مقاومت در برابر طالبان: شرایط کنونی و چشم انداز آتی
۲ بهمن (دلو) ۱۴۰۱ – ۲۲/ ۱/ ۲۰۲۳
شیوام شخاوات
شیوام شخاوات همکار پژوهشی در برنامه مطالعات استراتژیک بنیاد تحقیقاتی آبزرور است. نویسنده در مطلب تحلیلی حاضر به بررسی نقش حائر اهمیتِ گروه های مقاومت ضدطالبانی پرداخته و با تاکید بر نقش آنها در آیندۀ افغانستان و لزوم بهره برداری از فرصت های برخاسته از به کارگیری شبکه های اجتماعی جهت انعکاس صدای خود و ذکر تمایزاتی از تحرکات کنونی از جریان مقاومت با جریان مقاومت دهه ۹۰؛ به لزومِ اتحاد، هماهنگی و همکاری گروه های مختلف برای مقابله با طالبان می پردازد. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
چندی پیش شاهد بودیم که وزارت تحصیلات عالی امارت خودخوانده اسلامی افغانستان با پیش گرفتن رویکردی معکوس و عقبگرد از تعهدات پیشین خود، حضور زنان در دانشگاه ها را تا اطلاع ثانوی ممنوع کرده است.
در پی این مسئله، فرمان دیگری مبنی بر منع زنان از کار با سازمان های غیردولتی و سازمان های بشردوستانه نیز صادر شد که محو ساختن و حذفِ زنان از فعالیت در فضای عمومی جامعه را سرعت می بخشد. این تصمیم طالبان که مورد انتقاد و اعتراض جامعه بین المللی و همچنین مردم عادی افغانستان قرار گرفت، در آینده پیامدهای گسترده ای برای این کشور بحران زده به همراه خواهد داشت. در همین راستا و درحالی که زنان افغان برای بازپس گیری جایگاه خود به خیابان ها آمدند، بسیاری از سازمان های کمک رسان نیز مجبور به متوقف ساختن برنامه های خود گشته اند. باید گفت تصمیماتی از این دست از سوی طالبان، با دربرداشتن پتانسل و محرک هایی بالقوه برای سوق دادن افغانستان به سمت شرایطی بغرنج و قهقرایی، امیدها درمورد کاهش تمایلات افراطی و سخت گیرانه از سوی این گروه جهت بهبود چشم اندازی از عملکرد خود برای به رسمیت شناختن بین المللی در آینده را باطل می سازد و در عوض طالبان تنها ناسازگاری خود در برابر فشارهای خارجی را به نمایش می گذارند.
درحالی که افغانستان طی سال ۲۰۲۲ شاهد هیچگونه پیشرفتی در برقراری صلح و ثبات در افغانستان نبود؛ لیکن شاهد مقاومت بخش هایی از جامعه افغانستان در برابر طالبان و عقب راندن آنها بوده ایم. بدین ترتیب می توان گفت دو چالش بزرگی که طالبان در حال حاضر با آن مواجه اند، وجود گروه های تروریستی بین المللی و از دیگر سو گروه های مقاومت محلی در برابر خود است. بنابراین درحالی که ستیز و کشاکش با دولت اسلامی ولایت خراسان از سوی طالبان و در جهت نفوذ خود همچنان بی وقفه ادامه داشته است، حضور سایر گروه های خیزشی مقاومتِ مانند جبهه مقاومت ملی (NRF) که نقشه های بزرگی برای حکومت پس از طالبان در کابل در سر دارند، مسبب دلواپسی و دلنگرانی هایی برای طالبان گردیده است. گرچه در مقطع کنونی توان بالقوۀ جبهه مقاومت ملی در روند تضعیف طالبان قابل بحث و یا مورد سوال است، اما همین دست گروه های مخالف موازی با نارضایتی فزاینده در میان مردم عادی افغانستان که اکنون به خیابان ها سرازیر شده اند، می تواند برای اتحاد و قدرت طلبی های طالبان در بلندمدت دردسرساز باشد.
وضعیت گروه های مقاومت علیه طالبان
اخیرا گزارش هایی در مورد نبرد سنگین بین طالبان و نیروهای جبهه مقاومت ملی در هفته آخر از ماه دسامبر ۲۰۲۲ در فضای مجازی منتشر شد. نیروهای جبهه مقاومت ملی که در اندراب متمرکز بوده اند، حملات زمینی و هوایی طالبان را دفع کرده و هر دو طرف متحمل تلفات سنگینی شدند.
از زمان به قدرت رسیدن طالبان، درگیری و رویارویی هایی مابین این دو جبهه به طور مکرر اتفاق افتاده است. تحت سرپرستی احمد مسعود، جبهه مقاومت ملی خیزشی را از پایگاه خود در شمال و برای شکست دادن طالبان آغاز کرده است. با تمرکزِ جبهۀ مقاومت ملی افغانستان بر قیامی دو مرحله ای می توان گفت تکیه و تاکید این گروه در کوتاه مدت، از پای در آوردن دشمن آنهم به واسطۀ اقدام به حملاتی هدفمند، و به دنبال آن آزادسازی مناطق و جمع آوری منابع جهت تدارک حمله ای تمام عیار در آینده است. درحالی که احمد مسعود جهت همراستا ساختن مبارزه خود در جریانِ میراث ائتلاف شمال تلاش بسیاری انجام داده است، بسیاری از تحلیلگران معتقدند که فرماندهان جبهه مقاومت ملی از مشروعیت مشابهی برخوردار نیستند.
با تمرکز بر مقولۀ جمعیت شناختی از جمعیت جوان تر جبهه مقاومت ملی، هدف این گروه ایجاد یک “جمهوری فدرال، غیر متمرکز و دموکراتیک” در افغانستان است. احمد مسعود با امتناع از دسته بندی مبارزات خود به عنوان نبردی ذیلِ جنگی داخلی، آن را در دستۀ “جنگ جهانی علیه تروریسم” قرار می دهد و عملاً با دیگری سازی طالبان در سوی دیگر این طیف، خود را به عنوان آخرین نیروی ضد تروریسم مطرح و مدعی ساخته، از واگذاری قدرت به اقلیت های قومی صحبت می کند. درحالی که حمایت از جبهه مقاومت، چه به لحاظ مالی و چه از نظر مالی بسیار نامطلوب و ناچیز بوده است، لیکن آنها از تداوم مبارزه خود در سال ۲۰۲۳ اطمینان داشته و تا زمانی که سوء استفادۀ طالبان ادامه یابد، آنها نیز از حرکت باز نخواهند ایستاد و دست از فعالیت نمی کشند.
اما گروه های دیگری که پس از «سقوط کابل» سربرآورده اند شامل گروه هایی چون جبهه آزادی افغانستان می باشد که مدعی حضور در تمام ۳۴ ولایت بوده اند، و همچنین جنبش ملی و جنبش آزادی بخش اسلامی افغانستان که برای افسران امنیتی سابق کشته شده توسط طالبان و گروه های کوچکتر مانند سربازان هزارستان، سپاه آزادی، جبهه آزادی افغانستان و غیره مبارزه می کند.
در واقع اطلاعات زیادی در مورد اعضای این گروه ها یا حضور آنها در میدان عمل وجود ندارد؛ به طوری که استفاد آنها از رسانه های اجتماعی گاها تنها دلیل وجودی آنها است؛ فضایی که گروه های مذکور پست هایی پیرامون بر عهده گرفتن مسئولیت حملاتی را به اشتراک گذاشته یا فیلم هایی بدون تاریخ از نبرد و درگیری را بارگزاری می کنند. همچنین برخی از اعضای سابق نیروهای امنیتی افغانستان نیز علیه طالبان دست به سلاح شده اند.
گرچه طالبان همواره تهدیدات ناشی از هرگونه حرکتی خیزشی را کم اهمیت جلوه داده است، اما استقرار نیروهایی در شمال که در فوریه ۲۰۲۲ به ۱۰۰۰۰ نفر رسیده اند، و یا همچنین اعزام رهبران مهمی مانند رئیس ستاد ارتش طالبان، قاری فصیح الدین، وزیر دفاع، ملا محمد یعقوب و غیره برداشت و همچنین عملکرد متفاوتی از طالبان را به نمایش می گذارد. درحالی که طالبان جبهه مقاومت ملی را به عنوان جنگ سالارانی متهم و محکوم ساخته اند که از خارج دستور می گیرند، همانطور که در گفتگوهای بین دو طرف در ژانویه ۲۰۲۲ مشهود بود، رهبری طالبان از تهدیدی که جبهه مقاومت ملی برای طالبان به همراه خواهد داشت، مطلع آگاه است. اما با توجه به ترکیب قومی مبارزان دو طرف، تلاش طالبان برای سرکوب جبهه مقاومت موفق به مهار این حرکت خیزشی در شمال نبوده است. چراکه سربازان تاجیک تبار طالبان از جنگ با جبهه مقاومت ملی امتناع ورزیده و حتی برخی از آنها از طالبان رویگردانی و به سمت جبهه مقاومت ملی پناه برده اند و استقرار پشتون های قومی در شمال تنها اختلافات را تشدید می کند. با عقب نشینیِ یک سویۀ برخی از واحدهای محلی در ماه ژوئیه از پست های خود، می توان گفت جریانی از جداشدن و کنار کشیدن نیروهای طالبان، این گروه را در تنگنا و بر سر دوراهی سختی قرار داده است.
لابی گری برای حمایت بین المللی
در جریان دهمین «گفتگوهایِ امنیتی هرات»، به عبارتی نخستین گفتگو از زمان به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، رهبرانی از تمامیِ طیف های سیاسی افغانستان، همراه با نمایندگان اتحادیه اروپا و ایالات متحده، دیاسپورای افغانستان و رهبران سابق مقاومت گرد هم آمدند تا در مورد یک سیستم سیاسی فراگیر در افغانستان بحث و گفتگو کرده، نقشه راه آینده را ایجاد کنند. در این نشست احمد مسعود بر اهمیت اتحاد میان تمامیِ گروه های ضد طالبان علیه دشمن مشترکشان و جهت دستیابی به هدف مشترکشان برای صلح در افغانستان تاکید کرد. او همچنین از هند خواست رویکرد عملگرایانه را کنار گذاشته و چون گذشته از جبهه مقاومت حمایت کند.
به هر حال باید گفت درحالی که طالبان دشمن مشترک تمامیِ گروه های مخالف در کشور است، اما همچنان در دست یابی به اجماع برسرِ رویکردی مشترک مابین این گروه ها اختلافاتی وجود دارد؛ زیرا تجربۀ مایوس کنندۀ جمهوری و همچنین اختلافات از پیش موجود، دستیابی به اجماع میان گروه های را فوق العاده دشوار کرده است. شایان ذکر است گرچه اکثر گروه های مقاومت متشکل از اقلیت های قومی مانند تاجیک ها و ازبک ها می باشند لیکن گروه های مقاومت پشتونِ غیر طالبانی نیز وجود دارند که درک و دریافت آنها از چگونگی این حرکت رو به جلو، خصوصا در رابطه با مسئلۀ درجه تمرکزگرایی متفاوت است.
جدا از مشقاتِ مرتبط با تلاش هایی برای اتحاد فی مابین و منسجم گشتن گروه های مخالف، شکاف های قومی مطروحه نیز اجماع برای هر گونه همکاری طولانیمدت را دشوار می سازد. درحالی که جامعه بین المللی با ایدۀ حمایت مستقیم از گروه های مقاومت مخالف است، ایالات متحده و سایر کشورها تعامل محدودی با آنها آغاز کرده اند. سایر تلاش های منطقه ای به منظور رسیدگی به وضعیت بشردوستانه در افغانستان و درخواست برای تشکیل دولتی فراگیر و نماینده، همچون رایزنی های «فرمت مسکو» به میزبانی روسیه نیز به موازات آن ادامه یافته است.
“یا همه، یا هیچ یک از ما”
از زمان صدور فرمان جدید طالبان مبنی بر ممنوعیت حضور زنان در دانشگاه ها، مواردی از اعتراض و تظاهرات در سراسر کشور وجود داشته است. بسیاری از دانشجویان پسر به نشانِ ایستادگی برای همبستگی با بانوان، از شرکت در امتحانات دانشگاهی در دانشگاه قندهار و دانشکده طب ولایت ننگرهار سرباززده و نشان دادند که در صورتِ تداوم جریانی از عدم اجازۀ تحصیل به بانوان، آنها نیز از ادامه تحصیل خودداری می کنند. برخی از اساتید و مدرسان مرد دانشگاه ها نیز خواستار تغییر این سیاست شده، از مشاغل خود استعفا داده یا برای اثبات نارضایتی خود دست به اقدامات اعتراضی نمادین زدند.
جدا از اقدامات طالبان در جهت شورش مسلحانه، به قدرت رسیدن طالبان و اقدامات فزایندۀ این گروه با هدف حذف زنان از عرصه اجتماع، زنان را به خیابان ها کشانده و با سر دادن شعارهایی چون “نان، کار، و آزادی” مطالبه گر عدالت گرده یدند؛ امری که پیش از این سابقه نداشت. زنان افغان با شجاعتی سرسختانه در برابر انتقام و شکنجه، اقدامات طالبان برای محو و مخفی ساختن زنان از سیاست افغانستان را پس زده، جلوی این دست سیاست ها ایستاده اند.
اما واکنش طالبان به این دست اعتراضات مسالمت آمیز، طیفی از انکار کامل هرگونه نارضایتی تا بازداشت خودسرانه معترضان را در برداشته است. همچنین می توان گفت این گروه دست به اقدامات وحشیانه و ددمنشانه ای چون شوک الکتریکی یا ضرب و شتم معترضان با قنداق تفنگ های خود زدند. اما این اعتراضات از سوی جبهۀ مقاومت ملی که از بیانیه های حمایتی جامعه بین المللی استقبال کرده و خواستار «اقدامات مشترک» شده است نیز، حمایت می شود.
معاون وزارت آموزش امارت خودخوانده افغانستان، اعمالِ این ممنوعیت را با سرزنش زنان به دلیل عدم رعایت کامل قوانین پوشش اسلامی و «ترویج فحشا به نام آموزش» توجیه کرد. او با کم اهمیت جلوه دادن اهمیت تحصیل برای این قشر از جامعه، اظهار داشت که وظیفه اصلی زن در قبال همسرش است. او همچنین بانوان را به دلیل تعامل با جنسیت مخالف و مطالعه موضوعاتی که لزوماً به آنها نیاز ندارند، سرزنش کرد. این اِعمال قدرت از طریقِ به حاشیه راندن زنان و ممانعت از عاملیت آنها، زنان را به دسته ای از بازیگرانی بی حرکت از نمایشنامه های طالبان تبدیل کرده است. اما کنش اعتراضی دانشجویان دختر و پسر که در کنار یکدیگر علیه این دست سیاست های واپسگرایانه دست به اعتراض زده اند، با سرپیچی از محدودیت ها و نادیده گرفتن تهدیداتی که جانشان را نیز به خطر می اندازد، خود اقدامی شجاعانه از تمرد احکام طالبانی است.
پیشروی به جلو
درحالی که سال گذشته شاهد رشد سریع گروه های مختلف مقاومت در افغانستان بودیم، لیکن باید اشاره داشت که به دلیل مسائل جغرافیایی و قومیتی، همکاری بین آنها محدود بوده است. بدین ترتیب باید گفت با تداوم اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی در میان برخی از این گروه ها، اقدامات و حملات آنها نیز تنها در “حوزه نفوذ” شان جای گرفته است. خواسته های اصلی این گروه ها با تاکید و تمرکز بر واگذاری قدرت و تشکیل دولتی فراگیر از نمایندگی همه اقلیت های قومی، تا حدودی مشابه با یکدیگر است؛ اما احتمال همکاری و تشکیل یک جبهه متحد در آیندۀ نزدیک نامشخص و مبهم به نظر می رسد.
باید توجه داشت که فقدان رویکردی منسجم و هماهنگ، می تواند در تبدیل حملات و کشتارهای هدفمند آنها به تهدیدی قطعی و متقن برای وحدت طالبان احتمال شکست و ناکامی در برداشته باشد. به غیر از تاجیکستان که به دلیل ترکیب گروه های مقاومت، آزادی تحرکات مخالف و تجهیز تدارکات را مجاز می داند، اما چشم انداز حمایت سایر کشورها، چه در منطقه و چه در غرب از تلاش های مقاومت این گروه ها، ناخوشایند و تیره به نظر می رسد. بدون حمایت خارجی، امکان آن میرود سال آتی شاهد تحولات عمده ای در جبهه مقاومت نباشیم.
اما باید توجه داشت آنچه خیزش کنونی ضد طالبانی را از جریان مقاومت در دهه ۱۹۹۰ متمایز می کند، نقش رسانه های اجتماعی و نحوه کاربست گروه های مختلف مقاومت از آنها می باشد. بنابراین باید در نظر داشت درحالی که رسانه های اجتماعی به ترویج و تبلیغ رسالت و پیام آنها کمک کرده و مردم را در جریان برنامه اقدامات گروه های مقاومت قرار می دهد، برخی گرایشاتِ گروه ها به کسب اعتبار و افتخار برای عملی که انجام نداده اند یا طرح مسائلی از سوی دو گروهی که مدعی انجام یک حمله هستند، نه تنها خدشه بر مشروعیت آنها خواهد بود بلکه ادعای این گروه ها مبنی بر عاملیت و نفوذ فزاینده آنها در کشور را نیز زیر سوال خواهد برد. مردم افغانستان نیز به خوبی از تبلیغات در مورد تعداد حملات و تلفات آگاه بوده و متوجه این امر هستند که ممکن است هر دو طرف برای جلب حمایت مردم عادی، تعداد خود را برحسب شرایط کم و یا زیاد نشان دهند.
طبق گفته کیت کلارک، یکی از مدیران شبکه تحلیلگران افغانستان، سازمان مستقل تحقیقاتی مستقر در کابل؛ درحالی که جریان مقاومت از نظر تاریخی چندان قوی نیست، باید درنظر داشت که سال ها طول کشید تا خود طالبان نیز مجددا سازماندهی شوند؛ و بنابراین ترسیم طرح و برنامه ای از چگونگی شکل گیری مقاومت در پیشروی به سمت جلو، امری لازم و ضروری است. از آنجایی که طالبان عمدتاً جنگجویان و ستیزه جویان مجرب و کارکشته ای هستند، این گروه بیشتر برای رویارویی و مبارزه در برابر مقاومتی مسلحانه آماده هستند تا برای مقابله با یک حرکت و جنبش از نافرمایی مدنی. دقیقاً به همین دلیل، اعتراضات و اقدامات نمادین از مقاومت فعلی امری قابل توجه است.
درحالی که ممکن است تحریم های بین المللی عامل بازدارنده ای قطعی در اتخاذ طالبان از مواضع تند و سخت تر نباشد، اما همچنان توجهات را بر مردم افغانستان و مبارزه آنها متمرکز می سازد. به هرروی باید گفت درحالی که طالبان مشغول دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی چون جناح گرایی/فرقه گرایی می باشد؛ در این شرایط وجود یک محرک بیرونی می تواند همچون شمشیری دولبه عمل کرده و گروه های مخالفت را متحد یا اختلافات آنها را تشدید کند. در این میان باید توجه داشت که اعتراضات به رهبری زنان پتانسیل گسترش شکاف در حاکمیت طالبان را دارد.
منبع: www.orfonline.org