ولایت ننگرهار؛ ولایتی کوچک با اقلیم مدیترانه ای و اقتصاد تجارتی (۲۸)
سه شنبه ۲۹ شهریور (سنبله) ۱۴۰۱- ۲۰/ ۹/ ۱۴۰۱
ولایت ننگرهار در شرق افغانستان قرار دارد و به دلیل موقعیت استراتژیک خود، بین کابل و پاکستان به عنوان یک مرکز منطقه ای تجارت و بازرگانی – قانونی و غیرقانونی – عمل می کند. این موقعیت تنها بستر منطقه ای برای آموزش عالی، آموزش حرفه ای و مراقبت های بهداشتی پیشرفته در شرق را فراهم می کند. حمایت تاریخی جمعیت آن از شورشیان، از اسامه بن لادن گرفته تا گروه های مجاهدی که با شوروی می جنگیدند، آن را از منظر امنیتی قابل توجه می کند.
علاوه بر این، موقعیت آن به عنوان یک مسیر کلیدی تدارکاتی از پاکستان به کابل، آن را به یک هدف نظامی مطلوب برای هر گروهی که به دنبال قدرت در افغانستان است تبدیل کرده است. گزینه مردم برای کشت خشخاش و افزایش روابط طالبان با تجارت خشخاش، برای دولت کابل و جامعه جهانی مورد توجه است. علاوه بر این، تعادل سیاسی میان جنگ سالاران قدیمی، بازیگران سیاسی جدید و دلالان قدرت منتقل شده، این استان را شایسته مطالعه می کند.
تاریخ عمومی
ننگرهار به عنوان مسیر اصلی بین کابل و غرب پاکستان، همیشه به عنوان یک اتصال حیاتی برای کسانی که می خواهند افغانستان را کنترل کنند، عمل کرده است. مرکز آن، جلال آباد، قرن هاست که پست های تقریباً هر نهاد نظامی فعال در شرق را در خود جای داده است. بسیاری از تدارکات افغانستان از طریق جلال آباد می آید. بنابراین، هر کسی که شهر را کنترل کند، می تواند به طور قابل توجهی بر دلالان قدرت در کابل تأثیر بگذارد.
افغانستان در زمان سلطنت ظاهر شاه (۱۹۳۳-۱۹۷۳) از آرامش نسبی برخوردار بود، اماپسرعمویش داوودخان در یک کودتای بدون خونریزی او را برکنار و خودش زمامداری افغانستان را بر عهده گرفت و بدین گونه حکومت ظاهرشاه به پایان رسید. بدین ترتیب اولین دوره از چهار دوره متمایز درگیری و جنگ در افغانستان آغاز شد: کمونیست (۱۹۷۸-۱۹۹۲)، مجاهدین (۱۹۹۲-۱۹۹۶)، طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱)، و اکنون (۲۰۰۱-امروز). در همه این دوره ها ننگرهار نقش مهمی داشت.
شوروی یک پایگاه نظامی در جلال آباد ایجاد و فرودگاه آنجا را کنترل کرد؛ جایی که در ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۶، یک سرباز مجاهد اولین موشک استینگر را در جنگ شلیک کرد. «مهندس غفار» و دو جنگنده دیگر سه فروند بالگرد Mi-24D را با موفقیت سرنگون کردند. این یک واقعه یک نقطه عطف در جنگ علیه شوروی بود، زیرا افغانها در نهایت قدرت آتش برای مبارزه با هلیکوپترهایی را داشتند که تقریباً در همه جا آنها را وحشت زده میکردند. در عرض سه سال، شوروی از افغانستان عقب نشینی و رژیم کمونیستی افغانستان را به حال خود رها کرد. هنگامی که کمونیست ها در سال ۱۹۹۲ سقوط کردند، احزاب مختلف مجاهدین برای پر کردن خلاء قدرت باقی مانده و مبارزه کردند.
در دوران مجاهدین، دو نیرویی که بر ننگرهار تسلط داشتند (و امروز نیز مطرح هستند) حزب اسلامی گلبدین (HIG) و حزب اسلامی خالص (HIK) بودند. حزب اسلامی در سال ۱۹۷۵ توسط گلبدین حکمتیار برای مخالفت با جنبش رو به رشد کمونیستی در پایتخت تأسیس شد. پس از کودتای ۱۹۷۸ که یک رهبر پروکمونیست را در کابل قرار داد، حزب اسلامی گلبدین(HIG) برای دست یابی به پناهگاه امن و حمایت مالی دولت پاکستان به پیشاور گریخت. حکمتیار در تمام دوران سیطره مجاهدین بر افغانستان قدرتمند باقی ماند و حتی در سال ۱۹۹۳ برای مدت کوتاهی نخست وزیر شد.
در سال ۱۹۷۹، سه برادر از خانواده قدرتمند سیاسی ارسلا، حاجی دین محمد، حاجی عبدالقادر و عبدالحق، زمانی که یونس خالص از حزب اسلامی گلبدین حکمتیار جدا شد و یک جناح جدید حزب اسلامی خالص (HIK) را تشکیل داد، به یونس خالص پیوستند. حزب اسلامی خالص(HIK) خارج از ننگرهار فعالیت می کرد زیرا خالص از قبیله خوگیانی مستقر در ولسوالی چپرهار بود. پس از فروپاشی رژیم کمونیستی، حزب اسلامی خالص کنترل جلال آباد را به دست آورد و حاجی قادر به عنوان والی ننگرهار خدمت کرد. در حالی که حزب اسلامی خالص ننگرهار را کنترل می کرد، از طریق شورای جلال آباد، گروهی از جنگ سالاران از جناح های مختلف که به طور مشترک شرق را کنترل می کردند، بر منطقه تأثیر گذاشتند.
در ماه مه ۱۹۹۶، اسامه بن لادن هنگامی که از سودان به فرودگاه رسید، مورد استقبال شورای جلال آباد قرار گرفت. شورا به او پناهگاه و زمینی برای اردوهای آموزشی داد. طالبان در اوت ۱۹۹۶ کنترل جلال آباد را به دست گرفتند و شورا را مجبور به فرار به پاکستان کردند. بن لادن از تسلط طالبان بر افغانستان حمایت و به این گروه کمک کرد تا هزینه وفاداری به آن دسته از فرماندهان که بین جلال آباد و کابل خدمت می کردند را بپردازد. طالبان در جلال آباد، پایگاههای شوروی سابق را که از آنجا شرق افغانستان را کنترل میکردند، تصرف کردند.
پس از حملات ۱۱ سپتامبر، عبدالحق از خانواده ارسلا تلاش کرد تا شورش علیه طالبان را در ننگرهار تحریک کند. او در ولسوالی حصارک دستگیر و سپس توسط طالبان اعدام شد. بعد از آن درگیریها با جدیترین جنگها در بخش تورا بورا در سپین غار یا «کوههای سفید» که در مرز جنوبی استان قرار دارند، آغاز شد. این زنجیره کوهی بود که بسیاری از اعضای طالبان و القاعده از طریق آن به پاکستان فرار کردند.
پس از سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱، سه کارگزار قدرت برای کنترل جلال آباد جنگیدند. اولین نفر حاجی قدیر، والی سابق ننگرهار وابسته به حزب اسلامی خالص (HIK) بود که با تصرف شهر توسط طالبان مجبور به فرار شد. قدیر در حکومت موقت حامد کرزی به حیث والی ننگرهار اعاده و اندکی بعد به عنوان یکی از معاونان رئیس جمهور کرزی به عنوان والی ننگرهار برگزیده شد. در جولای ۲۰۰۲ او در کابل ترور اما قاتل هرگز پیدا نشد. پس از او، برادرش حاجی دین محمد سپس والی ولایت ننگرهار شد.
دومین دلال قدرت، حضرت علی، یکی از فرماندهان قوم کوچک پاشایی شمال ننگرهار بود که در دوران طالبان با ائتلاف شمال متحد بود. به دلیل این وابستگی، او توسط فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده، که به دنبال شریک غیر پشتون برای کمک به کنترل جلال آباد و مبارزه با القاعده در ننگرهار بود، حمایت می شد. حضرت علی اولین دلال قدرتی بود که پس از عقب نشینی طالبان وارد جلال آباد و مدعی استانداری شد. با این حال، دولت موقت افغانستان او را به عنوان والی نخواست و در عوض به او سمت رئیس امنیت منطقه را پیشنهاد داد. علی پذیرفت، سپس رئیس پلیس شد و در سال ۲۰۰۵ به مجلس راه یافت.
سومین نفری که به دنبال قدرت بود، حاجی زمان، دشمن یا شریک قدیر بود، زمانی که طالبان برای اولین بار جلال آباد را ترک کردند، زمان اسماً به عنوان یک فرمانده سپاه مسئول ارتش بود. با این حال، تا حد زیادی به دلیل لابی گری حضرت علی از شرکای ائتلاف شمال در کابل، زمان از این سمت برکنار شد. علی اصرار زیادی برای حذف زمان از ننگرهار داشت و او را مسئول فرار اسامه بن لادن می دانست. زمان در نهایت به پاکستان گریخت و برخی از اعضای ائتلاف شمال معتقدند که در قتل حاجی قادر دست داشته است.
گمان می رود که زمان در سمت پاکستانی مرز، عمدتاً در منطقه خوگیانی، فعالیت می کند، اما اطلاعات کمی از نوع فعالیت ها یا محل اختفای او وجود دارد. در سال ۲۰۰۵، حاجی دین محمد از والی ننگرهار برکنار شد و گل آغا شیرزی، یک فرمانده جنگ از اهالی قندهار جایگزین وی تعیین گشت، که از بهار ۲۰۱۰، به عنوان والی ننگرهار باقی می ماند. پسر حاجی قدیر، حاجی ظاهر، در سال ۲۰۰۶ از سمت رئیس پلیس سرحدی برکنار شد. این مسئله در حالی است که حکمتیار هنوز در ننگرهار فعالیت دارد. مهم است که تأثیر سه منبع درآمد اصلی در این استان را بشناسیم: محصولات خشخاش، صادرات مجدد غیرقانونی و استخراج حقوق گمرکی. درک اهمیت آنها به توضیح ساختار قدرت و کارگزاران حکومتی کمک می کند.
مسائل منطقه ای
ننگرهار یک ولایت مرزی در مجاورت مناطق قبیله ای فدرال پاکستان (FATA) است. قلمرو FATA متشکل از هفت ایالت مستقل است که یک در دوران استعمار رابطه منحصر به فرد برای این ناحیه تعریف شده که دارای مقررات جنایات مرزی است. این سازمانها عمدتاً مستقل از اسلامآباد عمل میکنند و به قبایل اجازه میدهند تا مدیریت منطقه را برعهده داشته باشند. روابط دولت پاکستان و رهبران قبایل از طریق یک عامل سیاسی که توسط دولت و نمایندگان فدرال منصوب در شورای ملی، حفظ می شود.
ننگرهار یک مرز متخلخل و مورد مناقشه با نواحی مهمند، خیبر و کرم دارد. مرز افغانستان و پاکستان، که معمولاً به عنوان خط دیورند نامیده می شود، به طور رسمی توسط دولت افغانستان یا بسیاری از پشتون های فدرال به رسمیت شناخته نشده است. خط دیورند در سال ۱۸۹۳ به عنوان مرزی بین هند تحت کنترل بریتانیا و قلمرو حاکم وقت افغانستان عبدالرحمن خان ایجاد شد. با تجزیه هند در سال ۱۹۴۷، خط دیورند به مرز افغانستان و پاکستان، علیرغم شکایت دولت افغانستان مبنی بر اینکه امضای قرارداد تحت فشار انجام شده است، تبدیل شد. این قرارداد پس از ۱۰۰ سال منقضی شد و مرزهای غربی پاکستان را از بین برد؛ اما پاکستان همچنان معتقد است که دیورند مرز مشروع بین دو کشور است، اما دولت افغانستان موافق این امر نیست.
روستاییان در ولسوالی های مرزی ننگرهاری لعل پور، گُشته و مهمند بسته به شرایط خود را پاکستانی یا افغانی می دانند. روابط در سراسر مرز جنوبی ننگرهار قوی است، اما رشته کوه های عظیمی که دو کشور را از هم جدا می کند، مرز فیزیکی ایجاد کرده که انتخاب هویت پاکستانی به جای افغانی را دشوارتر می کند.
روپیه پاکستان ارز ارجح در بازارهای جلال آباد است، اگرچه تلاش زیادی در سال ۲۰۰۵ برای پذیرش ارز افغانی صورت گرفت. به دلیل ۳۰ سال جنگ، بسیاری از ننگرهاری ها در پیشاور، نزدیک ترین شهر پاکستان به جلال آباد، ساکن شدند. با اخراج طالبان، بسیاری از ننگرهاریها برای بازسازی و یافتن کار به افغانستان بازگشتند، اما خانوادههای خود را تا زمانی که از پایداری صلح مطمئن شوند، در پیشاور نگه می داشتند و تاکنون نیزبسیاری به این کار ادامه میدهند. پیوندهای فرهنگی، خانوادگی و اقتصادی در سرتاسر مرز ننگرهار-فتا (FATA) از نظر تاریخی قوی است و امروز نیز به همین شکل باقی مانده است.
در داخل افغانستان، ننگرهار ساختارهای مختلف پشتیبانی را برای چهار ولایت شرقی کشور یعنی ننگرهار، لغمان، کنر و نورستان فراهم می کند. این موضوع تا حد زیادی ناشی از واقعیت های اقتصادی و جغرافیایی است. نورستان، شمالی ترین ولایت منطقه شرقی، توسط دو رشته کوه به دو قسمت تقسیم شده است که ساکنان آن باید از طریق ننگرهار رانندگی کنند تا با کسانی که در آن سوی این ولایت هستند ملاقات داشته باشند. سرک های (خیابان) هر سه ولایت در مسیر کابل وارد ننگرهار می شوند. جلال آباد به عنوان مرکز تجارت منطقه ای و محلی با بازارهای بزرگ از پخش کننده طلا و دی وی دی گرفته تا تولید و فروش سنگ مرمر عمل می کند. علاوه بر این، ننگرهار دارای یک پوهنتون (دانشگاه) بزرگ و دو شفاخانه (بیمارستان) است که تنها گزینه برای آموزش و مراقبت های صحی پیشرفته در منطقه است.
جغرافیای داخلی
ننگرهار به ۲۲ ولسوالی شناخته شده ملی و یک ولسوالی غیر رسمی به نام سپین غار که توسط دولت استانی به رسمیت شناخته شده است، تقسیم شده است. مرز جنوبی توسط رشته کوه عظیم سپین غار احاطه شده است که یک مانع طبیعی جغرافیایی برای پاکستان ایجاد می کند و همچنین دارای گذرگاه های متعددی است که برای قاچاق کالا و انسان از این مرز استفاده می شود. بدنام ترین بخش محدوده اسپین غار، بخشی به نام تورا بورا است، جایی که نیروهای ویژه ایالات متحده و جنگجویان ائتلاف شمالی اغلب با طالبان که از زمین ناهموار برای پناهگاه استفاده می کنند، جنگیده اند.
این ولایت که از کوه های سپین غار به سمت شمال می رود، به دشت هایی تبدیل می شود که از دو رودخانه پرخروش کابل و کنر تغذیه می شود که درست در غرب جلال آباد به هم می رسند. زمین های دو طرف رودخانه از حاصلخیزترین زمین های افغانستان در نظر گرفته می شود (ننگرهار زمانی سبد نان کشور محسوب می شد). آب رودخانه کنر قابلیت تامین برق و آبیاری چندین صحرای کوچک در ولایات لغمان و ننگرهار را دارد. ولسوالی درینور که نوک شمالی ننگرهار را تشکیل می دهد نیز به طرز باورنکردنی کوهستانی و دورافتاده است .
فرهنگ
در ننگرهار دو قوم وجود دارد. پشتون ها بخش عمده ای از جمعیت این ولایت را تشکیل می دهند، در حالی که پشه ای ها یک گروه اقلیت هستند که بیشتر در ولسوالی های شمالی درینور و کوز کنر قرار دارند. در درون گروه قومی پشتون، چهار قبیله بزرگ وجود دارد: مهمند، شینواری، خوگیانی و احمدزی. نظام قبیلهای در افغانستان بهعنوان یک مکانیسم بقای ریشهدار در سطح محلی قرار دارد که به مردم این امکان را میدهد تا در جامعهای محدود به گونه ای زندگی کنند که به یک دولت مرکزی کارآمد وابسته نیست. اما این شیوه یک مانع جدی برای مفاهیم دولت -ملت و دموکراسی محسوب می شود. جنگ سه دهه گذشته به این سیستم آسیب رسانده است، با این وجود این نظام عملکردی ترین ساختار حکومتی کشور در سطح استانی باقی مانده است.
رهبران مرد قبایل تصمیم گیری های اساسی را اتخاذ و جامعه قبیله ای را مدیریت می کنند که پیامدهای مهمی برای دولت هایی دارد که در افغانستان به دنبال گسترش دامنه نفوذ و قدرت خود هستند. اقدامات دولت بدون حمایت قبیله ای فرصتی را برای کسانی ایجاد می کند که مخالف نفوذ دولت در منطقه هستند. از دیگر رهبران اصلی در ساختار حکومت سنتی، ملایان (رهبران مذهبی) هستند. هیچ یک از شخصیت های قبیله به اندازه رهبران مذهبی در مسائل قضایی مهم نیستند. روابط بین رهبران قبیله و رهبران مذهبی تعیین کننده تعادل قدرت در یک مکان معین است و این تعادل از یک جامعه به جامعه دیگر متفاوت است. عموماً در مناطق جنوب و شرق کشور نقش رهبران قبایل قویتر از جاهای دیگر است.
دو قبیله مهم در ننگرهارف قبیله های شینواری و خوگیانی هستند. شاید به دلیل انزوای جغرافیایی، هر دو قبیله به شدت مستقل هستند. شینواری ها می خواستند پس از خروج طالبان از ننگرهار جدا شوند زیرا احساس می کردند که دولت ارسلا در جلال آباد منافع شینواری را حفظ نمی کند. در کشمکش هایی که رخ داد، آنها شکست خوردند اما با این وجود تمایل دارند مستقل از استان عمل کنند. آنها از خدمات دولتی مانند مدارس، جاده ها و درمانگاه ها استقبال می کنند، اما با این حال از دولت می خواهند که آنها را تنها بگذارد. زمین های آنها بزرگترین منطقه کشت خشخاش ننگرهار است و بیشتر لابراتوارهای پروسس تریاک در این نواحی کار می کنند. به دلیل جلوگیری از کشت خشخاش توسط دولت، شینواری ها احساس می کنند هدف قرار گرفته اند و در برابر تلاش های ریشه کنی مقاومت کرده اند. از این رو، بسیاری از عملیات های ارتش ملی ایالات متحده و افغانستان در مناطق قبیله ای شینواری انجام می شود. تلفات غیرنظامیان در نتیجه برخی از این عملیات ها، باعث اعتراضات گسترده مردم شینواری شده است. تنش بین شینواری ها و دولت از ابتدای تشکیل دولت جمهوری وجود داشت و تا امروز نیز ادامه دارد. همانطور که رودیارد کیپلینگ یک بار نوشت: “شما هرگز نمی توانید قلب یک شینواری را رام کنید”.
در مقابل، قبیله خوگیانی بسیار کمتر از شینواری با هم متحد هستند؛ آنها علاوه بر این که قبیله بسیاری از بازیگران شورشی است، دارای درگیری های داخلی نیز می باشند که محیط عملیاتی را برای دولت، سازمان های امدادرسان غیردولتی و نیروهای بین المللی کمک به امنیت پیچیده می کنند. امین الحق که در لیست محافظان و پزشک اسامه بن لادن قرار گرفت و در ژانویه ۲۰۰۸ در پاکستان دستگیر شد، یک شورشی بدنام خوگیانی است. علاوه بر این، پسر یونس خالص، رهبر سابق مجاهدین، اخیراً یک گروه شورشی به نام جبهه نظامی تورا بورا (TBMF) را تأسیس کرده است. در اوت ۲۰۰۷، یک حمله بزرگ در پچیر و آگام علیه TBMF تحت حمایت طالبان صورت گرفت. طالبان با حمله به مرکز حکومت خوگیانی در آوریل ۲۰۰۸، ۱۹ نفر (به شمول مدیر ولسوالی) را کشته و ۴۱ نفر را زخمی کردند و یک جبهه جدید در منطقه خوگیانی ننگرهار باز کردند.
بر اساس برآوردهای اداره مرکز احصائیه و آمار افغانستان برای سال ۲۰۱۹-۲۰۲۰، ۶۶۸٫۴۸۱ نفر است که حدود ۸۵ درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهد. قومیت های اصلی این ولایت پشتون ها و پس از آن پشه ای ها، عرب ها و تاجیک ها هستند. سیک ها و هندوها در جلال آباد و اطراف آن حضورداشتند که در سال های اخیر باتوجه به بی توجهی دولت بسیاری از اعضای آن به طور فزاینده ای پس از حمله انتحاری داعش در ننگرهار در جولای ۲۰۱۸ این منطقه را ترک کردند. با این وجود، تا جولای ۲۰۲۰ گزارش شده بود که ۴۵ خانواده سیک در این استان زندگی می کردند. براساس برآوردهای ۲۰۱۹-۲۰۲۰ بین ۸۰۰۰۰تا ۱۰۰۰۰۰ خانواده کوچی در ننگرهار وجود داشته اند. ننگرهار که با مناطق قبایلی ایالت خیبرپختونخواه پاکستان هم مرز است که به عنوان گذرگاه غیر رسمی برای شبه نظامیان داخلی و خارجی تبدیل شده است (Lowso, 2022).
قومیت های اصلی این ولایت پشتون ها و پس از آن پشه ای ها، عرب ها و تاجیک ها هستند. سیک ها و هندوها در جلال آباد و اطراف آن حضورداشتند که در سال های اخیر باتوجه به بی توجهی دولت بسیاری از اعضای آن به طور فزاینده ای پس از حمله انتحاری داعش در ننگرهار در جولای ۲۰۱۸ این منطقه را ترک کردند. با این وجود، تا جولای ۲۰۲۰ گزارش شده بود که ۴۵ خانواده سیک در این استان زندگی می کردند. براساس برآوردهای ۲۰۱۹-۲۰۲۰ بین ۸۰۰۰۰تا ۱۰۰۰۰۰ خانواده کوچی در ننگرهار وجود داشته اند. ننگرهار که با مناطق قبایلی ایالت خیبرپختونخواه پاکستان هم مرز است که به عنوان گذرگاه غیر رسمی برای شبه نظامیان داخلی و خارجی تبدیل شده است (easo,2021: 273-274).
اقتصاد
دو رودخانه ننگرهار یک دشت حاصلخیز بزرگ ایجاد می کند که برای کشت محصولات در تمام طول سال در سه فصل کاشت عالی است. بخش کشاورزی این ولایت که زمانی سبد نان کشور محسوب می شد، از سال ۲۰۰۸ به شدت نیاز به بازسازی دارد. یکی از جنبه های مهم آبیاری در ننگرهار این واقعیت است که رودخانه کنر (بزرگترین رودخانه این ولایت) ۵۰ درصد این ولایت را آبیاری نمی کند زیرا از سمت غربی به ننگرهار می رسد. گسترش رودخانه به سمت دیگر استان، میزان زمین های قابل کشت و در نتیجه بهره وری کشاورزی را به شدت افزایش می دهد. کمبود زمین پیامد اصلی افزایش جمعیت در سه دهه گذشته همراه با استفاده بیش از حد و کاهش بهره وری از زمین های قابل کشت موجود است. بیکاری، علت عمده پیوستن مردان جوان به گروه های شورشی، در درجه اول نتیجه این کمبود زمین است.
جادهها، کانالها و کاریزها پس از ۳۰ سال بیتوجهی به دلیل جنگ رو به خرابی هستند. به دلیل مهاجرت کشاورزان ماهر در طول سال های جنگ، حداقل تخصص فنی محلی وجود دارد. میوه پاکستانی بازارهای محلی را تامین و رقابت محلی را دشوار می کند. ذخایر بذر، روش های کشاورزی و فناوری به دلیل عدم تعامل با دنیای خارج برای نزدیک به یک نسل منسوخ شده است.
کشاورزان ننگرهاری به دلیل چالش های فراوانی که در اینجا شرح داده شده است و همچنین فقدان قانون و نظم و امنیت اقتصادی حاصل از صنعت خشخاش به کشت خشخاش روی می آورند. خشخاش به راحتی رشد، حمل و نقل و ذخیره می شود و درآمد آنها به طور قابل توجهی بیشتر از هر محصول دیگری در بازار است. ننگرهار از زمانی که قبایل برای عدم کشت خشخاش در پاسخ به درخواست رئیس جمهور تازه منتخب موافقت کردند تا سال ۲۰۰۵، یکی از تولیدکنندگان بزرگ خشخاش در کشور بود. اکثر کشاورزان خشخاش از روش کشت مخلوط استفاده می کنند، به این معنی که محصول خشخاش با محصولاتی که خانواده ها برای امرار معاش در طول سال از آنها استفاده می کنند، مانند گندم، آجیل و میوه، آمیخته می شود. فرآوری تریاک نیز در ننگرهار، بیشتر در مناطق قبایلی شینواری و خوگیانی صورت می گیرد.
ننگرهار مرکز تجارت در شرق افغانستان است. بر اساس آمارهای اخیر، تجارت با پاکستان ۸۳ درصد از کل حجم تجارت قانونی افغانستان را تشکیل می دهد. این استان یکی از اصلی ترین مسیرهای تجارت قانونی با پاکستان است. بنابراین، بیشتر کالاهای ورودی یا خروجی از افغانستان به مقصد پاکستان از طریق جلال آباد انجام می شود. تجارت غیرقانونی نیز گاهی از طریق ننگرهار به پاکستان جریان دارد. از ۸۹ گذرگاه از افغانستان به پاکستان، ۱۴ گذرگاه رسمی و بقیه غیرقانونی است. اکثریت قریب به اتفاق گذرگاه های غیرقانونی در استان های شرق و جنوب شرق کشور است. بسیاری از کالاها به بازار مرکز شهر جلال آباد ختم می شود، جایی که به راحتی طلا و مرغ زنده خریداری می شود. آژانس حمایت از سرمایه گذاری افغانستان در حال ساخت یک پارک صنعتی در شرق جلال آباد در امتداد شاهراه اصلی است تا به رشد اقتصادی منطقه کمک کند.
ننگرهار همچنین دارای ثروت معدنی است که عمدتاً مرمر در جنوب این ولایت و سنگهای قیمتی در شرق است. صنعت سنگ مرمر معمولاً اسلب های بزرگ استخراج شده در معادن ننگرهاری را به دلیل کمبود نیروی موجود در این ولایت برای فرآوری به پاکستان می برد. در حومه جلال آباد کارخانه های کوچک مرمریت وجود دارد، با این حال، تخته های سنگ مرمر را به تراشه های کوچک تبدیل می کنند که در کف سازی در سراسر کشور استفاده می شود.
نشانگرهای اقتصادی
انکشاف نابرابر بین مناطق روستایی و شهری در اکثر مناطق افغانستان وجود دارد که منجر به توزیع نامتوازن درآمد می شود. علیرغم هجوم گسترده کمک های خارجی و رشد اقتصادی، ۹۰ درصد جمعیت در سال ۲۰۰۷ به طور متوسط ۱۳۰ دلار در ماه درآمد داشتند.
این درآمد در مقایسه با سایر کشورهای منطقه بسیار پایین است. عامل دیگری که اختلاف ثروت اقتصادی را پیچیده می کند، نفوذ جنگ سالاران ثروتمند است که اعتقاد بر این است که بسیاری از آنها از موقعیت های قدرت خود برای منافع شخصی استفاده می کنند. ننگرهار به دلیل داشتن زمین های حاصلخیز، موقعیت آن به عنوان مرکز حمل و نقل و تجارت و صنایع متنوع، یکی از ولایات ثروتمند افغانستان است. با این حال، گزارشهایی مبنی بر اخذ مالیات توسط پلیس مرزی و گمرکی در طول مسیرهای حملونقل در خدمت کارگزاران قدرت که توسط دولت کار میکنند، اعتبار دولت را تضعیف میکند. گزارشهای غیررسمی رسیده است مبنی بر اینکه پستهای رئیس گمرک و رئیس پلیس مرزی بدون پرداخت رشوه سنگین به دست نمیآیند، رویهای که تصور میشود برای دههها وجود داشته است.
شاخص های اجتماعی
در سرتاسر افغانستان، فشارهای جمعیتی فزاینده ای وجود دارد که با افزایش نرخ رشد، افزایش تعداد جوانان، بازگشت پناهندگان از کمپ های ایران و پاکستان و تعداد قابل توجهی از آوارگان داخلی مرتبط است. در سال ۲۰۰۷، نزدیک به ۲۰۰,۰۰۰ نفر از اردوگاه های مهاجرین پاکستانی به ننگرهار بازگشتند که این ولایت را به دومین ولایت بزرگ کشور پس از کابل تبدیل کرد. بر اساس شواهد حکایتی، جلال آباد پس از فروپاشی طالبان شاهد افزایش شدید جمعیت بوده است. ننگرهاریهای جوان به امید معیشتهایی که نمیتوانستند در مزارع خانوادگیشان داشته باشند، به شهر نقل مکان کردند که این مسئله به تنهایی یکی دیگر از شاخصهای بدتر شدن نسبت زمین به جمعیت شد. در بخش جنوبی این استان در امتداد رشته کوه سپین غار، دمای یخبندان و صعب العبور بودن جاده های استان در فصل زمستان نیازهای انسانی حاد را ایجاد می کند. با افزایش دما، سیلهای ناگهانی به وجود میآیند که زمینهای کشاورزی ارزشمند را از بین برده و جان مردم را گرفته است (Lowso, 2022).
شاخص های سیاسی
تیمور شاران در کتاب دولت شبکه ای به خوبی وضعیت سیاسی این ولایت را شرح داد است. او آورده است « گل آقا شیرزی در سال ۲۰۰۵ به عنوان والی/فرماندار ننگرهار تعیین شد. انتصاب او که اصالتاً قندهاری است به این علت بود که وی بلافاصله پس از سال ۲۰۰۱ با حمایت مالی و نظامی ایالات متحده آمریکا، تبدیل به مرد قدرتمند ولایت قندهار شد. کرزی که متوجه شده بود قدرت گرفتن گل آقا شیرزی در شهر زادگاهش تهدیدی برای او به شمار می رود، به عنوان بخشی از سیاست سرکوب، شیرزی را در آگوست ۲۰۰۳ به کابل فراخواند و به وزارت انکشاف شهری رساند و در سال ۲۰۰۵ او را والی ننگرهار تعیین کرد. اما شیرزی که در ننگرهار از پایگاه قومی برخوردار نبود و به نوعی بیگانه محسوب می شد برای حفظ خود یک شبکه سیاسی جدید ایجاد کرد. این در حالی است که قدرت دولتی، منابع عایداتی و همچنین شبکه های تجارتی قانونی و غیرقانونی از قبل در اختیار شبکه های زورمندان محلی به خصوص خانواده ارسلا و شبکه حضرت علی قرار داشتند. خانواده ارسلا قبیله قدرتمند جبارخیل، شاخه ای از طایفه احمدزی، از اوایل دهه ۱۹۹۰ به این سو نیروی مسلط ننگرهار به شمار می رود. حضرت علی، فرمانده اقلیت پشه ای، رئیس سابق پلیس ننگرهار و فرمانده نیروهای اتحاد شمال در این ولایت از دیگر رهبران کلیدی محلی بود. بنابراین، در چنین وضعیتی گل آغا شیرزی وارد ننگرهار شد.
در این میان او از حمایت آمریکایی ها و حامد کرزی برخوردار بود که با به چالش کشیدن رهبران محلی از طریق برکناری یا تبدیل کردن فرمانداران یا مقامات پولیس توانست خود را به برتری برساند. این ابزاری در دست او برای حفظ تسلطش برشبکه هوادارنش بود. او در همین رابطه، در سال ۲۰۱۲ در یکی از گسترده ترین تغییرات ساختاری او هشت ولسوال/فرماندار را بدون اینکه منتظر تایید اداره مستقل ارگان های محلی بماند، تغییر داد. با این وجود، شبکه قدرت در این ولایت در دو دهه اخیر بر محور دستگاه معامله گری بین قدرتمندان محلی می چرخید و همین امر شیرزی را از رسیدن به یک قدرت مطلقه دور نگه داشت. اما در ننگرهار باتوجه به همین زدوبندهای سیاسی اگر کسی میخواست به موقعیتی دولتی برسد باید حتما حمایت یک جنگ سالار را در این ولایت جلب می کرد. با این حال زورمندان محلی تا حدی توانستند قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی را حفظ کنند و تا سال ۲۰۰۶ حتی قدرت خانواده ارسلا تضعیف شد. اما اعضای این خانواده توانستند در سطح کشور بازیگری برجسته شوند. با این حال جناح او در ننگرهار موقعیت های برجسته ای را از طریق نهاد رسمی شورای ولایتی توانستند حفظ کنند.
اما گل آغا شیرزی و شبکه او به شیوه های غیرقانونی متوسل می شدند تا نظام امتیاز دهی شان را حفظ کنند. به طوری که بر اساس گزارش پارلمان آمریکا در سال ۲۰۱۰، شیرزی به صورت مستقیم و یا هم غیرمستقیم با چندین شرکت لوجیستکی و امنیتی و از طریق قرارداد حمل و نقل در داخل افغانستان در ننگرهار شریک بوده است. این گزارش همچنین آورده بود که برنده اکثر قراردادهای ناتو در ننگرهار، یا شرکت های متعلق به گل آقا شیرزی و یا شرکای نزدیک به او بودند. علاوه بر این منابع درآمدی، سرازیر شدن ناگهانی کمک های انکشافی توسط ارتش آمریکا از مجرای تیم بازسازی ولایتی نیز او را قدرتمندتر کرد. از طرف دیگر، او روش های سختگیرانه ای را برای جمع آوری عواید وضع کرده بود. افزون بر این موارد، مبالغ دیگری را از ارائه خدمات شهرداری و فروش غیرقانونی برق به شهروندان جلال آباد دریافت می کرد.
اما شیرزی در ننگرهار همانطور که آمد فاقد هواداران قدرتمند بود که یکی از دلایل اصلی آسیب پذیری او در قدرت بود. در نتیجه او مجبور بود سیستمی از امتیاز دهی را آغاز کند که منجر به تضعیف قدرتش شد. درواقع در ننگرهار به دلیل ماهیت قبیله ای آن سیاسی کردن هویت ها بر محور قبیله شکل می گیرد. در همین راستا به دلیل عدم جایگاه قبیله ای در ننگرهار او برای حفظ ثبات خود در ننگرهار به خریداری وفاداری سران قبیله ای پرداخت که برای این امر از منابع دولتی و کمک های انکشافی استفاده کرد. در کل وضعیت این ولایت به دلیل درگیری های قبیله ای و خاندان قدرتمند از یک سو و شیرزی از سوی دیگر باعث بی ثباتی در این ولایت شد(شاران،۱۳۹۶: ۱۱۹-۱۲۵).
جمع بندی
طالبان وعده داده بودند که صلح را به ارمغان بیاورند، اما ترس بیش از هر چیز در شهر جلال آباد در شرق، که توسط حملات و اقدامات تلافی جویانه گروه دولت اسلامی، با ظاهر شدن اجساد مرموز در رودخانه ها، حاکم است. بخش محلی داعش از زمانی که ایالات متحده با توافق در سال ۲۰۲۰ با طالبان برای خروج نیروهای خارجی از این کشور موافقت کرد، به طور فزاینده ای فعال شده است. بزرگترین تفاوت ایدئولوژیک بین دو گروه اسلامگرا این است که طالبان فقط به دنبال افغانستانی عاری از نیروهای خارجی بودند، در حالی که داعش خواهان یک خلافت اسلامی است که از ترکیه تا پاکستان و فراتر از آن امتداد داشته باشد. در بیست سال اخیر تنها وجود طالبان و برقراری ارتباط با پاکستان باعث ایجاد ناامنی در افغانستان بودغ اما در یک سال اخیر به نظر می آید که قدرت گرفتن بخش محلی داعش و داشتن موضع رقابتی با طالبان وضعیت امنیت این ولایت را به مراتب وخیم تر کرده است. با این حالف در روز نهم دسامبر ۲۰۲۲ ذبیح الله مجاهد، سخنگوی اصلی طالبان تاکید کرد که “داعش دیگر یک تهدید بزرگ در افغانستان نیست.این گروه کوچک، اکنون در کابل و جلال آباد-مرکز ولایت ننگرهار- متلاشی شده است” .
منابع
شاران، تیمور (۱۳۹۶)، “دولت شبکه ای: رابطه قدرت و ثروت در افغانستان پس از سال ۲۰۰۱″، کابل: انتشارات واژه، چاپ دوم
Lawso, Brooke Stearn, Kelly, Terrence K, Parker, Michelle, Colloton, Kimberly, Watkins, Jessica (2022), “Nangarhar Case Study”, https://www.jstor.org/stable/pdf/10.7249/mg870osd.12.pdf?refreqid=excelsior%3Ab102107cfde76e65e5bdae96b1f87cdc&ab_segments=&origin=&acceptTC=1
EASO (2022), “Afghanistan Security situation”, Country of Origin Information Report, European Asylum Support Office