اصرار جهان، انکار طالبان: تشکیل دولت فراگیر در افغانستان تهدیدی جدی علیه بقا امارت اسلامی
۲۷شهریور(سنبله)۱۴۰۲-۲۰۲۳/۹/۱۸
زمانی که طالبان در سال ۲۰۲۱ کنترل افغانستان را به دست گرفتند، بسیاری از ناظران سطحی نگرانه به وعده های آن ها برای برقراری یک حکومت میانه رو اعتقاد داشتند. در جریان مذاکرات دوحه چهره ای که این گروه برای خود خلق کرده بود، نمایانگر گروهی بود که پس از بیست سال اکنون در فکر ور فتار خود تغییر کرده اند و این خوشبینی ایجاد شده بود که طالبان فعلی متفاوت تر از آن نسخه ای است که در دهه نود افغانستان و جهان تجربه کرده بود. اما تسلط آسان قدرت در تابستان ۲۰۲۱ و تحولات پس از آن نشان داد که جامعه جهانی و آنانی که نگاهی مثبت به طالبان داشتند در تحلیل خود دچار اشتباه شدند. دو سال پسین این ایده را تقویت کرد که طالبان شورشیان دهه نودی هستند که اکنون با ابزارهای جدیدتر و روش های نوین در پی بقای خود هستند. در این میانه ایجاد حکومت همه شمول یکی از خواست هایی بود که همواره از سوی جامعه جهانی مطرح شد اما واکنش طالبان به این خواست جهان با پاسخ منفی همراه شد. چنانچه که ممنوعیت دسترسی زنان به کار و تحصیل توسط طالبان آخرین نمونه از عدم تمایل حکومت سرپرست در تغییرات و تعدیلات آن است. اگر در ابتدا امیدی واقع بینانه در میان جامعه بین المللی وجود داشت که طالبان از سیاست های تبعیض آمیز و افراطی خود کوتاه خواهند آمد، درحال حاضر به نظر می رسد که این امیدها به ناامیدی تبدیل شده اند. جامعه جهانی تلاش کرده اند تا بر طالبان برای تعدیل سیاست های تبعیض آمیز آنها، تشکیل دولت فراگیر، احترام به حقوق بشر و جلوگیری از گسترش تروریسم به خارج از افغانستان، تاثیرات مهمی را بگذارد. با این حال، تعامل طالبان به امید تغییر واقعی باقی می ماند. زیرا پیش از رفتن به سوی میانه روی مخالف ضرورت های ایدئولوژیکی طالبان است. همانطور که می دانیم طالبان گروهی ایدئولوگ قبیله ای و اسلام گرا از قوم پشتون هستند که ایدئولوژی و عملکرد آنها از سه عنصر تشکیل شده است: هدف، راه، ابزار. آنها دو نوع هدف دارند: زندگی دنیوی و زندگی اخروی. در زندگی پس از مرگ، چشم انداز بزرگ آنها رفتن به بهشت است. در این زندگی آنها در درجه اول می خواهند شریعت خود را با ایجاد امارت اسلامی افغانستان اجرایی سازند. افغانستانی که در آن یک امیر یا رهبر عالی حاکمیت دارد و دیگران بدون شک از نسخه طالبانی پیروی و عمل می کنند. شریعت طالبان با استفاده خلاقانه از سنت، اجماع، قیاس و اصل صدقه به نتایج قانونی خود می رسند. ملا هیبت الله، رهبر طالبان، دستور اجرای کامل شریعت را صادر نمود. هیبت الله خطاب به ایالات متحده گفت: « شما از مادر همه بمب ها استفاده کرده اید و می توانید حتی از بمب اتمی علیه ما استفاده کنید. زیرا هیچ چیز نمی تواند ما را از برداشتن گامی که خلاف اسلام یا شرع است بترساند».
رویکرد طالبان حذف، طرد، سرکوب و تسلیم است. مانیفیست آنها پایان دادن به هرگونه مقاومت علیه امارت اسلامی را به زور تجویز می کند. مولوی مجیب الرحمان انصاری، یکی از متحدان ایدئولوژیک طالبان، گفت که « هرکس با حکومت فعلی مخالف است باید سربریده شود».
این گروه به دنبال دستورات رهبر عالی خود، از زمان تصرف کشور در سال ۲۰۲۱، صدها تن از مخالفان خود را دستگیر و یا کشته اند. طالبان دیگران را طرد و سرکوب کرده است. کابینه آنها متشکل از ۳۳ عضو مرد است که به طور انحصاری از پشتون ها(۳۰ عضو)، تاجیک ها(دو عضو) و ازبک ها(یک عضو) هستند. این ترتیب چهار گروه قومی اصلی و بیش از ده ها گروه قومی دیگر را که در افغانستان زندگی می کنند، مستثنی می کند. علاوه بر این، طالبان ارزش های مدرن همچون دموکراسی، انتخابات و حقوق بشر را غیراسلامی می دانند. آنها ادعا می کنند که امارت اسلامی آنها یک نظم اجتماعی-سیاسی بی عیب و ایده آل است. طالبان مطابق با آرمان های ایدئولوژیک و شیوه های عملیاتی خود از منابع فراوانی برخوردار هستند. در داخل کشور، آنها منابع انسانی خود را از میان بی سوادترین و فقیرترین جوامع پشتون که معمولا از مدرسه ها و مناطق روستایی هستند، بسیج می کنند. با این حال، بسیاری هم در جامعه جهانی و برخی از بازیگران سیاسی افغانستان انتظار داشتند که طالبان قبل از بازگشت به قدرت، تغییرات مثبتی داشته باشند. در مقابل نیز طالبان ادعا کردند که دیدگاه ها و رفتارهای بنیادگرایانه خود را ملایم تر کرده اند. اما مشخص شد که رفتار آنها یک تاکتیک برای فریب مردم افغانستان و جامعه جهانی بوده است.در نتیجه، انتظار اینکه طالبان خودشان را اصلاح کرده اند، ساده لوحانه بود. آنها محصول یک نظام ارزشی اسلامی افراطی و قبیله ای سفت و سخت، مطلق گرا و بنیادگرا هستند. تحلیلگران معتقدند که حکومت دموکراتیک، حقوق بشر و دانش علمی روز دنیا موجودیت آنها را تهدید می کند. تطبیق قوانین اسلامی-الهی که خود تفسیر می کنند، همراه با اصول پشتونوالی، هدف اصلی آنهاست. ایدئولوگ های طالبان متوجه می شوند که اگر به آرمان های رادیکال خود به عنوان راهی برای بقا و استقامت پایبند باشند، قوی تر خواهند شد(SUROUSH,2023).
درواقع، ایده کلی این است که سلسله مراتب سیاسی تحت رهبری طالبان نباید تحت تسلط غیرپشتون ها باشد. تلاش برای فراگیری قومیتی در افغانستان مانند یک شمشیر دو لبه است. در سال ۲۰۲۱ طالبان به عنوان یک گروه شورشی با ایدئولوژی افراطی در صدر قدرت در افغانستان قرار گرفت. چراکه هرچند این امر می تواند برای طالبان شناسایی بین المللی بخرد و طالبان از انزوا بیرون بکشد اما از سوی دیگر، می تواند به عنوان مکانیزمی برای افراد تندرو این گروه و مخالفان آن باشد که با نارضایتی از وضعیت موجود به ایجاد اتحادی بین آنها منجر شود که باری دیگر فصل تازه ای از درگیری و جنگ را رقم بزند که خود می تواند جنبشی را که در طول تاریخ یکدستی وجه بارز آن بوده را از هم جدا کند که این خود تیری بر پیکره امارت اسلامی است. هدفی که بیست سال جهاد در کوه های را برای جنگجویان طالبان رقم زد.
با این حال باید گفت که اکنون پس از دو سال واضح است که طالبان هیچ علاقه ای به تسلیم شدن در برابر خواسته های جامعه جهانی برای ایجاد حکومت همه شمول ندارد. که نشان میدهد تعامل فعلی با طالبان از سوی جامعه جهانی کارساز نبوده است. تشکیل حکومت فراگیر برای طالبان به معنای حمایت از مخالفان خود است که در دو دهه گذشته با آنها جنگیده اند. از طرف دیگر تن دادن به حکومت همه شمول پذیرفتن تقسیم قدرت برای طالبان است که این به این معناست که قدرتی که بیست سال برای آن زحمت کشیدن را تقسیم کنند. این در حالی است که طالبان به گروهی انحصارگرا از بدو پیدایش خود شناخته شده اند. و شاید این گروه این انحصارگرایی و عدم پذیرش دیگران را نشانه قدرت و پیروزی و قوام خود می دانند. به عبارت دیگر، طالبان این ترس را دارند که ادغام سازی منجر به زوال این گروه خواهد شد. به جز دوره کوتاهی که طالبان در مناطق غیرپشتون برای قدرت گیری بیشتر از فرماندهان تاجیک و ازبیک و هزاره استفاده کردند دیدیم که بعداز رسیدن به قدرت به ترتیب فرماندهان غیرپشتون مانند مولوی مهدی هزاره، مخدوم عالم و یعقوب را کنار زدند. همچنین در ساختار حکومت سرپرست نیز تسلط با قومیت پشتون است. بنابراین، طالبان قوام و بقای خود را ایجاد حکومتی انحصارگرایانه می دانند.
چنانچه که به جز اقدام طالبان مبنی بر تشکیل کمیته بازگشت که در آن از چهره های حکومت قبلی خواسته شده به افغانستان بازگردند، تاکنون هیچ اقدام معنادار و جدی تر دیگری را انجام نداده اند که مبنی بر تمایل طالبان به ایجاد حکومت همه شمول باشد. با این حال هرچند که روابط بین طالبان و بسیاری از متحدان نظام جمهوریت افغانستان از زمان به قدرت رسیدن این گروه در آگوست ۲۰۲۱ بدتر شده است، در ماه های اولیه پیش از سقوط جمهوریت، حتی اگر طالبان با نیروی نظامی قدرت به دست گرفته بودند و پس از وعده وعیدهایی که دادند و همه آنها را زیر پا گذاشتند هنوز هم میل و رغبت برای تعامل با حکومت طالبان به عنوان یک عملی که باید انجام شود، وجود دارد. برخلاف اینکه پس از دوسال تاکنون هیچ کدام بازیگران داخلی و خارجی مسئله افغانستان به خواست خود نرسیده اند، طالبان هنوز توسط هیچ یک از کشورهای جهان برخلاف دهه نود که توسط کشور پاکستان، امارات متحده و عربستان به رسمیت شناخته شده بودند، رسمیت نیافته اند و هیچ یک از اقدامات کشورهای منطقه و جهان باوجود فشارها نتوانسته اند در عملکرد طالبان تغییر قابل توجهی ایجاد کنند. در نتیجه خواست مشترک جهان مبنی بر ایجاد حکومت همه شمول که مدل آن هنوز مدنظر هیچ کشوری نیست ناکام مانده است. چراکه طالبان همیشه یک جواب داشته و آن هم این که حکومت ما فراگیر است. این درحالی است که تاکنون هیچ نشانه روشنی مبنی بر ایجاد حکومت همه شمول وجود نداشته است. در نتیجه، در شرایط کنونی که ایجاد حکومت همه شمول به معنای نابودی امارت اسلامی از سوی طالبان تلقی می شود و اینکه اقدامات جهان جزئی ترین تغییری را در مسیر تحقق این خواست جهان و شهروندان افغانستان ایجاد نکرده بر دشواری شرایط افزوده و همچنان این سوال باقی است که مکانیزم تحت فشار قرار دادن طالبان برای ایجاد حکومت همه شمول از سوی جهان چیست؟ و این شرایط قرار است تا به کجا تداوم پیدا کند؟
منابع
SUROUSH,MUSTAFA(2023), “Here Is Why the Taliban Cannot Change”, https://www.fairobserver.com/world-news/here-is-why-the-taliban-cannot-change/