اندیشکده استرالیایی امور بین الملل و افغانستان(۲۱)
۱۰ اسفند(حوت)۱۴۰۱-۲۰۲۳/۱/۳
اندیشکده استرالیایی امور بین الملل قدیمی ترین موسسه تحقیقاتی خصوصی استرالیا در زمینه سیاست و روابط بین الملل است که در سال ۱۹۴۲ به عنوان یکی از شعبه های ایالتی موسسه سلطنتی امور بین الملل یا چتم هاوس ایجاد شد و سپس در سال ۱۹۳۳ به عنوان موسسه امور بین الملل استرالیا در آمد. ماموریت این اندیشکده کمک به استرالیا و شهروندان آن در شناخت، درک و مشارکت بیشتر در امور بین المللی است که بر اساس یک دستورالعمل ملی و بین المللی و بر اساس اصول بی طرفی سیاسی و بحث های آزاد صورت می گیرد. این اندیشکده هرساله بیش از ۱۵۰ رویداد را در سراسر کشور برگزار می کند. همچنین، این اندیشکده در طول تاریخ تاسیس خود از طریق انتشارات مختلف در بحث های کلیدی در ورابط بین الملل مشارکت داشته است. این اندیشکده علاوه بر یک مجله معتبر، یک مجله آنلاین به نام «چشم انداز استرالیا» دارد که مقالات کوتاه و خلاصه شده ی هفتگی را منتشر می کند. همچنین این اندیشکده در سراسر استرالیا شعبه دارد و دفاتر آن فعال است. از طرف دیگر، این اندیشکده با وزارت امور خارجه استرالیا همکاری دارد اما مستقل از آنها عمل می کند.
این اندیشکده در بخش های مختلف اخبار و رویدادها، منابع، چشم انداز استرالیا و دولت فعالیت می کند. در همین رابطه این موسسه تحلیل ها و مقالات و یادداشت های خود را پیرامون مسائل و تحولات جهان در بخش چشم انداز استرالیا مورد مطالعه و بررسی قرار می دهد. در همین رابطه، مسائل افغانستان نه به صورت بخشی جداگانه بلکه در همین زیر مجموعه در کنار تحولات سایر جهان مورد بررسی قرار می گیرد.
اندیشکده استرالیایی امور بین الملل در تازه ترین مقاله خود به قلم دکتر خرم عباس، دکتر زاهد شهاب احمد و فیضان فاخر پیرامون روند دولت سازی در افغانستانِ تحت حکومت رژیم طالبان نوشته اند. در این مقاله که بخشی از آن در ادامه آورده شده، آمده است که چگونه از دهه ۷۰ میلادی افغانستان به دلیل تحولات سیاسی به چند دستگی تقسیم شد که این امر روند دولت سازی را با مشکل مواجه کرد که در دوره های مختلف این امر سخت دشوار شد. اکنون نیز با روی کار آمدن رژیم جدید طالبان، دولت سازی همچنان یک مشکل بزرگ است.
رژیم جدید طالبان و دولت سازی در افغانستان
از دهه ۱۹۷۰ افغانستان به آزمایشگاه آزمون های سیاسی برای قدرت های بزرگ و دولت های منطقه تبدیل شد که منجر به چندپارچگی سیاسی و اجتماعی، آشفتگی های مداوم و رنج های بزرگ انسانی شد. در جستجوی یک دولت معتبر و مبتنی بر اجماع که ممکن است روند پیچیده و طولانی مدت دولت سازی را آغاز کند، این کشور شاهد خونریزی های قابل توجهی بوده است.اصطلاحات دولت سازی و ملت سازی اغلب به جای یکدیگر استفاده می شوند. ملت سازی به طور وسیع به عنوان ایجاد یا بازسازی نهادهای سیاسی توصیف می شود که می توانند وظایف خود را در قبال جامعه بین المللی انجام دهند و خدمات اساسی را به جمعیت خود ارائه دهند. در زمان های اخیر، نه ماموریت ناتو به رهبری ایالات متحده و نه طالبان نتوانسته اند چنین نهادهای سیاسی را به طور موثر ایجاد کنند. در توسعه نهادهای سیاسی، ایالات متحده و شرکای آن دموکراسی به سبک غربی را با تشویق احزاب سیاسی جدید ترجیح دادند اما از مذهب، اختلافات قومی و سنت های محلی به ویژه در مناطق تحت سلطه پشتون ها غفلت کردند. فاجعه این شکست این بود که دموکراسی تحت حمایت خارجی دولت اشرف غنی (۲۰۱۴-۲۰۲۱) پس از اینکه ایالات متحده اعلام کرد که در آگوست ۲۰۲۱ شروع به خروج می کنند، نتوانست بیش از چند هفته دوام بیاورد.
درمقابل، طالبان بر محوریت دین اسلام در سازمان حکومتی خود تاکید کرده اند، اما به عنوان یک گروه پشتون، این محاسبات منجر به احیای اشتباهات رژیم گذشته با نادیده گرفتن شکاف های قومی افغانستان شده است. امارت اسلامی جدید طالبان در افغانستان اسلام را عامل متحد کننده در گرد هم آوردن مردمی که براساس خطوط قومی تقسیم شده اند، می داند. با این حال، درحال حاضر هیچ گونه نمایندگی قومی مناسبی از جوامع مختلف ازجمله هزاره ها، تاجیک ها و ازبیک ها وجود ندارد. تلاش های آن تاکنون صرفاً نمادین بوده است و ده عضو از گروه های اقلیت قومی را مجموعه موقت خود اضافه کرده است. در این ترتیب، اکثریت رهبران با نفوذ و قوی سیاسی گروه های اقلیت قومی در حاشیه قرار گرفته اند.
تسلط قاطع پشتون ها در وزارتخانه های مختلف و فقدان نمایندگی مناسب از قومیت های اقلیت، درحال ساختن نوع مشابهی از روایت «ما در برابر آنها» است که ممکن است به موج دیگری از خشونت در افغانستان منجر شود. هرچند تلاش هایی برای ایجاد یک دولت فراگیر صورت گرفت اما اگر طالبان می خواهد بر مشروعیت خود در داخل و خارج از افغانستان بیافزاید، باید کارهای بیشتری انجام دهد. حداقل در سال اول، سیاست های طالبان مانند نفت بر آب با تعهدات بین المللی آن آمیخته شده است. به عنوان مثال، توافق صلح امضا شده در دوحه در سال ۲۰۲۰ بین طالبان و ایالات متحده، بارها توسط طالبان نقض شده است. انکار حکومت مبتنی بر اجماع با حذف جوامع قومی، ممنوعیت تحصیل زنان و پناه دادن به سازمان های تروریستی مانند القاعده و تحریک طالبان پاکستان، تنها نمونه هایی هستند. درحال حاضر، رژیم طالبان با چالش های زیادی ازجمله تروریسم در قالب گسترش داعش در افغانستان مواجه است. امارت اسلامی درحالی که با چالش های دیگر، مانند بحران اقتصادی مداوم مقابله می کند، به تدریج بر ایجاد و تقویت نهادهایی تمرکز می کند که مرکزی برای امنیت دولتی هستند، مانند نیروی پلیس افغانستان.
جامعه افغانستان متنوع است و از چندین قبیله، گروه های قومی، ادیان و فرهنگ ها تشکیل شده است. در افغانستان شبکه پیچیده ای از پیوندهای قبیله ای، سنت ها و درگیری ها بر زندگی روزمره حاکم است. بدون درنظر گرفتن سنت ها، آداب و رسوم و تاریخ منطقه ای، هیچ تلاشی ملت و دولت سازی در افغانستان نمی تواند موفق باشد. علاوه بر تمرکز بر زیرساخت ها، سازمان های مجری قانون و دولت مبتنی بر اجماع، باید سرمایه گذاری در ساخت یک مدل پایدار از همکاری و صلح با گروه های محلی مختلف انجام شود. مطمئناً، این یک واقعیت مداوم و دردسرساز برای افغانستان بوده است. درحالی که امارت اسلامی همچنانا ادعا می کند که به دنبال ایجاد یک دولت فراگیر است اما هنوز نشانه های کمی وجود دارد که این اتفاق رخ دهد، زیرا غیر پشتون ها در رژیم فعلی به حاشیه رفته شده اند. طالبان به مخالفت خود با تمرکززدایی ادامه می دهند، مسئله ای که خواسته اصلی رهبران غیرپشتون است.