سر تیتر خبرهامجلهنخستین خبرهایادداشت ها

هلمند در گردابی از جنگ و نارضایتی از دولت در میان مزارع تریاک(۳۴)

۱۱ آبان (عقرب)۱۴۰۱-۲۰۲۲/۱۱/۲

ولایت هلمند در جنوب افغانستان و هم مرز با نیمروز است. این ولایت از غرب با فراه، از شمال با غور و دایکندی و از شرق با ارزگان و قندهار همسایه است. از جنوب هلمند در امتداد خط دیورند، ۱۶۲ کیلومتر مرز مشترک با پاکستان دارد. هلمند بزرگترین ولایت افغانستان است که به واحدهای اداری زیر تقسیم می شود: نادعلی، ناوه بارکزی(ناوه)، نهر سراج(گرشک)، واشر، گرمسر، نوزاد، سنگین، موسی قلعه، کجکی، رگ خان نشین، باغران، دیشو، لشکرگاه، مرجه و نوامیش. مرکز ولایت هلمند، لشکرگاه است. براساس گزارش اداره احصائیه و مرکز معلومات افغانستان، جمعیت هلمند برای سال ۲۰۲۰-۲۰۲۱ حدود ۱٫۴۴۶٫۲۳۰ نفر برآورد شده بود که عمدتاً در مرکز استان زندگی می کنند. اکثر ساکنان این ولایت پشتون هستند اما اقلیتی از بلوچ ها در جنوب و در مرز با ایالت بلوچستان پاکستان و برخی از اقلیت هزاره در شمال نیز در این ولایت حضور دارند.

هلمند و چهره ای دیگر از جنگ بیست ساله در افغانستان

نظریه اساسی و محوری که راهبرد ضد شورش گری ایالات متحده در اداره بوش و اوباما را شکل می داد، پیروزی بر اذهان و قلب های مردم بود. این شعار به عنوان راهبرد «مردم محور» از راهکار «تصفیه، نگهداری و ثبات» استفاده می کرد. براساس این راهکار، نیروهای مشترک افغان و بین المللی منطقه ای را از وجود شورشی ها تصفیه می کردند، به منظور کاهش نفوذ شورش گری در منطقه باقی می ماندند و برای توسعه زیرساخت ها و حکومت محلی سرمایه گذاری می نمودند. فرض بر این بود که راهکار بتواند حمایت مردمی را بدست بیاورد. میان سال های( ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۱)  ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ برمبنای این راهبرد، ولایت هلمند هسته ی مرکزی چنین مبارزات ضد شورش گری بود. که بر این اساس ۲۰ هزار نیروی دریایی ایالات متحده در کنار دانمارک، بریتانیا و افغان در کنار ایالات متحده حضور داشت. در ابتدا، در اواخر سال ۱۳۸۸ ولسوالی ناوه بارکزی در جنوب لشکرگاه نمونه از تلاش های ضدشورش گری با هدف «مردم محوری» بود. بعدا این راهکار با جابجایی بیشتر از ۳ هزار نیروی دریایی امریکا، ۱۲۰۰سرباز بریتانیایی و ۴۴۰۰ نیروی افغان در ماموریتی تحت عنوان «عملیات مشترک» در ۲۰۱۰ در نادعلی و مارجه عملی شد. سطح خشونت کاهش یافت. اما پس از خروج نیروهای بین المللی در تابستان ۲۰۱۴ که منتج به کاهش تحرکات نیروهای اردو و امنیت ملی افغان نیز گردید، دستاوردی کوتاه مدت بود. سرمایه گذاری های انکشافی در هلمند مرکزی نیز همراه با کمک های مالی تمویل کنندگان آن کاهش یافت. در اواسط سال ۲۰۱۶ شورشیان بار دیگر تحرکات تهاجمی گسترده در منطقه آن کاهش یافت. درواقع، پس از خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۱۴ وضعیت امنیتی هلمند وخیم تر شد و پس از آن فصل دیگری از درگیری از سال ۲۰۱۷ آغاز شد.

در سال ۲۰۱۷ حدود ۳۰۰ تفنگدار نیروی دریایی ایالات متحده وارد هلمند شدند که ماموریت آنها آموزش، مشاوره و کمک به قول اردوی ۲۱۵ میوند بود در مجاورت کمپ شورابک مستقر شدند. این گروه مسئولیت هلمند و بخش هایی از فراه و نیمروز را برعهده داشتند. اما هدف جدی تر آنها جلوگیری از سقوط لشکرگاه مرکز هلمند بود. چراکه ارتش ملی افغانستان در این مدت تحلیل رفته بودند و در آن زمان طالبان بر ۱۲ شهرستان از ۱۴ شهرستان هلمند تسلط داشتند. به عبارت دیگر، کمی بیش از یک سال از واگذاری امنیت این ولایت از سوی آیساف به دولت افغانستان و خروج آخرین نیروهای انگلیسی از هلمند، نیروهای ویژه ایالات متحده و بریتانیا در آنجا مستقر شدند. به طوری که به نقل از روزنامه نیویورک تایمز، این بزرگترین استقرار نیروهای آمریکایی در خارج از پایگاه های اصلی در افغانستان از زمان پایان ماموریت جنگی ناتو در سال ۲۰۱۴ بود.

این گروه در سال ۲۰۱۶ پس از تسلط چندین شهرستان شمالی به سمت جنوب حرکت کردند و تقریباً لشکرگاه را محاصره و در آستانه فروپاشی قرار داده بودند. درواقع در این زمان چشم انداز سقوط هلمند به دست طالبان با خروج نیروهای خارجی از هلمند که در سال های ۲۰۰۹-۲۰۱۴ به هلمند اعزام شده بود، تصور می شد. از طرف دیگر، تهدید لشکرگاه به دلیل دستگاه امنیتی ناکارآمد دولت، افزایش پیدا کرده بود. به طوری که که روسای سه شاخه اصلی امنیتی به جای هماهنگی به طور مستقل کار می کردند اما طالبان دستاوردهایی داشتند. اما فروپاشی هلمند از زمانی آغاز شد که نیروهای خارجی در ۷ آپریل۲۰۱۵ از این ولایت خارج شدند و طالبان با حمله به یک پاسگاه پلیس یکی از فرمانده های قدرتمند گرشک را کشت. مرگ او و واگذاری مناطق بیشتر به طالبان، خلا یک سیستم امنیتی را آشکار کرد و از طرف دیگر نشان داد که در این ولایت وفاداری ها به شخصیت های کلیدی محلی بوده است نه نهادهای امینتی. سال بعد نیز اردوی ملی در یک «خروج استراتژیک» از موسی قلعه و نوزاد عقب نشینی کرد. چراکه شهرستان به شهرستان به دست طالبان سقوط می کرد. در این میان در درون نیروهای مسلح بحران های درونی وجود داشت که بر وخامت اوضاع می افزود. درواقع، هیچ هماهنگی بین نیروهای امنیتی افغان وجود نداشت که مسئله حملات طالبان را بسیار موثر کرده بود.

به عبارت دیگر، یکی دیگر از دلایل وخامت اوضاع در لشکرگاه هلمند پس از سال ۲۰۱۵، بحران در نیروهای امنیت ملی افغانستان بود. که بیشتر به دلیل سپردن امنیت هلمند به آنها و خروج نیروهای خارجی بود. که در این بین حمایت هوایی نیز قطع شده بود. در همین رابطه، یکی از نیروهای امنیتی این ولایت به شبکه تحلیلگران افغانستان گفته بود که هم هلمند و هم قندوز که دوبار در سال های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ توسط طالبان تصرف شد اگر همراه با مواضع تهاجمی تر هوایی نیروهای آمریکایی بود، سقوط نمی کردند. با این وجود لشکرگاه هلمند در سال  ۲۰۱۶  با پیشروی طالبان در معرض تهدید سقوط قرار گرفته بود. ایالات متحده شروع به انجام حملات هوایی دفاعی کرد و نیروهای خود را به هلمند اعزام کرد.

اما درحالی که نیروهای دولتی در حال عقب نشینی بودند، طالبان در حال ساختن نهادهای خود در این ولایت بودند. به طوری که گروه های جنگی مشتکل از ساکنان محلی موسوم به مهاز یا جلو توسط واحدهای متحرک طالبان تکمیل می شدند که برحسب درخواست در چرخه های ده روزه مستقر می شدند. طالبان توانستند از طریق پشتیبانی گروه های متحرک «نیروهای ضربتی» شمال هلمند را که تا سال ۲۰۱۷ بدون مناقشه بود، مناطقی مانند مرجه و ناوه را تصرف کنند. با این حال درحالی که جنگ تا تابستان ۲۰۱۷ ادامه داشت با بازگشت نیروهای ۳۰۰ نفری ایالات متحده و افزایش آنها خطوط مقدم در هلمند شروع به تثبیت کردند. در این میان پس از ورود تفنگداران دریایی، نیروهای امنیت ملی به رهبری قول اردوی ۲۱۵، اولین عملیات تهاجمی بزرگ خود را از زمان آغاز بحران در هلمند در سال ۲۰۱۵، در ژوئن ۲۰۱۷ از نادعلی و مرجه آغاز کردند. که شش عملیات در آن مناطق صورت گرفت. در ادامه در اواسط ۲۰۱۸ طالبان به شمال غربی کانال بغرا در نادعلی پس زده شد که تا سال ۲۰۲۰ این منطقه خط مقدم بود(Quilty,2020).

به طور دقیق تر، وضعیت شهرستان های هلمند با وخیم شدن اوضاع امینتی پس از ۲۰۱۴ به ویژه در سال ۲۰۱۶ به این شکل بود: شهرستان بغران، در شمال کاملاً تحت کنترل طالبان بود و حتی قبل تر از سال ۲۰۱۶ در ده سال قبل تر از آن نیز این شهرستان تحت کنترل طالبان بود. تنها بخش هایی از موسی قلعه تحت کنترل دولت بود. هرچند طالبان در ۲۶ آگوست ۲۰۱۵ به طور کامل توسط طالبان تصرف شد. مرکز این شهرستان نیز در ۲۰ فوریه ۲۰۱۶ پس از خروج نیروهای امنیتی تحت کنترل طالبان قرار گرفت. در کجکی در شمال شرقی هلمند تنها مرکز این شهرستان تا حدودی تحت کنترل نیروهای امنیتی قرار داشت. چراکه موقعیت مرتفع این شهرستان علی رغم تلاش های فراوان طالبان، دشواری این گروه را برای نفوذ این گروه دشوار کرد. نوزاد در شمال غرب هلمند در این بازه زمانی کاملا تحت کنترل طالبان قرار داشت. شهرستان واشیر تا حدودی تحت کنترل دولت قرار داشت. شهرستان سنگین نیز بخش هایی از آن تحت کنترل دولت قرار داشت. مناطق شمال، شمال شرق و غرب این شهرستان در کنترل طالبان قرار داشتند. نادعلی در مرکز غرب هلمند حدود ۸۰ درصد آن تحت کنترل دولت قرار داشت. در نهرسراج در مرکز هلمند، کنترل حکومت تنها به بخش هایی از این شهرستان مانند بازار و پایگاه اصلی اردوی ملی محدود می شد. در مارجه بخش هایی از این شهرستان ازجمله مرکز آن تحت کنترل دولت بود. اما طالبان مناطق جنوبی این شهرستان را کنترل داشتند. در ناوه اکثریت شهرستان تحت کنترل دولت بود. طالبان بیشتر مناطق جنوبی این منطقه را تحت کنترل داشتند. لشکرگاه به عنوان مرکز هلمند کم و بیش تحت کنترل دولت قرار داشت(Amiri,2016).

در این میان شدت گرفتن جنگ علاوه بر افزایش ناامنی بر سایر ابعاد نیز تاثیرهای بدی برجای گذاشت. به طور مثال مساحت زمین های زراعتی دست نخورده در ولایت هلمند گویاترین شاهد میدان نبرد در این ولایت و پیامدهای جنگ روی زندگی غیرنظامیان بود. شواهد نشان می داد که به دلیل جنگ در حوالی مرکز ولسوالی مارجه در ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ زمین های زراعتی کشت نشده باقی مانده بود. در آن فصل کشت زمستانی در پی حمله تهاجمی حکومت در نادعلی در اپریل ۲۰۱۷ و قصد تصرف دوباره مناطق اطراف مرکز نادعلی، زمین های بیشتری متروک باقی ماند. شدت جنگ چنان بود که کشاورزان در اطراف پایگاه نظامی در شوکت زمین های کشتی کوکنار/تریاک را دست نخورده باقی گذاشتند اما حاضر نشدند با رفتن به آن منطقه جانشان را به خطر بیندازند. اما وضعیت هنگامی بحرانی تر شد که در ۲۰۱۷ نیروهای افغان که جاده ها و مرکز شهرستان نادعلی را در اختیار داشته بودند و طالبان در حومه شهر مستقر بود، زمین های اطراف زیرساخت های کلیدی در منطقه به میدان جنگ تبدیل شده بود. اما این وضعیت منجر به آن شده بود که کشاورزان و یا هم مناطق روستایی خواهان صلح فارغ از اینکه توسط چه کسی تامین می شود، بودند. که به نظر می رسید روحیه حمایت از دولت میان مردم ضعیف شده بود و اتهامات فساد زیاد نیز بسیار متوجه دولت شده بود.

از طرف دیگر، تشدید ناامنی که منجر به مورد حمله قرار گرفتن کارخانه های تولید تریاک در هلمند شده بود، به گفته کشاورزان منبع درآمد بسیاری از مردم محل بود که باعث وضعیت بد اقتصادی شد. در این بازه زمانی قیمت تریاک دچار افت شدیدی شد که به اعتقاد کشاورزان، امریکایی ها می خواستند اقتصاد کشاورزان را نابود کنند.این در حالی است که باوجود افزایش نشانه های سطح کشت تریاک در هلمند، کشاورزان علت کاهش قیمت را و اقتصاد رو به زوال را به ندرت نتیجه تولید بیش از حد تریاک می دانستند. با این وجود براساس یک پژوهش که توسط واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان در سال۱۳۹۷ توسط دیوید منفسلید صورت گرفته بود، خارج از مرزهای لشکرگاه محبت ناچیزی به دولت افغانستان وجود داشت و هلمندی های روستایی دولت را به شدت مسئول نگرانی ها و پریشانی های خود می دانستند. به دلیل افزایش سطح خشونت، فساد اداری و وخامت وضعیت اقتصادی به دلیل افت قیمت تریاک مردم حکومت و حامیان آمریکایی آنها را دلیل اصلی این عوامل می دانستند. هرچند در مناطقی مانند قلعه بُست و بولان حمایت هایی از دولت دیده می شد اما در نادعلی، نهرسراج، بخش هایی از ناوه بارکزی مردم در مخالفت کامل با حکومت بودند. منبع خشم و نارضایتی مردم افزایش روبه صعود خشونت هایی بود که مردم محلی تحمل می کردند. مواردی مانند، افزایش زمین های متروکی به دلیل فرار از جنگ، بازارهای خالی،افزایش تعداد کشته ها و زخمی ها میان مردم روستایی و گزارش ها از تعداد روزافزون حملات هوایی که منجر به بلندرفتن سطح ترس و اضطراب در بیشتر مناطق هلمند مرکزی شده بود. در این بین، حملات هوایی نیروهای آمریکایی و دولت افغانستان که با هدف مبارزه برضد شورش گری که از سال ۲۰۱۷ آغاز شده بود به باور مردم روستایی بخشی از مبارزات گسترده برضد این مردم بوده که وسایل امرار معاش آنها قربانی این مبارزات شده است. منسفیلد در این پژوهش خود معقتد بود که در مناطقی که اقتصاد تریاک مسلط است، ممکن است متعجب کننده نباشد که مردم میان مبارزات ضد شورش گری و عملیات نظامی برضد کارخانه های تولید تریاک فرق اندکی قایل می شوند. این تسلط اقتصادی در منطقه در حقیقت ممکن است مقامات دولت افغانستان و متحدین غربی آنها را در موقعیتی قرار دهد که بپندارند در مناطقی که در مناطقی که کارخانه های تولید هیروئین به عنوان مرجع کارآفرینی شناخته شده، خریداران اصلی محصولات زراعتی محلی اند و این کارخانه ها متعلق به روستاییان و همسایگان آنها هستند که ادامه این حملات به معنای حمله به بازارهای محلی تعبیر خواهد شد که این امر مطلوب نخواهد بود(منسفیلد،۱۳۹۷: ۱۴-۱۵).

علاوه بر این، جنگ بسیاری از غیرنظامیان را نیز در هلمند تحت شعاع خود قرار داد. به طوری که در سال ۲۰۱۹، یوناما ۶۷۵ تلفات غیرنظامیان را در ولایت هلمند ثبت کرد. حمایت قاطع بین ۷۶ تا ۱۰۰ تلفات غیرنظامی در هلمند را برای اولین بار در شش ماهه سال ۲۰۲۰ ثبت کرد. در همین رابطه، به گفته یوناما علت اصلی تلفات غیرنظامیان در سال ۲۰۱۹ بمب های دست ساز، درگیری های زمینی و حملات هوایی بوده است. در بازه زمانی ۱ مارس ۲۰۱۹ تا ۳۰ ژوئن ۲۰۲۰ نهاد داده های مکانی و رویدادهای مرتبط با درگیری در مجموع ۱۶۵۰ حادثه مربوط به امنیت در ولایت هلمند را ثبت کرد. ۱۱۵۴ نبرد، ۴۷۴ مورد خشونت از راه دور، ۲۲ مورد خشونت علیه غیرنظامیان.

تلفات در هلمند

در طول دوره گزارش، استفاده از بمب های دست ساز بیشترین تلفات غیرنظامیان را در این ولایت به همراه داشته است. به عنوان مثال، در ۲۵ مارس ۲۰۲۰ حداقل هشت غیرنظامی پس از انفجار یک بمب کنار جاده ای در موسی قلعه کشته شدند. در ۳۱ مارس ۲۰۲۰، هشت غیرنظامی دیگر در انفجاری در نهرسراج کشته شدند. در ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۹ نیروهای ویژه افغان با پشتیبانی حملات هوایی ایالات متحده، حمله ای را علیه القاعده در این ولایت انجام دادند. همچنین در جریان یک عملیات توسط وزارت دفاع، نیروهای امنیتی ۲۲ تن از جنگجویان خارجی را نابود کردند که در این میان ۱۴ نفر از آنها ازجمله تعدادی از رهبران القاعده را دستگیر کردند. در ۲۹ جون ۲۰۲۰ در شهرستان سنگین ولایت هلمند، نیروهای اردوی ملی سه خمپاره شلیک کردند که در یک بازار شلوغ اصابت کرد که در آن ۱۹ غیرنظامی کشته و ۳۱ نفر دیگر زخمی شدند.

دومین علت اصلی تلفات، حملات هوایی بود. در طول سال ۲۰۱۹ و اوایل سال ۲۰۲۰ ایالات متحده و نیروهای افغان به عملیات خود در هلمند ادامه دادند که گزارش شد در جریان حملات هوایی خسارت قابل توجهی بر غیرنظامیان داشت. در طی توافقنامه دوحه میان آمریکا و طالبان در فوریه ۲۰۲۰، نیروهای آمریکایی و نیروهای افغان به حملات هوایی در هلمند ادامه دادند. در مقابل نیز طالبان حملاتی به پاسگاه های نظامی نیروهای امنیتی داشتند. علاوه بر حملات انتحاری و بمب های دست ساز، ترورهای هدفمند نیز وجود داشت. به طوری که گزارش هایی از کشته شدن بزرگان قومی، کارمندان دولت و خبرنگاران وجود داشت.  به طور مثال، طالبان یکی از ساکنان این ولایت را به دلیل نزدیکی به پلیس کشت. طالبان همچنین، از خانه های غیرنظامیان برای اهداف نظامی استفاده می کردند و کسانی را که مخالفت می کردند را مجازات می کردند(easo,2020:145-147).

در نهایت، باتوجه به آنچه آمد هلمند در تاریخ دو دهه پیشین خود تصویر پیچیده و سراسر منازعه داشته که به دلیل موقعیت این ولایت و اهمیت آن با خروج نیروهای خارجی اوضاع وخیم تر شد. به طوری که پس از ۲۰۱۴ و با خروج نیروهای خارجی جنگ در این ولایت شدت گرفت و مرکز این ولایت را در آستانه سقوط قرار داد. در این میان تداوم جنگ و ناتوانی دولت و نیروهای امنیتی در تامین امنیت ولایت منجر به پیامدهای منفی و نارضایتی ساکنان این ولایت به ویژه در مناطق روستایی از دولت شده بود.

منفسیلد، دیوید(۱۳۹۷)، «دست بُردن به خانه زنبور: مردم روستایی هلمند مبارزات ضدشورشگری را چگونه می بینند»، واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان.

Amiri, Rahmatullah(2016), “Helmand (1): A crisis a long time coming”, https://www.afghanistan-analysts.org/en/reports/war-and-peace/helmand-1-a-crisis-a-long-time-coming/

EASO,(2020), “Afghanistan Security situation”, Country of Origin Information Report, European Asylum Support Office.

Quilty,Andrew(2020), “Static War: Helmand after the US Marines’ return”, https://www.afghanistan-analysts.org/en/reports/war-and-peace/static-war-helmand-after-the-us-marines-return/

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا