سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعیادداشت ها

اهمیت نهاد آموزش و پرورش در جامعه

۱۵بهمن(دلو)۱۴۰۱-۲۰۲۳/۲/۳

نویسنده: محمدعلی حسینی

نهاد آموزش و پرورش یکی از نهادهای اصلی و تأثیرگذار در پایایی، پویایی و ارزش های مسلط جامعه بوده و نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز در فرایند رشد و توسعه کشور ایفا می‌کند. بالندگی و پویایی جامعه به اثر بخشی آموزش و پرورش و سیاست های آن وابسته است، به گونه‌ای که وضعیت آینده جامعه را می‌توان در آینه امروز مکاتب و دانشگاه ها به نظاره نشست. از سوی دیگر، نهاد آموزش و پرورش رسالت خطیر شناسایی، رشد و شکوفایی استعداد ها و توانایی های کودکان و نوجوانان را به عهده دارد تا در یک فرایند سنجیده شده و هوشمندانه، شایستگی ها و مهارت های خوب زیستن را در اختیار ایشان قرار دهد و آنان را برای زندگی بهینه و با نشاط در ابعاد فردی و اجتماعی آماده سازد.

اهمیت آموزش و پرورش در دنیای امروز به حدی است که بسیاری از جامعه شناسان آن‌را مهم‌ترین نهاد در ساخت یک جامعه موفق می‌دانند. متاسفانه در کشور ما افغانستان تغییرات سریع و گاه تصمیمات سیاسی همواره سایه سنگین خود را بر روی این نهاد می‌اندازد. آموزش و پرورش و پیشرفت و ترقی جامعه همیشه با یک دیگر در تعامل بوده و تاثیر متقابل دارند ارتباط این دو مقوله به قدری مستحکم است که می‌توان اذعان داشت که پیشرفت و ترقی جامعه بدون آموزش و پرورش امکان پذیر نمی‌باشد. آموزش زمینه تعالی و پیشرفت جامعه را مهیا می‌سازد. جامعه نیز استمرار، بقا، حیات و تعالی خود را مرهون و وام دار نظام آموزش و پرورش است.

بدون آموزش و پرورش رشد و پیشرفت در نظام های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه میسر نخواهد شد. بدون تردید سواد وسیله مؤثری برای ایجاد تغییرات بنیادین در جامعه بوده و زمینه را برای تحول ژرف فراهم می‌سازد. بنابراین، نهاد مذکور مهم ترین نهاد برآمده از متن جامعه و در عین حال سازنده و تكامل دهنده آن است و تأثیر آن در پیشرفت جامعه، امری حیاتي و محسوس بوده، از این رو بی جهت نیست که برای رشد و پیشرفت جامعه از اهمیت بالای برخوردار است.

ريشه بسياری از مشکلات فرهنگي، اجتماعي، اقصادی و سياسي کشور ما در طول تاریخ به آموزش و پرورش و محتوای آن باز مي‌گردد. حل بنيادين مشکلاتي هم‌چون بيکاری، فساد، بزه‌کاری، انحرافات و دیگر مشکلات نیازمند اصلاح ساختار آموزش و پرورش است. تحول بنیادین در آموزش و پرورش کشور یک ضرورت اجتناب ناپذیر می‌باشد و اگر تحول در این عرصه ایجاد نشود همان طور که سال ها از جامعه جهانی عقب افتاده و دور شدیم، زیادتر دور خواهیم شد. زیرا نظام آموزش و پرورش کنونی توانایی برآورده کردن نیازهای متعدد و متنوع جامعه را ندارد. علی‌رغم بیش از چندین دهه سابقه سیاست گذاری آمورشی در کشور، فرایند سیاست گذاری نظام آمورش و پرورش، از مشکلات عدیده و مزمن رنج می‌برد که این امر، اثربخشی نظام آموزشی را کاهش داده و آن را با چالش های فراوانی رو به رو کرده است.

امروزه بزرگترین دغدغه کشورهای مترقی و پیشرفته، ارتقاء سطح آموزش و پرورش شهروندان است، به طوری که بتوانند در جهان آینده جایگاه شایسته داشته باشد. عدم موفقیت در امر آموزش و پرورش یعنی باخت در صحنه جهانی. بنابراین یکی از ویژگی های بارز کشور های کم توسعه، بی سوادی توده های مردم است. بی شبهه پدیده اضطراب آور فرهنگ عصر ما فزونی شمار بی سوادان است. از این جهت می‌بینیم که کشوری مانند افغانستان با وجود برخورداری از منابع سرشار و عظیم زیرزمنی، موقعیت ممتاز ژئوپلیتیک و سابقه طولانی تاریخی هنوز کشور فقیر به حساب می آید که این امر محصول کم اهمیت دادن به آموزش می‌باشد. زیرا وقتی ما به آموزش اهمیت ندهیم و آن را سیاسی و قومی بسازیم نمی‌توانیم رو به توسعه گام برداشته و از داشته های خود استفاده بهینه نماییم.

حق برخورداری و مشارکت در امر آموزش و پرورش از جمله حقوق جهان شمول است که نمی‌توان و نباید از افراد جامعه سلب نمود. بدین ترتیب نظام آموزش با عدم اجرایی عدالت آموزشی موجب تداوم و تشدید تبعیض های موجود در جامعه می‌شود. یکی از اهداف آموزش و پرورش آماده سازی نیروی انسانی برای پذیرش مسئولیت های اجتماعی-شغلی است. نظام آموزش و پرورش موظف است جهت تحقق چنین هدفی زمینه لازم را فراهم آورد. اما در افغانستان چنین نگرش و بستر سازی در نظام آموزش و پرورش کنونی وجود ندارد. نبود چنین نگرش موجب شده است تا نظام آموزش و پرورش کنونی پاسخ‌گوی ضرورت بازار کار را بر آورده نتوانسته و اکثر دانشجویانی که از دانشگاه فارغ می‌شوند بیکار باشند. زیرا مرکز آموزشی متدی که بتواند این دانشجویان وارد بازار کار شود را نداشته. یعنی ناهماهنگی بین دانشگاه و بازار کار افغانستان وجود دارد که این خود یکی از بزرگترین چالش ها به شمار می‌رود.

علاوه بر آن خصوصی سازی آموزش و پرورش یکی از کار های غیر سنجیده شده که در افغانستان اتفاق افتاده و با شتاب زیادی آن‌را تجربه نموده است. در نظر نگرفتن زیرساخت های لازم آموزش خصوصی در افغانستان، باعث آسیب هایی به آموزش و پرورش شده که مهمترین این آسیب ها شامل توجه صرف به انتقال علم و نپرداختن به تولید آن، ناکافی بودن اعضای هیئت علمی در دانشگاه ها است. بنابراین خصوصی سازی مکاتب و دانشگاه ها بدون نظارت دقیق و دوامدار زمینه را برای تجارت سودآور یعنی خرید و فروش اسناد را محیا نموده و در نتیجه دانشگاه ها و مکاتب خصوصی مکانی برای تجارت سودآوری در زمینه علم و دانش تبدیل شده است.

همچنان سیاست گذاری آمورش و پرورش در کشور، علی‌رغم وجود نهادها و دستگاه های متعدد، فاقد الگوی کارآمد و اثر بخش معتبر بومی است. اکثر الگوی هایی که مورد استفاده قرار می‌گیرند، وارداتی و ترجمه‌ای هستند و متناسب با اقتضاها و شرایط و در پاسخ به نیاز های این دیار طراحی و تدوین نشده اند. متد آموزش افغانستان برگرفته از نظامی متمرکز است و ساختار متمرکز پاسخگوی محیط پیچیده نخواهد بود، لذا برنامه های آموزشی، مواد و محتوای درسی و هم‌چنین فرایندها و روش های یاددهی- یادگیری آموزش عالی با ویژگی ها، گرایش ها و واقعیات فرهنگ بومی و مقتضات عصر جهانی فاصله دارند.

از این رو، میان رسالت و کارکرد فرهنگ سازی نظام آموزش عالی و عملکرد موجود آن، شکاف افتاده است. یکی از ویژگی های بارز دیگر نظام کهنه آموزش و پرورش در کشور و عدم توجه به مقام و وضع معلمان می‌باشد. از طرفی دانش آموزان بسياری از مطالبي را که فرا مي‌گيرند، غيرکاربردي و قدیمی می‌باشد. در این زمینه نهاد مذکور نتوانسته اند برنامه های آموزشی متناسب با برنامه های رشد اقتصادی، اجتماعی و بازار کار افغانستان تنظیم کنند و آن را با هدف های عمومی و سیاست های اجتماعی کشور هماهنگ سازد.

در این کشور برنامه های آموزش و پرورش مبهم و بدون هدف بوده و میان برنامه ریزی های کلان ملی و برنامه های آموزشی هماهنگی وجود ندارد. محتوا و کیفیت برنامه های آموزشی بدون در نظر گرفتن وضع موجود جامعه به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوجود می‌آید. بنابرین تعلیم و تربیت باید وظیفه سنگین را که به عهده دارد و هماهنگ با برنامه های رشد باشد. امروز تعیلم و تربیه در کشور های پیشرفته با اقتصاد، سیاست های عمومی هماهنگ می‌باشد. به نظر می‌رسد سازمان دهی مجدد بخش عمومی آموزش عالی و همسویی بیشتر آن با اهداف کلان آموزشی در کشور ضروری باشد تا از اتلاف سرمایه های انسانی با تزریق علوم بی‌ثمر در مراکز آموزشی ممانعت شود.

متأسفانه آموزش و پرورش موجود کشور به دلایل مختلف توانایی پاسخگویی به نیاز های جامعه در راستای اهداف و آرمان های مترقی آن ندارد و در تربیت نیروی انسانی در این جامعه با مشکلات نظری و عملی فراوانی رو به رو می‌باشد. رهایی از کاستی ها و ناکارآمدی های موجود و دستیابی به آموزش و پرورش پویا، موفق و اثر بخش، نیازمند تحول عمیق و ریشه دار در این نهاد گسترده و سرنوشت ساز است تا با بازخوانی و بازتولید تمام عامل موثر پیدا و پنهان این نظام بتواند با استفاده بهینه از فرصت ها، منابع و امکانات، تحقق اهداف را تسهیل و تسریع کنند.

تغییر و اصلاح در نظام های آموزشی امری مستمر و بطی است که همواره انجام شده و می‌شود. لیکن در شرایط فعلی افغانستان، انجام تحول بنیادین و همه جانبه در نظام آموزش و پرورش کشور به یک ضرورت اجتناب ناپذیر و امری مهم تبدیل شده که هر چه سریع تر باید آگاهانه به آن اهتمام ورزند. تأخیر در این امر مهم و سرنوشت ساز می‌تواند آسیب های فروان به ترتیب و تولید سرمایه انسانی زده و تربیت نسل ‌های آینده افغانستان را با مخاطره رو به رو سازد.

برای بیرون رفت از بحران کنونی نظام آموزش و پرورش بی تردید اصلاحات در برنامه ها، سیاست‌گذاری ها و ساختار آن می‌طلبد. دست کم بدون تحول و دگرگونی های بنیادین در نظام آموزش و پرورش کنونی در سطح کلان، مشکلات که دامن‌گیر این نهاد می‌باشد برطرف نخواهد شد. برای تغییر از وضعيت نامطلوب کنوني، باید نهاد آموزش و پرورش غیرسیاسی و دور از سیاست بوده زیرا با سیاسی شدن نهاد مذکور زمینه سوءاستفاده برای گروه ها و یا رژیم های که قصد انحطاط و زوال جامعه را در سر می‌پروراند و همچنان برای رسیدن به منافع شخصی شان مهیا می‌سازد. آن ها سعی در از بین بردن و برهم زدن نظام آموزش و پرورش دارد. زیرا گروه و یا رژیم تمامیت خواه ترس از جامعه باسواد و جامعه آموزش دیده دارد.

به طور مثال دولت جمهوری با سهمیه بندی کانکور، بحثی به قدمت تاریخ افغانستان، که ریشه و منشأ در تعصبات نژادی و قومی با دید برتری جویی در کشور دارد. برخی افراد متعصب روند شامل شدن بیشتر اقوام دیگر را نوعی عدم تعادل اجتماعی جامعه قبیله‌ای می‌پندارد لذا سهمیه بندی علم و دانش را مطرح نمودند. از طرفی رژیم کنونی امارت اسلامی افغانستان که حکایت از جامعه مردسالاری افغانستان دارد با بسته نمودن درهای مکاتب و دانشگاه ها به روی دختران سعی در محروم نمودن آن‌ها از آموزش و پرورش نموده که این گونه عملکرد ها ضربه جبران ناپذیر به پیشرفت جامعه وارد نموده و جامعه را به ده ها سال عقب می‌برد.

بنابراین برای دور ماندن نهاد مذکور از دست رژیم ها و سیاسی نشدن آن، شورای عالی آمورش و پرورش که متشکل از نهاد های آموزشی و تحقیقی شامل وزارت تحصیلات عالی، وزارت معارف، آکادمی علوم و مراکز تحقیقاتی دولتی و خصوصی باشد، ایجاد شده تا در زمینه سیاست گذاری های کلان در زمینه آموزش از جمله تجدید نظر در استانداردها و متدهای درسی باکیفیت که بتواند جوابگو بوده و تمام مشکلات و برنامه های کلان با دقت تمام بررسی و تصمیم گیری شود تا از این طریق هم از دست درازی ها و سیاسی شدن در امان مانده و هم سیاست گذاری آمورش و پرورش آگاهانه، هوشمندانه و متناسب با شرایط و اقتضائات جغرافیایی، تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم در این شورا صورت پذیرد. بدون تردید استقلال فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بدون آموزش و پرورش نیروی های انسانی کارآمد، خلاق، آگاه و آینده‌نگر تحقق نخواهد یافت، از طرفی وابسته بودن این نهاد هم خسارت جبران ناپذیر بر جامعه وارد خواهد کرد. در پایان از تمامی گروه ها و رژیم ها می‌خواهم که نه تنها درهای مکاتب و دانشگاه ها را باز نگهدارد بلکه با تمام توان در صدد رشد و ترقی این نهاد باشد تا جامعه سعادتمند داشته باشیم.

*نوشته بالا منعکس کننده نظرات نویسنده است و لزوماً به معنای رویکرد سایت کلکین نیست.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا