مداخۀ نظامی آلمان در افغانستان و ترس افکار عمومی از بازگشت نظامی گری پروس (۲)
۱۲ خرداد (جوزا) ۱۴۰۲ – ۲/ ۶/ ۲۰۲۳
(قسمت دوم)
روابط آلمان و افغانستان بیش از یک قرن سابقه دارد. نخستین تماس بین دولت های رایش آلمان و پادشاهی افغانستان در سال ۱۹۱۵ و پس از آغاز جنگ جهانی اول صورت گرفت. از آن زمان، افغانستان در جنگ جهانی اول و دوم حق بی طرفی را برای خود حفظ کرد. روابط آلمان و افغانستان همواره مثبت بوده و حتی در تاریک ترین دوران حکومت طالبان، زمانی که هیچ نهاد خارجی و بین المللی برای پیشبرد مأموریتی پا پیش نمی گذاشت، کمک های آلمان (و سوئد) ادامه داشت. دو ملت نیز همواره دیدگاهی دوستانه و صلح آمیز نسبت به دیگری داشته اند. افغان ها به آلمان به عنوان کشوری خیرخواه که هرگز به افغانستان تجاوز نکرده است، نگریسته اند.
شایان ذکر است آلمان متحد نزدیک افغانستان در طول جنگ های جهانی و پس از آن بود و به شکل گیری جبهه ای متحد علیه انگلستان کمک کرد؛ قدرتی که قصد داشت شاخک های استعماری خود را در افغانستان فروکند. تا جایی که در کنفرانس برلین در سال ۱۸۷۸، زمامدار معروف دولت پروس و صدراعظم آهنین تاریخ آلمان، فون بیسمارک، به ریختن نفت بر روابط آشفته بین افغانستان و انگلیس و اتخاذ اقداماتی جهت تخریب روابط انگلیس و افغانستان اقدام کرد. امیر عبدالرحمن رهبر افغانستان به بیسمارک به عنوان یک الگو نگاه نمود و با جدیت تلاش کرد تا گروه های قومی متفاوت را متحد کند. حتی در این راه نام “بیسمارک افغانستان” را به خود اختصاص داد!
اما قابل توجه ترین جنبه روابط آلمان با افغانستان با ورود امان الله خان شاه افغانستان به برلین در سال ۱۹۲۰ شکل گرفت. شاه امان الله رهبری مترقی بود و قصد داشت کشور خود را اصلاح و نوسازی کند. چیزی که امان الله خان در آلمان مشاهده و ملاحظه کرد، تأثیر زیادی روی او گذاشت. بدین ترتیب از متخصصان و کارشناسان آلمانی دعوت نمود تا به افغانستان آمده و روی پروژه های انکشافی فعالیت کنند.
در دهه های ۱۹۶۰-۱۹۷۰، نیز افغانستان یکی از جنبه های کلیدی کمک های انکشافی آلمان غربی بود. چنانچه بین دهه ۶۰ و ۷۰، تا زمان اشغال این کشور توسط شوروی در سال ۱۹۷۹، آلمان سومین کشور کمک کننده دوجانبه به منظور ارائۀ همکاری های انکشافی در افغانستان در زمینه آموزش، مراقبت های بهداشت و سلامت، تامین آب، زراعت و زیرساخت ها بود. بنابراین باید توجه داشت کمک های بشردوستانه و انکشافی آلمان پیش از مداخله نظامی آلمان در افغانستان نیز وجود داشته است.
اما به دنبال حادثه ۱۱ سپتامبر و به راه افتادن کارزاری جهانی در مسیر مبارزه با تروریسم، ماموریت ناتو و حضور نیروهای خارجی در افغانستان به موضوعی بحث برانگیز در سطح بین الملل تبدیل گردید؛ نه تنها در زمینه تاریخ و تحولات افغانستان، بلکه به این دلیل که ماموریت افغانستان یک نمونه محوری از تحول در سیاست خارجی آلمان گردید و انتقادات بسیاری را نیز با خود به دنبال داشت. مداخله در تحولات وقت افغانستان دومین مرتبه از زمان جنگ جهانی دوم بود که آلمان را به لحاظ نظامی در یک درگیری خارجی وارد می ساخت.
نخستین بار به مأموریت ناتو در کوزوو باز می گشت که برخی آن را نتیجه مستقیم از به رسمیت شناختن استقلال کرواسی و اسلوونی توسط آلمان در سال ۱۹۹۱ می دانستند. پس از آن در ۱۶ نوامبر ۲۰۰۱، بوندستاگ (پارلمان) آلمان تصمیم گرفت به عملیات ضد تروریستی آزادی پایدار (OEF) به رهبری ایالات متحده بپیوندد و بدین ترتیب اجازه استفاده از ۱۰۰ نیروی ویژه را در افغانستان صادر کرد.
پس از پایان حکومت طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱، سفیر آلمان اولین رئیس هیاتی بود که اعتبار نامه خود را به دولت موقت جدید این کشور تقدیم کرد. قابل ذکر است که آلمان در سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۱ میزبان دو کنفرانس در مورد آینده افغانستان بود. در مجموع پس از پایان ماموریت آیساف ناتو، آلمان از سال ۲۰۱۵ دومین مشارکت کنندۀ بزرگ در مأموریت حمایت قاطع ناتو بود که به دنبال آموزش، مشاوره و حمایت از نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان برآمد و نهایتا در پی تصمیم مشترک شرکای ناتو برای پایان دادن به این ماموریت، دولت فدرال آلمان نیز در تابستان ۲۰۲۱ سربازان خود را از افغانستان خارج ساخت.
هنگامی که طالبان در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ قدرت را به دست گرفت، دولت فدرال حمایت همه جانبه خود را در زمینه همکاری های توسعه و ثبات به حالت تعلیق درآورد؛ اما همچنان به مشارکت اساسی خود درراستای کمک های بشردوستانه و خدمات اساسی به مردم افغانستان و پناهندگان افغان در کشورهای همسایه ادامه می دهد. شایان ذکر است سفارت آلمان در کابل نیز در تاریخ ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ بسته شد. (auswaertiges, 2023)
در قسمت نخست از این تحلیل، به آغاز مناسبات افغانستان-آلمان در سایۀ مصلحت اندیشی سیاسی، روابط اقتصادی سیاسی و تعاملات فرهنگی به ویژه با رویکرد اصلاح گر امان الله شاه و دعوت از متخصصان آلمان برای ترقی و توسعه بیشتر کشور، و همچنین متعاقبا فراز و فرودهای مناسبات فی مابین و نقطه قوت از عملکرد آلمان پس از ۱۱ سپتامبر و ابتکار عمل برگزاری کنفرانس های سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۱ پرداختیم. در ادامه نیز به نقش آفرینی آلمان در غالب عملیات بازسازی و ثبات در افغانستان خواهیم پرداخت.
آلمان و فرماندهی منطقه ای آیساف در شمال افغانستان
آلمان از همان ابتدای امر در عملیات ثبات سازی در افغانستان مشارکت داشت. هنگامی که نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) در دسامبر ۲۰۰۱ ایجاد گردید، آلمان از این ابتکارعمل حمایت کرد و نیروهای بوندس ور (ارتش آلمان) را به کابل اعزام کرد. بدین ترتیب در سال ۲۰۰۳ (از فوریه تا آگوست)، آلمان به همراه هلند فرماندهی آیساف را برعهده داشتند و زمانی که عملیات توسط اتحاد آتلانتیک در آگوست ۲۰۰۳ به تصرف در آمد، آلمان به یکی از کشورهایی با بیشترین نیروهای نظامی در افغانستان بود (۳۴۰۰ نفر در ژانویه ۲۰۰۹) تبدیل شد. آنها در ولایات نسبتاً آرام شمال افغانستان مستقر بوده و علیرغم درخواست های متحدان آلمان در ناتو، این کشور پیوسته از گسترش عملیات بوندس ور به بی ثبات ترین ولایات شرقی و جنوبی افغانستان خودداری کرد.
نیروهای آلمانی در دو تیم بازسازی ولایتی به رهبری آلمانی ها در قندوز و فیض آباد در اقدامات غیرنظامی نیز مشارکت داشتند. دولت آلمان در استراتژی خود برای افغانستان که در سپتامبر ۲۰۰۸ به روز شد، بر لزوم پیوند دادن عنصر نظامی ماموریت افغانستان با بازسازی غیرنظامی کشور تاکید داشت. این امر مبالغ هنگفتی را که برای کمک های انکشافی، آموزش، پروژه های فرهنگی و زیرساخت ها تخصیص داده شده است، اختصاص می داد. (Kohtamäki, 2009: 7)
شایان ذکر است مشارکت آلمان در آیساف در افغانستان از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۴ پرهزینه ترین -بیش از ۹ میلیارد یورو- و فشرده ترین ماموریت نظامی در تاریخ این کشور بود. در سال ۲۰۱۰ که مشارکت در آیساف به اوج خود رسید، بیش از ۵۰۰۰ سرباز در افغانستان خدمت می کردند. تا ۳۰ ژوئن ۲۰۱۴، حدود ۱۳۲۵۰۰ سرباز در مقطعی زمانی مستقر شده بودند. از سال ۲۰۰۶ -سالی که وضعیت امنیتی به طور قابل توجهی در منطقه اصلی تحت مسئولیت آلمان بدتر شد- تا سال ۲۰۱۴، سربازان آلمانی حداقل ۳۸۰ بار مورد حمله قرار گرفته و در حداقل ۱۵۰ تبادل آتش شرکت کردند. به هرروی کاهش شدید میزان تایید در میان رای دهندگان و تشدید بحث های پارلمانی نشان می دهد که مشارکت در آیساف به یکی از بحث برانگیزترین شرکت های سیاست خارجی تبدیل شد.
به هرروی باید اشاره کرد که آلمان پس از ایالات متحده دومین حضور نظامی بزرگ را داشت. از سال ۲۰۰۱، ۱۶۰۰۰۰ سرباز آلمانی در افغانستان خدمت کرده و ۵۹ نفر در این اعزام نیزو و عملیات ها کشته شدند. غیرنظامیان نیز در نتیجه مستقیم عملیات آلمان کشته یا زخمی شده اند. در سال ۲۰۰۹، یک سرهنگ آلمانی دستور حمله هوایی را صادر کرد که در آن ۱۰۰ غیرنظامی افغان کشته شدند. هرچند او بعداً در سال ۲۰۱۲ ارتقاء یافت. (Bellam, 2021)
در نهایت آنچه در این مداخله نظامی آلمان مورد توجه قرار داشت این بود که، تلاش های دولت آلمان برای جلب حمایت عمومی از جنگ در افغانستان چندان هم موفق نبود. اگرچه جنگ جهانی دوم بیش از ۵۰ سال پیش از استقرار آلمان در افغانستان به پایان رسیده بود، بسیاری از همان دست نگرانی هایی که پس از جنگ گریبانگیر آلمانی ها شده بود، همچنان حمایت از جنگ در خاورمیانه را تضعیف می کرد. رد میلیتاریسم پروس و ترس از بازگشت چنین نظامی گری چارچوبی را فراهم کرد که از طریق آن بسیاری از آلمانی ها دیدگاه منفی نسبت به هرگونه اقدام نظامی داشتند.
به هر حال می توان گفت آلمان با بودجه حمایتی خود به مبلغ ۸۰ میلیون یورو، در سال ۲۰۰۲ بزرگترین کشور کمک کننده اروپایی بود. تا سال ۲۰۱۰، تعهدات تمویل برای همکاری های انکشافی در افغانستان پیوسته به میزان ۴۳۰ میلیون یورو در سال افزایش یافت. وزارتخانه های بیشتر آلمان (BMVg، BMI، BMEL) و ایالت های فدرال این کشور نیز به طور فعال در تأمین بودجه برای بازسازی افغانستان مشارکت داشتند؛ هرچند به میزان بسیار کمتر. از سال ۲۰۰۲ بانک توسعه آلمان (KfW) در مجموع ۵۶ پروژه و برنامه را در افغانستان از طرف وزارت همکاری اقتصادی و توسعه دولت فدرال آلمان (BMZ) و وزارت خارجه آلمان (AA) با مبلغی بیش از یک میلیارد یورو تمویل کرده است.
وجوه دریافتی از وزارت همکاری اقتصادی و توسعه دولت فدرال آلمان بالغ بر ۸۰ درصد کل مبلغ بوده و ۳۸ مورد از ۵۶ پروژه و برنامه را تامین مالی کرده است. حجم کل پروژه بانک توسعه آلمان در افغانستان از حدود ۱۰۶ میلیون یورو در سال ۲۰۰۹ به نزدیک به ۲۴۷ میلیون یورو در سال ۲۰۱۰ افزایش یافت. بیشترین درصد بودجه بین سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۲ به حوزه حکومت داری و پس از آن توسعه اقتصادی پایدار، آموزش، و آب و فاضلاب اختصاص یافت. کمک های ارائه شده توسط بانک توسعه آلمان در حوزه حکمرانی بر حمایت از اداره دولتی در اجرای پروژه های توسعه در مناطق روستایی متمرکز بود.
مجموع بودجه دریافت شده توسط نهاد همکاری های بین المللی آلمان (GIZ) بین سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۱۳ حدود ۴۰۰ میلیون یورو بود که ۵۷ درصد از پروژه های آژانس همکاری بین المللی آلمان را تامین می کرد. (vi) آلمان همچنین از بازسازی نیروی پلیس افغانستان حمایت کرده است و حدود ۱۱۷ میلیون یورو به این پروژه در سال های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۸ اختصاص داده شده است. (Deval, 2014)
اما در کل به باور برخی ناظران، مشارکت آلمان در نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) در افغانستان (۱۴-۲۰۰۲) هدف واحدی نداشت. در عوض، نظامیان، دیپلمات ها و سیاستمداران آلمانی در جهت اهداف متنوع و اغلب ضمنی که به افغانستان مربوط نمی شد، فعالیت کردند. بدین ترتیب نگرانی هایی مبنی بر اینکه اقدامات نظامی آلمان در افغانستان در چارچوب یک مدل دیپلماتیک چندجانبه نمی گنجد، به وجود آمد و بسیاری از استدلال های دولت را تضعیف کرد. از این رو، این توجیه که ارتش آلمان در حال انجام کمک های بشردوستانه بود نیز چندان موفق نبود. بر خلاف کوزوو، آلمان منافع استراتژیک کمی در خود افغانستان داشت. فقدان منافع استراتژیک به دستیابی به اهداف معدودی در داخل افغانستان به جز کمک به ثبات و بازسازی منجر شد.
آلمان قویا از عملیات مبارزه با تروریسم آمریکا حمایت می کرد و صدراعظم شرودر و اکثر نمایندگان بوندستاگ “از همان ابتدا به ایالات متحده “همبستگی بی قید و شرط” از جمله کمک نظامی را متعهد شدند. در مجموع، برای آلمان، پروژه افغانستان مشروع ترین مداخله بود. نه تنها ناتو مجوز مداخله را صادر کرد، بلکه مأموریت آیساف نیز مستقیماً از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد سرچشمه گرفت.
بدین ترتیب به باور برخی ناظران سیاسی، در رابطه با افغانستان و تحولات آن، به هیچ وجه بحث تامین امنیت آلمان مطرح نبود، بلکه منافع مرکزی امنیت جمعی بین المللی مطرح بوده است، یعنی حذف پایدار زیرساخت های تروریستی محلی و بازسازی یک کشور عمیقاً جنگ زده. از طرف دیگر به گفتۀ فاطمه خادم شیرازی در مرکز بین المللی مطالعات صلح، مسیرهای دریایی اقیانوس هند و تنگه های استراتژیک آن برای اقتصاد آلمان یک ضرورت حیاتی محسوب می شده است. زیرا منطقه اقیانوس هند و منطقه غنی از نفت خلیج فارس، اگر تحت تسلط اقتصاد چین قرار گیرند، اروپا در آینده نقش کم رنگی را ایفا خواهد کرد. نیاز به انرژی از این منطقه می تواند نیاز اروپا به گاز روسیه را کاهش دهد.
از طرفی قدرت آلمان با توجه به قدرت اقتصادی و نگاه بشردوستانه، می تواند کشورهای این منطقه را با خود متحد، و قدرت نگران کننده ای برای چین شود. جایگاه آلمان و هند در افغانستان به دلیل کمک به بازسازی و پناهجویان از استحکام خوبی برخوردار است. این موقعیت می تواند امنیت منطقه ای را تا حدودی به نفع آلمان و هند افزایش دهد.
در سال ۲۰۱۵ آنگلا مرکل صدراعظم سابق آلمان پس از دیدار با محمد اشرف غنی، رئیس جمهور سابق افغانستان که به مناسبت صدمین سالگرد دوستی آلمان و افغانستان برای یک سفر رسمی به آلمان سفر کرده بود؛ اعلام کرد بار دیگر به صراحت اعلام می کنیم که قدرت و همدلی زیادی را در روابط خود سرمایهگذاری کرده و قصد داریم به سرمایهگذاری در این راه ادامه دهیم.» آنگلا مرکل اشاره کرد، با توجه به وضعیت دشوار امنیتی در افغانستان، پیشبرد روند سیاسی که شامل گفتگو با طالبان است، مهم است. وی همچنین با ارجاع به وجود تهدیدات تروریستی در افغانستان، از افزایش تعداد نیروهای آلمانی به ۹۸۰ سرباز تا سال ۲۰۱۶ و ادامه و گسترش عملیات پشتیبانی قاطع خبر داد.
متعاقبا در سال ۲۰۱۶ رییس جمهورسابق افغانستان اشرف غنی، عبدالله عبدالله رییس اجرایی سابق این کشور و فرانک والتر اشتاین مایر وزیر امور خارجه آلمان روز یکشنبه صدمین سالگرد روابط افغانستان و آلمان را در یک مراسم رسمی در ارگ ریاست جمهوری در کابل جشن گرفتند. اشرف غنی در این مراسم گفت روابط دوستی آلمان و افغانستان در زمان شاه امانالله آغاز شد و آلمان در تهیه نقشه و ساخت قصر دارالامان با حکومت امان الله همکاری نمود. همچنین ساخت جاده بین قصر دارالامان تا پل آرتل، نمونه خوبی از همکاری های آلمان با افغانستان در نخستین سال های روابط دوستانه است.
ظهور طالبان و سیاست محتاطانۀ آلمان در قبال دولت خودخواندۀ آنها
سقوط کابل چندی پیش از بیستمین سالگرد حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، پایان استقرار نظامی ناتو در افغانستان بود. اروپایی ها – به ویژه آلمانی ها – دلیل قطعی این شکست را در شکاف بین اهداف غیرواقعی و کمبود منابع برای مأموریت بین المللی نظامی نیروی کمک به امنیت بینالمللی (آیساف) می دانند. طالبان در اوت ۲۰۲۱ پس از خروج نیروهای خارجی به رهبری ایالات متحده، کنترل افغانستان را به دست گرفتند و این جریان عملیاتی آشفته از تخلیه بین المللی و بسیاری از مردمی که در تقلای فرار از کشور بودند را رقم زد. به گزارش وب سایت مهاجر نیوز، بر بنیاد معلومات حکومت فدرال آلمان، از آغاز برنامه بشردوستانه آلمان حدود ۳۰ هزار نفر از افغانستان به آلمان انتقال یافته اند. در کل، حدود ۴۴ هزار نفر در افغانستان، تعهد پذیرش در آلمان را به دست آورده اند.
همچنین در مواجۀ طالبان با بحران انسانی و فروپاشی اقتصادی ناشی از سلطه طالبان در سال ۲۰۲۱، آلمان، در هماهنگی با اتحادیه اروپا، شرایطی را برای از سرگیری حضور دیپلماتیک در کابل و کمک های توسعه ای فراهم و از طالبان خواست تا به حقوق بشر به ویژه حقوق زنان احترام بگذارند. ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان نیز در مصاحبه ای با روزنامه بیلد گفت: «دولت آلمان می تواند کارآفرینان خود را تشویق کند که به افغانستان بیایند و در کشور ما سرمایه گذاری کنند». مجاهد افزود: “ما دوست داریم فضای دوستانه ای را که بین افغان ها و آلمانی ها وجود داشت احیا کنیم. دولت آتی بر اساس روابط دوستانه با آلمان خواهد بود.” وی همچنین گفت که طالبان برای استقبال از آنگلا مرکل صدراعظم وقت -که در شرف استعفا از سمت رهبری آلمان بود- برای سفر به افغانستان “بسیار خوشحال خواهند شد”. بدین ترتیب طالبان رضایت خود برای برقراری مجدد مناسبات با آلمان را عملا اذعان کرد و از دیگر سو ظاهرا آلمان نیز برای چرخش نرم در رویکرد خود بستر سازی می کرد.
آلمان با پیروزی طالبان سفارت خود را در کابل بست و مارکوس پوتزل نماینده ویژه آلمان و سفیر خود را به دوحه قطر منتقل کرد، اما دولت آلمان همچنان با طالبان در تماس است. چنانچه این کشور در سال ۲۰۲۱ اعلام کرد طالبان یک واقعیت در افغانستان است و آلمان قصد روابط خود را با این گروه حفظ کند. برلین امیدوار بوده تا سطحی از همکاری برای خارج کردن افغان های واجد شرایط بیشتر و یا ارائه کمک های بشردوستانه حاصل شود.
شایان ذکر است که طالبان دفتری سیاسی در قطر داشته که عملا به عنوان یک وزارت خارجه در دوحه عمل می کند. در حالی که در سپتامبر ۲۰۲۱ هایکو ماس، وزیر امور خارجه پیشین آلمان تاکید کرد نمایندگی دیپلماتیک برابر با به رسمیت شناختن دولت طالبان نیست، اما او همچنین اذعان داشت اگر از نظر سیاسی امکان پذیر باشد و شرایط امنیتی نیز اجازه دهد، آلمان نیز بایستی مجددا سفارت خود را در کابل داشته باشد. هرچند جانشین وی، آنالنا بائربوک در ژوئن ۲۰۲۲ در کنفرانس خبری مشترکی صریحا هشدار داد که افغانستان تحت حاکمیت طالبان در مسیر نادرستی پیش می رود. وی در پیامی صریح تاکید کرد که تا زمانی که آنها این مسیر را طی کنند، دیگر جایی برای عادی سازی و حتی به رسمیت شناختن طالبان به عنوان حاکمان مشروع وجود ندارد.
بدین ترتیب شاید بتوان گفت علی رغم مخالفت صوری و ظاهری آلمان با سیاست های واپس گرای طالبانی و اذعان به وخامت شرایط حاضر در افغانستان تحت حاکمیت این گروه، آلمان از مخالفت علنی با طالبان و یا اذعانی قطعی به عدم وجود هیچ گونه احتمال و امکانی برای پذیرش و مقبولیت حکومت طالبان در آینده سرباز زده است. بائربوک خواستار اتحاد برای فشار بر طالبان بوده و معتقد است “جامعه بین المللی باید متحد بایستد و با هم با صدای بلند و واضح به طالبان بگوید – شما در مسیر اشتباهی حرکت می کنید.”
شاید در وهله اول این رویکرد آلمان نشان از نگرانی و دغدغه برای حفظ حقوق بشر و همچنین توجه بر شرایط سیاسی و اقتصادی رو به وخامت افغانستان داشته باشد، لیکن انفعال بسیاری کشورها من جمله آلمان در عدم اتخاذ سیاستی محدود و مشروط کننده در برابر حکام خودخوانده افغانستان، شاید تمایلی تلویحی برای برقراری مناسبات با طالبان و عادی سازی روابط در سایۀ سیاستی توامان از مدخله و عدم مداخله باشد، لیکن از آنجایی که تا کنون هیچ کشوری برای به رسمیت شناختن طالبان پیش قدم نشده است، آلمان نیز قصد ندارد در این جریان سدشکن باشد.
برلین طالبان را به عنوان یک دولت قانونی به رسمیت نشناخته است اما اقدامی جدی نیز در برابر طالبان اتخاذ ننموده است. تعامل آلمان در افغانستان که بین انگیزه برای ارائۀ کمک معنادار به امنیت بین المللی و محدودیت هایی که محیط داخلی بر آن اعمال میکند، دوگانگی خاصی را به همراه دارد. ضمن آنکه درس های آموخته شده از افغانستان هم چالش ها و هم فرصت ها را در هر بحث آینده در مورد اولویت های سیاست خارجی آلمان و ابزارهای کافی برای دستیابی به آنها فراهم می کند. به هرروی، در حالی که غرب رویکرد صبر و سکوت را در برابر این گروه اتخاذ کرده است، نشانه هایی از تعامل با رهبران جدید افغانستان در حال افزایش است.
جمع بندی
همان طور که اشاره شد، روابط افغانستان و آلمان سابقه ای دیرین و دوستانه داشته که به آغاز قرن بیستم باز می گردد. این پیشینۀ تاریخی از مناسباتِ مثبت دوسویه، احتمالاً دلیل مهم و عمده ای در رابطه با چراییِ در اولویت قرار گرفتن افغانستان ذیلِ برنامه های همکاری انکشافی آلمان و همچنین مشارکت دولت آلمان در تحولات افغانستان جهت برعهده گرفتن نقش رهبری در بازسازی این کشور بوده است. علی رغم حساسیت و نگرانی های آلمان پیرامون دخالت نظامی در خارج از کشور خود، بازهم برای کمک به برقراری صلح و ثبات سیاسی، همکاری نیروهایش با آیساف در افغانستان را پذیرفت. همچنین پس از سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱، آلمان کنفرانسی را در بن میزبانی کرد که قرار بود پایه های یک افغانستان دموکراتیک را ایجاد کند.
آلمان از زمان مشارکت قابل توجه خود در افغانستان که از سال ۲۰۰۱ آغاز شد – با گسترده ترین ماموریت غیرنظامی-نظامی در تاریخ آلمان، پس از آمریکا دومین کشور بزرگ در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی یا ناتو بود. در جریان حضور نظامی آلمان در افغانستان از سال ۲۰۰۲ تا خروج این سربازان، دستکم ۵۹ سرباز کشته شدند. آلمان از طریق ماموریت حمایت قاطع با مشارکت در بخش های مختلفی چون آموزش، حقوق زنان، ظرفیت سازی، نقش بسیار فعال و مثبتی را در افغانستان ایفا کرد. آموزش، مشاوره، حمایت و تمویل نیروهای ملی افغانستان؛ زیرساخت، تامین آب و تامین انرژی. همچنین آلمان همواره مامنی برای مهاجران و پناهجویان افغان بوده است.
علاوه بر این، دو کنفرانس مهم در سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۱۱ در شهر بن آلمان برگزار شد. اولین کنفرانس بر ایجاد یک دولت جدید پس از رویارویی با رژیم طالبان متمرکز بود و دومی برای بحث در مورد حضور نظامی جامعه جهانی و انتقال مسئولیت امنیتی به نیروهای ملی افغانستان تشکیل شد. با در نظر گرفتن حمایت و تقویت نیروهای ملی افغانستان، تمویل زیرساخت ها، حمایت از افغانستان در مبارزه با تروریسم و مبارزه با مواد مخدر، کمک به کاهش فقر (هر دو در زمینه مبارزه با تروریسم و مبارزه با مواد مخدر) و حمایت از موضع دولت افغانستان، چنین به نظر می رسید که آلمان نقش مهمی در برقراری صلح و ثبات در افغانستان داشته باشد.
ضمن آنکه آلمان نقش تعیین کننده ای در سیاست خارجی اتحادیه اروپا دارد و موضع اتحادیه اروپا می تواند تغییر قابل توجهی در دیدگاه جامعه جهانی در مورد کشورهای جهان سوم و به ویژه افغانستان ایجاد کند. لیکن با وجود فعالیت ها و کمک ها مذکور و همچنین با پیش فرضی مثبت از نقش دیرین آلمان و تعاملات مستمر آن با افغانستان به عنوان یک کشور غربی خیرخواه که هرگز افغانستان را مورد تجاوز و تهاجم قرار نداده و در طول جنگ های جهانی و پس از آن متحد نزدیک افغانستان بوده است، شاید بتوان گفت انتظارات از این کشور برای حمایتی قاطعانه و برجسته تر در مسیر دست یابی به صلح و ممانعت از بازگشت طالبان بیشتر بود. در نتیجه شاید بتوان گفت با اقداماتی ناکافی و سمبلیک چون اظهار رضایت از مذاکرات بین الافغانی و یا تمایل به مداخۀ پاکستان جهت کمک به پیشبرد مذاکرات صلح میان افغانستان و طالبان، نقش آلمان در همسو ساختن و یا نفوذ بر جامعه جهانی یا حداقل اتحادیه اروپا جهت فشاری موثر و کارآ در پذیرش موازین و اصول جهانی اولیه ناچیز بوده است.
زمانی که جامعه بین المللی پس از حمله به رهبری ایالات متحده برای بیرون راندن طالبان در اواخر سال ۲۰۰۱ با مسئلۀ آینده افغانستان مواجه شد، آلمان ابتکار عمل را به دست گرفت تا از همه طرف ها برای گفتگوهای صلح افغانستان که در پترزبورگ نزدیک بن برگزار شد، دعوت به عمل آورد. بدین ترتیب با وجود پیشینه ای پر قدرت از پیشتازی آلمان در احیای صلح و ثبات در افغانستان، انتظار می رفت که در جریان تحولات اخیر افغانستان نیز نقش برجسته تری ایفا کند. لیکن گویی آلمان نیز چون سایر کشورهای جهان تنها نظاره گر تحولات بوده و با پذیرشی ضمنی از بازگشت طالبان، به نحوی مدارامنشانه در پی تسهیل تعامل با این حکام خود خوانده هستند.
منبع:
– پایگاه تخصصی تحلیلی جامعه و فرهنگی ملل، (۱۳۹۹) ، “نگاهی به سرمایهگذاری ۱.۷ میلیاردی دولت آلمان در افغانستان”، https://farhangemelal.icro.ir/news/1673/%D9%86%DA
– حبیب، عنایت الله، (۱۳۹۱)، “در حاشیۀ روابط آلمان و افغانستان – سرگذشت لیسۀ امانی”، برگرداننده: عنایت الله حبیب، استاد تخنیکم ساختمانی در هامبورگhttps://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=1391
– Auswaertiges, (2023), “Germany and Afghanistan: Bilateral relations”, https://www.auswaertiges-amt.de/en/aussenpolitik/afghanistan/209228
– Bellam, Jimmy, (2021), “Military Contractors and German Soldiers Amidst the Withdrawal from Afghanistan”, https://theowp.org/military-contractors-and-german-soldiers-amidst-the-withdrawal-from-afghanistan/
– DEval, (2014), “A Review of Evaluative Work of German Development Cooperation in Afghanistan”,report. Development Evaluation (DEval)
– Henry Smith, Harvey, (1969), “Area Handbook for Afghanistan”, Publisher”U.S. Government Printing Office, DA Pam 550-65, Volume 550, Issue 65, https://books.google.com/books?id=ZUmiM1hZ7esC&pg=PA227&lpg=PA227&dq=afghanistan-germany+relation
– Islam Shah, (2012), “An Overview of Relations between Afghanistan and Germany”, Pakistan Journal of European Studies
– Kohtamäki, Natalia, (2009), “Germany’s Involvement in Afghanistan”, BULLETIN, No. 4 (4)
– O’Connell, Patrick, (2009), “GERMAN FOREIGN POLICY AND NATIONAL IDENTITY SINCE 1945”, College of Bowling Green State University
– Verbovszky, Joseph, (2021), “Germany’s Role in Nation Building in Afghanistan: A critical Transatlantic Debate”, https://atlantic-community.org/germanys-role-in-nation-building-in-afghanistan-a-critical-transatlantic-debate/