کارخانه ترور در افغانستان
۲۰ خرداد (جوزا) ۱۴۰۱ – ۱۰/ ۶/ ۲۰۲۲
هیرانمای کارلکار
هیرانمای کارلکار روزنامه نگارِ برجستۀ هندی، معاون سردبیر و ستون نویسِ وب سایتِ پایونیر (The Pioneer) است. کارلکار در مدت زمان فعالیت در حرفه خود به عنوان یک ژورنالیست، سردبیر روزنامۀ هندوستان تایمز، و معاون سردبیر پایگاهِ خبریِ ایندیَن اکسپرس نیز بوده است. جدا از مطالب و مقالاتِ ژورنالیستیِ متعددِ هیرانمای کارلکار، وی مولفِ کتاب هایی چون «هند مستقل (پنجاه سال اول)» (۱۹۹۸) ؛ «بنگلادش: افغانستان بعدی؟» (۲۰۰۵) و «آخر بازی در افغانستان: برای چه کسی تاس ریخته می شود» (۲۰۱۲) نیز بوده است. نویسنده در این یاددشت نیز درصددِ برجسته ساختنِ مسئلۀ حضور و رشد گروه های تروریستی در خاک افغانستان و صدور آن به جهان است. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
با وجودِ خواست و تمایلِ مطرح شده از سوی طالبان مبنی بر برقرار ساختنِ روابطی صلح طلبانه و مسالمت جویانه با جهان خارج، به نظر می رسد عواقب و پیامدهایِ جهانی از جنگ طلبیِ رقابت جویانه (در میان گروه های تروریستی رقیب در افغانستان) به طرز خطرناکی درحال شدت گرفتن است.
از این رو، در وهلۀ نخست این سوال مطرح می شود که آیا افغانستان به کشور صادر کنندۀ تروریسمِ جهانی تبدیل خواهد شد؟ پاسخِ من به این سوال یک “بلۀ” قاطع و محکم است؛ پاسخی که موجب و محرکِ اعتراضاتِ تند و شدیدی خواهد شد. چنانچه در همین رابطه، بسیاری –منتقدان- به برخی از صحبت های ذبیح الله مجاهد، معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ، و سخنگوی رسمی امارت اسلامی افغانستان در اولین کنفرانس مطبوعاتی رسمی طالبان در ۱۷ اوت ۲۰۲۱ در کابل اشاره دارند. چراکه طبق گفتۀ او، طالبان خواستارِ داشتن روابطی مسالمت آمیز با کشورهای دیگر بوده و به هیچ گروهی حق استفاده از خاک افغانستان جهتِ حمله به کشورهای دیگر را نخواهد داد.
بدین ترتیب، گرچه سخنان مجاهد باعث دلگرمی و قوت قلب برای برخی گردید؛ با این حال، طالبان صرفا به خاطرِ تلاش هایشان جهتِ تطبیق و همسو ساختن اظهارات خود با عملکردشان، مورد ستایش و تحسین قرار نمی گیرند. در این بین و فارغ از دیگر مسائل؛ مجاهد همچنین در همان کنفرانس مطبوعاتی مذکور اعلام کرد که در حکومت طالبان، از حقوق زنان در چارچوب اسلام نیز محافظت به عمل خواهد آمد. همچنین در همان روز، طالبان “عفو عمومی” را برای تمامیِ مقامات دولت سرنگون شدۀ سابق افغانستان اعلام کرد. چنانچه انعام الله سمنگانی معاون سخنگوی مرکزی امارت اسلامی و یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی طالبان که این عفو را اعلام کرد، گفت: “شما بایستی با اعتماد و اطمینانِ تمام زندگی عادیِ خود را از سر بگیرید.” او همچنین اشاره کرد که “قصدِ امارت اسلامی قربانی ساختن زنان نیست؛ -بلکه- آنها بایستی طبق قوانین شرعی در ساختار دولت باشند.»
لیکن اکنون واقعیت بسیار متفاوت از روزهای نخست آشکار شده است. چنانچه بسیاری از مقامات سابق دولت، از جمله افرادی که تسلیم شده بودند، توسط طالبان دستگیر، ربوده، شکنجه و حتی کشته شده اند. از دیگر سو، زنان نیز از حق تحصیل و اشتغال منع شده و صرفا از میان آنها تنها کسانی اجازۀ ادامۀ کار خود را یافته اند که حکومت قادر به صرف نظر کردن از خدمات و فعالیت های آنها نبود. لیکن به هرروی، آنها بایستی برقع پوشیده و هنگام خروج از خانه با یکی از اقوام مرد خانوادۀ خود همراهی شوند. همچنین موسیقی عملا از زندگی افغان ها برچیده شده و رسانه ها نیز تحت ارعاب و فشار روزافزونی قرار دارند. با اشاره به تمامیِ این نشانه ها، می توان گفت گویی قرار است طالبان در دومین دور از حکومتِ خود، جهنمی که آنها در اولین حضورشان در قدرت (۱۹۹۶-۲۰۰۱) ساختند را -مجددا- به گونه ای افسار گسیخته به نمایش گذارند.
اما آیا این مسائل در اصل قضیه تروریسم تفاوتی خواهد کرد؟
بر اساس گزارش ارائه شدۀ اخیر از سوی تیم تحلیلی پشتیبانی و نظارت بر تحریم ها سازمان ملل متحد، رژیم کنونی طالبان برای چندین گروه تروریستی پناهگاهی امن فراهم می کند. چنانکه «جیش محمد» هشت اردوگاهِ آموزشی در ولایت ننگرهار به راه انداخته که “سه مورد از آنها مستقیما تحت کنترل طالبان است”. از دیگر سو گفته می شود که «لشکر طیبه» نیز سه اردوگاه خود را در ولایات کنر و ننگرهار حفظ کرده است. این در حالیست که هر دو گروه با رژیم حاکمه در افغانستان پیوند های عمیقی داشته و نشست هایی نیز بین خود با افراد و چهره هایی در مقامات رده بالا برگزار می کنند.
همچنین در این گزارش سازمان ملل آمده است که شاخۀ «القاعده در شبه قاره هند» نیز بین ۱۸۰ تا ۴۰۰ نیروی ستیزه جو از جمله “اتباعی از بنگلادش، هند، میانمار و پاکستان… و مستقر در ولایات غزنی، هلمند، قندهار، نیمروز، پکتیکا و زابل” دارد. علاوه بر این، نامگذاریِ مجددِ مجلۀ این گروه از “نوای جهاد افغانستان” به “نوای غزوه هند”، نشان دهندۀ چرخش و تغییر تمرکز “از افغانستان به کشمیر” است. با این وجود، بزرگترین گروهِ تروریستی، یعنی «تحریک طالبان پاکستان (تی.تی.پی)» در برگیرندۀ تعدادِ تخمینی از ۳۰۰۰ تا ۴۰۰۰ نیرو می باشد که غالبا نیز در بخش های شرقی و جنوب شرقی هم مرز و در همسایگی با پاکستان هستند.
همچنین در این گزارشِ سازمان ملل چنین مطرح شده است که هم به دلیل عدم توانایی و هم به خاطر خودداری و ممانعتِ طالبان، بعید است که طی یک دو سال آتی القاعده در شبه قاره هند حملاتِ مستقیمی خارج از افغانستان صورت دهند. اما پس از آن چه می شود؟ یا جدا از شاخۀ القاعده در شبه قاره هند، در رابطه با گروه هایی چون جیش محمد و لشکر طیبه وضعیت چه خواهد بود؟ تکیه بر این استدلال که این دست گروه ها احتمالا تنها به هند حمله خواهند کرد، دلالت بر این فرضی ظالمانه –و تاحدی ساده اندیش- خواهد داشت که تروریسم صرفا علیه هند روا و مجاز بوده، و علیه ایالات متحده و غرب نیست. ضمن اینکه با توجه به جهت گیری ایدئولوژیک بنیادگرایانۀ این گروه ها، هیچ دلیلی وجود ندارد که آنها غرب راه هدف قرار ندهند؛ همانطور که پیشتر نیز القاعده حملات ۱۱ سپتامبر و سایر حملات را علیه ایالات متحده ترتیب داد، از جمله حملاتی که در سفارتخانه های این کشور در نایروبی و دارالسلام در ۷ اوت ۱۹۹۸ صورت گرفت و در جریان آن ۲۲۴ نفر کشته و بیش از ۴۵۰۰ نفر زخمی شدند.
اما علاوه بر گروه های مطرح شده، «دولت اسلامیِ ولایت خراسان/داعش خراسان» که گروهی وابسته به دولت اسلامی عراق و سوریه است نیز در افغانستان حضور دارد که شدیدا با طالبان سرِ خصومت و دشمنی داشته و برخلافِ ادعاهایِ طالبان، این گروه در افغانستان تضعیف نشده و از بین نرفته است.
کریستینا گلدبام طی یادداشتی در نیویورک تایمز (در ۱ ماه می ۲۰۲۲) تحت عنوانِ “داعش و موجی از حملات، آغازگر فصل خونین جدیدی در افغانستان”، چنین بیان می کند، از زمانی که طالبان مجددا قدرت را در افغانستان به دست گرفته اند، حوزۀ نفوذ و اثرگذاریِ دولت اسلامیِ ولایت خراسان رشد داشته و تقریبا به تمام ۳۴ ولایت افغانستان بسط و گسترش یافته است. گلدبام همچنین به نقل از عبدالسید، کارشناسِ امنیتی در زمینۀ بررسی و پیگیریِ فعالیت های دولت اسلامیِ ولایت خراسان و سایر گروه های جهادیِ دیگر، اذعان می کند که داعشِ ولایتِ خراسان طی چهار ماه آخرِ سال ۲۰۲۱، ۱۱۹ حمله را در افغانستان صورت داده است که این تعداد فراینده، در مقابلِ ۳۹ مورد حملاتِ این گروه در دورۀ مشابه از سال ۲۰۲۰ قرار می گیرد.
به هرروی، طبق این گزارش سازمان ملل، گروه هایی چون دولت اسلامیِ ولایت خراسان به لحاظ قدرت و توانایی افت کرده و اعتقاد براین است که دست کم تا پیش از سال ۲۰۲۳، دیگر قادر به انجام حملاتی بین المللی نخواهند بود. اما سوال اساسی اینجاست که پس از آن چه می شود؟ و یا به واقع در رابطه با خودِ طالبان چه اتفاقی خواهد افتاد؟
باید گفت ستیزه جویان و سربازانِ آنها در نهایت کشورهای غربی، شیعیان، هزاره ها و به طور کل تمامِ آنهایی که طبقِ اسلامِ مطلوبِ آنها عمل نمی کنند را به عنوان دشمنِ خود در نظر گرفته و سال هاست که به طور مستمر نیز با آنها می جنگند. بنابراین، حتی با در نظر گرفتنِ تخفیف قدرت و کم رنگ شدنِ نقش آفرینی آنها باید گفت، این نیروهای جهادی بدونِ شک آرامش و سازش را نهایتا ملال آور خواهند یافت و اگر رهبران طالبان جهاد در خارج از کشور را محکوم و تحریم نکنند، این نیروهای نیز طبعا به سمت دولت اسلامیِ ولایت خراسان جذب خواهند شد. بدین ترتیب می توان در واقع روندی از افزایش و رشدِ ستیزه جویی رقابتی را با پیامدهایی اجتناب ناپذیر از حملاتی در خارج از افغانستان در آینده پیش بینی کرد، زیرا گروه های تروریستی درپیِ حفظ و جذبِ نیرو هستند.
منبع: وب سایت dailypioneer