نیاز بشردوستانۀ فوری جهت بازگرداندن دیپلمات ها به افغانستان
۲۶ فروردین (حمل) ۱۴۰۱ – ۱۵/ ۴/ ۲۰۲۳
جورج واروگز و دنیل مدهنی
دکتر جورج واروگز، مدیر مرکز توسعه جهانی و دانشیار دانشگاه نیو ساوت ولز، استرالیا است. او کارشناس حوزه توسعه و محقق علوم سیاسی است که علاقه خاصی به جریان توسعه و کمک های بشردوستانه در حوزه های متاثر از درگیری و گذار دارد. دنیل مدهنی نیز مدیر کشور کمیته سوئد برای افغانستان است. نویسندگان حاضر به ذکر اهمیت و ضرورتی از لزوم بازگرداندن هیات های دیپلماتیک به افغانستان و مجزا گردیدن بحث تعاملات دیپلماتیک با طالبان از فعالیت های امدادی، اهدایی و کمک رسانِ نیروهای بین الملل به افغانستان پرداخته اند. به باور آنها، امدادگران بدون درنظرگرفتن بار مسئولیت یا تکلیف جهت برقراری تعاملاتی از طرف جامعه جهانی، به حدکفایت برای ارائه کمک های ضروری و لازم به این کشور تحت فشار قرار داشته و فقدان نقش دیپلمات ها در این جریان نیز خود باری اضافی بر دوش سازمان هایی است که کمک های بشردوستانه ارائه می کنند. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
اوضاع افغانستان همچنان رو به وخامت است. کشور افغانستان حتی پیش از خروج نیروهای بین المللی و تسلط طالبان در اوت ۲۰۲۱ نیز یکی از بزرگترین و پیچیده ترین شرایط اضطراریِ بشردوستانه در جهان را داشت. بررسی اجمالی نیازهای بشردوستانه افغانستان در سال ۲۰۲۳ چنین برآورد کرده است که ۲۸٫۳ میلیون نفر (دو سوم جمعیت کشور) به کمک های بشردوستانۀ آنی و فوری نیاز دارند؛ که از این تعداد ۱۴٫۷ میلیون نفر در مرحله ای از نیاز شدید قرار داشته و ۱۷ میلیون نفر نیز با گرسنگی حاد مواجه می باشند.
علی رغمِ شدت و وسعتِ مقیاس موضوعات و مسائل جاری در افغانستان، جریان تعامل بین المللی با قدرت حاکم بالفعل در این کشور، یعنی طالبان، در چرخه سرزنش و تقبیح متقابل با چشم اندازی کاهشی جهت پیشرفت گرفتار آمده است. از زمان تسلط طالبان، یک عقب نشینی دیپلماتیک تقریباً گسترده و یک باره از کابل صورت گرفته است. در نتیجه، تعداد بسیار اندکی از هیات های دیپلماتیک جهت نمایندگی از منافع اهداکنندگان کمک های بشردوستانه به این کشور باقی مانده اند.
در مواجهه با این اوضاع، شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۱۶ مارس از آنتونیو گوترش دبیر کل سازمان ملل خواست تا ارزیابی مستقلی صورت داده و توصیه هایی را برای رسیدگی به چالش های کنونی پیش روی افغانستان ارائه کند. این قطعنامه دبیرکل را ملزم می کند که تا اواسط نوامبر «توصیه هایی آینده نگر جهت اتخاذ رویکردی یکپارچه و منسجم در میان بازیگران سیاسی، بشردوستانه و توسعه متناسب، در داخل و خارج از سازمان ملل» گزارش دهد.
طالبان اخیراً با اقدامی فزاینده در ۴ آپریل، ممنوعیت خود را برای کارمندان زن سازمان های غیر دولتی تشدید کرد. گرچه شاید چنین به نظر رسد که جدول زمانی نوامبر تعیین شده توسط شورای امنیت در ارزیابی و توصیه هایی برای مردم افغانستان کمی دیر و با تاخیر باشد؛ اما نگاهی فوری و صادقانه به رویکرد و راهبرد کنونی از تعامل و مشارکت بشردوستانه در افغانستان امری مورد نیاز و ضروری است.
در نظر گرفتن این امر ضروری است که، تعامل بین المللی در افغانستان تحت تاثیر ملاحضات حیاتی و اساسیِ بازیگرانِ حقیقی و واقعی است که با وجود عقب نشینی تقریباً کامل دیپلماتیک، همچنان به شناسایی حوزه های نفوذ و فعالیت های حمایتگرِ بشردوستانۀ مهم و حیاتی برای مردم افغانستان ادامه می دهند.
نخستین و مهمترین عامل در این راستا آن است که بدانیم، در نظر گرفتن مسیری جهت عادی سازی تعاملات دیپلماتیک و همچنین تعامل بلندمدت توسعه ضرورت دارد. کاهش شدید نمایندگی های دیپلماتیک و در نتیجه کاهش نفوذ دیپلماتیک در کابل، باری اضافی بر دوش سازمان هایی تحمیل خواهد کرد که کمک های بشردوستانه ارائه می کنند. چنانکه باید گفت این سازمان ها در شرایط کنونی نه تنها ضرورت دارد به ارائه کمک های بشردوستانه مبادرت کنند، بلکه همچنین بایستی دیپلماسی قوی و جدی را نیز اتخاذ کنند. این اقدامات «دیپلماتیک» هم در یافتن فرصت هایی برای ارسال کمک های بشردوستانه و هم جهت ارائه، برنامه ریزی و هدایت شرایط پیچیده از کمک های بین المللی مورد نیاز است. این در حالیست که اقداماتی پیچیده جهت مشارکت و تعامل بلند مدت با خط مشیی سیاسی به نمایندگی از جامعه بین المللی، نه در چارچوب اختیارات و نه در ترکیب و آرایش بازیگرانیست که در حال حاضر برای ارسال کمک های بشردوستانه تحت فشار هستند.
ضمن آنکه باید توجه داشت فقدان دیپلمات ها در میدان عمل، به طور پیش فرض بر دوش سازمان های بین المللی مسئولیت سنگین و مضاعفی جهت حمایت از حقوق و هنجارهای اساسی در سطح سیاسی گذاشته است. این امر در حالی که خود منابعِ در حال حاضر نادر و قلیل در افغانستان را تحت فشار قرار می دهد، وظایف این سازمان ها را جهت مشارکت در صورت لزوم برای ارسال کمک های بشردوستانه نیز پیچیده می سازد. در حالی که سازمان های موجود در صحنۀ واقعیت و در میدان عمل در افغانستان توانسته اند راه هایی جهت عبور از این معضل در سطح ملی بیابند، لیکن نیازمند حضور فعال هیات های دیپلماتیک در کابل برای تعامل با رهبری سیاسی طالبان و کمک جهت تغییر وضعیت موجود می باشند. این امر به کاهش بار سیاسی بر دوش آنها کمک می کند تا بتوانند به تمرکز بر ارائۀ کمک ها بپردازند. بدین ترتیب فراتر رفتن از رویکردیِ بحران محور و واکنشی به یک رویکرد سنجیده و حساب شده، و اتخاذ رویکردی سیاست محور مستلزم حضور فیزیکی مستمر نمایندگان دیپلماتیک در کابل است.
مسئلۀ دوم آن است که، پرداختن به چالش های بلندمدت در افغانستان مستلزم سنجش و بررسی عملیاتی و شفاف تر از چشم انداز سیاسی کنونی است. طالبان موجودیتی یکپارچه و یکدست نبوده و نه تنها در میان گفتگو کنندگان و رهبران آنها در کابل و قندهار، بلکه بین سطوح مرکزی و محلی نیز اختلاف وجود دارد. رهبران سنتی و مذهبی در سطح محلی و همچنین والیان -منصوب شده از سوی خود رهبر- در مورد بسیاری از مسائل و موضوعات، با دیدگاه های رهبری مرکزی طالبان، حتی در مناطقی که طالبان از لحاظ تاریخی نفوذ قوی داشته اند نیز، تفاوت نظر و ایده دارند.
در حالی که این عدم هماهنگی و تجانس باعث ایجاد ابهام و چالش هایی می شود، فرصت هایی نیز در برداشته که در صورت هدایت آنها، می توان مشارکت انسان دوستانه –و در نهایت مشارکت انکشافی– را ممکن سازند. از لحاظ عملیاتی، موارد بسیاری وجود دارد که گروه های جامعه مدنی و بزرگان محلی به طور فعال با نمایندگان طالبان برای یافتن راه حل مذاکره می کنند. در این راستا، ضروری است که بازیگران محلی و فروملی افغانستان جهت درک بهتر و در نظر گرفتن دیدگاه های خود در مورد آینده افغانستان، به شیوه ای آگاهانه وارد تعامل شوند. این امر اثربخشی کمک های بشردوستانه و انکشافی درجایی که بیشترین اهمیت را دارد، امکان پذیر خواهد کرد.
سومین مورد آن است که، هر استراتژی و راهبردِ بلندمدت از تعامل و مشارکت بایستی آشکارا متضمنِ برنامه و دستور کاری اضافی از اقدامات بشردوستانه بین المللی باشد که با تفاسیر طالبان از نیازهای همگانی مردم افغانستان همپوشانی داشته باشد. گرچه پیش از این، چنین نیازهای عمومی مورد بحث قرار گرفته بود، اما با تفسیر بین المللی از نیاز افغان ها مخدوش گردید. هیات های دیپلماتیک باید به کابل بازگشته و از مأموریت خود برای آشکار ساختن تفسیر طالبان از نیاز افغانستان و مذاکره در مورد یک دستور کار مجزا و حداقلی که با اهداف و مقاصد بین المللی همپوشانی دارد، استفاده کنند. این تلاش به اندازه هر اقدام دیگری فرصت متناسبی در حمایت از شرایطی خواهد بود که به منظور تداوم کمک های بشردوستانه حیاتی به آسیب پذیرترین افراد این کشور شکل می گیرد.
سازمان های بین المللی و شرکای محلی آنها بدون حائلی سیاسی از هیات ها و نمایندگان دیپلماتیک، برای فعالیتی موثر در چارچوب وظایف خود قویا تحت فشار خواهند بود. فوریت و ضرورت شرایط کنونی ایجاب می کند که جامعه بین المللی ضمن بررسی چارچوب های جایگزین تعامل با افغانستان، موارد فوق را در نظر گیرد.
منبع: www.lowyinstitute.org