اختلافات درون گروهی یا رقبای بیرونی: در شمال افغانستان چه می گذرد؟
۲۱ خرداد(جوزا)۱۴۰۲-۲۰۲۳/۶/۱۱
شمال افغانستان در دو هفته اخیر شاهد حوادث تروریستی بوده است که در نتیجه آن دو فرمانده تاجیک تبار طالب کشته شدند. به طوری که مولوی نثار احمد احمدی، معاون استاندار طالبان روز سه شنبه ۱۶ خرداد در پی یک حمله انتحاری گروه داعش کشته شد. اما در مراسم ختم او در روز پنجشنبه ۱۸ خردادماه در پی انفجاری که داعش مسئولیت آن را برعهده گرفت در مسجد نبوی شهر فیض آباد، مرکز بدخشان در شمال افغانستان براساس بیانیه وزارت کشور افغانستان حدود ۱۱ کشته و ۳۰ زخمی برجای ماند. در این میان یکی از فرمانده های تاجیک تبار طالبان، مولوی صفی الله صمیم که از یفتل استان بدخشان بود، کشته شد. او چهارمین فرمانده غیرپشتون طالبان است که توسط داعش در ماه های اخیر کشته شده است. قاری عبدالرحمان، فرمانده یکی از واحدهای یگان عمر ثالث، مولوی عبدالغفار، شهردار طالبان در فیض آباد و مولوی جمیل، رئیس داداگاه طالبان در بدخشان در این حمله مجروح شدند. اما این زنجیره ای از کشته شدن مقامات غیرپشتون طالبان در شمال افغانستان، این سوال را ایجاد کرده است که آیا این زنجیره از قتل ها ناشی از دعوای درون گروهی طالبان و تصفیه قومی است که از همان آغاز به قدرت رسیدن این گروه شاهد آن بودیم؟ و یا هم نشان دهنده نفوذ پررنگ داعش در شمال افغانستان؟ به طوری که در واکنش به این حوادث، حزب جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری صلاح الدین ربانی گفت که «حوادث اخیر در ولایت بدخشان که هدفمندانه و فرافکانه به داعش نسبت داده می شوند، ادامه خصومت های درون گروهی طالبان برای حفظ قدرت است».
رقابت های درون گروهی
پس از ظهور مجدد طالبان در سال ۲۰۰۴ این گروه برای تقویت خود در افغانستان و نشان دادن جنبش طالبان به عنوان یک جنبش ملی به دنبال جذب افرادی از غیرازپشتون ها بود. پس از سال ۲۰۰۱ هزاران دانش آموز از بدخشان به مدارس در پیشاور و کراچی هجوم آوردند تا از غذا و محل اقامت رایگان بهره ببرند. در نتیجه، این امر به افزایش تعداد طالبان بدخشانی منجر شد. از طرف دیگر، فضای چندپاره سیاسی و جنگ قدرت بین فرمانداران محلی به طالبان در جذب نیرو کمک کرد. چنانکه فضای سیاسی کشور به دلیل کشمکش قدرت بین فرماندهان محلی منجر به ایجاد فرصت های مختلف برای طالبان شد. این گروه در ولایت های تحت تسلط تاجیک ها و ازبک ها در شمال افغانستان شروع به پیشروی و از والی در سایه تا قضات و روسای کمیته های ولایات را از تاجیک ها (در راستای غیرپشتون سازی کردن جنبش طالبان) استفاده کردند. چنانچه که بدخشان یکی از ولایاتی بود که اکثر پست های طالبان را تاجیک ها بر عهده داشتند. در این میان به نظر می رسد که تغییر در استراتژی عضوگیری این جنبش تاثیر مشهودی بر دستاوردهای آن در میدان جنگ در بدخشان پس از ۲۰۰۴ داشته است. اما این استراتژی در سایر استان های شمالی مانند بلخ، فاریاب و جوزجان نیز وجود داشت. اما با بازگشت مجدد طالبان به قدرت و طبیعتاً نزاعی که بر سر تقسیم قدرت و تشکیل حکومت از همان ابتدا در میان جنبش به ظاهر یکدست طالبان داشت، به شمال افغانستان و در میان فرماندهان غیرپشتون این گروه با رهبران ارشد پشتون کشیده شد. به طوری که افرادی مانند قاری صلاح الدین ایوبی و مخدوم عالم از رهبران ازبیک تبار طالبان در شمال پس از نزاعی که به وجود آمد، اکنون در حاشیه قرار گرفته اند. فرماندهان تاجیک تبار نیز سطحی از اختلافات را با هم کیشان قندهاری خود دارند. به طوری که براساس گزارش ها افرادی مانند قاری فصیح الدین، رئیس ستاد ارتش طالبان و مولوی امان الدین، استاندار طالبان برای بدخشان نیز دچار اختلافاتی با سطح رهبری طالبان در مواردی مانند نداشتن صلاحیت اجرایی هستند که به نظر می رسد تنها به ظاهر در بدنه قدرت طالبان حضور دارند. میزان این اختلافات را می توان حتی در سفر سراج الدین حقانی به مناطق شمال افغانستان نیز دید. چنانچه که او در این سفر که به چهار استان بلخ، جوزجان، سرپل و فاریاب با فرماندهان خود دیدار داشت که در این دیدارها و جلسات هیچ یک از مقامات تاجیک، ازبیک و ترکمن طالبان حضور نداشتند.
در همین رابطه، یکی از از کارشناس معتقد است که « قتل های زنجیره ای سران طالبان در شمال افغانستان از رقابت های درون گروهی، تسویه حساب های شخصی و رقابت بر سر تصاحب درآمد لاجورد و طلا در بدخشان نشات می گیرد. طالبان در سطوح محلی به چندین گروه تقسیم شده اند که یک گروه متشکل از فرماندهان است که اصالت یفتلی دارند و گروه دیگر شامل مولوی امان الدین منصور، استاندار طالبان و قاری فصیح الدین فطرت، رئیس ستاد ارتش طالبان و متحدان آن است که کنترل بیشتری روی معادن دارند. در رژیم طالبان نیز چندین بار میان فرماندهان این گروه بر سر تصاحب معادن درگیری رخ داد. مولوی نجیب الله راغی سال گذشته متهم شد که یک معدن طلا را در بدخشان غارت کرده است. راغی برای مدتی در کابل در حبس خانگی بود و دوباره آزاد شد. هرچند رهبری طالبان راغی را توبیخ کرد، اما مقام های محلی این گروه از نزاع بر سر معادن دست برنداشتند. مولوی عبدالفتاح که از دیگر افراد پرنفوذ این منطقه بود بر معادن و پروژه های درآمدزا در بدخشان نظارت می کرد به دلیل کشمکش بر سر تصاحب معدن به قتل رسید و قتل های اخیر نیز به این مسئله ربط دارد. از طرف دیگر، طالبان به دنبال یکدست کردن مناطق شمال افغانستان و استقرار اعضای طالبان پاکستانی در برخی از شهرهای شمال از برنامه های طالبان است که رقابت های درونی فرماندهان محلی، به سرعت این روند کمک می کند»(وفایی،۱۴۰۲). بنابراین، به باور بسیاری از تحلیلگران رقابت های درون گروهی طالبان و تلاش این گروه برای تجمیع قدرت در دست طالبان پشتون منجر به آن شده که بسیاری از فرماندهان طالبان در شمال افغانستان با قومیت تاجیک و ازبیک از صحنه قدرت به حاشیه رانده شوند. این شرایط درحالی است که شمال افغانستان به دلیل تنوع قومی و نزدیکی با کشورهای آسیای مرکزی به عنوان یکی از اهداف گروه های اسلام گرا همواره پتانسیل ایجاد تنش و نزاع را داشته است. به طوری که این مناطق یکی از نقاط مهم حضور داعش در افغانستان است.
داعش
از سال ۲۰۱۵ که داعش در افغانستان شروع به فعالیت در افغانستان کرد، مسئولیت بسیاری از حملات مرگبار در افغانستان به این گروه نسبت داده شد. به طوری که علاوه بر طالبان، داعش دردسری امنیتی دیگر برای دولت افغانستان بود. ای روند اما با سقوط نظام جمهوریت و بازگشت اسلام گرایی به افغانستان دور تازه ای را به خود دیده است. به گونه ای که اکنون که امارت اسلامی در کابل مسئولیت دولت را برعهده دارد جای نظام سابق را پر کرده و داعش به مثابه طالبان در نظام گذشته برای دولت عمل می کند.
درواقع، با حضور طالبان در قدرت داعش به عنوان یکی از جدی ترین رقبای امارت اسلامی از همان روزهای ابتدایی در صحنه عرض اندام کرد. به طوری که نخستین حضور داعش در برابر طالبان پس از به قدرت رسیدن دوباره این گروه زمانی بود که داعش مسئولیت یکی از مرگبارترین حمله ها را در نزدیکی ورودی « ای بی» فرودگاه کابل در روزهای پراز هرج و مرج سقوط برعهده گرفت. حمله ای که در آن ۱۷۰ شهروند افغانستان و ۱۳ سرباز آمریکایی کشته شد. سرآغازی پرقدرت که از همان ابتدا زنگ خطر را نه تنها برای افغانستان بلکه برای منطقه و جهان به صدا در آرود. پس از آن داعش با حملاتی گسترده تر برخلاف ادعای طالبان که حضور داعش در افغانستان را جدی نمی گرفت، به رقیبی چالش برانگیز برای امارت اسلامی که به زعم داعش به واسطه معامله با ایالات متحده تعریفی تحریف شده از اسلام دارد، تبدیل شد. چنانچه که براساس گزارش خبرگزاری آمو، حمله های شاخه خراسان داعش در برابر طالبان در چهارماه نخست تسلط طالبان در افغانستان شدت گرفت و این گروه تروریستی در ماه های نوامبر و دسامبر ۲۰۲۱ حمله های خود را در افغانستان در سطح بالایی افزایش داده بودند. به طوری که در این مدت زمان، چهار حمله در ماه آگوست، ۶ حمله در ماه سپتامبر، ۲۱ حمله در نوامبر، داشته است. اما به طور وسیع تر از آغاز حاکمیت طالبان تا پایان سال ۲۰۲۲، ۲۶۰ حمله را در افغانستان انجام داده اند. این گروه در ماه های آوریل، می و ژوئن بیشترین حمله ها را در افغانستان داشتند.
درواقع، با بازگشت دوباره طالبان به قدرت بسیاری از تحلیلگران مسائل امنیتی نگران برگشت گروه های اسلام گرا در افغانستان بودند. در این بین هرچند در گزارش تازه شورای امنیت سازمان ملل از حضور ۲۰ گروه تروریستی در افغانستان صحبت شده است اما طالبان مدعی هستند که تنها گروه تروریستی در افغانستان، داعش است. اما باید گفت که داعش با بهرهگیری از اختلافات درون گروهی طالبان و اختلال در مدل حکومت داری طالبان در شرایطی که افغانستان درگیر روندی تصاعدی از فقر است در پی نفوذ خود در شمال افغانستان است. به مانند روشی که طالبان در گذشته برای نفوذ در شمال استفاده می کرد. به طوری که این گروه دست به قتل برخی از چهره های بانفوذ طالبان در شمال افغانستان زده اند. به طور مثال، علاوه بر موارد اخیر، داعش در اسفندماه سال گذشته داوود مزمل، استاندار پرقدرت طالبان را که به «شورای هلمند» وابسته بود در بلخ کشت. داعش ادعا می کند که در شش ماه گذشته سومین حمله خود را در افغانستان انجام داده است. این تحرکات داعش درحالی است که در تازه ترین گزارش موسسه صلح آمریکا که به نشر رسیده است آورده است که افزایش تهدید تروریسم به ویژه شاخه خراسان در افغانستان و مناطقی مانند جنوب آسیا وجود دارد. هرچند این اقدامات داعش در زمانی که طالبان برای بقا به اتحاد بیشتر، به شناسایی بین المللی و جذب سرمایه برای مقابله با فقر موجود در کشور نیازمند است، مشکل آفرین بوده، طالبان نیز اقدامات متقابلی انجام داده است. چنانچه که بعداز کشته شدن داوود مزمل، عملیات طالبان علیه داعش افزایش یافته است. به گونه ای که امارت اسلامی به گزارش مقامات آمریکایی در ۲۶ آوریل ۲۰۲۳ یکی از مقامات داعش که گویا از هماهنگ کننده ها به فرودگاه کابل بود را کشته اند. با این وجود، داعش یک تهدید جدی برای امارت اسلامی است که هرچند امکانات کافی را ندارد اما علی رغم ادعای بزرگ طالبان برای مقابله با این گروه به یک چالش برای امارت اسلامی بدل شده است.
در نهایت باید گفت که قتل های زنجیره ای مقامات تاجیک تبار طالبان در شمال افغانستان به هر دلیلی برای بقا و موجودیت امارت اسلامی در شرایط موجود مانند شمشیر دو سری است که هرچند رقبای غیرپشتون طالبان را از صحنه قدرت دور می کند و شمال را برای دستیابی به نفوذ طالبان قندهاری هموار می کند اما طبیعتاً تداوم این روند مانند آتش زیر خاکستری در منطقه ای مستعد تنش که منطقه هدف داعش نیز هست و پناهگاه امن سایر گروه های اسلام گرا از کشورهای همسایه نیز تلقی می شود، خواهد بود که با یک جرقه تبدیل به شعله ای بزرگ خواهد شد. به طوری که اینبار شاید شمال نقطه آغاز تحولات جدید و دور تازه ای از درگیری ها خواهد بود.
منابع
وفایی، مختار(۱۴۰۲)، «قتل زنجیره ای سران طالبان در شمال افغانستان: داعش یا تسویه حساب شخصی؟»، قابل دسترس در: https://www.independentpersian.com/node/334866