سر تیتر خبرهاسیاستمجلهنخستین خبرهایادداشت ها

احمدشاه مسعود؛ فرمانده ای کاریزماتیک در نهادینه ساختن میراث مقاومت

۲۲ شهریور (سنبله) ۱۴۰۱ – ۱۳/ ۹/ ۲۰۲۲

احمد شاه مسعود ملقب به “شیر پنجشیر” یکی از رهبران اصلی مجاهدین افغانستان در سال ۱۹۷۹ در منطقه زادگاهش دره پنجشیر، مبارزۀ خود علیه شوروی را آغاز کرد. موفقیت احمد شاه مسعود در ایجاد جبهۀ مقاومت در برابر نیروهای شوروی و گسترش پایگاه کنترل خود، او را به یکی از برجسته ترین فرماندهان چریکیِ مهم تبدیل کرد و در نتیجه به موفقیت او در رهبری سرنگونی دولت کمونیستی در سال ۱۹۹۲ منجر شد. متعاقبا مبارزه احمد شاه مسعود علیه طالبان از سال ۱۹۹۶، پس از تصرف کابل توسط این گروه نیز، از همان حس ملی گرایی و اعتقاد عمیق مذهبی اش نشات می گرفت.

ائتلاف شمال او شامل تاجیک ‌ها و همچنین دیگر مبارزان از گروه ‌های قومی بود که با دیدگاه احمد شاه مسعود در مورد افغانستانی مستقل و چند قومی تحت یک حکومت اسلامی میانه رو و مترقی تطابق داشت. اما زمانی که کشور در اوایل دهه ۱۹۹۰ وارد جنگ شد، احمد شاه مسعود خود را در حال نبرد با جنگ سالاران رقیب، سربرآوردن جنگی داخلی، و در نهایت مواجهه با طالبانی دید که در سال ۱۹۹۶ قدرت را به دست گرفتند. امروزه نیز مانند زمانی که طالبان آخرین بار در سال ۱۹۹۶ بر کرسی قدرت تکیه زدند، جنبشی از مبارزه و مقاومت در برابر این گروه تندرو ضرورت یافته است. بنابراین شاید بتوان گفت در افغانستان همواره تاریخ به نحوی راهی برای تکرار می یابد و گویی بار دیگر ریشه های مقاومت در برابر استبداد و افراط گرایی پیمودن مسیری جز تقویت و تداوم را پیش رو ندارند.

در دولت پیشین روز ۱۸ شهریور/سنبله مصادف با هفته شهید و سالروز شهادت احمد شاه مسعود “قهرمان ملی افغانستان” در تقویم ملی این کشور بوده است (گرچه طالبان این روز و تجلیل از وی را که رسالتش مبارزه با همین گروه بود، به نحوی با برداشتن از تقویم رسمی حذف کرده اند). همچنین به گزارش اسپوتنیک، مردم سن دیاگو از احمد شاه مسعود فقید که وال استریت ژورنال او را “پیروز جنگ سرد” می خواند، بزرگداشت به عمل آورد. بنیاد شهید مسعود در ایالات متحده اعلام داشت که شهر سن دیاگو چهارشنبه ۹ سپتامبر را روز “احمد شاه مسعود” و “روز بنیاد شهید مسعود در ایالات متحده” در سطع شهر اعلام کرده است.

قهرمان ملی افغانستان: از لقب شیر پنجشیر تا نامیده شدن به عنوان ناپلئون افغانستان

احمد شاه مسعود در سال ۱۹۵۲ در روستای جنگلک دره پنجشیر در شمال کابل به دنیا آمد. پدرش سرهنگی در ارتش سلطنتی افغانستان در دوران سلطنت ظاهر شاه و پدربزرگش، یحیی خان نیز از بزرگان برجسته و محترمی بود که برای شاه کار کرده بود. بدین ترتیب باید گفت خاندان احمد شاه مسعود دارای شهرت و اعتبار ویژه ای بودند. مانند اکثر فرزندان خانواده های نظامی، احمدشاه مسعود نیز مجبور بود به طور مرتب از مکانی به مکان دیگر نقل مکان کرده و در نقاط مختلف کشور زندگی کند؛ تا اینکه سرانجام پدرش به سمتی در کابل منصوب شده و مسعود در لیسه استقلال حضور یافت و بدین ترتیب زبان فرانسه را آموخت.

در اوایل دهه ۷۰ میلادی، او در دانشکده پلی تکنیک کابل برای رشتۀ مهندسی و معماری ثبت نام کرد؛ جایی که قویا با شاخه دانشجویی جمعیت اسلامی به رهبری برهان الدین ربانی -یک حزب سیاسی الهام گرفته از اخوان المسلمین مصر که هدف آن تأسیس دولتی مبتنی بر اصول شریعت بود-، درگیر شد. در ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۳، محمد داوود خان، پسر عمو و رقیب دیرینۀ سیاسیِ ظاهرشاه، با حمایت بخشی از ارتش و همچنین احزاب چپی که از ناکامی دولت در بهبود استانداردهای کلی زندگی، زیرساخت ها و خدمات عمومی کشور نارضایتی داشتند، کودتایی بدون خونریزی را بنا نهاد که این جریان به سلطنت افغانستان پایان داد. می توان گفت این کودتا به نحوی در پیوند با ظهور رادیکالیسمِ اسلام گرا و کمونیست، سرآغازی از بی ثباتی سیاسی در کشور بود و شاید مستقیما آغازگر فعالیت سیاسی احمدشاه مسعود به حساب می آید.

 پس از به قدرت رسیدن محمد داوود در سال ۱۹۷۳، دولت جدید او روندی از زندانی کردن اسلامگرایان رادیکال را آغاز کرد. بدین ترتیب اکثر آنها (به شمول مسعود و ربانی) به سمت پاکستان روانه شدند، جایی که به روایتِ برخی ناظران و تحلیلگران سیاسی مقامات پاکستانی، به شوق استقرار یک رژیم دوستانه و نزدیک در کابل، روندی از آموزش نظامی مخفیانه برای مسعود و دیگران را آغاز کردند.

 به هرروی، متعاقبا در سال ۱۹۷۵، احمد شاه مسعود با گلبدین حکمتیار، یکی از بنیانگذاران شاخه دانشجویی جمعیت، به شورشی علیه رژیم داوود ملحق شد. نقش او آغاز قیام در پنجشیر بود، اما به دلایلی (چون عدم مشروعیت محلی)، تا حد زیادی ناکام ماند. در نتیجه احمد شاه مسعود به پاکستان بازگشت؛ حکمتیار نیز از حزب جمعیت جدا شد تا حزب خود، یعنی حزب اسلامی را ایجاد کند و در این زمان مسعود را که به رهبر جمعیت برهان الدین ربانی وفادار مانده بود، خطرناک ترین رقیب خود می دانست.

 در آوریل سال ۱۹۷۸، حزب دموکراتیک خلق طرفدار شوروی در کودتایی علیه رژیم داوود خان به قدرت رسید و بدین طریق قیام های ناهماهنگی در سراسر کشور صورت گرفت. در دسامبر ۱۹۷۹، این جریان با تهاجم اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در تلاش برای حمایت و در نهایت هدایت رژیم کمونیستی جدید آنهم در قالب و به شیوه کلاسیک جنگ سرد، دنبال شد.

مسعود که در اواسط دهه ۲۰ زندگیِ خود بود، به پنجشیر بازگشت تا شورش علیه حکومت جدید کمونیستی را پیش برد. دیگران نیز حال یا از طرف ربانی و حزب جمعیت، مانند مسعود، یا تحت لوای جریان و جناحِ سیاسی دیگری دست به اقدام مشابهی زدند. در این بین، رهبران همه این احزاب سیاسی مختلف در پیشاور پاکستان ماندند؛ جایی که آنها می توانند از پاکستان، عربستان سعودی و به طور غیرمستقیم ایالات متحده (ایالات متحده آمریکا) حمایت دریافت کنند؛ بدین صورت که در چارچوب جنگ سرد، یک برنامه اقدام مخفی برای حمایت از رزمندگان جهاد مقدس افغانستان (مجاهدین) در جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی را آغاز کنند.

بدین ترتیب این رهبران سیاسی تسلیحات و منابع مالی دریافتی را بین فرماندهان مقرر خود در مناطق مختلف افغانستان بازتوزیع و در نتیجه ایجاد یک جنبش مقاومت قوی، اما پراکنده در کشور را تقویت کردند. احمد شاه مسعود تنها با تعداد بسیار محدودی از مردان در پنجشیر حاضر شد. با این حال، این بار دیگر او بدون آگاهیِ قبلی وارد صحنه نشد. ناکامیِ سال ۱۹۷۵ به خوبی او را به اهمیت مشروعیت محلی آگاه کرده بود.

احمد شاه مسعود با درس گرفتن از اشتباهات گذشته، بازگشت خود را به دقت سنجیده و بررسی کرده بود و نمایندگانی را زودتر از موعد به پنجشیر فرستاد تا از سمت ملاها و بزرگان حمایت شده و از این رو بتواند بر سرمایه اجتماعی موجود خود (اعتبار و شهرت خانوادگی اش) تکیه کند. حمایت قبایل کلید مبارزۀ او بود. علیرغم سن کم احمد شاه مسعود، اقتدار وی در پنجشیر به‌ ویژه به دلیل کاریزما و قدرت نظامی اش به سرعت رشد کرد.

در سال ۱۹۸۰، دعوت جهاد، یک نهاد حاکمیتی غیرنظامی، در کنار هر پایگاه نظامی تحت کنترل و زیر نظر احمد شاه مسعود ایجاد شد. این نهادها مسئول جذب مجاهدین جوان، مشارکت در تلاش ‌های تبلیغاتی، چاپ روزنامه‌ ها، راه ‌اندازی کانال ‌های رادیویی و آموزش نیروهای کادر به ضرورت جهاد علیه اتحاد جماهیر شوروی بودند. شخص احمد شاه مسعود، مخاطبِ مشتاق مائو، چه گوارا و …  نیز حتی کلاسی در مورد جنگ چریکی تدریس کرد.

به هرروی باید گفت این دره برای اتحاد جماهیر شوروی از اهمیت حیاتی برخوردار بود، زیرا در مجاورت مسیر اصلی و تنها راه تدارکات زمینی قابل اطمینان آنها به کابل، شاهراه سالنگ بود؛ که از میان کوه های هندوکش می گذشت. هنگامی که مسعود اقتدار خود را در دره تثبیت کرد، او و افرادش با استفاده از تاکتیک های ضربه-گریز، یورش بر کاروان های شوروی در شاهراه سالنگ را آغاز نموده و به سرعت در کوه های مجاور ناپدید می شدند.

اتحاد جماهیر شوروی با شش حمله متوالی به دره پنجشیر بین سال ‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۲ به حملات مسعود پاسخ داد، اما هرگز نتوانست مسعود را شکست دهد. نیروهای مسعود با هدف قرار دادن اولین و آخرین تانک هایی که از دره عبور می کردند، توانستند کل ستون های نظامی را متوقف ساخته و شوروی را مجبور کردند تانک های خود را به دست دشمن بسپارند.

اما با گذشت سال ها و پشت سر گذاشتن تحولاتی، مسعود نیز از ربانی و مابقیِ شخصیت های رهبری جمعیت مستقر در پیشاور مستقل شد. در سال ۱۹۸۳، محاصره سازماندهی شده ای از سوی حزب اسلامی باعث کمبود شدید مواد غذایی در پنجشیر شد. احمد شاه مسعود نیز به این شرایط با انعقاد آتش بسی موقت با شوروی واکنش نشان داد؛ ابتدا با مقامات دولت افغانستان و پرسنل نظامی تماس و ارتباط بر قرار کرد، اما سپس بدون مشورت با رهبری جمعیت، مستقیما با افسران ک.گ.ب شوروی وارد گفتگو شد. این قرارداد که رسما توسط دبیر کل حزب کمونیست در مسکو تأیید شد، مقرر می داشت که تمام نیروهای شوروی (به جز یک گردان واقع در ورودی جنوبی دره) باید پنجشیر را ترک کنند.

 تا آن زمان، احمد شاه مسعود نتوانسته بود دیپلماسی سطح بالای خود را به کار گیرد؛ اما در این هنگام وی، «شیر پنجشیر» را به عنوان بازیگری اصلی معرفی می کرد، شخصیتی که قادر بود دیپلماسی خود را با اتحاد جماهیر شوروی پیاده، و از این رو استقلال خود را در مقابل رهبری حزب جمعیت تأیید کند.

احمد شاه مسعود که از فشار شوروی رهایی یافت، به شمال رفت و ساختاری دولتی به نام شورای نظار را به منظور اداره بهتر و گسترده تر شمال شرق افغانستان ایجاد کرد. کمیته های مختلفی در شورای نظار ایجاد شد تا تعدادی از خدمات را به مردم ارائه دهند: یک سیستم مالیاتی، دادگاه، پلیس نظامی، آموزش، بانک و غیره.

ذیلِ دیپلماسی تعاملی، احمد شاه مسعود به خوبی از اهمیت روابط عمومی مفید و درست آگاه بود. او می‌دانست که رسانه ‌ها چه نقشی در شکل ‌دهی وجهه مقاومت وی و به تصویر کشیدن او به‌ عنوان رهبر اصلی مقاومت در برابر شوروی در غرب دارند و این که چگونه می ‌تواند در بلندمدت چه در داخل و چه در خارج برای او مفید باشند. (Malejacq, 2017: 871-874)

به هرروی، در ۱۴ آوریل ۱۹۸۸، در آستانه فروپاشی، اتحاد جماهیر شوروی توافق نامه ژنو را امضا کرد که به موجب آن متعهد شد نیروهای خود را از افغانستان بین ماه مه ۱۹۸۸ تا فوریه ۱۹۸۹ خارج کند. مسعود از طریق توافق پیشاور به عنوان وزیر دفاع آینده تعیین شد، توافقنامه تقسیم قدرت که توسط رهبران سیاسی اصلی تبعید شده در پاکستان در ۲۴ آوریل ۱۹۹۲ امضا شد. از سال ۱۹۹۲، مسعود و ربانی (که پس از ریاست دو ماهۀ صبغت الله مجددی رئیس دولت اسلامی افغانستان می ‌شد) مهم‌ ترین ساختارهای کابل را تحت کنترل داشتند.

 به این ترتیب آنها توسط جامعه جهانی به عنوان دولت رسمی افغانستان به رسمیت شناخته شدند، اگرچه آنها نتوانستند خواسته های حکومت داری را به نحوی عملا تجربی محقق و برآورده کنند. از اینرو، شاهدِ تنش و تنازعی داخلی در میان جبهات مختلف و دسته جات سیاسی وقت بودیم. تحت این شرایط شاهد ظهور چشم اندازی تاریک در فضای ملتهب وقت هستیم. اعمال قدرت دولت ربانی با ایجاد طالبان در سال ۱۹۹۴ تضعیف شد؛ جنبش ستیزه جوی بنیادگرایی که هدفش تسخیر قدرت بود، به تدریج کنترل بیشتر کشور را به دست گرفت و در نهایت کابل را در سال ۱۹۹۶ تصرف کرد.

دولت ربانی نماینده رسمی دولت اسلامی افغانستان در تمام طول جنگ باقی ماند، هرچند که دیگر کنترل کابل را نداشت و مجبور بود در سال ۱۹۹۶ به شمال شرق کشور که هنوز تحت کنترل مسعود و افرادش بود، حرکت کند. احمد شاه مسعود با ایجاد و رهبری اتحاد شمال، ائتلاف سست جنگ سالاران و فرماندهان که در طول دهه ۱۹۹۰ علیه یکدیگر جنگیده بودند، به این تبعید اجباری واکنش نشان داد. بدین ترتیب تعلق به دولتِ عملا به رسمیت شناخته شدۀ افغانستان، به احمد شاه مسعود ابزاری داد تا یک کمپین دیپلماتیک تمام عیار را توسعه دهد و به یک “دیپلمات واقعیِ زمان جنگ” تبدیل شود.

 اولین قدم او ایجاد یک هیئت دیپلماتیک بود، هم از طریق فرستادن نمایندگانی به خارج از کشور و هم با واگذاری وظایف دیپلماتیک به دستیاران ارشد و به منظور جلب حمایت گسترده‌ تر بین ‌المللی و گردآوری مهاجران افغان به مقاومت ضد طالبان. با این حال، مسعود کاملا آگاه بود که پیشبرد تعاملات و ارتباطات گسترده و مفید، اگرچه برای بقای دولت در تبعید ضروری است، اما برای شکست طالبان کافی نیست. او به فورا نیاز به حمایت ایالات متحده را درک کرد. در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، روابط مسعود با سیا پر از دست انداز و فراز و فرود بسیار بود. می توان گفت تماس ها در سپتامبر ۱۹۹۶، نشانگر تولد دوباره ای از تعامل یکجانبه سیا با افغانستان پس از چهار سال وقفه بود. (Malejacq, 2017: 876-880)

چنانچه سندی گال نیز در کتاب خود “ناپلئون افغانستان: زندگی نامه احمد شاه مسعود” که نبوغ نظامی احمد شاع مسعود به عنوان استراتژیستی نظامی و کارگزاری سیاسی مطرح می کند، در همین رابطه چنین اشاره داشته است که در بهار سال ۲۰۰۱، احمد شاه مسعود در تلاش برای متقاعد کردن قدرت های غربی مبنی بر اینکه طالبان و القاعده یک تهدید جهانی برای افراط گرایی اسلامی هستند، از اروپا بازدید کرد. مسعود در یک کنفرانس خبری در پارلمان اروپا به جورج دبلیو بوش رئیس جمهور آمریکا هشدار داد اگر صلح در افغانستان دوباره برقرار نشود، اگر [بوش] به مردم افغانستان کمک نکند، مسلم است که مشکل افغانستان بر آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر نیز تاثیر خواهد گذاشت.”

 در نهایت علی رغم تلاش های احمد شاه مسعود در ۹ سپتامبر، دو روز پیش از حملات تروریستی ۱۱ سپتامیر در آمریکا، مسعود در یک بمب گذاری انتحاری در خواجه بهاء الدین تخار و توسط دو عضو شبکه القاعده که خود را به عنوان روزنامه نگار معرفی می کردند، کشته شد. گزارش ها حاکی از آن است که یک ماده منفجره در یک دوربین فیلمبرداری آنها جاساز شده بود. پیتر برگن بعدا ترور احمد شاه مسعود را “پیش پردۀ حملات ۱۱ سپتامبر به نیویورک و واشنگتن دی سی” خواند. فهیم دشتی، یکی از یاران احمد شاه مسعود نیز در پی این ترور چشمش زخم برداشت، هر چند وی نیز در پنجم سپتامبر ۲۰۲۱، در حالی که در کنار پسر احمدشاه مسعود، احمد مسعود مقاومت دوم علیه طالبان را پیش برد، کشته شد. اکنون نیز با بازگشت مجدد طالبان به افغانستان در اوت ۲۰۲۱، پیشوایی و پرچم داریِ این نبردِ گویا بی پایان به دستانِ فرزند احمد شاه مسعود سپرده شده و شاید بتوان گفت احمد شاه مسعود میراثی را از خود به جای گذاشت که از زنده بودنِ مسیر مقاومت در تاریخ این کشور حکایت دارد.

به هرروی همان گونه که برخی محققان نیز در همین راستا بیان کرده اند، احمد شاه مسعود تنها فرمانده نظامی مجاهدی بود که بر خلاف سایر فرماندهان که عمدتا در سطح تاکتیکی عمل می کردند، سطح عملیاتی جنگ را به خوبی درک کرد. او یک برنامه ریز عملیاتی برجسته، سازمان دهنده ای نظامی و فرمانده ای مقاوم بود که مفاهیم چریکی خود را عمدتا بر اساس مائو الگوبرداری کرد نهایتا و یه عنوان استراتژیستی نظامی شناخته می شد.

در ادامه باید اشاره کرد به نظر برخی منتقدان، پاکستان حامی اصلی مجاهدین بود و مسعود به عنوان یک تاجیک قومی به دلیل روحیه ملی گرای مستقل و پیشینه قومی اش هرگز مورد اعتماد پاکستان قرار نگرفت. از همین رو، پیشینه قومی مسعود و ساختار اجتماعی افغانستان نیز مسعود را به عنوان یک رهبر ملی محکوم به ناکامی ساخت. چنانچه پس از شورش علیه شوروی، جهاد به جنگ قدرت در میان جناح های مختلف بر اساس خطوط قومی تبدیل و این جنگ قدرت باعث هزاران تلفات در نبرد بین مجاهدین شد.

از دید ناقدان، به عنوان وزیر دفاع دولت موقت، ناتوانی احمد شاه مسعود در توقف خشونت های جناحی در کابل، سلب کنترل مناطق دور از کنترل و ارائه خدمات اولیه به مردم، ناامیدی زیادی در میان مردم غیرنظامی به همراه داشت. شاید به همین خاطر است که از دیدگاه برخی ناتوانی او در ایجاد ائتلاف های طولانی مدت با جناح های مختلف، در نهایت احمد شاه مسعود را محکوم به ناکامی کرد و نهایتا باعث ظهور طالبان شد. (Pollock, 2002)

جمع بندی

در نهایت شاید بتوان به آنچه سندی گال در کتاب خود معتقد است اشاره کرد؛ چنانچه به نظر می رسد زمانی که قدرت های غربی، از جمله ایالات متحده، پس از خروج شوروی از افغانستان، از رقبای سیاسی مسعود حمایت کردند، افغانستان بهترین فرصت خود را برای تبدیل شدن به یک کشور اسلامی میانه رو و دموکراتیک از دست داد و این اقدام اشتباه غرب عواقب غیر قابل پیش بینی دیگری داشت. چنانچه اکنون با خروج غیرمسئولانه و عجولانه برای خروج از افغانستان آنهم بدون در نظر گرفتن تبعات ویرانگر آن، شاهدِ تقدیم کردن افغانستان در ظرفی به صورت پیشکش و اهدایی به طالبان هستیم.

گال معتقد است که اگر ایالات متحده از مسعود در مبارزه افغانستان برای قدرت در دهه ۱۹۹۰ حمایت می کرد، می شد از همه اینها جلوگیری کرد. اگرچه ممکن است به باور برخی، روندی از مقایسه با ناپلئون کمی زیاده روی باشد، اما احمد شاه مسعود رهبری متمایز و برجسته در تحکیم پایه های مقاومت در برابر استعمار و استبداد بود. نیروهای مسعود در برابر حملات مکرر شوروی در دره پنجشیر مقاومت کردند و در نهایت کنترل مجاهدین را به دره های مجاور گسترش دادند. شوروی در آنجا و سایر نقاط کشور تلفات سنگینی متحمل شد. آنها آنچه را که انگلیسی ها در قرن نوزدهم، و آنچه آمریکایی ها در قرن بیست و یکم آموخته بودند، را تجربه و لمس کردند، اینکه: افغانستان برای قدرت های متجاوز گورستانی از امپراتوری های خارجی است.

 اما دررابطه با ناکامی در برقراری صلح پس از خروج شوروی شاید بتوان گفت حرکت احمد شاه مسعود در مسیر اولیه از همکاری هایی نه چندان سازنده با متحدان سابق خویش روند دست یابی به صلح و ثبات داخلی در این کشور را با مشکلاتی مواجه ساخت. با این حال، مسئله ای که شکی در آن نیست، توصیف گال از مسعود به عنوان «میهن پرستی است که برای یک افغانستان متحد و آزاد جنگید». اما متأسفانه، «افغانستان متحد و آزاد» حال حاضر با حضور مجدد طالبان مسئله ای دور از تصور به نظر می رسد. اما یقینا احمد مسعود ردای پدرش را برتن کرده و جنبش مقاومت جدیدی را در برابر حاکمیت طالبان برپا ساخته و فراخوانی قدرتمند برای یک افغانستان آزاد و دموکراتیک که برای همه اقوام و اقوام فراگیر باشد را مطرح کرده است. گرچه درحال حاضر به نظر می رسد برخلاف شیر پنجشیر، مسعودِ پسر تجربه رزمی ندارد، اما داستان مقاومت پایانی ندارد…

منابع:

– Malejacq, Romain, (2017), “From Rebel to Quasi-State: Governance, Diplomacy and Legitimacy in the Midst of Afghanistan’s Wars (1979–۲۰۰۱)”, Small Wars & Insurgencies, 28:4-5, 867-886

– Pollock, John M., (2002), “AHMAD SHAH MASSOUD: A case study in the challenges of leading modern Afghanistan”, SUBMITTED IN PARTIAL FULFILLMENT OF THE REQUIREMENTS FOR THE DEGREE OF MASTERS OF MILITARY STUDIES

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا