جدا کرده و بودجه آنها از طریق کانال های غیرنظامی در استکهلم، کابل و مزار اداره می کردند. بودجه کلی برای کمک فنلاند به افغانستان در سال ۲۰۰۹ تقریبا ۱۵٫۲ میلیون دلار (۱۰٫۹ میلیون یورو) بود که ۶۹۵۰۰۰ دلار (۵ درصد از کل) به پروژه های تیم بازسازی ولایتی اختصاص یافت (Fishsten, 2010: 25).

تسری خیزش های ناامنی به  یکی از امن ترین ولایات افغانستان

بلخ یکی از مهم ترین شهرهای افغانستان است که در سال های اخیر در وضعیت امنیتی بهتری نسبت به سایر ولایات قرار داشت اما با قدرت گیری طالبان به ویژه در سال های اخیر میزان ناامنی و حضور طالبان  این ولایت نیز افزایش یافت و در روزهای نزدیک به سقوط افغانستان این شهر که انتظار می رفت در برابر طالبا مقاومت بهتری نشان دهد نیز به دست این گروه سقوط کرد.درواقع، سقوط بلخ نقش مهمی در تصرف پایتخت داشت. چنانکه سقوط این شهر به معنای کنترل تمام شمال به دست طالبان معنا شد این شهر پایگاه ائتلاف شمال که نقش مهمی در سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ در کنار نیروهای آمریکایی داشت.

تا اوایل سال ۲۰۱۹، بلخ معمولا به عنوان یکی از ولایات نسبتا آرام و با ثبات توصیف می شد. اما استعفای والی پیشین بلخ، فرمانده سابق جنگ، عطامحمد نور، عاملی در رو به وخامت گذاشتن وضعیت امنیتی بلخ تلقی شد. متعاقباً، فعالیت های جنایتکارانه در مرکز بلخ افزایش یافت. در مقایسه با سایر مناطق شمالی، طالبان حضور بسیار کمتری در بلخ داشتند. با این وجود، بر اساس گزارش ها، نفوذ آنها در سال ۲۰۱۹ افزایش یافت و گزارش هایی از فعالیت طالبان در تقریبا تمام ولسوالی های بلخ وجود داشت. همچنین گزارش ها حاکی از آن بود که دولت اسلامی ولایت خراسان نیز نفوذ خود را در تمام ولایات منطقه شمالی از جمله بلخ افزایش داد. با این حال، هیچ رویداد امنیتی به طور خاص به داعش ولایت خراسان در دوره گزارش نسبت داده نشد. اکثر ولسوالی های بلخ توسط لانگ وار ژورنال به عنوان مناطق تحت کنترل دولت، با سه ولسوالی طبقه بندی شده به عنوان مناطق مورد مناقشه و یک ولسوالی تحت کنترل طالبان مشخص شده است. پروژه داده های مکانی و رویدادهای مربوط به درگیری های مسلحانه (ACLED) داده‌های ۸۱۱ رویداد خشونت‌آمیز را در بازه زمانی ۱ مارس ۲۰۱۹ تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰ جمع‌آوری کرد (میانگین ۱۱٫۷ حادثه در هفته)، که از این میزان، ۶۳۱ مورد به عنوان «نبرد»، ۱۶۲ مورد به عنوان «انفجار/خشونت از راه دور» و ۱۸ مورد به عنوان «خشونت علیه غیرنظامیان» کدگذاری شدند. ولسوالی بلخ به ‌عنوان آن ولسوالی که بیشترین رویدادهای خشونت‌آمیز در این دوره در آن ثبت شده است، برجسته بود. از سوی دیگر، پروژه داده های مکانی و رویدادهای مربوط به درگیری های مسلحانه هیچ رویداد امنیتی را در این مدت در ولسوالی مارمل ثبت نکرده است.

با این وجود، وضعیت امنیتی در ولایت بلخ در سال ۲۰۱۹ رو به وخامت بوده است و در ماه های اول سال ۲۰۲۰ گزارش شد که بلخ یکی از چهار منطقه فعال در درگیری بوده است. بیشتر حوادث خشونت آمیز در این ولایت درگیری های مسلحانه بود که اکثر حملات طالبان بر نیروهای امنیتی افغانستان از جمله حملات اعضا به تأسیسات نظامی یا پلیس مانند ایست های بازرسی، پایگاه ها و کاروان ها و وسایل نقلیه و همچنین حمله به مقامات و کارمندان دولتی بوده است. عملیات ها و حملاتی نیز توسط نیروهای امنیتی افغان بر ضد عناصر ضد دولتی انجام شد که برخی از آنها با حملات هوایی پشتیبانی می شدند. این عناصر ضد دولتی از بمب های کنار جاده ای یا بمب های دست ساز برای هدف قرار دادن نیروهای امنیتی یا مقامات دولتی استفاده می کردند. برخی از این حوادث به تلفات غیرنظامیان منجر شد. خشونت علیه غیرنظامیان نیز شامل آدم ربایی و کشتار توسط طالبان بود. در همین راستا یوناما به یک الگوی ثابت در بهره برداریِ عناصر ضد دولتی از مکان های غیرنظامی هنگام انجام حملات خود در افغانستان اشاره کرد که غیرنظامیان را در معرض خطر حمله نیروهای طرفدار دولت قرار می داد. تأثیرات بیشتر بر غیرنظامیان شامل ایجاد پست های بازرسی توسط طالبان در امتداد شاهراه مزار-شبرغان، غارت تجهیزات پزشکی و مسدود کردن دسترسی به آب و شبکه های ارتباطی در ولسوالی بلخ بود. یوناما ۲۷۷ تلفات غیرنظامی (۱۰۸ کشته و ۱۶۹ زخمی) را در سال ۲۰۱۹ ثبت کرده است که نشان دهنده ۱۸ قربانی غیرنظامی در هر ۱۰۰۰۰۰ شهروند است که این میزان نسبت به سال ۲۰۱۸، به میزان ۲۲ درصد افزایش داشته است. در نیمه اول سال ۲۰۲۰، بر ساس گزارش یوناما، ولایت بلخ که از نظر افراد ملکی متحمل بیشترین آسیب از درگیری ها شده بود، رتبه اول را به خود اختصاص داد و ۳۴۴ تلفات غیرنظامی را در این ولایت ثبت کرد. بدین ترتیب بلخ را در رده ولایاتی رتبه بندی کردند که در آن تعداد تلفات غیرنظامیان در سه ماهه اول سال ۲۰۲۰ بین ۵۱ تا ۷۵ نفر بود؛ بین ۵۱ تا ۷۵ تلفات غیرنظامی نیز در سه ماهه دوم ثبت شد. در دوره ۱ مارس ۲۰۱۹ تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰، ۲۲۲۵۳ نفر از ولایت بلخ بیجا شده اند که بیش از ۹۹ درصد آنها در خود این ولایت بیجا شده اند. علاوه بر این، برخی بیجاشدگی و جابجایی داخلی به بلخ از ولایت فاریاب و به میزان کمتر از ولایت های جوزجان و سرپل گزارش شده است (euaa,2020).

منابع

شاران، تیمور(۱۳۹۶)، «دولت شبکه ای: رابطه قدرت و ثروت در افغانستان پس از سال ۲۰۰۱»، نشر واژه، کابل، چاپ دوم.

فیشستین،پاول(۱۳۹۴)، «یادداشت کوتاه درباره کار ساحوی در ولایت بلخ، می ۲۰۱۵ میلادی کوکنار و معیشت روستایی»، واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان.

euaa, (2020), “Balkh”,European Union Agency for Asylum (EUAA),  https://euaa.europa.eu/country-guidance-afghanistan-2020/balkh.

Fishstein, Paul, (2010), “Winning Hearts and Minds? Examining the Relationship between Aid and Security in Afghanistan’s Balkh Province”,  Feinstein International Center. Tufts University.

UNESCO,(2007), “Did You Know? The City of Balkh: Ancient Capital of Bactria and Centre of Buddhism and Zoroastrianism along the Silk Roads” https://en.unesco.org/silkroad/content/did-you-know-city-balkh-ancient-capital-bactria-and-centre-buddhism-and-zoroastrianism

Safi,Tooba Neda(2021), “Girls return to high school in some regions of Afghanistan”, https://genevasolutions.news/explorations/dispatches-from-women-in-afghanistan/girls-return-to-high-school-in-some-regions-of-afghanistan

Sahar,(2017), “Culture of Education in Balkh Province: An Unique Example”, https://sahareducation.org/culture-of-education-in-balkh-province-an-unique-example/

NIGHOSKAR,DEVYANI(2020), “Why the Afghan city Balkh is important to Zoroastrianism”, https://study.soas.ac.uk/balkh-zoroastrianism/

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا