نخستین خبرهامجله

مروری بر تاریخچه تعیین خط دیورند

۱۷ آبان (عقرب) ۱۳۹۹ – ۷/ ۱۱/ ۲۰۲۰

مقدمه
در معاهده ی دیورند در سال ۱۸۹۳، مرز بین هند بریتانیا و افغانستان صریحا مشخص شد. خط دیورند که به دلیل مخالفت ها و اعتراضاتِ افغانستان اعمال شده بود، قبایل پشتون ساکن در این منطقه را جدا کرده و به بریتانیا قدرت نفوذ و کنترل بر آنچه بعدا به استان‏ های سرحد شمال غربی و بلوچستان تبدیل شد را می داد.

از همان ابتدای امر، این خط با تقسیم جوامع و همچنین با ایجاد مجموعه ای از قلمروها در درونِ استان‏ های سرحد شمال غربی، که همچنان تحت حاکمیت انگلیس اما خارج از حکومت استعماری آن بود، باعث بحث و جدل شد. هیچ دولتی از افغانستان هرگز خط دیورند را به عنوان یک مرز بین المللی نپذیرفت؛ و این امتناع برای بیش از یک قرن تحت رژیم هایی از همه ی گونه های سیاسی مختلف (سلطنت طلب، جمهوری خواه، کمونیست، اسلامگرا و دموکراتیک) ادامه داشته است، رژیم هایی که برخی از آنها خواستار ادغام مجدد قلمرو در افغانستان یا ایجاد کشور جدید پشتونستان بودند.

در مقابل، پاکستان همیشه اصرار داشته است که خط دیورند مرز بین المللی شناخته شده ی این کشور با افغانستان را تشکیل می دهد. به هر حال، به دنبالِ طرزالعمل و رویه ای که بریتانیا در پیش گرفت، پاکستان به رسمیت شناختنِ استقلال و خودمختاری قبایل در مناطق قبیله ای تحت اداره فدرال (پاکستان)، که در آن عرف و قانون متعارف دولت پاکستان اجرا نمی شود را، ادامه داد. این امر مشکلاتی را هم برای هر دو کشور و هم برای جامعه جهانی ایجاد کرده است. چراکه مناطق قبیله ای تحت اداره فدرال مسیر اصلی ترانزیتی برای عملیات گسترده قاچاق از خاک افغانستان به پاکستان است.

همچنین این مناطق به عنوان پناهگاهی برای رهبران القاعده و هم به عنوان پایگاهی برای طالبان افغانستان جهت انجام حملات مرزی به دولت افغانستان و نیروهای بین المللی کمک کننده به آن، عمل می کند. اختلاف نظر بین افغانستان و پاکستان دررابطه با اینکه چه کسی مسئولیت برخورد و مقابله با چنین نیروهایی را دارد نیز، روابط دو همسایه را مختل کرده و بی اعتمادی آنها به یکدیگر را افزایش داده است. (Barfield, 2007:1) در ادامه نگاهی به تاریخچه خط دیورند خواهیم داشت.

تاریخچه خط دیورند
خط دیورند با پوششِ مسافتی ۱۵۰۰ مایلی؛ از پامیر، کوه های پوشیده شده از برف در قسمت های شمال شروع شده، و با عبور از بخش میانی حاصلخیز و بارور، به مناطق بایر و بی ثمرِ جنوب درنزدیکی دریای عرب می رسد. این خط در نتیجه ی توافقنامه ای به نام «معاهده دیورند» به وجود آمد که در سال ۱۸۹۳ بین عبدالرحمن خان، امیر افغانستان و سِر هنری مورتیمر دیورند ، وزیر خارجه هندِ بریتانیا امضا شد، و بدین ترتیب خط دیورند به نام وی نامگذاری شد.

خط دیورند، مرز و سرحدِ منطقه ای را مشخص می کرد که مردمان آن منطقه ادعای تبعیت و تابعیت به هیچ یک از دو کشور، (یعنی) هند بریتانیا و افغانستان را نداشتند. بدین ترتیب، هر دو کشور برای نفوذ در این منطقه با یکدیگر رقابت می کردند، لیکن هیچ یک از این دو کشور در تسلط بر این منطقه موفق نبودند، تا اینکه این مرز با معاهده ۱۸۹۳ ایجاد شد. بر اساس این عهدنامه، هر یک از امضا کنندگان، یعنی امیر افغاستان و دیورند، متعهد شدند که “در قلمروهایِ یکدیگر – که فراتر از این خط قرار دارد،” “مداخله و ورود نکرده” و هر دو طرف اعلام کردند که به عهدنامه احترام می گذارند. (Poya,2019:1)

با وجودی که انتظار می رفت توافقنامه دیورند خط پایانی بر عدم اطمینان طرفین، بی اعتمادی متقابل، و تمامیِ سوظن ها و بدگمانی ها باشد، لیکن این خط به دلیل ویژگی هایِ انتخاب تصادفی و اختیاری از مرز، همچنان مسئله ای مشکل ساز باقی مانده است. همچنین این مسئله از زمان ظهور پاکستان به عنوان یک کشور مستقل در سال ۱۹۴۷، به مسئله ای پیچیده تر نیز تبدیل شد. همان طور که گفته شد، در حالی که پاکستان خط دیورند را به عنوان مرز رسمی خود با افغانستان به رسمیت می شناسد، دولت های مختلف در افغانستان از به رسمیت شناختن خط دیورند به عنوان مرز رسمی خود با پاکستان امتناع می کنند. بنابراین، مسئله خط دیورند هر دو کشور را در یک تقابلِ ماندگار و پایدار محصور کرده است. (Poya,2019:2) در ادامه به بررسی بیشتر پیشینه ی خط دیورند و تکامل آن خواهیم پرداخت.

پیدایش و سیر تکامل تاریخیِ خط دیورند
در اواخر قرن نوزدهم، بریتانیایی ها از طریقِ دو معاهده ی معروف موفق شدند تا افغانستان را به طور عمده در مرزهای شرقی و جنوبی فعلی خود محدود و محصور سازند: معاهده گندمک، که در سال ۱۸۷۹ امضا شد؛ و همچنین انعقاد معاهده دیورند. امیر (عبدالرحمن خان) و دیورند (سِر هنری مورتیمر دیورند) در تاریخ ۱۲ نوامبر ۱۸۹۳ دو توافق نامه را امضا کردند. یکی درحیطه ی منطقه شمال شرقی افغانستان و دیگری مربوط به منطقه جنوب شرقی. توافقنامه ی دوم، به معاهده ی دیورند یا کنوانسیون ۱۸۹۳ کابل معروف شد. در واقع می توان گفت، آن زمانی بود كه روس ها بر روی رودخانه آمودریا فشار می آوردند تا به مرزهای شمالی افغانستان پیشروی کنند.

از سوی دیگر، بریتانیایی ها نیز به این نتیجه رسیده بودند که برای جلوگیری از پیشروی روسیه به سمت هند بریتانیا، لازم است تا مرزهایی رسمی بین افغانستان و هند انگلیس ایجاد شود. این مرز کنترل بریتانیا بر گذرگاه های استراتژیک و مسیرهای دسترسی به هند را بیشتر تضمین، و گروه قومی پشتون را به دو نیم تقسیم می کرد. با این حال، امیر عبدالرحمن خان از نتیجه مذاکرات خود با هیئت بریتانیایی به سرپرستی سر اچ دیورند به خوبی رضایت داشت. چراکه در مقابل، قرار بود امیر عبدالرحمن خان در یک سال ۶۰،۰۰۰ پوند و ضمانت کمک در صورت تجاوز خارجی را دریافت کند. پس از امضای اسناد، امیر در ۱۳ نوامبر ۱۸۹۳ یک گردهمایی برگزار کرد که دو پسر بزرگتر وی (از جمله حبیب الله خان که بعدا امیر افغانستان شد)، و چهارصد نفر از رهبران برجسته و افسران عالی نظامی و غیر نظامی در آن شرکت داشتند، وی از مردم خود خواست که دوستان واقعی بریتانیا باشند. (Poya,2019:2)

به هرروی در رابطه با خط دیورند می توان گفت، این خط در خارج ساختنِ تعدادی مناطق کوچک از کنترل افغانستان که به لحاظ تاریخی توسط امیران آن اداره میشد، اثری بدیهی، آشکار و آنی داشت. از همه مهمتر می توان گفت، این خط ساکنان پشتون منطقه را به طور انتخابی تصادفی و دلبخواهانه بین هند بریتانیا و افغانستان تقسیم می کرد. پشتون ها به عنوان یک قوم، در طیف وسیعی از سرزمین ها و قلمروهایی از دره پیشاور تا کابل در شرق و از قندهار و دره هیرمند تا کویته در جنوب سکونت داشتند. از آنجایی که پشتون ها از اواسط قرن هجدهم گروه قومی مسلط در افغانستان بودند، امیران افغانستان غالبا خود را به عنوان رهبران تاریخی همه پشتون ها نشان می دادند، حتی زمانی که این اُمرا بر آنها حکومت نمی کردند.

بدین ترتیب در واقع می توان گفت، اصطلاحات ‘افغان’ و ‘پشتون’ در طول قرن نوزدهم میلادی به جای یکدیگر استفاده می شدند. بنابراین به دلیل ارتباطات بلند مدت (سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) در میان جمعیت های مختلف پشتون منطقه، این افغان ها تقسیم خودشان به واسطه خط دیورند را غیرقانونی می دانستند. این در حالی بود که افغانستان در برپایی و استقرار اقتدار سیاسی خود بر بیشتر سرزمین هایی که در آن زمان تحت کنترل انگلیس قرار داشتند، ناموفق بود. (Barfield, 2007:2)

ضرورت و نیاز برای ایجاد یک مرز هند و افغانستان
گرچه پس از مشخص شدن مرز روسیه و افغانستان توسط کمیسیون مشترک مرزی آنگلوروسیه در سال ۱۸۸۸ تهدید روسیه از مرز شمالی افغانستان تا حدودی مرتفع شد، لیکن امیرافغانستان همچنان دررابطه با اهداف بریتانیا نگران بود و بنابراین درصددِ نهایی سازیِ مرزی بین افغانستان و هند بریتانیا برآمد. بریتانیایی ها نیز پس از معین و مشخص ساختنِ مرزهای شمالی و غربی افغانستان به نحوی موفقیت آمیز، خواستار مرزی بودند که منطقه نفوذ خود را از حکومت امیر افغانستان جدا کند. از این گذشته، ایجاد یک حائل و ضربه گیری قوی ولی مبهم و نامشخص، استراتژی نهایی بریتانیایی های تحت لوایِ بازی بزرگ بود. (Biswas,2013:6)

در اکتبر ۱۸۸۸ امیر عبدالرحمن نامه ای به نایب السلطنه هند، لرد دافرین نوشت و از او خواست تا برای تعین تکلیف و حل و فصل مسئله ی مرز هند و افغانستان هیاتی اعزامی به کابل بفرستد. به هرروی، این هیات به افغانستان نرفت. در سال ۱۸۹۰، امیر عبدالرحمن نامه دیگری، اما این بار به ویسکونت کراس ، وزیر امور خارجه هند نوشت، و مجددا خواستار هیاتی اعزامی از بریتانیا به كابل و تعیین مرزها شد. به همین منظور، ویسکونت کراس با امیر و نایب السلطنه جدید، لرد لانسداون مکاتبه کرد و از آنها خواست مسئله بی اعتمادی و سوتفاهم را حل کنند. پس از دریافت نامه ویسکونت کراس، لرد لانسداون بلافاصله هیاتی را آماده کرد تا به فرماندهی لرد رابرتز (که پیشتر در جنگ دوم انگلوافغان به عنوان ژنرال رابرتز شناخته می شد) به کابل اعزام شود.

امیر افغانستان، که مشغول جنگ داخلی هزاره بود، بیم آن را داشت که مذاکره با هیاتی تحت فرماندهی لرد رابرتز، کسی که در جنگ دوم انگلیس و افغانستان در سال های ۱۸۷۸-۸۰ علیه افغان ها جنگیده بود، دشوار باشد. بدین ترتیب امیر پس از سبک سنگین کردنِ نگرانی های خود، تلاش کرد تا ورود این هیات را به تعویق بیندازد. اما دولت بریتانیا این برخورد و دیدگاه امیر را نپسندید و نایب السلطنه خود را برای اتمام حجت فرستاد و از وی خواست که یا”وعده های نامعلوم از تاریخ های نامشخص” را نهایی کند و یا با موارد پیشنهادی و تصمیم های گرفته شده توسط انگلیس در مورد مرز افغانستان موافقت کند. بنابراین امیرِ نگران، گام هایی فوری برای آرام کردن اوضاع برداشت.

این اقداماتِ وی شاملِ نوشتن نامه ای به نایب السلطنه و وزیر امور خارجه وقت هند، سر مورتیمر دوراند بود، و از آنها خواست تا نقشه ای ارائه دهند که مرز بین افغانستان و هند بریتانیایی را مشخص می کند. امیر این نامه ها را به آقای پین ، یک عامل انگلیسی در خدمت امیر فرستاد و از او خواست که در صورت امکان، اعزامِ هیاتِ بریتانیایی را به زمان بازنشستگیِ لرد رابرتز موکول کند یا به تأخیر بیندازد. گرچه امیر در به تأخیر انداختن روند مأموریت موفق شد با این حال، نگرانی و نومیدی وی همچنان باقی بود؛ چنانکه نقشه ارسال شده توسط نایب السلطنه مناطق وزیرستان، چمن، چاغی، بلند خیل، مهمند، اسمار، و چترال را از دولت افغانستان مستثنی و حذف می کرد. (Biswas,2013:7)

با این حال، دولت بریتانیا و دولت هند هشدارها و دغدغه های عبدالرحمن را نادیده گرفتند و برخی مناطق قبیله ای مرزی مانند بلند خیل و وانه ژوب را قاطعانه اشغال کردند. در میان افزایش تنش ها بین افغانستان و هند بریتانیا، سر هنری مورتیمر دوراند در ۱۹ سپتامبر ۱۸۹۳ هیاتی را از پیشاور رهبری کرد و در ۲ اکتبر به کابل رسید. این هیات اعزامی مورد استقبال قرار گرفت و مذاکرات در فضایی مسالمت آمیز و دوستانه انجام شد و توافق نهایی در۱۲ نوامبر ۱۸۹۳ توسط امیر عبدالرحمن و سرمورتیمر دورند معروف به معاهده خط دیورند به امضا رسید. (Biswas,2013:8)

منابع:

– Barfield, Thomas J. (2007), “THE DURAND LINE: HISTORY, CONSEQUENCES, AND FUTURE”, Report of a Conference Organized in July 2007 by the American Institute of Afghanistan Studiesand the Hollings Center in Istanbul, Turkey

– Biswas, Arka, (2013), “Durand Line: History, Legality & Future”, Occasional Paper

– Poya, Fawad, (2019), “The Status of Durand Line under International Law: An International Law Approach to the Pakistan-Afghanistan Frontier Dispute”, Journal of Borderlands Studies

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا