نقش بازیگران داخلی وبیرونی درتشدید ومدیریت بحران کنونی افغانستان
![نقش بازیگران داخلی وبیرونی درتشدید ومدیریت بحران کنونی افغانستان 1 طالبان](/wp-content/uploads/2023/01/طالبان.jpg)
۲۸ دی(جدی)۱۴۰۱-۲۰۲۳/۱/۱۸
نویسنده: محمدامین بیانی
معمولا بحران ها در کشورهایی شکل می گیرد که از یک جامعه نامتجانس برخوردار باشد و افغانستان نیز از این امر مستنثی نیست. از عوامل مهم بحران درچنین کشورهایی می توان از عدم یک اجتماع همگون یکپارچه نام برد. مفاهیمی از جنس دولت – ملت، اجماع ملی و دولت مرکزی که از انحصار استفاده از ابعاد مختلف قدرت برخوردار باشد، فاقد تعریفی در افغانستان می باشند. از سوی دیگر کنشگران داخل را نمی توان لزوماً عوامل اصلی اثر گذار در بحران محسوب نمود و در واقع متغیرهای داخل افغانستان در معادله عبور این کشور از بحران در موقعیت فرودست قرار دارند، اجماع بیرونی هم در ضعیف ترین حالت خود طی دو دهه اخیر است. با گذشت نزدیک به ۱۸ ماه از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، هنوز استقرار ثبات در این کشور با انباشتی از چندین دهه بحران با ابهام مواجه است. طالبان نه تنها در جهت صلح ثبات در کشور ناتوان بوده بلکه با عملکرد های خشن خویش واکنش های جامعه و کشورها را نیز به همراه داشته است. جهت گروه ومتغیر دیگر نیز وجود ندارد که بتواند در آینده نزدیک شرایط کنونی را تغیر دهد و یا طالبان را وادار به یک حکومت فراگیر در افغانستان نماید. به همین ملحوظ طالبان عمده ترین سهامدار قدرت تا این شرایط قابل پیش بینی در افغانستان بوده است ،مجموعه مخالفین آنها در حال حاضر در شرایطی قرار ندارند تا بقای طالبان را با تهدید جدی مواجه کنندو طالبان را بتواند مجبور سازد تاخواسته های آنها را بیپذیرد. مخالفین طالبان در چند تشکل متفاوت و جدا از هم قرار دارد، تغییر شرایط را با اهداف و روش های متفاوت دنبال می کنند و نوع نگاه طرف های مختلف بیرونی نسبت به آنها متفاوت است.حتی آن گروه از مخالفین غیر از داعش خراسان فاقد همگرایی حداقلی است. اختلاف جناح های سیاسی درون طالبان نیز واقعی و جدی نیست. هسته سخت قدرت مستقر در کندهار تا هنوز بنایی برای برتری دهی به هیچ یک از این جناح ها در ساختار قدرت این مجموعه را ندارد. بااین وجود، امکان مهار و کنترل این اختلاف درونی طالبان در میان مدت مشکل زا به نظر نمی رسد. همچنین هیچ کشوری از نفوذ تعیین کننده بر طالبان برخوردار نیست و در واقع اثرگذاری بر طالبان تقسیم شده است. کشته شدن رهبر القاعده در کابل علاوه بر افزایش تردیدها نسبت به طالبان، تمرکز بر امنیت را در سیاست افغانی دیگر کشورها به عنوان عنصری کلیدی تقویت کرد. از همین رو شناسایی طالبان در حال حاضر امکانی جدی برای قرار گرفتن در دستور کار هیچ طرفی را ندارد و موضوعاتی مانند تسهیل تحصیل دختران و یا حتی دولت فراگیر بر اساس قرائت طالبان نیز بعید است .
به نظر می رسد طالبان تا تکلیف نهایی مناسبات شان با آمریکا مشخص نشود، مبادرت به برقراری مناسبات پایدار و قابل پیش بینی با دیگر کشورها ننمایند.در چنین شرایطی بعید به نظر می رسد آمریکا امکان هیچ اقدام تعیین کننده ای را در ارتباط با وضعیت افغانستان تا سال ۲۰۲۴ و متعاقب مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری این کشور در آن سال تسهیل نماید. درچنین وضعیتی بعید به نظر نمی رسدکه ایالات متحده به منظور مقابله با نفوذ و هژمونی چین در جنوب آسیا، از طریق انگلیس، برنامه جدید اسلامآباد برای افغانستان را استمزاج و سرنوشت سیاسی و امنیتی این کشور را به پاکستان واگذار کند. چینیها با سرمایهگذاریهای کلان در پاکستان، این کشور را به زیر بال خود کشیدهاند. در صورت ادامه این روند، اسلامآباد کاملا به سمت چین گرایش خواهد یافت. استمرار این وضعیت به نفع استراتژی غرب برای مقابله با نفوذ چین در منطقه نخواهد بود. واشنگتن با استفاده از حضور و تاثیر تاریخی انگلیس در پاکستان خواهد کوشید که از آمیختن کامل اراده این کشور در هژمونی چین جلوگیری کند. کوتاهترین راه برای تحقق این هدف، افغانستان و بازی با سرنوشت این کشور است. از آنجایی که بزرگترین اولویت غرب و حتی هند در مرحله کنونی، مهار خطر چینیها و محاصره این کشور در منطقه و جهان است، دور از انتظار نیست که افغانها بار دیگر قربانی یک معامله بزرگ شوند و به منظور منحرف کردن رویکرد پاکستان در قبال چین، سرنوشت آنها در سبد اراده این کشور نهاده شود که با این حال، اوضاع امنیتی در افغانستان بدتر خواهد شد. تضاد منافع قدرتهای بزرگ و همسایگان افغانستان، سرنوشت این کشور را وارد مرحله نوینی خواهد کرد. از این رو، جای طرفهای برنده تغییر خواهد یافت و نیروهای تازهنفس در صفحه شطرنج بازیهای امنیتی و سیاسی افغانستان جای جدیدی برای خود باز خواهند کرد؛ روسها، چینیها و ایرانیها به بهانه مقابله با خطرات امنیتی در مرزهایشان وارد صحنه خواهند شد و از گروههای وابسته به خود حمایت خواهند کرد. افغانستان با آسیای میانه، بهویژه تاجیکستان مرزهای طولانی دارد. بزرگترین پایگاه نظامی روسیه در خارج مرزهای این کشور، در تاجیکستان قرار دارد. روسیه بیثباتی در افغانستان را تهدیدی برای ثبات در آسیای میانه و به تبع آن مناطق مسلماننشین خود میداند. چین نیز بر همین منوال، نگران اوضاع امنیتی در ترکستان شرقی و پروژه راه ابریشم و یک کمربند یک راه خود است. هرچند طالبان تا هنوز تهدید جدی برای این کشور ها نیست اما نمیتواند یک دولت قابل اعتماد برای این کشورها باشد. شرایط کنونی افغانستان با دهه نود کاملا تفاوت دارد. اگر رهبران طالبان حساسیتهای داخلی و بینالمللی و میزان خطر مداخله خارجی در افغانستان را درک نکند، جنگهای نیابتی شدیدتر و این کشور به سوی سرنوشت نامعلومی سوق داده میشود. نتیجه این بحران جدید، چیزی جز تجزیه افغانستان و ظهور جزایر قدرت و ملوکالطوایف وابسته به قدرتهای منطقهای و بینالمللی نخواهد بود.
با توجه به آنچه که اشاره شد، راهکار معقول و موثر برای نجات افغانستان از بحران و معضلات کنونی این است که طرفهای مختلف درگیر وکشورهای منطقه نظیر پاکستان ،چین و ایران از سیاست های امنیت محور به سیاست های اقتصاد محور تغیر رویکرد داده همچنان دولت کنونی طالبان بکوشد برای جلوگیری از بی ثباتی وناامنی در کشور هرچه زود اقدام به استفاده از ابزار دیپلوماسی قوی تعامل با کشورها وسازمانها پرداخته، کشورهای منطقه و سازمان های بین المللی خصوصا سازمان ملل متحد وسازمانهای منطقوی نظیر شانگهای و اکو که افغانستان عضویت ناظرآن را دارد بخواهد پیش از تبدیل مجدد این کشور به کانون آتشبازی قومی و مذهبی و جنگهای خونین که حتی امکان آن میرود ، شعله های آن میتواند کشورهای منطقه را نیز در خود بسوزاند. از همین جهت قبل از شعله ور شدن آتش در افغانستان کشورهای منطقه وسازمان های بین المللی احساس مسئولیت نموده و برای تشکیل ساختار فراگیر که بتواند منافع تمامی گروه ها و جهت را لحاظ کند به کار مشترک بپردازند تا دیگر آتش جنگ در این کشور فروکش شود.
*نوشته بالا منعکس کننده نظرات نویسنده است و لزوماً به معنای رویکرد سایت کلکین نیست.