امنیت، عامل بازدارنده اقدامات پکن در افغانستان تحت تسلط طالبان؟
۶ شهریور/سنبله۱۴۰۱-۲۰۲۲/۸/۲۸
افغانستان یک سال حاکمیت طالبان را پشت سر گذاشت بدون آنکه این گروه با موانع جدی از سوی نیروهای داخلی و جامعه جهانی رو به رو شود اما این مسیر برای طالبان خالی از چالش نبوده است. در عین حال، تعامل جهان با طالبان نیز موانع خاص خود را داشته است. در این میان، کشورهایی به دنبال نفوذ بیشتر برای تحقق منافع خود و در رقابت با سایر بازیگران پای در میدانِ افغانستان تحت تسلط طالبان گذاشته اند. به عبارت دیگر، افغانستان در حالی با انزوای شدید از غرب رو به روست که کشورهای منطقه به ویژه چین با رویی گشاده این گروه را پذیرفته اند. در گام نخست، چین با این واقعیت کنار آمده که هیچ عضوی از دولت سابق افغانستان احتمالا بخشی از رهبری طالبان در افغانستان نخواهد بود اما طرف چینی باتوجه به نگرانی منطقه ای برای ثبات بلندمدت، تنها بر اساس قومیت و احزاب سیاسی، فراگیر شدن در افغانستان را پیشنهاد می کنند. این در حالی است که افغانستان یکی از مهم ترین فرصت های قدرت نرم را برای چین فراهم کرده تا خود را به عنوان یک صلح ساز معرفی کند. با این وجود، وانگ یی در مورد آخرین تحولات در افغانستان در ماه مارس ۲۰۲۲ تلاش های طالبان را برای تثبیت وضعیت و تامین خدمات عمومی ستایش کرد و عنوان کرد که این گروه موفقیت هایی را حاصل کرده اند. قبل تر از آن نیز پس از ماه ها تعامل مستقیم با طالبان با تثبیت رهبری آن، جمهوری خلق چین یک گروه کاری دو جانبه با این گروه در مورد کمک های بشردوستانه و بازسازی اقتصادی در دسامبر ۲۰۲۱ افتتاح کرد. ابتکارات مورد بحث در این گروه کاری مسائلی مانند ارائه کمک های بشردوستانه بیشتر، تسهیل صادرات محصولات افغانستان به جمهوری خلق چین، اشتراک گذاری درس های توسعه اقتصادی چین با طالبان، کمک پکن در راه اندازی مجدد استخراج معادن در افغانستان، تحقق پتانسیل های ارتباطی بود. سپس از آوریل تا ژوئن ۲۰۲۲ نمایندگان سفارت چین در مجموع شش نشست با وزرای مختلف افغانستان در دولت موقت برگزار کردند تا در مورد پروژه های چینی برای بازسازی کشور گفتگو کنند. همچنین، سفارت افغانستان در پکن در اواخر آوریل ۲۰۲۲ بازگشایی شد و از آن زمان تاکنون حداقل هفت جلسه با مقامات چینی و نمایندگان ارشد شرکت های دولتی کلیدی چینی برای نهایی کردن بیشتر طرح ها برای پروژه های بازسازی چین برگزار کرده است. همچنین، در ۸ سپتامبر ۲۰۲۱ اولین نشست کشورهای همسایه در مورد افغانستان به صورت آنلاین برگزار شد. در ژوئن ۲۰۲۲ جمهوری خلق چین اولین برنامه های آموزشی فنی خود را برای مقامات طالبان آغاز کرد که این اقدامات نشان می دهد که جمهوری خلق چین علاقه مند است که خود را به عنوان بازیگر اصلی در جهت پیشبرد و سازماندهی مدیریت منطقه ای و به زودی جهانی در امور افغانستان قرار دهد. (Yau,2022). در این میان، به نظر می رسد این روابط و تلاش های چین برای تحقق برنامه های اقتصادی خود در افغانستان و از طرف دیگر، هدف طالبان برای ایجاد منبع درآمدی جدید خالی از چالش نیست. مانعی که به نظر می رسد سطحی از نگرانی فزاینده ای را برای چین خلق کرده است و آن هم امنیت است.
امنیت چالش پیش رو چین در تعامل با طالبان
همانطور که آمد به نظر می رسد همسایگان افغانستان تقریباً همگی چشم انداز رهبری بلندمدت طالبان را پذیرفته اند.اما هنوز چالش های بسیاری فراروی کشورهای مختلف برای تعامل بیشتر با طالبان وجود دارد.در این میان چین نیز که از انزوای شدید افغانستان فرصتی را برای عرض اندام بیشتر خود پیدا کرده به نظر می رسد مسیر دشوار و یا هم حداقل مبهمی را در پیش رو دارد. پکن مانند جامعه جهانی از طالبان خواسته تا دولتی فراگیر تشکیل دهد و به حقوق زنان به ویژه در مورد تحصیل و کار احترام بگذارد. اما آنچه برای چین در تعامل با طالبان اولویت دارد، مسئله امنیت است .چنانچه که چین به رژیم طالبان در ازای توجه به نگرانی های امنیتی قول حمایت اقتصادی و توسعه ای داده است. به طوری که از زمان تسلط طالبان در ماه اوت سال گذشته پکن شروع به تعامل با حاکمان جدید کرده است. چراکه نمی خواهد تروریسم از افغانستان به چین سرایت کند یا منافع این کشور در منطقه را مورد هدف قرار دهند که به نظر می رسد چین نیز با دقت بیشتری با طالبان در حال ارتباط برقرار کردن است. اما فراتر از این موارد و تلاش برای ایفای نقش در افغانستان پسا آمریکا، پکن نگران احتمال حملات برنامه ریزی شده توسط گروه های شبه نظامی مانند حزب اسلامی ترکستان، یک گروه شبه نظامی اویغور که با نام ترکستان شرقی نیز یاد می شود که پکن آن را مسئول ناآرامی ها در استان سین کیانگ در غرب خود می داند. هدف اصلی این گروه آزادسازی سین کیانگ و مردم اویغور از کنترل دولت چین است و همچنین این گروه حملاتی را علیه منافع چین نیز انجام می دهند. این در حالی است که طالبان به گروه های ایغور در دوره نخست حکومت خود از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ اجازه فعالیت در افغانستان را داد. اما این گروه بخشی از ائتلاف گروه های جهادی فراملی به رهبری القاعده است که به طالبان در تصرف بیشتر مناطق افغانستان در سال گذشته پس از خروج ایالات متحده کمک کرد. در این میان به زعم کارشناسان پکن احتمالاً می داند که حاکمان جدید کابل به راحتی تحت فشار قرار نخواهند گرفت تا جنگجویان ایغور را بیرون کنند. با این حال به نظر برخی از تحلیلگران رفتار طالبان در قبال ستیزه جویان ایغور به این گونه است که از تحویل دادن آنها به کشور خود خودداری می کنند اما اقدامات آرامی را برای محدود کردن یا خنثی کردن فعالیت های خارجی انجام می دهند. اما به نظر می رسد شواهدی وجود دارد که نشان می دهد طالبان شبه نظامیان ایغور را از بدخشان، استانی در شمال شرق افغانستان در امتداد مرز این کشور با چین باتوجه به رسیدگی های امنیتی پکن جا به جا کنند. اما به نظر می رسد شبه نظامیان ایغور نیز فعالیت خود را در افغانستان کمتر رسانه ای می کنند. با این حال شورای امنیت سازمان ملل متحد در گزارشی در ۱۵ جولای گفت که بنابر گزارش ها، شبه نظامیان اویغور چندین جبهه خود را در بدخشان بازسازی کرده و منطقه عملیات خود را گسترش داده و به طور مخفیانه با هدف بهبود توانایی های خود برای فعالیت های تروریستی سلاح خریداری کرده اند. اما این نهاد همچنین معتقد است که تلاش های طالبان برای مهار فعالیت های این گروه منجر به آن شده که شبه نظامیان ایغور حملات خود را آغاز نکنند.
اما علاوه بر این گروه، یکی دیگر از نگرانی های امنیتی چین از افغانستان، فعالیت داعش در این کشور است که به طور فزاینده ای چین را مورد هدف قرار می دهد. چراکه داعش با خروج ایالات متحده از افغانستان در حال جذب نیروها و حامیان جدید نه تنها از طالبان بلکه از دیگر جنبش های جدایی طلب فراملی و قومی به ویژه شبه نظامیان اویغور است. داعش که در اواسط ۲۰۱۰ چین را دشمن خود اعلام کرد از زمانی که طالبان قدرت را به دست گرفته اند، با توجه به تمرکز زیاد بر روابط طالبان و پکن برای بی اعتبار ساختن توانایی های دولت جدید، لفاظی های ضد چینی خود را افزایش داده است. با این حال گزارش شورای امنیت سازمان ملل نشان می دهد که داعش شاخه خراسان توانسته است حدود ۵۰ عضو حزب اسلامی ترکستان را با ارائه حقوق ماهانه بالاتر جذب کند.
همچنین فعالیت گروه های دیگری چون ارتش آزادی بخش بلوچستان پاکستان و تحریک طالبان پاکستانی در افغانستان نیز نگرانی هایی را برای پکن ایجاد کرده اند. دولت اشرف غنی مدت ها متهم به میزبانی از اعضای گروه های شبه نظامی اسلام گرا مانند تحریک طالبان پاکستان و گروه های جدایی طلب قومی بلوچ بودکه پروژه های توسعه ای مرتبط با اتباع چینی را در پاکستان هدف قرار می دادند. در این میان، اسلام آباد و پکن امیدوار بودند که با تسلط طالبان بر افغانستان، تهدیدات شورشیان بلوچ فروکش کند. اما پنج روز پس از تسلط طالبان بر کابل ارتش آزادی بخش بلوچ یک گروه اصلی جدایی طلب قومی، یک خودروی حامل اتباع چینی طی یک حمله انتحاری در شهر ساحلی گوادر پاکستان هدف قرار داد. در واقع در سال های اخیر پس از تشکیل ائتلاف عملیاتی چهار گروه جدایی طلب قومی، هدف بسیاری از خشونت شورشیان چین بوده است(voanews,2022). از طرف دیگر به نظر می رسد که شبه نظامیان اویغور نیز همکاری خود را با تحریک طالبان پاکستانی افزایش داده که هردو در افغانستان فعال هستند.
درنهایت، پس از خروج ناموفق ایالات متحده از افغانستان، بسیاری انتظار داشتند که پکن به سرعت وارد عمل شود تا خلأ قدرت را پر کند و طی چند هفته یا چند ماه طالبان را به رسمیت بشناسند و مشروعیت بخشد. علاوه بر این، بسیاری ازجمله خود طالبان، انتظار داشتند که چین سرمایه گذاری را برای تامین منابع طبیعی ازجمله ذخایر معدنی تریلیون دلاری مانند لیتیوم آغاز کند. با این حال، باوجود حفظ روابط دیپلماتیک و به رسمیت شناختن عملی طالبان، پکن از پذیرش عجولانه رژیم جدید در کابل اجتناب کرده و در عوض یک رویکرد مشروط را اتخاذ کرده است. در این میان، گلوبال تایمز متعلق به حزب کمونیست چین به صراحت چهار شرط را برای طالبان ترسیم کرد، ازجمله اینکه آنها موضعی سختگیرانه در برابر شبه نظامیان ایغور اتخاذ کنند، یک دولت فراگیر تشکیل دهند، از ایالات متحده فاصله بگیرند و سیاست های داخلی خود را تعدیل کنند. همچنین، در جریان نشست سران شانگهای در سپتامبر ۲۰۲۱، رئیس جمهور شی جین پینگ، شرایط مشابهی را تکرار کرد. اما به نظر می رسد این رفتار حساب شده چین در قبال طالبان ناشی از بی اعتمادی عمیقی است که از زمان تماس اولیه پکن با این گروه در دهه ۱۹۹۰ شکل گرفته است. در آن زمان در حالی که اولین امارت طالبان هنوز در حال مراحل ابتدایی خود بود، جدایی طلبان ایغورستیزه جویی خود را در چین تشدید کرده بودند و در مناطق مختلف کشور ازجمله در پکن بمب گذاری کردند. چین این سطح از خشونت را به گروه های شبه نظامی ایغور مرتبط کرده بود که در پناهگاه ها و اردوگاه های آموزشی در افغانستان فعالیت می کردند که براساس گزارش ها تحت نظارت مستقیم القاعده ایجاد شده بودند. در این میان، از آنجا که چین با طالبان ارتباط نداشت، با پاکستان به عنوان حامی اصلی طالبان وارد گفت و گو شد، تا این گروه را برای برچیدن این کمپ های آموزشی تحت فشار قرار دهند. پاکستان قول کمک داده بود اما موفق نشد. به طوری که شبه نظامیان ایغور که حزب ترکستان شرقی نیز نامیده می شوند، به فعالیت خود در منطقه تاریخی ترکستان شرقی یا سین کیانگ ادامه دادند و چین بیشتر بر پاکستان فشار آورد که منجر به اولین تعامل مستقیم پکن با طالبان شد. چنانچه که پاکستان سفیر چین در اسلام آباد را برای دیدار با ملامحمد عمر، رهبر عالی طالبان به قندهار افغانستان برد. اما ملاعمر قاطعانه میزبانی یا پناه دادن به شبه نظامیان ایغور را رد کرد در حالی که این مشکل همچنان وجود داشت.
اما با فروپاشی رژیم طالبان پس از ۱۱ سپتامبر، چین به اعتراضات و فشار بر پاکستان ادامه داد. در مقابل، پاکستان تعدادی از ستیزه جویان ایغور را دستگیر، کشت و یا هم تحویل داد.با این وجود، مشکل هرگز به طور محسوس حل نشد. اما رابطه طالبان با ایغورها و دیگر شبه نظامیان آسیای مرکزی بارها علنی شده است. به گفته منابع طالبان آنها در جریان عملیات ارتش پاکستان در وزیرستان شمالی در سال ۲۰۱۴ صدها شبه نظامی را از آسیای مرکزی به افغانستان بازگرداندند. همچنین، در سال ۲۰۱۴، منابعی درون طالبان وجود حدود ۲۵۰ شبه نظامی ایغور در شرق افغانستان را تایید کردند. با این حال، پس از به قدرت رسیدن در آگوست ۲۰۲۱، طالبان دوباره وجود شبه نظامیان ایغور در افغانستان را انکار کردند و مدعی شدند که آنها پس از توافق دوحه با ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ کشور را ترک کردند. ادعایی که به نظر می رسید مبتنی بر حقیقت نباشد. چراکه پس از این ادعا یک ستیزه جوی ایغور یک بمب گذاری را در شمال افغانستان انجام داد.
اما آنچه حائز اهمیت است این مسئله است که اگرچه رژیم طالبان جنگ های کم شدتی را علیه جنگجویان محلی دولت اسلامی خراسان/داعش به راه انداخته اند اما نتوانسته اند هیچ اقدام معناداری را علیه شبه نظامیان خارجی از جمله گروه ترکستان شرقی انجام دهند. اما چنین انفعالی ممکن است به دلیل عدم تمایل ناشی از دلایل ایدئولوژیک یا ناتوانی ناشی از کنترل موثر طالبان بر گروه های شبه نظامی خارجی باشد. اما نظر می رسد که نتیجه برای چین تغییر نکرده باشد. یعنی تداوم سیاست انکار پناه دادن به شبه نظامیان اویغور. اما این مسئله علاوه بر تعمیق بی اعتمادی چین به طالبان، انفعال این گروه و دیگر شبه نظامیان آسیای مرکزی، سه منافع ژئواستراتژیک پکن در ارتباط با افغانستان را نیز به خطر می اندازد: امنیت ملی، استراتژی گسترش به سمت غرب و منافع اقتصادی.
نخست: چین «سه شر» جدایی طلبی قومی، افراط گرایی مذهبی و تروریسم خشونت آمیز را تهدیدی برای امنیت ملی می داند. منطقه سین کیانگ در معرض همه این تهدیدات است. اما نزدیکی این منطقه به افغانستان تحت حکومت طالبان، محیط مساعدی را برای تشکیل مجدد گروه های شبه نظامی خارجی همفکر فراهم می کند. عدم تمایل یا ناتوانی طالبان در مهار این گروه ها تهدیدات امنیتی مستقیمی را برای حاشیه غربی چین ایجاد می کند. در این میان پکن به خوبی از تهدید آگاه است چنانچه که به اندازه کافی کریدور واخان را نظامی کرده است. چین همچنین اخیراً با تاجیکستان برای ایجاد پایگاه هایی برای نیروهای ویژه از این کشور در سمت مربوط تاجیکستان از این کریدور در حال همکاری است. با این حال این اقدامات ممکن است به مصونیت کامل از نفوذ فیزیکی یا مجازی گروه های جهادی منجر نشود.
دوم با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان در محیط خلوت چین، وجود امنیت یا فقدان آن برای گسترش چین به سمت غرب آسیا و خاورمیانه از طریق جمهوری های آسیای مرکزی برای پروژه های عظیم انرژی و زیربنایی مانند طرح یک کمربند یک جاده بسیار مهم است.سوم آنکه، چین بهترین موقعیت را برای دسترسی و استفاده از منابع طبیعی بکر افغانستان ازجمله، مس، لیتیوم و عناصر کمیاب خاکی دارد که به نظر می رسد بیجینگ مشتاق تحقق چنین مزیت منحصربه فردی است. به طوری که کارشناسان صنعت معدن را برای تامین حقوق معادن در افغانستان فرستاده است. عملیاتی کردن صنعت معدن افغانستان دسترسی انحصاری چین به ذخایر را تضمین می کند و عواید بسیار مورد نیاز طالبان برای اداره دولت شان را به ارمغان می آورد. با این حال، عملیاتی کردن صنعت شامل چالش های بسیاری ازجمله ناامنی است. تامین امنیت سرمایه گذاری چینی فراتر از توانایی های تاکتیکی و استراتژیک طالبان است و گسترش اخیر دولت اسلامی خراسان در کشور، ظرفیت رژیم طالبان را برای فراهم کردن یک محیط سرمایه گذاری مساعد آزمایش می کند. چین نمی تواند کورکورانه منافع خود را با سرمایه گذاری در صنایع معدنی در محیطی ناامن، شکننده و پر از درگیری هزینه کند.
بنابراین، برخلاف پیشبینی های برخی از تحلیلگران، الزامات ژئوپلتیکی و اقتصادی تنها/صرف نمی تواند مشارکت چین در افغانستان پساآمریکا را تعریف کند. برعکس، تصور چین از رژیم طالبان چیزی جز یک شریک قابل اعتماد است. برای پکن انکار مداوم طالبان در مورد وجود جنگجویان اویغور در افغانستان فراتر از هرمنطق استراتژیک است. اما به نظر می رسد این موضع سرسختانه و مداوم می تواند منشا ایدئولوژیک داشته باشد(Ahmadzai.2022). در نتیجه به نظر می رسد که پکن فعلا چنین دولتی را به رسمیت نخواهد شناخت هرچند منافع اقتصادی بسیاری با آن دارد. چراکه تضمین امنیتی از سوی طالبان برای چین اولویت دارد. اما در این میان اختلافات درون گروهی طالبان و اولویت بندی های مختلف آنها خواسته پکن در رابطه با قطع روابط با ایغورها را به تعویق بیاندازد. اما اینکه امنیت تا چه اندازه می تواند عاملی مهم و پیشبرنده در سیاست های پکن در قبال امارت اسلامی باشد، همچنان پرسشی مهم است.
منابع
Ahmadzai,Atal(2022), “Why China Is Slow-Rolling Taliban Cooperation”, https://foreignpolicy.com/2022/01/27/china-taliban-relations-cooperation-afghanistan-withdrawal/
Voanews(2022), “Security Concerns Bring China Closer to Taliban”, https://www.voanews.com/a/security-concerns-bring-china-closer-to-taliban-/6697339.html
Yau,Niva(2022), “China Takes Full Advantage of Taliban’s Isolation”, https://thediplomat.com/2022/07/china-takes-full-advantage-of-talibans-isolation/