گزارش نشست هفتگی کلاب هاوس با موضوع «طالبان و مسئله آموزش»
۲۸ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۱ – ۱۸/ ۵/ ۲۰۲۲
پس از روی کار آمدن مجدد طالبان و قدرت یابی این گروه در افغانستان، تمام ابعاد زندگی مردم به خصوص آموزش دختران با چالش مواجه شده است. طالبان قوانین سخت و دست پاگیری را برای مدارس و دانشگاه ها اعمال کردند که مشکلات و نارضایتی های زیادی را در بین جامعه افغانستانی به وجود آورده است. زنان و دختران از آموزش محروم شده اند، و آموزش در افغانستان تبدیل به یک مسئله شده است. بنابر این با توجه به اهمیت موضوع، گزارشی از نشست سایت تحلیلی کلکین در کلاب هاوس با موضوع «طالبان و مسئله آموزش » در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۱ از ساعت ۲۱ الی ۲۳ و با مدیریت دکتر مجتبی نوروزی، به بحث و بررسی پیرامون مسئله آموزش در افغانستان پرداخته شد.
سخنرانان حاضر در این نشست:
- آقای دکتر نصیر آرین: استاد دانشگاه در پنسلوانیای آمریکا
- آقای دکتر محمد علی بهمنی قاجار: کارشناس مسائل افغانستان
- اقای یعقوب یسنا: نویسنده و پژوهشگر
هریک از سخنرانان مدعو ضمن ترسیم وضعیت موجود در افغانستان به ذکر اهمیت موضوع پرداختند:
آقای یعقوب یسنا در مورد طالبان و مسئله آموزش در افغانستان چنین ابراز نظر نمودند:
مناسبات ما در جهان با علم مدرن بدوی است. برخورد مذهبی با آموزش مانع ورود دیدگاه های مدرن در افغانستان شده است. این نگاه دو قطبی زن-مرد، کافر-مسلمان، تقسیمات جنسیتی همه و همه نظام آموزشی افغانستان را با چالش مواجه کرده است. اگر در تمام ادوار تاریخی افغانستان نگاه کنیم، همواره آموزش آمیخته با سیاست بوده و نهاد های تعلیمی و تحصیلی افغانستان غیرسیاسی نبودند که این خود معضل بزرگی در آموزش افغانستان بوده و است. نصاب آموزشی افغانستان همیشه بر اساس اطلاعات نادرست و تعصبات تک قومی نوشته شده که اینها سبب دوری متعلمین و محصلین افغانستان از آموزش مدرن گردیده است.
به طور کلی اگر از یک چشم انداز مدرن به آموزش نگاه کنیم، طالبان با این آموزش مدرن هیچ نسبتی ندارند و زمانیکه در یک جامعه دین به یک ابزار سیاسی تبدیل می شود، اینجاست که همه چیز دچار مشکل می گردد و فعلا آنچه که ابزار شده دین و مذهب مردم افغانستان است که این ابزار هم در دست طالبان است. طالبان معتقدند که آموزش مدرن کفری است. بنابراین این گروه هیچ نسبتی با آموزش مدرن ندارند و برنامه شان هم کنار گذاشتن آموزش مدرن است که یک مصداق عینی آن همین ممانعت زنان از آموزش، کار و فعالیت های سیاسی و اجتماعی آنها است. زنان تاثیرگذار ترین قشر جامعه هستند؛ زمانیکه مادر یک خانواده تحصیل کرده باشد، قطعا خانوداه مدرن تر و متعادل تر و روشنفکر تر است. بر همین اساس آموزش باید ما را به گفتگو، و انتقاد برساند که طالبان نه طرفدار گفتگو هستند و انتقاد پذیر هم نیستند. آنها در پی یکسان سازی ظاهری، اخلاقی، قومی و مذهبی هستند. طالبان در پی واحد کردن انسان ها با حذف زنان هستند. یکی از اهداف آموزش مدرن پر کردن خلاء جنسیتی است و طالبان با این فقر جنسیتی که دارند در پی بیشتر کردن این شکاف هستند تا از این طریق زنان را به ابزار جسنیتی مردان تبدیل کرده و در خانه ها محدود نمایند.
از طرف دیگر آقای دکتر محمد علی بهمنی قاجار: کارشناس مسائل افغانستان هم در این راستا نظر شان را این گونه بیان نمودند:
مسئله آموزش در افغانستان همیشه با چالش ها و بحران های متعددی همراه بوده است که در کنار آموزش شکاف های متعددی هم که در جامعه افغانستانی وجود دارد سرباز می کند.
در اینجا به چهار شکاف عمده که به کلیت مسائل افغانستان مربوط می شود اشاره می کنم:
۱- شکاف قومیتی
۲- شکاف مذهبی و عقیدتی
۳- شکاف جنسیتی
۴- شکاف بین سنت و مدرنیته
شکاف قومیتی در افغانستان از بدو تشکیل امپراطوری درانی ها، سدوزایی ها، و از زمان احمدشاه ابدالی شروع شد. زماینکه احمد شاه ابدالی حکومت را ایجاد کرد کم و بیش این مسئله وجود داشت و از همان ابتدا احمد شاه ابدالی کار خود را با لوی جرگه آغاز می کند. و به نوعی حاکم قبایل افغانستان را فریب می دهد تا به نحوی مشروعیت امپراطوری خود را از آنها بگیرد. در آن زمان کلمه افغانستان جا نیفتاده بود. و زبان فارسی نقش و موقعیت رسمی و ادبی دیوان و انحصار خودش را به عنوان زبان دربار و ادب داشت و در زمان تیمور شاه این موقعیت مستحکم تر شد. اما در زمان سدوزایی ها و محمد زایی ها مسئله قومی پر رنگ تر گردید. مخصوصا در زمان امان الله خان که می خواست توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایجاد کرده و نظام آموزشی نوین را در افغانستان ترویج کند. مکاتبی به عنوان زبان ملی ایجاد کرد که منظور از این زبان ملی، زبان پشتو و آموزش مدرن در افغانستان با تلاش حکومت برای ترویج زبان پشتو و به حاشیه راندن زبان فارسی عجین می شود. که این وضعیت تا زمان ظاهرشاه ادامه پیدا می کند. معماران نصاب تحصیلی افغانستان تلاش کردند زبان پشتو را بالا برده و روایت فرهنگی که می خواستند را به عنوان روایت رسمی در افغانستان جا بیندازند. یعنی روایت تک قومی بر مبنای یک کشور با موجودیت و هویت فرهنگی که با آن هویت مادر خود با آن هویت ایرانی قطع ارتباط کرده باشد. که این را در نوشته های شخصی بنام غبار هم می توان مشاهده کرد. غلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ خودش تلاش می کند یک هویت کاملا متمایز از ایران را در افغانستان ارائه دهد و نگرش ایران ستیزی را به عنوان روایت حاکم فرهنگی در افغانستان جا بیندازد که این روایت تقریبا جا هم افتاد.
این مسئله در دوره طالبان و این دوره ۲۰ ساله جمهوری هم کم و بیش وجود داشت. در این بیست سال فضای فرهنگی، فضای رسانه ها آزاد شده بود دوره انفجار اطلاعات بود و ارتباطات هم به طور مؤثر در افغانستان وجود داشت. که در این زمان شکاف قومیتی کاملا واضح دیده میشد حتی برای جا انداختن کلمه پوهنتون و دانشگاه درگیری های زیادی صورت گرفت و در رویکرد فرهنگیان و دانشگاهیان به وضوح این شکاف ها دیده میشد، به طور مثال دانشگاه خصوصی کاتب رو صرف برای اینکه شخص مرحوم فیض محمد کاتب را به عنوان نماد روشنگری و روشنفکری نشان دهند این را را ساختند که خود یک نمونه است.
آقای بهمنی نقدی را در آموزش دوره جمهوری بیان کرد و گفتند که؛ آیا با مدارا ستیزان می توان با مدارا رفتار کرد؟
طالبان بعد از بیست سال دوباره برگشتند دلیل آنهم این بود که بسترهای طالبانی از بین نرفته بود و گروه های که افکار همسو با طالبان را ترویج می کردند سبب شد تا اندیشه طالبانی همچنان گسترش پیدا کند. به عنوان نمونه مولوی مجیب الرحمن انصاری ها ساخته شدند و نفوذ پیدا کردند. پس می توان گفت که در این بیست سال آموزش مدرن در افغانستان و نظام آموزشی که بخواهد دولت ملت در افغانستان بسازد شکست خورد و بسترهای فرهنگی طالبان همچنان تقویت شد. در این بیست سال دستاورد های هم وجود داشت با آنهم نظام آموزشی نتوانست افغانستان را از شر افکار طالبانی نجات دهد و افکار طالبانی به طور ویژه در میان اقوم غیر پشتون سنی مذهب نیز پر رنگ تر شد.
بنابراین نظام آموزشی دور جمهوریت شکست خورد و نتوانست معضل آموزش را به سود آموزش و ارزش های مدرن حل کند. این مسئله مارا به این رهنمود می کند که نباید با افراد مدارا ستیز مدارا کرد. چون اینها به دنبال درست کردن انسان واحد و آن رباط هستند. وقتی چنین افرادی هستند که انسان را از حیثیت انسانی خودش ساقط می کند چرا به اسم دموکراسی- پلورالیست، آزادی بیان اجازه بدهیم این افکار مسموم رشد پیدا کند. این یک چالش است برای لیبرال دموکراسی. ایرانی ستیزی و فارسی ستیزی که در ۲۰ سال گذشته وجود داشت و آمریکا هم از این جریان حمایت می کرد که این موضوع تاثیر زیادی در شکست نظام آموزش افغانستان داشت. زمانی ارزش های مدرن در یک جامعه تزریق شود که آن ارزش های مدرن روی یک پایه های از فرهنگ بومی آن سرزمین باشد. فرهنگ افغانستان فرهنگ خراسانی و فرهنگ شاهنامه است وقتی تلاش شد تا این فرهنگ نادیده گرفته شود در واقع مدرن سازی افغانستان در خلع فرهنگ بومی انجام میشد که در اینجا یک خلع بین فرهنگ سنتی افغانستان و فرهنگ مدرن ایجاد شد و این خلاء را امثال مجیب الرحمن انصاری ها آمدند و به نفع بنیاد گرایی پر کردند. که در این قسمت فرهنگیان و روشنفکران افغانستان و ایران و دولت هم غفلت کردند.
به نظر اقای قاجار؛ فعلا چاره کار این است که اقوام غیر پشتون زبان افغانستان باهم یک اتحاد استراتژیک تشکیل دهند و در کنار این اتحاد به فکر اتحاد استراتژیک با جمهوری اسلامی ایران هم باشند. در پرتو این وضعیت است که می توان اوضاع نابسامان فعلی را تغییر داد.
در قسمت پایانی هم آقای دکتر نصیر آرین دیدگاه خویش را بیان نمودند:
آقای دکتر آرین بیان نمودند که در افغانستان همه چیز مسئله است. دلیل آنهم حضور طالبان است.
طالبان ۲۰ سال در افغانستان جنایت کردند و حالا آمده و بر اریکه قدرت تکیه کردند که حضور خود طالبان در افغانستان مسئله است. هر نظامی برای حفظ اقتدار خودش به ابزار نیاز دارد که فعلا یکی از ابراز های دست طالبان مسئله آموزش دختران است به خصوص آموزش های مدرن. البته باید افزود که آموزش تنها فعلا مسئله نیست بلکه در دوره های مختلف در افغانستان مسئله بوده است دلیل آنهم همین بستر دینی و مذهبی است که در افغانستان وجود داشته و دارد که سبب تولید و رشد اندیشه طالبانی شده است. اندیشه های که آموزش را در افغانستان کاملا دینی و مذهبی کرده اند که این مسئله خود سبب عدم پذیرش و حساسیت با علم مدرن بوده است. حلقات و گروه های مشخصی که در نصاب تعلیمی و تحصیلی حضور داشتند همیشه خواستار دینی کردن تمام علوم بودند در حالیکه چنین چیزی با علم مدرن سازگار نیست؛ مثلا در دروس شیمی و فیزیک تنها خواندن نظریات دانشمندان اسلامی کافی نیست و نمی تواند جوابگوی مقتضیات دنیای مدرن باشد. دینی و مذهبی کردن علم خطرناک است و این خود باعث تولید فساد می گردد. گفتمان علمی مجزا از مسائل دینی است و نمی شود همه علوم را از فیلتر گفتمان دینی گذراند که این اختلاف گفتمان ها باعث زایش فساد در افغانستان شده و خواهد شد. طالبان همیشه از جهل به عنوان ابزار مهم در عرصه سیاست استفاده کرده اند و این سیاست طالبان است که مانع بر سر راه دانایی مردم ایجاد می کند. چرا که اکثریت نیروهای طالبان چیزی از دین و مذهب، قرآن و حدیث نمی دانند، اگر آنها آگاه شوند قطعا حاضر نمی شوند خود را در بین هموطنان خودش انتحار کرده و خون برادران و خواهران بی گناه دینی خودش را بریزند. به همین اساس مخالفت با علم، با آموزش یک ابزار است در دست طالبان و آنها فکر می کنند با این ابزار می توانند به حکومت خود تداوم بخشند در حالیکه این چنین نیست در واقع این ممانعت ها پایه های حکومت طالبان را سست و زمینه شکست طالبان را فراهم می کند.
به طور کلی می توان گفت که مسئله و مشکل افغانستان حضور طالبان نه، بلکه مشکل اصلی اندیشه طالبانی است. که متاسفانه در اقوام پشتون این اندیشه وجود داشت و روی آن کار صورت گرفته و در بین سایر اقوام نیز نفوذ پیدا کرده است که حکومت طالبان حکومت دلخواه اکثر مردان افغانستان است. از طرف دیگر نسبت طالبان با آموزش یک نسبت کاملا دینی است و تفسیر طالبان از دین تفسیر علم زدا است به خصوص در قسمت زنان، متاسفانه این بستر ها در بیست سال تقویت شد. بنابراین تا زمانیکه گفتمان ها در موقعیت و جایگاه خودشان قرار نگیرند، این مشکلات حل نمی شوند.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که نظر آقای دکتر آرین این بود که؛ در واقع ایشان ابزار شدگی علم و دانش را مایه مسئله شدگی در عرصه سیاسی افغانستان می دانند و همچنان عصبیت مذهبی با آن قرائت خاص و مضیق که طالبان و گروه های همسو با طالبان دارند علل اصلی مسئله شدگی آموزش در افغانستان است.