سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعمصاحبهنخستین خبرها

چرخه پرتکرار خشونت علیه زنان در افغانستان

۱۲ فروردین(حمل)۱۴۰۱-۲۰۲۲/۴/۱

افغانستان یکی از خطرناک ترین کشور ها برای زنان هست. در واقع پس از گذشت بیست سال از حضور جامعه جهانی این کشور در جایگاه مناسبی برای زنان قرار ندارد. در این کشور مانند همه جوامع جنگ زده، زنان از وضعیت دشواری رنج می برند. چنانکه افغانستان هنوز هم بدترین کشور جهان برای زنان است. با وجود کمک های مالی بین المللی از سال ۲۰۰۱ برای آموزش دختران تخمین زده می شود که دو سوم دختران افغان به مدرسه نمی روند. هشتاد و هفت درصد از زنان افغان بی سواد هستند و ۷۰ تا ۸۰ درصد با ازدواج های اجباری و بسیاری از آنها قبل از سن ۱۸ سالگی رو به رو هستند. آمارهای دولتی از سال ۲۰۱۴ نشان می دهد که ۸۰ درصد از تمام خودکشی ها توسط زنان انجام می شود و افغانستان را به یکی از معدود مکان هایی در جهان تبدیل کرده است که در آن میزان زنان در خودکشی بالاتر است. روانشناسان این ناهنجاری را به چرخه بی پایان خشونت خانگی و فقر نسبت می دهند. در این میان، بررسی حقوق جهانی در سال ۲۰۰۸ نشان داد که نزدیک به ۹۰ درصد از زنان افغان آزار خانگی را تجربه کرده اند. خشونت خانوادگی یکی از پدیده هایی است که زنان افغانستان سال هاست که با آن دست و پنجه نرم می کنند.  چنانکه بر اساس آمارهای سازمان ملل حدود ۸۷ درصد از زنان افغان به نحوی با خشونت فیزیکی، جنسی و روانی رو به رو شده اند. اکنون نیز با روی کارآمدن طالبان به قدرت و باتوجه به اعمال محدودیت های شدید این گروه  و از بین رفتن نهادهای مدافع زنان میزان خشونت خانگی علیه زنان افغانستان نیز افزایش یافته است. باتوجه به این مسئله در این مصاحبه با عبدالمصور ظهور دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی  نگاهی انداخته ایم پیرامون خشونت خانگی علیه زنان افغانستان و بررسی وضعیت آنان با روی کار آمدن مجدد طالبان به قدرت.

 ۱ .افغانستان یکی از بدترین کشورها برای زنان است. چنانکه زنان این کشور از جمله جوامعی است که آمار تکان دهنده یی از خشونت خانگی را دارد. با توجه به این امر به عنوان پرسش نخست، چرا جامعه افغانستان با حوادث تکان دهنده ای از خشونت علیه زنان مواجه است؟

در رابطه به ریشه یابی خشونت در افغانستان، نهادهای مختلف ملی وبین المللی پژوهش ها و تحقیقاتی را انجام داده اند، به طور عمده از مجموع پژوهش ها، این یافته ها را فهرست کرد :

فقر اقتصادی.بی سوادی.بیکاری.مرد سالاری.عدم حاکمیت قانون.خلاهای قانونی.عدم دسترسی اکثریت زنان به نهادهای عدلی و قضایی.بی عدالتی در نهادهای عدلی و قضایی/ پلیس و دستگاه دولتی.بروکراسی فاسد.فقر فهم قانون.نبود نهادهای حمایتی ویژه از زنان قربانی.جنگ و نا امنی.برنامه های نمایشی و انتفاعی انجو ها.عدم هماهنگی و ظرفیت نهادهای مدافع حقوق زنان.

۲ .در دو دهه گذشته و با حضور جامعه جهانی در افغانستان مکان هایی برای حمایت از زنانی که مورد خشونت خانوادگی قرار گرفته بودند، ساخته شد. این مکان ها با چه هدف و با چه دستاوردهایی  ساخته شد؟ به عبارت دیگر، آیا این مکان ها توانستند حامی و نجات دهنده این زنان باشند؟ موانع فراروی آنها چه بود؟

مکان های معدود برای حمایت زنان که به نام “خانه امن” ایجاد شده بود(که هدف اساسی آن را نگهداری زنان قربانی خشونت، تعریف میکردند) اما به دلایلی زیر در امر دست یابی به این مهم با چالش های مواجه بوده است:

– نبود صلاحیت اجرایی یا حداقل مشورتی به مسولین خانه های امن.

– برخورد سهل انگارانه و نازل؛ از حیث نمونه بیشتر خانه های امن به وسیله کسانی ایجاد و مدیریت می شد که قبلا دارای انجو ها بوده و در قبال خانه امن نیز برخورد انجویی داشتند.

– حساسیت های اجتماعی-فرهنگی ، حتی نهادهای عدلی در برابر خانه های امن.

۳ .افغانستان پس از تشکیل نظامی جدید که برآمده از ساختار کنفرانس بن بود، برنامه هایی را برای بهتر شدن وضعیت زنان این کشور در دست گرفت. از جمله این برنامه ها، قانون منع خشونت علیه زنان بود که در سال ۲۰۰۹ تصویب شد اما علی رغم وجود این قانون آمارهای مختلف همچنان از وضعیت بد زنان در افغانستان حکایت می کند. با توجه به این مسئله:

الف: چرا قانون منع خشونت علیه زنان نتوانست کارآمد باشد؟ نواقص این قانون برای اجرایی شدن چه بود؟ ب: موانع فراروی اعمال این قانون در افغانستان چه بود؟ ج: به طور کلی آیا می توان ناهماهنگ بودن قوانین با واقعیت های جامعه افغانستان را دلیل ناکارآمدی این قوانین دانست؟

قانون محو خشونت علیه زنان صرفآ با ایجاد یک بست در ساختاری تشکیلاتی دادستانی های استان ها محدود گردید اما حکومت تحقق عملی آن را حمایت لازم نکرده و با تبلیغات مخالفین و بعضی انجو ها زیر نام( عدالت برای همه) نتوانست کارآمدی خود را ثابت کند. مزید بر آن این قانون نقش معالجوی داشت نه نقش وقایویی؛ یعنی محتوای آن به گونه ای است که جرم باید واقع شود و بعد مجرم مجازات گردد.

۴ .وجود خشونت علیه زنان در افغانستان چه تأثیری بر فعالیت و جایگاه این گروه در جامعه افغانستان داشته است؟ به عبارت دیگر، وجود خشونت نقش آفرینی زنان افغانستان را با چه دشواری هایی رو به رو کرده است؟

همانگونه که واضح است خشونت انواع مختلفی دارد. لذا زنان کشور ما با انواع خشونت مواجه اند. بدون شک خشونت روان را پژمرده، جسم را آزرده، اندیشه را مختل، علاقه را کاهش و فعالیت های عملی را صدمه می زند، که در چنین حالتی نه شکوفایی استعداد میسر است، نه رشد مهارت و نه هم انرژی ای برای نقش آفرینی و تأثیرگذاری.

۵ .شاید بتوان گفت یکی از مهمترین ابعاد ذیل خشونت های خانگی، سلطۀ باورهای سنتی و تعصبات کورکورانه از جامعۀ غالبا مردسالارانه در افغانستان است. اما نهادهای حقوق بشری و به ویژه نهادهایی مدافع حقوق زنان چه میزان در فرهنگ سازی برای تساوی حقوق، اشاعه اصول و آموزه های برابری خواه و ترویج عدم تبعیض در جامعه افغاستان موفق بوده اند؟ نقش نهادهای بین المللی در این رابطه چگونه بوده است؟

نهادهای نام برده تا حدودی فعالیت داشته اند که نمی توان از آن چشم پوشید. تدویر کنفرانس ها، سمینارها و کارگاه های آموزشی، راه اندازی گردهمایی ها و نشست های آگاهی دهنده در راستای ظرفیت سازی زنان بیشتر در محدوده شهرها، تا اندازه مؤثر بوده است نه گسترده. زیرا معمولاً این نهادها فقط در شهر کابل و چند شهر محدود دیگر فعالیت کرده اند. ضمنآ برنامه های کوتاه مدت انجویی بیشتر شکل نمایشی داشته تا روشنگرانه و فرهنگ‌سازانه. انجوها اکثرآ از اعضای یک خانواده تشکیل شده و در پروگرام های خود، اقارب و دوستان خود را سهم داده اند.

وزارت امور زنان نقش سمبولیک داشته، بدون صلاحیت اجرایی، نظارتی…. هزینه فراوانی برداشته است و در ترویج برابری خواهی و رفع تبعیض، نقش محسوسی نداشته است.

۶٫بازگشت طالبان به افغانستان چه تأثیری بر افزایش خشونت های خانوادگی زنان افغانستان گذاشته است؟ از طرف دیگر، باتوجه به حاکمیت این گروه و محدودیت نظارت بر آنها چگونه می توان به اطلاعاتی دقیق پیرامون خشونت خانگی علیه زنان و دستور کاری برای آنان اقدام کرد؟

واضح است که اکنون جامعه مرد سالار، زنان را حقیرتر شمرده و آنان را سزاوار محرومیت و محکومیت دانسته و بخش اعظم مردان از حمایت “امارت اسلامی” مفتخر می گردند. حالا دیگر صدای زنان خفه شده است، هیچ زنی حق و جرئت آن را ندارد تا از خشونت علیه خود بنالد. چون که فرامین و اوامر حاکمان ایشان را محکوم به تحمل خشونت نموده گوشی برای شنیدن رنج زنان وجود ندارد. بی تردید هیچ کس نمی تواند اطلاعات دقیق از گستردگی خشونت خانگی علیه زنان به دست آورد.

۷٫حضور دوباره طالبان در قدرت منجر به افزایش خشونت خانوادگی علیه زنان شده است. این در حالی است که این گروه محدودیت های شدیدی را بر زنان افغانستان اعمال کرده اند. این روند پس از بیست سال تلاش های این زنان برای حضور در جامعه چه تأثیری بر جایگاه آینده آنان در اجتماع خواهد گذاشت؟

نه تنها آینده زنان بل، آینده دوشیزگان و کودکان نیز بحرانی شده است. زندگی هدف است و امید، حالا دیگر زنان اهداف و امیدهای خود را برباد رفته یافته اند، فرار مغزها، فراموشی تجارب، مسدود بودن مدارس و دانشگاه ها، نبود زنان در ادارات دولتی، عدم حضور زنان در تصمیم گیری و برنامه سازی، آینده تاریک و نا امید کننده ای را پیش پای زنان گذاشته است.

۸٫در صورت فشارهای جامعه جهانی، درمنگنه قرار گرفتن طالبان برای به رسمیت شناخه شدن، و رضایت طالبان برای پذیرش نقش موجودیت مشارکتی زنان، (با تعطیلی وزارت زنان توسط طالبان) چه نهادی این مسئولیت را در دولت طالبان بر عهده خواهدگرفت و آیا لزوما طالبان ظرفیت لازم برای فعالیت در عرصه حمایت از زنان با رویکردی دموکراتیک را دارد؟

طالبان یک قرائت و خوانش ویژه ای از دین دارند، چه بخواهیم یا نخواهیم این قرائت را تطبیق میکنند، در این قرائت زنان جایگاهی ندارد. رویکرد دموکراتیک با واقعیت موجود همخوانی ندارد.

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا