انتخاب سر دبیرسر تیتر خبرهانخستین خبرهایادداشت ها

ضرورتِ مقابله با سرایت کنش های افراطی به تهییج اختلافات بین دو ملت ایران و افغانستان

۲۰ حمل (فروردین) ۱۴۰۱ – ۹/ ۴/ ۲۰۲۲

روز سه شنبه ۱۶ فرودین ۱۴۰۱ شاهد انتشار اخباری مبنی بر حملۀ فردی مهاجم به سه روحانی در صحن حرم مطهر رضوی بودیم؛ حادثه ای که منجر به شهادتِ حجت الاسلام محمد اصلانی تقریبا بلافاصله در همان ساعات از روز، و شهادت دومین روحانی به نام محمد صادق دارایی دو روز پس از این حادثه، پنج شنبه ۱۸ فروردین و در بیمارستان گردید. هر سه روحانی که در این حادثه مورد سوء قصد قرار گرفتند از فعالین و ساکنین حاشیه شهر مشهد منطقه قلعه ساختمان (شهرک شهید رجایی) بودند.

محمدحسین درودی، دادستان مشهد، ضارب را تبعه خارجی توصیف و در ارتباط با این حادثه اذعان کرد علاوه بر مهاجم، چهار نفر دیگر نیز دستگیر شده‌ اند. ضارب که عبداللطیف مرادی، ۲۱ ساله و ازبک تبار معرفی شده است سال گذشته و به طور غیرقانونی از طریق پاکستان وارد ایران شده و در مشهد اقامت داشته است. به هر روی این حادثه واکنش های بسیاری هم در بینِ مقامات جمهوری اسلامی ایران-افغانستان و هم در میان مردم این دو کشور به همراه داشت. به طوری که در این میان بسیاری از کاربران افغان فضای مجازی با راه اندازی کمپین «او از ما نیست» انزجار خود را از این عملکرد ابراز کردند.

 در ادامه نیز برخی گروه های مهاجرین افغان در ایران در اعلامیه ای ضمن محکوم کردن این حادثه و اظهار تسلیت، از این اقدام اعلام برائت کرده اند. چنانکه جمعی از روحانیون افغانستانی مشهد با صدور بیانیه ای حمله ناجوانمردانه به علمای شیعه را محکوم کردند. همچنین از سوی دیگر و در همین راستا طیفی از واکنش های رسمی دسته بندی شده ذیلِ مرتبط دانستنِ این حادثه با جنگی رسانه ای، طرح ریزی شده، سازمان یافته تا تحریک شکاف هایی قومی-مذهبی مابین شیعه و سنی از سوی مقامات ایران مطرح گردید.

لیکن جدا از غیرانسانی بودنِ چنین دست رفتارهایِ خشونت ورزی که درصددِ دامن زده به رعب و وحشت در بین عموم و اشاعۀ خشمی کور از عداوت برای انجام جنایت هایی هدفمند است، شاید بتوان گفت تشدیدِ محرک هایی منتسب به فاکتورهای قومی-مذهبی، تعمیمِ ریشه های این دست خشونت های موردی به کلیتی از حضور و نقش اتباع خارجی و متعاقبا زمینه سازیِ برای توجیه رفتاری غیرمسئولانه و نابرابر به ویژه در بینِ دو ملت، و یا تعمیق احساسات جمعی بر ضدمهاجران و پناهندگان خارجی برای خروج از کشور، صرفا می توانند تبعاتی چون کمرنگ ساختن ریشه های دوستی و اتحاد بین ملت ها، دست گذاشتن بر نقاط ضعف و بحران های اخلاقی-بشردوستانه، تشدید خشونت و نزاعی تدریجی، شکست ارزش هایی متکی بر اخلاق جمعی و نهایتا بی اعتماد ساختن ملت ها به یکدیگر را به همراه داشته باشد.

اما در ادامۀ واکنش های مقامات ایران، احمد وحیدی وزیر کشور جمهوری اسلامی ایران حملۀ مذکور را “تروریستی” خوانده و هدف این حملات را استفاده دشمن از «اختلافات قومی مذهبی و بین ملت ‌های دوست» دانسته و عنوان کرد: «دشمن تلاش در ایران ‌هراسی بین مردم افغانستان و افغانستان ‌هراسی بین مردم ایران دارد که موفق نخواهند شد». وی همچنین گمانه زنی ها درباره وجود ارتباط بین این حمله و اتباع افغان در ایران را رد کرد. وی با بیان اینکه داعش و دیگر جریان ‌های تکفیری توسط آمریکا و برخی کشورهای غربی ایجاد شده‌اند، هشدار داد: قطعا با کسانی که چنین تفکری را اشاعه دهد، برخورد خواهد شد.

به گزارش العربیه فارسی، خبرگزاری تسنیم نیز مدعی شده که عبداللطیف مرادی به ‌خلاف مسلمانان اهل ‌سنت، دارای «تفکرات تکفیری» بوده که شیعیان را «رافضی و مجوس» می ‌دانسته و معتقد بود باید خون آنان ریخته شود. تسنیم افزوده که ضارب «در برخی شبکه ‌های اجتماعی با عناوین متعددی مانند عبداللطیف السلفی، حسن مرادی و ابوالعاقب الموحّد نیز فعالیت داشته است.»

اما “اندیشه های تکفیری” ضارب موضوعی بوده که بسیاری دیگر از مقامات جمهوری اسلامی به آن اشاره داشتند. حجت الاسلام رئیسی، چهارشنبه ۱۷ فروردین حمله روز گذشته به سه روحانی شیعه در شهر مشهد را به «عناصر منحرف و تحت تاثیر گروه‌ های تکفیری آمریکایی» نسبت دادند.

اما از دیگر سو دکتر عبدالله عبدالله، رئیس پیشین شورای عالی مصالحه افغاستان نیز در همین رابطه چنین اشاره کرد که برخی حلقات معلوم الحال تلاش کردند تا با نسبت دادن هویت عامل این حادثه به افغانستان، فضای روابط دوستانه میان دو ملت را متشنج سازند که خوشبختانه با موقف‌ گیری معقول مقامات رهبری جمهوری اسلامی ایران این شیطنت خنثی شد. همچنین حامد کرزی، رئیس جمهور پیشین افغاستان نیز سوء قصد به روحانیون شیعه و سنی در حرم مطهر رضوی و گنبدکاووس ایران را محکوم کرد.

حمله بر سه روحانی در حرم رضوی: توطئه ای تفرقه افکنانه؟

این حمله در سومین روز از ماه مبارک رمضان و در یکی از مقدس‌ترین اماکن ایران رخ داد. چنین اعمال خشونت آمیزی در حرم مطهر به ندرت اتفاق می افتد. با این حال، یکی از بزرگترین حملات تروریستی تاریخ ایران در حرم و طی جریان حادثه ای در سال ۱۹۹۴ رخ داد که در آن ۲۶ نفر کشته شدند. اما به باور برخی ناظرن سیاسی، حمله اخیر مشهد به دنبال حملات جداگانه ای بود که روحانیون را در اوایل این هفته هدف قرار داد. چنانچه پیش از آن و در روز ۱۳ فروردین ۱۴۰۱، دو روحانی اهل سنت در گنبدکاووس به ضرب گلوله کشته شدند.

 بدین ترتیب به باور برخی رسانه های خبری شاید در پس چنین حملاتِ تروریستی نوعی برنامه ریزی برای تفرقه افکنی و هراس انگیزی باشد. چنانچه به گزارش کیهان، «با افزایش هجمه ‌های رسانه ‌ای به سیل مهاجرت برخی اتباع خارجی به ایران و تمرکز برخی رسانه ‌های ضد انقلاب و برجسته سازی تجمع ضد مهاجران در چند نقطه از کشور، به نظر می ‌رسد حادثه دیروز مشهد بخشی از یک پازل امنیتی طراحی شده از سوی توطئه‌گران باشد تا از رهگذر انشقاق بین ملت ایران و اتباع خارجی و اختلاف افکنی بین شیعه و سنی، در حوزه امنیت ملی، فتنه و بحران سازی شود».

ریشه های تحریک کنندۀ اختلاف و تقابل میان دو ملت

اما از سویی شاهد ظهور بُعد دیگری ذیلِ همین جریان بودیم و آن اشاعۀ اخباری مبنی بر نارضایتی مهاجران افغان در ایران مبنی بر بدرفتاری نیروهای انتظامی و مرزی ایران با مهاجران افغان پس از حادثۀ تروریستی در مشهد مقدس بود. به طور کلی می توان گفت پس از سقوط افغانستان به دست طالبان، تصاویر شهروندان افغان که ناامیدانه و مستاصل در تلاش برای ترک کشورشان بوده و همچنان هستند، فراتر از برجسته کردن یک تراژدی عظیم انسانی، ممکن است به نمادی از شکست پروژه های ناکام و بی سرانجامِ به اصطلاح جنگ علیه تروریسم تبدیل شود. افغان ‌ها قربانی رقابت‌ های ایالات متحده با بازیگران منطقه ‌ای مانند روسیه، چین بوده‌ اند و حال بیش از پیش به کمک کشورهای همسایه نیاز دارند.

تاریخ مشترک طولانی ایران و افغانستان با همسایگی و پیوند فرهنگی آنها گره خورده است. افغانستان و ایران به دلیل شباهت زبانی و دینی تا حدی به هم مرتبط هستند. علاوه بر این، به دلیل تعداد زیادی از پناهجویان افغان که پس از سال ۱۹۷۹، زمانی که جنگ آغاز شد، به ایران مهاجرت کردند، هر دو کشور بهم نزدیک هستند. بدین ترتیب شاید بتوان گفت نقطه ثقل مابینِ دو ملتِ ایران و افغانستان پیوندهای تاریخی و فرهنگی مردمان این دو سرزمین در کنار قرابت جغرافیایی و سرزمینی است.

 اما شاید در اثنای تاریخ گاها شاهدِ بروز حوادث و اتفاقاتی بوده ایم که به اشتباه موجب زدنِ جرقه هایی از اختلافات و اصطکاک روابط فی مابین گردیده است. در واقع، جمهوری اسلامی به مدت چهار دهه است که شاهد حضور نسل های مختلف مهاجرین افغانستانی در ایران بوده است. سال هایی که همراه با پستی ها و بلندی ها و دلخوری های و همدلی های شهروندان دو کشور همراه بوده است.

 مسیری که در سال های اخیر تلاش های زیادی در آن به ویژه از سوی فعالان فرهنگی دو کشور برای بهبود روابط صورت گرفته است و حتی می توان گفت تغییراتی نیز در نگاه شهروندان دو کشور به یکدیگر به وجود آمده است. امری که نمونه آن را می توان در همدلی شهروندان ایران در پی سقوط افغانستان دید. اما اگر واقع بینانه به مسئله نگاه کنیم هنوز ریشه هایی از بی اعتمادی، نگاه  های آمیخته با تعصب و نگرانی در این بین وجود دارد.

 گرچه تعمیمِ جزء به کل برای عمومیت بخشیدن به رفتارهای خشونت آمیز، تنش برانگیز و خصومت ورز به ویژه در بین شهروندان و دو ملت شیوۀ برخورد دقیق و درستی برای مواجهه با این اتفاقات نیست، لیگن گاه تمسک غلط به همین اختلافات برای دامن زدن به شکاف و تنش های قومی مذهبی به ویژه در رابطه با مهاجران و گروه های قومیِ اقلیت می تواند بسترساز تفرقه افکنی و نزاع هایی تدریجی و نهایتا دامن زدن به سیاست نفاق و جدایی دو ملت گردد.

با وجود توصیه ­های مقامات ایران مبنی بر حفظ وحدت و برادری بین دو ملت ایران و افغانستان، با نگاهی به اتفاقات چند سال اخیر بین مهاجرین افغان و ایرانیان به نظر می ­رسد گاها شاهد برخورد هایی مقطعی بین دو ملت نیز بوده ایم و شاید این دست تقابل ها از برخی نقطه ضعف های نشات گرفته از بستر سازی ناکافی و نا آگاهانه و عدم توجه اصولی بر خطوط فرهنگی-اجتماعی از پیوندهای مابین دو ملت برمی خیزد.

هرچند هویت فرهنگی و تاریخی آشتی دهنده بوده و ظرفیت این را دارد که نقطه اتصالی قوی باشد اما هنگامی این امر صورت خواهد گرفت که به واسطۀ زیر ساخت های اجتماعی تقویت گشته، به سایر بخش ها تسری و در سیاست ورزی ها نیز لحاظ شود. بستری که زمینه سازِ آرامش خاطری مضاعف و همه جانبه گردد؛ چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در میان مردم ایران برای جامعه مهاجر.

یعقوب یسنا، استاد دانشگاه البیرونی افغانستان در یادداشتی در صفحه رسمی خود در توئیتر در این باره می نویسد «ایران یک جغرافیای سیاسی است، کشور ما نیست، طوری که آمریکا و عربستان کشور ما نیست. ارتباط ما با ایران، فرهنگی است. از ایرانی که ما سخن می گوییم با حفظ احترام به جغرافیای سیاسی ایران از ایران فرهنگی سخن می گوییم که شامل زبان، ادبیات، مشاهیر، جشن ها و گذشتی مشترک تاریخی ما می شود. بنابراین، می خواهیم با اصطلاح کردن # ایران فرهنگی با # ایران شهر از میراث فرهنگی و معنوی مشترک خود پاس بانی کنیم و این میراث فرهنگی و معنوی مشترک را تقویت کنیم، طوری که عرب ها بنان اتحادیه عرب، تورک ها به نام توران و اروپایی ها بنام اتحادیه اروپا از هویت فرهنگی مشترک خود پاسداری می کنند».

 بنابراین، به طور کلی وقوع رخدادهایی چون حادثه مشهد ارتباطی نسبی با بسترهای شناختی دو طرف دارد در غیر این صورت با تحریک احساسات ملی بر ضد جامعه مهاجر، تنها شاهد گسترش اختلافات فی مابین خواهیم بود. اما طی سال های اخیر حمایت نهادها و شهروندان ایرانی از تقویت برادری نسبت به گذشته بسیار بهبود یافته است که این امر مرهون بالاتر رفتن شناخت دو طرف نسبت به یکدیگر در سال های اخیر بوده است. هرچند که نیاز به تقویت بیشتر و تسری به سایر سطوح و اقشار مردم دارد.

جمع بندی

از زمانِ روی کار آمدنِ طالبان در افغانستان و به دست گرفتن قدرت در این کشور از اوت ۲۰۲۱ به این سو، بسیاری از مردم گریز و چاره ای جز مهاجرت و خروج از کشور پیش روی خود ندیده و به سمت کشورهای همسایه من جمله ایران روانه شدند؛ اما باید توجه داشت تحریک و تهییجِ هر یک از طرفین در تعمیم و بسط دشمنی و خصومت به یکدیگر تنها می تواند شرایطِ التهاب آور و بحران ساز را دامن زده و روابط دو ملت را کدر سازد.

آگاهی دو ملت از این امر ضروریست که تلاش جهت تشدید نزاع های قومی و مذهبی بین ملت های خاورمیانه امری تازه و بعید نبوده و آشکار است که تمرکز بر شکاف های موجود و خطوط قومی مذهبی در این زمینه می تواند پیوندهای دیرین بین ملت های مسلمان را هدف قرار دهد.

به نظر می رسد برخی گروه ها تعمدا در تلاش هستند تا نشان دهند چگونه شبه نظامیانی افراطی با پیشینه های قومی مختلف این حملات را انجام می دهند و این روند تا حدی به عنوان راهی برای نشان دادن این امر است که چگونه سازمان و ایدئولوژیشان می تواند از فاکتورهایی چون قومیت و یا مذهب فراتر رود. لیکن ملت ها باید آگاه باشند که قرار دادن این دست رویدادها در قالبی بسط یافته از تبلیغاتی ضدسیاسی یا ضدفرهنگی تنها موجب بی اعتمادی عمومی و تنش های قومی مذهبی خواهد شد.

 در نتیجه هشیاری نسبت به توطئه های دشمنان امت اسلامی درجهت ایجاد تفرقه و توجه بر لزوم اتحاد و همبستگی شیعه و سنی، نهادینه ساختن پیوندهای فرهنگی هویتی، و نفی خشونت و افراط گرایی به نام اسلام ضروریست. در نهایت باید گفت دو ملت ایران و افغانستان بایستی هوشیار باشند که مسائلی موردی چون اختلافات آبی، مرزی، سیاسی-اقتصادی و یا گاها فرهنگی نمی تواند و نبایستی خدشه ای بر روابط متقابل دو ملت وارد سازد. با این حال، وقوع این دست حوادث قطعا پیامدها و اقدامات کنترل نشده ای در برخواهد داشت و بر روابط بین دو طرف به ویژه در سطح عامه مردم تاثیرگذار خواهد بود که باید برای مرتفع ساختن اصولی آن اقدام کرد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا