سر تیتر خبرهانخستین خبرهایادداشت ها

استراتژیِ ثابت و تاکتیک متغیرِ طالبانِ نوین در منع دستیابی دختران به حق تحصیل

۳۱ مرداد (اسد) ۱۴۰۱ – ۲۲/ ۸/ ۲۰۲۲

زمانی که طالبان از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ در قدرت بودند، سابقه این گروه با نقض سیستماتیک حقوق زنان و دختران، مجازات های فیزیکی بی رحمانه، از جمله اعدام، و سرکوب شدید آزادی مذهب، بیان و تحصیل مشخص گردید؛ چنانچه در این دوران دختران و زنان از هر گونه آموزش منع شدند. به نظر می رسد پس از دو دهه، طالبانِ محافظه کارِ جدید نیز در رابطه با حقوق برخی گروه ها چون دختران و زنان قصد تکرار تاریخ را دارند؛ چراکه سلب حقوق این قشر از جامعه برای ایدئولوژی طالبانی امری مهم و اساسی است.

به باور برخی از تحلیلگران، رهبران طالبان در غالب موارد از همان استراتژی و قواعد سابق بازی برای سرکوب زنان استفاده می کنند که دو دهه پیش نیز به کار بستند؛ لیکن به نظر می رسد تنها تفاوت قابل توجه در این راستا آن است که امروزه پلان بازی کندتر و به صورتی تدریجی اجرا می شود تا از این طریق طالبان دور از تیررس توجهات و هجمه ها، اهداف خود نسبت به زنان و دختران را در روندی از نرمالیزه شدن شرایط پیش برند. در نتیجه باید گفت استراتژی و راهبرد طالبان همان بوده اما در تاکتیک و راهکارهای مد نظر برای تثبیت مقاصد خود تغییراتی اعمال کرده اند.

بدین ترتیب با نگاهی به کارنامۀ طالبان در دور نخست از حکمرانیِ این گروه طی ۵ سال جاه طلبی در دهه ۱۹۹۰ و سیاست های سرکوب، تهدید و تحدید علیه موجودیت زنان و دختران؛ شاید بتوان گفت بزرگترین ترس و نگرانی این گروه بنیادگرا در مسیرِ تقویت و تثبیت قدرتی که سال ها برای آن مبارزه کرده و نهایتا با تمسک به ایدئولوژی دینی خشونت گرا و مقابله با نیروهایی خارجی به دست آورده اند؛ نه جریانی از رقابت، مبارزه و یا جنگ با نیروهای مخاصم، بلکه حضور و نقش برجستۀ زنان در جامعه و مطالبه گری های به حق این قشر در تحقق خواسته های سیاسی-اجتماعی شان می باشد.

می توان گفت نفسِ پذیرشِ مسائلی چون حق تحصیل، آموزش و شکوفایی برای دختران و نقش آفرینی اجتماعی زنان از چند بُعد تضعیف کنندۀ پایه های حکمرانیِ مدنظر طالبان در برپایی حکومتی جزم گرایانه است:

۱- در وهلۀ نخست به نظر می رسد روالی از فعالیت های مستمر زنان در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره می تواند تکیۀ تک بعدی طالبان بر برجسته بودن نقش مردان و سیاست های پدرسالانه در جامعه را تنزل دهد. چراکه باورهای چون برتری مرد بر زن و خدمت رسانی صرف زن به خانه و خانواده امری مقبول برای طالبان است. به عقیدۀ برخی، این دست عقاید به اصطلاحی چون شووینیسم مردانه (male Chauvinism) یا برتری طلبی خودمحورانۀ متکی بر جنسیت بر می گردد که در این جریان یک جنسیت خود را برتر و مهمتر از دیگری می پندارد؛

۲- از سوی دیگر می توان گفت پذیرش موجودیت و هویت زنان، خود تاییدی بر احکامی متضمنِ لزوم رعایت حقوق زنان، عدم تبعیض و برابری جنسیتی است که موارد مذکور خود مولفه هایی مرتبط با دموکراسی و حقوق بشر می باشد؛ در حالی که به گفتۀ طالبان و طبق دکترینِ این گروه، موازین الهی و تبعیت مطلق از شریعت بر مسائلی چون بازگشایی مکاتب دخترانه و احقاق حقوق زنان تقدم دارد. برای برخی شخصیت های طالبان، آموزش پسران یا دختران ارزش چندانی ندارد و قطعا آموزش سکولار به عنوان یک حقوق بشر تلقی نمی شود؛ بدین ترتیب باید گفت جریانی از فرصت دهی به زنان برای رشد و شکوفایی در سایۀ نبردی از اولویت ها برای طالبان قرار گرفته است.

۳- از دیگر سو نباید فراموش کرد که طالبان عمیقا محافظه کار هستند و خود را محافظان اخلاق می دانند که مشخصۀ این اخلاق مداریِ مورد ادعای آنها نیز بر روندی ضد فساد تأکید دارد و به باور چنین افرادی حضور زنان و مردان در جامعه در کنار یکدیگر زمینه ساز مشکلاتی اخلاقی و حساسیت هایی فرهنگی خواهد بود؛

۴- همچنین می توان گفت نرمالیزه شدن نقش، حضور و فعالیت زنان در جامعه و تعبیه آن در قوانین اساسی این کشور تحت حاکمیت طالبان، بیمِ فعال شدن حرکت های اصلاحی و جنبش های زنان برای اعتراض به ناتوانی طالبان در حکومتداری و متعاقبا اشاعه نارضایتی ها و تجمعاتِ اعتراضی به رهبریِ زنان در آینده را در برخواهد داشت؛

۵- در نهایت به باور بسیاری ناظران، بدون دانش آموزان دختر دبیرستانی، به زودی هیچ زن جوانی نخواهد بود که جای آنها را در دانشگاه و متعاقبا جامعه بگیرد؛ پرورش زنانی تحصیل کرده که پایه های قدرت طلبی و جاه طلبی های افراطی طالبان را سست خواهد کرد، نشان از نسلی از مادرانی روشنفکر در آینده دارد، کسانی که احکام عقب ماندۀ طالبانی را تاب نیاورده و اجازه نخواهند داد فرزندانشان تحت تاثیر افکار و عقاید باطل گروهی قرار گیرند که خود ثمرۀ تفکر افراطی در مدارس دینی پاکستان هستند.

اما تمامیِ این موارد در کالبدی از نقش آفرینیِ زنانی تحصیل کرده، آگاه و مدبر که مرزهای انزوا، سکوت و سکون را با علم به ظرفیت و توانمندی های خود درمی نوردند، همواره به نقطه ضعفِ حکومت های دیکتاتوری و پاشنه آشیل آنها در سرنگونی و سقوط تبدیل خواهد شد. بنابراین نخستین گام در تضمین حکومتی افراطی و به حاشیه راندۀ نیمی از جمعیتِ فعال در کشور، تزریق و تجویز احکامی واپس گرایانه از حذف تدریجی زنان و در حاشیه نگاه داشتنِ آنها به طور متمادی با دور ساختن این قشر از دستیابی به آموزش و تحصیل می باشد.

 به طور کلی پایین نگاه داشتن سطح سواد، میزان مطالبه گری ناشی از آگاهی را افزایش می دهد. دفعِ خطراتِ احتمالی ناشی از هسته هایِ مستعد و بالقوۀ اعتراضی چون گروه های زنان که امروزه طلایه دارانِ مبارزات و مقاومت علیه حکومت های سرکوبگر می باشند، امکانِ رخ دادن انقلاب ها را تا حد زیادی مرتفع می سازد. طالبان در یک حباب سنتی و منزوی بین المللی از دینداریِ متعصبانه عمل می کنند و بسته نگه داشتن مدارس متوسطه دخترانه با نگرش ظالمانه این گروه نسبت به زنان به طور کلی مطابقت دارد.

چرخش و عقب نشینی کامل طالبان از مواضع خود برای تحصیل دختران

یک سال پیش، زمانی که طالبان مجددا کنترل افغانستان را به دست گرفتند، وعده دادند که شکل مدرنی از حکومت اسلامی را ایجاد خواهند کرد که حقوق زنان را رعایت کند. این وعده با تصمیم ناگهانی منع دختران از رفتن به دبیرستان به ناگاه از بین رفت و پرسشی در مورد اینکه کدام بخش از طالبان واقعا کشور را اداره می کند، ایجاد کرد.

تسلط طالبان در اوت ۲۰۲۱ جرقه هایی از نگرانی و ترس را روشن کرد که این گروه تندرو آموزش را برای همه دختران افغان ممنوع خواهد کرد؛ همانطور که طی ۵ سال از حکومت سرکوبگرایانۀ خود چنین کرده بودند. در طول دو دهه شورش، طالبان اجازه آموزش برخی دختران را در مناطق تحت کنترل خود دادنه بودند، اما حملات متعددی را نیز علیه مدارس دخترانه انجام دادند.

به هرروی، هفته‌ ها پس از به دست گرفتن قدرت در سال ۲۰۲۱، طالبان دستور بازگشایی مدارس متوسطه را برای پسران صادر و ممنوعیت عملی تحصیل دختران در آن سطح را اعلام کردند (مدارس ابتدایی زودتر به روی دختران باز شد، با تفکیک جنسیتی شدید). متعاقبا مقامات طالبان از بازگشایی مدارس متوسطه دخترانه “در اسرع وقت” صحبت کرده و اواخر ماه مارس ۲۰۲۲ را به عنوان تاریخ بازگشت آنها در نظر گرفتند.

در همین حال، تحصیلات متوسطه برای دختران در چندین ولایت، عمدتا در شمال افغانستان، جایی که جمعیت ‌های قومی غیر پشتون و دیدگاه ‌های کمتر محدودکننده نسبت به حقوق زنان غالب هستند، از سر گرفته شد. وزارت آموزش و پرورش تا ۲۳ مارس اعلام کرد که مدارس برای همه دانش آموزان باز است. با این حال، در ۲۳ مارس، با حضور برخی از دختران در مدارس، طالبان مسیر خود را تغییر داده و اعلام کردند که مدارس دخترانه همچنان بسته خواهند ماند.

طالبان دلایل متعدد و گاه متناقضی برای این تصمیم آورده اند. چنانچه محدودیت های فرهنگی، کمبود فرم های مناسب مذهبی و معلمان زن، برنامه درسی، رفت و آمدِ دختران به مکاتب، و تفکیک جنسیتی از موضوعاتی بوده که از زمان تصرف طالبان مورد بحث قرار گرفته است. به گفتۀ آنها، ترتیب تدارکاتی برای جداسازی جنسیتی جهت تضمین یک «چارچوب اسلامی» نیازمند زمان است.

 اما با توجه به فرآیندهای تصمیم گیری مبهم طالبان هنوز مشخص نیست که چه چیزی باعث بازگشت آنها از حرف خود شده است. یک تحلیل، تصمیم مذکورِ طالبان را به حمایت از روحانیون محافظه کار تندرو در درون این گروه نسبت می دهد، کسانی که ظاهرا رهبر عالی طالبان هبت الله آخوندزاده را به خوبی متقاعد کرده اند. چنانچه به نظر می رسد تصمیم اخیر در مورد تحصیل دختران به عنوان یک پیروزی برای عناصر تندرو که دستور کار محافظه کارانه آنها را پیش می برند، تلقی می شود.

با این حال، گزارش ‌ها حاکی از آن است که دیگر شخصیت ‌های طالبان از تحصیلات متوسطه برای دختران حمایت کرده و برخی از آنها دختران خودشان خارج از کشور تحصیل می‌کنند، که این حاکی از اختلافات بالقوه در میان طالبان بر اساس خطوط نسلی، جغرافیایی و سیاسی است. نفوذ آشکار بیشتر رهبران سنتی این گروه (بر روی «عمل گرایان» که خواستار تعامل بیشتر با جامعه بین المللی هستند) نشان می دهد که بازیگران خارجی ممکن است اهرم های فشار محدودی بر تصمیمات طالبان داشته باشند. (Thomas, 2022: 1-2)

سوختن دختران افغان در آتشِ اختلافات درون گروهی طالبان 

به نظر می رسد که هبت الله آخوندزاده، تفسیر محافظه کارانه خود از اسلام را بر کل کشور تحمیل کرده است. ملا محمد عمر، رهبر سابق طالبان نیز بناهای تاریخی غول ‌پیکری را در سال ۲۰۰۱ تخریب و ادعا کرد که این وظیفه اسلامی او بود. بدین ترتیب به نظر می رسد رهبر کنونی طالبان نیز مانند سلف خود عملا قدرت نامحدودی در داخل کشور داشته و به هیچ‌ کس پاسخگو نیست. به این ترتیب، او به تنهایی در مورد سرنوشت تحصیلات متوسطه دختران و حقوق زنان افغان برای کار تصمیم می گیرد.

آخوندزاده، در نشست رهبران طالبان و متنفذان قومی در قندهار که روز پنج شنبه (۲۷  مرداد ۱۴۰۱ /۱۸ اوت ۲۰۲۱) برگزار شد، سخنرانی و با اشاره به اهمیت آموزش کودکان اشاره کرد که «اگر یک کودک این کشور بدون تعلیم بماند، من مسئولیت خود می ‌دانم.» این در حالیست که از حق تحصیل دختران و بازگشت آنها به مدارس متوسطه صحبتی نشد. این گروه بارها تصریح کرده است که دختران باید مطابق با قوانین اسلامی آموزش داده شوند، بدون اینکه دقیقا به چه معنی باشد.

به هرروی این ممنوعیت ها موجی از یاس، ناامیدی و خشم را در داخل افغانستان و انزجار در خارج از مرزهای این کشور به راه انداخت. همچنین باعث ایجاد شکاف هایی در درون خود گروه طالبان شد، که منعکس‌ کننده شکاف‌ های عمیق ‌تر در میان شورشیان سابق بود. بدین ترتیب به باور برخی تحلیلگران چون رحیم فیض و صدیق الله علیزی در آسوشیتدپرس، مسئله تحصیل دختران در اختلافات پشت پرده میان طالبان گرفتار مانده است.

برخی در این گروه از بازگشت دختران به مدرسه حمایت می کنند؛ چه به این دلیل که مخالفت مذهبی با آن نمی بینند و چه به این دلیل که می خواهند روابط خود را با جهان بهبود بخشند. اما دیگران، به ویژه بزرگان روستایی و قبیله ای که ستون فقرات طالبان را تشکیل می دهند، سرسختانه با این امر مخالفت می کنند.

این رازی آشکار است که دختران چند تن از شخصیت‌ های ارشد رهبری، ضمن زندگی خارج از افغانستان -عمدتا در پاکستان یا قطر- در کشورهای دیگر تحصیل کردند. به گزارش گاردین، برخی حتی پس از بازگشت به کابل به این کار را مخفیانه ادامه داده اند، از جمله خانواده ای که برنامه های تحصیلی بین المللی آنها با آبزرور به اشتراک گذاشته شده است. اعضای کمتر نخبه این گروه نیز به دنبال گزینه هایی نزدیک تر به کشور بوده اند. چنانچه به گفتۀ یکی از کارکنان ارشد این نهاد، یک مکتب مخفی دخترانه در پایتخت، دختران چهار یا پنج خانواده طالبان را در کلاس های هفتم تا دوازدهم ثبت نام کرده است.

به هرروی در تعهد برخی از اعضای طالبان به منظور تضمین آموزش برای دختران خود به هر قیمتی، دیگر افغان ‌ها هم ریاکاری این گروه را مشاهده کرده و هم به تغییر شرایط دل بسته اند. در هر حال به نظر می رسد این جریان یک جنگ طولانی خواهد بود، زیرا مخالفت با تحصیل زنان امری برخاسته راس هرم سران طالبان است. چندین افغان که از رهبری طالبان در داخل و خارج از جنبش اطلاع داشتند، تصمیم به ممنوعیت رفتن دختران از مدرسه را مستقیماً از سوی رهبر عالی، هیبت الله آخوندزاده، و حلقه نزدیک او توصیف کردند.

با وجود تابوهایی که در انتقاد از رهبری وجود دارد، تعداد انگشت شماری از شخصیت های ارشد طالبان برخلاف این ممنوعیت صحبت کرده اند. چنانچه در ماه می، شیرمحمد عباس استانکزی، معاون وزیر امور خارجه، در یک سخنرانی تلویزیونی در دفاع از حقوق «نیمی از جمعیت افغانستان» مستقیما به ممنوعیت تحصیل دختران حمله کرد.

شیخ رحیم الله حقانی، روحانی طالبان نیز که اخیرا توسط یک بمب گذار انتحاری داعش کشته شد نیز، پیشتر به بی بی سی گفته بود که زنان و دختران افغان باید بتوانند به آموزش دسترسی داشته باشند: «در شرع [قانون] توجیهی وجود ندارد که بگوید تحصیل زنان مجاز نیست. اصلا هیچ توجیهی وجود ندارد. در تمام کتب دینی آمده است که تحصیل زنان جایز و واجب است، زیرا به طور مثال درصورتی که زنی در یک محیط اسلامی مانند افغانستان یا پاکستان مریض شده و نیاز به معالجه داشته باشد، اگر توسط پزشک زن معالجه شود، بسیار بهتر است».

از دیگر سو، در ماه ژوئن، دولت مرکزی پاسخ خونینی به قیام یک فرمانده طالبان در ولسوالی بلخاب در شمال ولایت سرپل آغاز کرد. این درگیری ریشه ‌های پیچیده ‌ای داشت، اما به گفته برخی منابع، مولوی مهدی پیش از آنکه شغل دولتی خود را از دست دهد، او نیز از تحصیل دختران دفاع کرده بود.

 همچنبن مولوی احمد تقی، سخنگوی وزارت تحصیلات عالی، بر تلاش ‌برای انطباق دانشگاه ‌ها به گونه ‌ای تأکید کرد که زنان بتوانند در عین حال که الزامات طالبان برای جداسازی جنسیتی را برآورده می‌ کنند، به تحصیل خود ادامه دهند، و این نشانه تعهد این گروه به آموزش زنان است. او گفت: «من دختر دارم و البته می‌خواهم که دخترانم در مدارس دینی تحصیل کنند و تحصیلات مدرن داشته باشند.» او افزود که آنها در حال حاضر در مدرسه ابتدایی هستند، اما او مطمئن است که با بالا رفتن سنشان می توانند به کلاس ها ادامه دهند. “من خوشبین هستم مدارس برای همیشه تعطیل نخواهند بود.” (Graham-Harrison, 2022)

به هرروی جدا از اختلافات درون گروهی و تفاوت در دیدگاه مقامات طالبان، در مجموع می توان گفت ملغمه ای از دلایلی چون ذهنیت تاریک اندیش و محافظه کاری افراطی، اندیشه های سنتی جزم گرایانه، حساسیت های قبیله ای به عنوان عواملی پیش زمینه ای از یک سو؛ و گروگانگیری حق تحصیل زنان به عنوان ابزاری سیاسی برای فشار بر جامعه بین الملل در رسمیت نشاختن این گروه و همچنین نشان دادنِ خواست و ارادۀ رهبران مذهبی در دست یابی به اهداف سیاسی خود و تضمینی برای تداوم حکومتی رادیکال و پدرسالارانه زیر پرچم شریعت و فرهنگ از دیگر سو، مسبب ممانعت طالبان در پذیرش تحصیل دختران به طور خاص و محرومیت زنان به طور عام برای فعالیت و نقش آفرینی در جامعه بوده است.

مقاومت زنان و دختران افغان؛ سنگری تخریب ناپذیر در مقابله با طالبان

لازم به ذکر است تصمیم  طالبان در مورد تحصیلات متوسطه دختران در بحبوحه چندین اقدام دیگر صورت گرفت که ممکن است نشان دهنده موضع سرکوبگرانه تر در مورد حقوق زنان به طور گسترده تر باشد. این اقدامات شامل ممانعت از سوار شدن زنان در پروازهای فرودگاه کابل بدون همراه مرد (مربوط به دستور سابق این گروه مبنی بر همراهی زنان با یکی از خویشاوندان مرد در حین سفر)، تغییر وزارت امور زنان به امر به معروف و نهی از منکر، اخراج ۸۰ درصد از خبرنگاران زن، اخراج ۱۲۵۰۰۰ زن از مشاغل دولتی، لغو حق رانندگی زنان، ممنوعیت ورزش بانوان، کنترل و محدودیت در پوشش به ویژه برای کارمندان زن، تفکیک جنسیتی پارک‌ های کابل و جداسازی دانشگاه هاست.

برخی از زنان با محدودیت های مختلف و با تعداد کمتری نسبت به قبل در دانشگاه های خصوصی و دولتی تحصیل می کنند. همان گونه که برخی ناظران سیاسی نیز اذعان کرده اند، محرومیت از تحصیل ناقض حقوق بشر برای زنان و دختران است. محرومیت های مذکور فراتر از عدم پذیرش حق برابر آنها برای تحصیل، این قشر از جامعه را بیشتر در معرض خشونت، فقر و استثمار قرار می دهد. به باور شبنم نسیمی فعال سیاسی اجتماعی افغان، عدم تحصیل برای دختران به معنای سوء تغذیه بیشتر، گرسنگی بیشتر، بارداری های زودهنگام بیشتر، ازدواج های اجباری بیشتر و غیره است. عدم سوادآموزی و تحصیل به معنای نداشتن آزادی مالی در آینده است. تا زمانی که نتوانیم آموزش درستی داشته باشیم، این چرخه از مادر به دختر ادامه خواهد داشت.

به هرروی باید گفت مقابلۀ طالبان با زنان سرآغاز جنگیست که پایانی برای آن نمی توان متصور شد. زنان امروز افغانستان منفعلانه نظاره گر پایمال شدن حقوقی که دو دهه گذشته از آنها سلب شد نخواهند بود. آنها با آگاهی نسبت به نقش خود و اهمیت اعادۀ مطالبات مرتبط با حقوق شان در عرصه های مختلف جامعه، هرگز همچون گذشته مسیر انزوا را در پیش نخواهند گرفت، صدای انها در نطفه خفه نخواهند شد و به هر طریق با احکام و سیاست های غیرمنظقی، متعصبانه، خشونت آمیز و بی پایۀ این گروه مبارزه خواهند کرد.

برپایی مدارس مخفی یا زیرزمینی دختران شاید خود گام هایی هرچند محدود و ضعیف در به چالش کشیدنِ سیاست های محرومیت زا و محدود کنندۀ طالبانی باشد. از سوی دیگر باید گفت این دست ممنوعیت ها ضربه ای بر اهداف طالبان برای به رسمیت شناخته شدن و افزایش کمک ها برای رسیدگی به بحران انسانی حاضر در افغانستان است؛ زیرا ممنوعیت هایی مطروحه، تمایل دولت ها برای همکاری با طالبان را کاهش می دهد.

منابع:

– Graham-Harrison, Emma, (2022), “Hypocrisy or a reason for hope? The Taliban who send their girls to school”, https://www.theguardian.com/world/2022/aug/14/hypocrisy-or-a-reason-for-hope-the-taliban-who-send-their-girls-to-school

– Thomas, Clayton, (2022), “Education for Afghan Girls Under the Taliban: Status and Issues for Congress”, Congressional Research Service, IN11908

 

 

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا