سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعنخستین خبرهایادداشت ها

مسئله زن افغان؛ از چهارچوب شریعت تا ارزش داخلی

۲۶ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۲ – ۱۶/ ۵/ ۲۰۲۳

   لیلا حفیظ الله؛ فعال حقوق زنان

  دو سال از چالش امارت اسلامی با مساله زنان می‌گذرد؛ در طول این مدت سمِ مرام طالبانی رفته رفته رگ‌های هستی زن افغان را آغشته و از کار انداخت. تا جایی که می‌شود گفت سهم امروز زن این سرزمین از هستی و بودگی، گوری است که هرگونه امکان خودتحقق‌بخشی  (self-actualization)، خودفعلیت‌بخشی (self-actualization) و خودشکوفاسازی (self-fulfillmant) وی را در خود دفن کرده است. زن سرزمین ما این روزها محروم از زندگی، فقط نفس می‌کشد. خیلی‌ها تا بحال از «چرایِ» این قتل‌عام مسلم پرسیدند، تا آنجاکه اگر این «چرا» را رساترین و اعتراضی‌ترین چرای دوران معاصر بدانیم بیراه نخواهد بود؛ یک «چرای» منحصر به فرد که آمیزه‌ای از بهت و تعجب گوینده را با خود به همراه داشته. همه آنقدر این «چرای» بی‌نتیجه را شنیدیم که دیگر شنیدنش موجب ملال است و روان آنرا پس می‌زند. از آن غیرقابل‌تحمل‌تر پاسخی است که این «چرا» تا کنون دریافت کرده است؛ چهارچوب شریعت؛ ترجمه می‌کنم: «زنان حذف می‌شوند تا شریعت بماند».

اوایل وقتی گفته می‌شد چهارچوب شریعت خیلی‌های ما ذهنمان می‌رفت سمت یک دستگاه اجتهادی پویا در پسِ پشت این رفتارسرکوبگرانه خشن. حالا اینکه اجتهاد پویا چطور قرار است از دل یک رفتار سرکوبگر بیرون بیاید بماند، فعلا حل این پارادوکس را حواله می‌دهیم به حساب روان درمانده و بهت‌زده خلق‌الله و اهالی دیپلماسی مثبت‌نگر. ولی روان درمانده و دیپلماسی امید هم تا یک جایی می‌تواند دوام بیاورد. از یک مرحله ای به بعد هیچ معجزه ای صورت نگیرد، زمان خودش معجزه می‌کند. معجزه‌ای که منتظرش بودیم بلاخره از نطفه طولِ مدتِ صبر افغانی و جهانی متولد شد؛ چهارچوب شریعت قلبِ ماهیت به چهارچوبی دیگر پیدا کرد؛ ارزش داخلی افغانستان.

همانطور که اطلاع داریم اخیرا جناب سخنگوصاحب در یک چرخش دیپلماتیک قضیه را ارزشی داخلی دانسته و جهان را به پذیرش و احترام نسبت به ارزش‌های داخلی دعوت کرده‌اند. ظاهرا ایدئولوگ‌های زن‌ستیز زبان جدال غیراحسن را بخوبی بلد هستند. آنها که افکار داخلی در نظرشان سرسوزنی ارزش ندارد چه نیاز به توسل به چهارچوب شریعت دارند. از آنجا که زبان مورد استفاده جامعه جهانی، زبانِ اخلاق سکولار است، مفهوم شریعت جای خود را به مفهوم ارزش می‌دهد.

دختران ما دو سال از تحصیل محروم شدند تا حدود شریعت از نو و برخلاف تمام حدود موجود در کشورهای مسلمان، ساخته و تولید شود؛ ولی این اتفاق نمی‌افتد. گویا اتاق فکر اجتهاد پویا در هوای حدود شریعت محو شده است. حنای اجتهاد که رنگش را می‌بازد نوبت حنای اخلاق می‌رسد. آنهم نه اخلاق مطلق و واقعگرای همخوان با نظام‌های الهیاتی، که اخلاقی نسبی و ناواقع گرا (و بازهم اینکه چطور از دل حرکتی دینی بنام طالب، اخلاق ناواقع گرا و نسبی نتیجه شود الله اعلم، آنرا می‌گذاریم به حساب سیاست مدعی تعهد به اخلاق و گونه‌های اسلام سیاسی)، ایدئولوگ‌های زن‌ستیز حالا حرفشان به جامعه جهانی اینست؛ مساله زن این سرزمین را به ما بسپارید. در فرهنگ شما سلب حق تحصیل، کار و آزادی از زنان ضد اخلاق است، در فرهنگ ما یک ارزش است؛ یک ارزش سُچه افغانی. ما را به حال خود ما و ارزش‌های فخیم ما رها کنید. ما زن مطیع چشم و گوش بسته خانه‌نشین را می‌پسندیم نه زن تحصیلکرده، مستقل و کنشگر، تو بگو یاغی را. پس به ارزش داخلی ما ارزش قائل شوید.

 اینکه افکار عمومی جهان و جامعه جهانی دخیل در این دوسیه با این لفاظی‌ها متقاعد میشود یا خیر به خودشان مربوط است. ما  چی فکر می‌کنیم؟ همین مایی که برای زمامداران بالفعل‌ خود به قدر ارزنی ارزش نداریم. خاطر ما باشد اگر قرار است اخلاق و حق بشر اموری نسبی و تابع و برآمده از فرهنگ‌ها باشند، و اگر در چهارچوب این نسبیت، لگدکوب‌ کردن کرامت انسان، تضییع حق بشر و زن‌ستیزی یک ارزش داخلی این جماعت بحساب می‌آید،  ما نیز بر اساس همان منطق زن‌ستیزها، یعنی نسبی‌گرایی، ارزش داخلی‌ و ویژه خود را داریم که می‌توانیم بر آن پافشاری کنیم.

بیاییم مفهوم دیپلماسیِ ارزش داخلی را باهم مرور کنیم؛ اگر منظور دیپلماسی ارزش داخلی این باشد که «حق» ساخته و پرداخته خواست و پسند انسان (ما افغانها) است، نه یک حقیقت اخلاقی و حقوقی ثابت که هر انسانی صرف‌نظر از فرهنگ، خوشایندها و بدآیندهایش باید به آن پایبند باشد، اکثریت قاطع افغان‌ها یا قطعا همین نیم جمعیتشان یعنی زنان، می‌توانند بگویند ما را از این دایره خارج بسازید که بیخی از این فرهنگ تیر هستیم؛ برای شما زن مطیع چشم و گوش بسته خانه‌نشین ارزشمند است برای ما زن تحصیلکرده، آگاه، مستقل و کنشگر، پس لطفا لطفا به ارزش داخلی ما ارزش قائل شوید.

اگر ملاک شخصیت و معنویت برای شما کیفیت آراستن سر و صورت است، برای ما درونی شدن ارزشها و تحول درونی فرد مهم است. اگر ارزش غایی که بخاطرش بیست سال خون مرد و زن و پیر و کودک بی‌گناه این مملکت را ریختاندید، بستن مکاتب و پوهنتون‌ها و از بین بردن ساختارهای فرهنگی است، برای ما دانایی، توسعه انسانی و رشد اخلاقی، ارزش‌های غایی هستند. اگر حذف فرهنگ درصد زیادی از شهروندان این کشور برای شما ارزش است و به اینکه برای فارسی زبانان هموطنتان آئین نامه، خطابه و دستور پشتو صادر کنید  می‌بالید و افتخار می‌کنید، برای ما تنوع و تکثر فرهنگی و زبانی یک ارزش ملی است. پس لطفا لطفا به ارزش های ما احترام قائل شوید.

اگر دیپلماسی ارزش داخلی پای دین و امر الهی را به میان آورد و بخواهد بگوید «لکم دینکم و لنا دین»، هرچند از نسبیت ارزش به وجهی تبرئه می‌شود ولی این قضیه، دیپلماسیِ ارزش داخلی را پوچ و تهی می‌سازد. آنها شاید بتوانند با این چماق، مردم خود را همچنان خفه و مطیع نگهدارند، اما در همراه‌سازی جهان ناکام خواهند ماند. گفتمان داخلی اسلامی برای راه‌یابی به گفتمان جهانی نیازمند بازی متفاوتی است. اگر بخواهید سر میز گفتمان جهانی با کارت ارزش داخلی گفتگو کنید، جهان هم برای خودش کارتهای خودش را دارد؛ جهان هم میتواند بگوید ارزش داخلی ما تحریم، خودداری از رسمیت‌دهی و حذف رژیمی است که زن را انسان به حساب نمی‌آورد و به هیچ‌یک از نورم‌های جهانی پایبند نیست، پس به ارزشهای مورد قبول جهان ارزش قائل شوید.

امیدواریم جهان به رئالیسم ارزشی پایبند بماند.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا