امکانِ حمایت غرب از مردم افغانستان، از مسیر آسیای مرکزی
۲۰ آبان (عقرب) ۱۴۰۲ – ۱۱/ ۱۱/ ۲۰۲۳
اندرو گیلرمو
اندرو گیلمور مدیر اجرایی بنیاد برگهوف، سازمان غیردولتی بین المللی مستقر در برلین است که از جریان گفتگوها و همچنین تلاش های صلح در مناطق مختلفِ درگیری و نزاع از جمله در کشورهای افغانستان، اتیوپی و یمن حمایت می کند. وی پیش از پیوستن به برگهوف، سی سال در سازمان ملل متحد خدمت کرد که آخرین منصب وی به عنوان معاون دبیرکل سازمان ملل در امور حقوق بشر بود. به باور نویسنده، در حالی که گویی ترجیح و انتخابِ بسیاری از دولت های غربی، پیش گرفتنِ رویکردی از صبر و انتظار و یا صرفا نظاره کردن سرانجام بحران ها در کشور افغانستان می باشد، اما با پیشتازی کشورهای آسیای مرکزی، به ویژه ازبکستان، در اتخاذ روند و رویه ای عملگرایانه، فرصتی منحصر به فرد ایجاد خواهد شد. چراکه برخی کشورهای آسیای مرکزی، همچون ازبکستان، در قبال تحولات و مسائل مرتبط با همسایه ای منزوی و دست به گریبان با بحران های مالی و انسانی، به این نتیجه رسیده اند که نظاره کردنِ افغانستان و تحولات این کشور، آنهم صرفاً از دریچه ترس و تهدید به نفع آنها نیست. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
ماه گذشته و چندی پیش از آغازِ روزهای سخت و مشقت بارِ سرد و زمستانی در افغانستان، این کشور جریانی از مرگبارترین سلسله زمین لرزه های سال های اخیر را پشت سر گذاشت که طی این زمین لرزه ها، بیش از ۲۰۰۰ شهروند افغانستان جان خود را از دست دادند. همچنین می توان گفت مصائب و چالش هایی همچون حوادث مذکور، بارِ مضاعفی بر گُردۀ کشوری گذاشت که ۸۵ درصد از جمعیت آن در فقر و تنگدستی زندگی می کنند. اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد به سرعت به این جریان ورود پیدا کرده؛ برای آسیب دیدگان زلزله وعدۀ کمک های بشردوستانه را دادند؛ اما اینها همه درحالیست که افغانستان به کمک های بلندمدت نیاز مبرم و ضروری دارد.
علی رغم رغبت و تمایل جامعه بین الملل به آرامش و ثبات در افغانستان، باید گفت که جریان کمک های بشردوستانه به این کشور به تدریج در حال کوچک شدن و به عبارتی رو به کاهش است. تحریم های سفت و سخت نیز تنها به تشدید بحران انسانی و تحت فشار قرار گرفتن مردم افغانستان دامن زده است، مردمانی که به طور جدی نیازمند یاری و کمک می باشند.
هزاران کیلومتر دورتر از افغانستان، اکثر دولت های غربی، جریانی از به تعویق انداختنِ مسئلۀ مهم و حیاتی در رابطه با نحوۀ تعاملی درست و تمام و کمال با طالبان را برگزیده، این مسئله را به بعد موکول کرده اند. اما به نظر می رسد که کشورهای همسایه چندان با رویکردهای تجملگرایانه و یا خاطری آسوده ناشی از مسئلۀ فاصله را در سر ندارند. چنانکه می توان گفت کشورهایی چون ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان به طور مستقیم تحت تاثیر روند و جریان وقایع و حوادث پافغانستان می باشند و در نتیجه روابط دوجانبه خود با افغانستانِ حال حاضر را نیز بر اساس این واقعیت برقرار ساخته اند.
هم کشورهای غربی و هم کشورهای همسایه، علاقمندِ برقراری تعاملاتی با دولتِ حال حاضر و بالفعل در افغانستان هستند تا بدین طریق از سرریز و سرایتِ خشونت ها ممانعت به عمل آورده، تروریسم فرامرزی را مهار ساخته، تجارت غیرقانونی مواد مخدر را تخفیف و کاهش داده، و برای رسیدگی به موضوع حقوق اساسی، به ویژه حقوق زنان تلاش کنند. اما در این میان، اقدامی که غرب پیش گرفته تکیه بر موضوعات اخیر در قالب پیش شرط گفت و گوها بوده است، گویی طالبان با توسل به ساختارهای مطروحه از سمت پایتخت های اروپایی، در نهایت به نحوی متقاعد خواهند شد تا سیاست های اسف بار خود را تغییر دهند. اما باید گفت که کشورهای همسایه مسیر عملگرایانه تری را در پیش گرفته اند؛ مسیری که به احتمال زیاد نتایجی را به همراه خواهد داشت.
بدین ترتیب که؛ برخی کشورهای آسیای مرکزی، و در گام نخست ازبکستان، در قبال همسایه ای منزوی که با بحرانی انسانی دست به گریبان گردیده، به این نتیجه رسیده اند که نگاه کردن به افغانستان صرفاً از دریچه تهدید به نفع آنها نیست. در عوض این کشورها ثبات کشور افغانستان را به عنوان امری مهم و حیاتی برای استراتژی های توسعه بلندمدت خود در نظر می گیرند. کشورهای مذکور با تکیه بر این اصل که وابستگی متقابل اقتصادی باید به ثبات منجر گردد، در ایجاد مشوق های منطقه ای برای صلح، دست به انجام ریسک های سنجیده و محاسبه شده ای می زنند. چراکه آنها امید دارند این جریان فرصتی را برای ارتباط بین آسیای مرکزی و جنوبی فراهم آورده، به افغانستان کمک می کند تا مجددا آینده ای متفاوت را برای خود تصور کند؛ آینده ای که به مراتب با موجودیت مسئول جامعه بین المللی و رعایت موازین بین المللی بیشتر همسو و هماهنگ باشد.
اما ازبکستان به عنوان یکی از معدود کشورهای محصور در خشکی در میان کشورهای جهان، بر موضع گیریِ خود در همین راستا عزم و اراده ای قاطع و مصمم نشان داده است. چنانچه تنها چندی پیش وزرای افغانستان و ازبکستان بر سر قرارداد صادرات و وارداتی به ارزش ۱٫۲ میلیارد دلار توافق کردند. گرچه کشورهای آسیای مرکزی دررابطه با افغانستان به طور تمام و کمال با یکدیگر همسو و هماهنگ نبوده و یا در یک صف بندی واحد قرار ندارند، اما می توان گفت که در این راستا ازبکستان کشوری پیشتاز بوده، می تواند به منظور اثبات مزایایی از یکپارچگی و همکاری منطقه ای با دیگران دست به انجام ابتکار عمل های ملموسی بزند. یکی از رویکردهای نوینی که در ورطۀ آزمایش است، جلسات منظم با فرمت C5+1 می باشد که شامل پنج کشور آسیای مرکزی به اضافه یک شریک دیگر مانند چین، کشورهای خلیج فارس، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و آلمان است.
در بسیاری از موضوعات در این زمینه پیشرفت هایی حاصل شده است؛ اما سه دهه گفت و گوهایی ناکارآمد و نابسنده میان کشورها، مسائلی چون اختلافات مرزی حل ناشده، اولویت های اقتصادی رقابتی، وابستگی به قدرت های بزرگتر، بحران آب، و پیامدهای در حال ظهور تغییرات اقلیمی را در طی دوران مغفول و مسکوت نموده است. با این وجود، همه موارد مطروحه در عین حال می تواند در قالب فرصت هایی برای مذاکرات و گفت و گوهایی عمیق تر عمل کنند، اما این امر منوط به حفظ تعهد تمامی ملت ها در جهت رسیدگی به مسائل و موضوعات مذکور خواهد بود.
به نظر می رسد رویکرد ازبکستان در قبال افغانستان نتایجی را به همراه دارد. پل دوستی در ترمذ که شاهد خروج آخرین سرباز شوروی در سال ۱۹۸۹ بود (یکی از لحظات نمادین آن سال، همراه با سقوط دیوار برلین، به نشانه پایان قریب الوقوع جنگ سرد)؛ اکنون به عنوان یک پل ارتباطیِ حیاتی برای کمک های بشردوستانه عمل کرده و یکی از مهم ترین دهلیزهای ترانسپورتی افغانستان محسوب می شود. ازبکستان با بسط و گسترش موفقیت مرکز حمل و نقل در این نزدیکی که توسط چندین سازمان بین المللی نیز مورد استفاده می باشد، در حال ایجاد منطقه آزاد اقتصادی ترمذ و یک مرکز تجارت بین المللی است؛ جریانی که انتظار می رود روابط تجاری را تقویت کند. ضمن آنکه، ازبکستان در حال برنامه ریزی برروی یک پروژه راه آهن جهت اتصال این کشور از طریق افغانستان به پاکستان و همچنین گسترش شبکه انتقال برق موجود در داخل افغانستان بوده است.
گرچه اقداماتی از این دست تلاش های قابل توجهی محسوب می شوند، لیکن ازبکستان به تنهایی و یک تنه نمی تواند به طور کلی کشوری که نزدیک به یک قرن درگیری را پشت سر گذاشته است، متحول سازد. به هر حال باید گفت حمایت از این دست ابتکار عمل ها نشان از رویکردی عملگرایانه داشته و غرب نیز بدین واسطه می تواند نقش جدیدی در ورود به شرایط در حال تحول در افغانستان و رسیدگی به این وضعیت پیدا کند.
منبع: https://thediplomat.com