سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعکتابخانهنخستین خبرهایادداشت ها

هویت مکانمند و مساله مهاجرت: نگاهی به رمان دشت

۲۵ اردیبهشت(ثور)۱۴۰۱-۲۰۲۲/۵/۱۵

دکتر مجتبی نوروزی

هويت را مي توان به معنايي که انسان ها از طريق احساسات ذهني از وجود هر روزه خود و ارتباطات گسترده اجتماعي کسب مي کنند، تعريف نمود. اين وجود و ارتباطات نيازمند مکاني براي شکل گيري است. مکان ها، مراکز اصلي تجربه بلافصل از جهان هستند. اگرچه امروزه فشار فن آوري هاي جديد، جهاني شدن و تراکم فضا-زمان، تاثير مکان ها در شکل دهي به هويت فردي و اجتماعي جوامع را کم رنگ کرده است، با اين وجود مکان ها نقش بارزي در ساخت ابعاد کالبدي و نمادين هويت انسان ها بر عهده دارند. معناي مکان از جمله مفاهيمي است که امروزه به طور گسترده اي براي مقابله با از دست رفتن مکان مورد توجه قرار گرفته است (محسن تابان، محمدرضا پورجعفر و حسنعلی پورمند, ۱۳۹۱, ص. ۷۹). یکی از مهم­ترین پدیده ­هایی که این مفهوم و آثار آن را با چالش جدی مواجه کرده ­است، پدیده مهاجرت می­ باشد. این پدیده هرگاه شکلی گسترده در میان یک اجتماع انسانی پیدا کند و یا منجر به تکرار در طول زندگی یک فرد شود، میزان آثار آن بیشتر خواهد بود. افزون بر این به نظر می­ رسد برای انسان شرقی که بیشتر درگیر پیوندهای اجتماعی گسترده ­تر در گستره مکان و زمان و جامعه می ­باشد، مواجهه با این بحران هویتی سخت­ تر باشد. از این منظر ریحانه افضلی در رمان دشت به خوبی این پدیده را به تصویر کشیده ­است.

دشت روایتی از خانواده­ مهاجر افغانستانی در ایران است که با رد مرز مجبور به بازگشت به افغانستان می ­شوند. در این میان دختر کوچک خانواده که هیچ تجربه زیسته­ ای در افغانستان ندارد و در جایگاه راوی داستان قرار دارد بیش از سایر اعضای خانواده درگیر بحران هویتی ناشی از جدایی از عناصر مکانی می ­شود. این خانواده پس از عبور از مرز مجبور می­ شود برای چند ماه در کنار چند خانواده دیگر در دشتی که پیش از آن سکونت­گاه هیچ انسانی نبوده ­است، سکنی گزیند. دشتی که وجه تسمیه رمان نیز همین است و ناظر به پیوند انسان و زمین فارغ از عناصر زاید پیرامونی می­ باشد. در طول این چندماه لایه دیگری از هویت مکان­مند شکل می­گیرد و با ساخت خانه و تلاش برای کشاورزی و در نهایت تدفین مردگان این پیوند عمق می ­یابد. ولی خانواده پس از چند ماه مجبور می ­شود با برجاگذاشتن آثار خود بر زمین، این مکان را هم به سمت مقصد نامعلوم دیگری ترک کند. سرنوشتی که بسیاری از مهاجرین افغانستانی طی چند دهه گذشته به آن خو کرده ­اند. مهاجرت­ های مکرر به شکل ­گیری هویت ­های چندلایه در بین ایشان منجر شده ­است که خود می­ تواند موضوع مطالعات جامعه ­شناسانه و روان­شناسانه باشد.

اما در این بین عناصری هم فراتر از عنصر مکان بر هویت و جریان زندگی افراد تاثیرگزار بوده ­است، که مهم­ترین آن­ها روابط انسانی و در اوج، عنصر محبت و عشق می ­باشد که می ­تواند بر هر ترکیب هویتی غلبه کرده و لایه­ های هویتی را برهم زند. این عنصر به خوبی در قالب عشقی پنهان که تا پایان مگو باقی می ­ماند  و محبتی  عمیق به مادربزرگ و ترسیم چندوجهی عواطف و قضاوت­ ها در مورد افراد پیرامونی در سیر داستان ترسیم شده ­است.

آدم ­ها در سرزمین­ های در حال جنگ باید مثل خود جنگ، قریب­ الوقوع و پیش­بینی­ ناپذیر باشند.

مگر واکنش آدمی به مرگ چه می­تواند باشد جز پذیرش و سکوت و انتظار!

خبرها وقتی از منبع­ شان دور می­ شوند، جرات پیدا می­کنند و رنگ و لعاب می­ گیرند. آن هم وقتی هیچ رادیو یا تلویزیونی وجود نداشته باشد که صحت و سقم آنها را تایید کند. در چنین موقعیت ­هایی همان­قدر که کند و آهسته، دهان به دهان می­ چرخند، فربه و فربه­تر می ­شوند؛ دور تا دورشان را دروغ ­ها و اغراق­ هایی می­ گیرد که هر کسبه تناسب هدف و سلیقه ­اش به آن  اضافه می ­کند. آدم باید خیلی شانس بیاورد که بتواند یک چیز مشکوک در آن ببیند. آن وقت دست بیندازد و خبر واقعی را پیدا کند که اغلب مثل تخم یک گنجشک، کوچک و شکننده است. وقتی خبرهای جدید به ما که بسیار دور از همه بودیم، می ­رسیدند، چنان سخت و محکم و واقعی به نظر می ­رسیدند که بی هیچ چون و چرایی آنها را می­ پذیرفتیم.

منابع

محسن تابان، محمدرضا پورجعفر و حسنعلی پورمند.(۱۳۹۱). هویت و مکان، رویکردی پدیدارشناسانه، هویت شهر، ۷۹-۹۰٫

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا