سینمای افغانستان: نگهبان فرهنگ، هویت و تاریخ این کشور
۲۱ آبان (عقرب) ۱۳۹۹ – ۱۱/ ۱۱/ ۲۰۲۰
طی چند روز اخیر با بالا گرفتنِ بحثِ تخریب سینما پارک، یک سینمای قدیمی در شهرنو کابل، شاهدِ سربرآوردن مخالفت ها و نارضایتی هایی از جانب برخی اهالی سینما بوده ایم. چنانچه در همین رابطه خانم صحرا کریمی، بانوی موفق فیلم ساز و رئیس افغان فیلم در واکنش به این تصمیم دولت معتقد است که تخریب سینما پارک با تخریب بخشی از تاریخ و فرهنگ سینمایی افغانستان همراه است.
شاید از کلام وی بتوان چنین استنباط کرد که در پسِ وجودِ مکان هایی هنری فرهنگی همچون سالن های سینمایی، خاطراتِ یک کشور و بلکه مهتر از آن، هویت تاریخی یک ملت آرمیده است و به نظر می رسید به طور کلی نیز تصمیم هایی از این دست می تواند برای مردم افغانستان تصمیمی نه چندان به موقع و به جا در پاک کردنِ میراث فرهنگی کشورشان باشد؛ به ویژه در زمان حاضر که مردم افغان از هر سو با موجی از خشونت ها و بی رحمی های گروه هایی چون طالبان و داعش مواجه بوده و امید برای صلح و آرامش در دلشان کمرنگ شده است.
به هر روی، به گزارش یورو نیوز، پس از هفته ها اعتراض فرهنگ دوستانِ افغان، این نهاد فرهنگی در نهایت در تاریخ ۹ نوامبر ۲۰۲۰ توسط شهرداری تخریب و ویران شد. این رویداد در حالی اتفاق افتاد که به گزارش اسپوتنیک، چند روز پیش امرالله صالح معاون ریاست جمهوری افغانستان از شاروالی کابل خواست تا سینمای پارک شهرنو را یا تخریب کند و ساحه را شامل پارک سازد – یا به شکل مدرن فعال سازد – و یا در مشارکت با تجار به یک مرکز فرهنگی اساسی تبدیل اش کند.
در همین راستا به نظر می رسد که اهالی سینما و فرهنگ براین باورند که اهداف و مقاصد تجاری و اقتصادی موجبِ این تصمیمات و در نهایت چشم پوشی از پیشنهادات مطرح شده از جانبِ دوستارانِ خانه ی سینما و حتی بی نتیجه ماندنِ اهداف و برنامه های فرهنگی از جانبِ متخصصان و صاحب نظرانِ کارکشته در این حیطه گردد.
به طور کلی چنین به نظر می رسد که سینمای افغانستان با شروع جنگ در این کشور مسیر کند و راکدی را طی کرده است. قبل از شروع جنگ وضعیت سینما در افغانستان قابل قبول و خوب توصیف می شد اما با شروع درگیری در کشور سینماهای افغانستان تخریب و صنعت فیلم به ورشکستگی رسید؛ که این روند تاثیر خود را بر فرهنگ سینما در افغانستان گذاشت. به طور مثال جامعه کنونی افغانستان از سینما دور شده اند. دولت توجه چندانی به بخش سینما نمی کند و بودجه کافی در اختیار سینماگران قرار نمی دهد.
شاید بتوان در رابطه با مشکلات و چالش های صنعت سینما و فیلم سازی در افغانستان به دو نکته مهم اشاره کرد: ۱- بحث کیفیت فیلم ها و مضامین و محتوایِ روایت های مطرح در آن، و همچنین در نظر گرفتنِ آسیب ها و خسران وارد شده بر صنعت فیلم سازی افغانستان به ویژه در دوران حکومت های کمونیستی و طالبان؛ و دوم، بحث کیفیت و شرایط محیطی در فضایِ سینماها و سالن ها نمایش فیلم در افغانستان.
دررابطه با موضوع اول شاید بتوان گفت اهمیت این موضوع را هیچ کس بهتر از فیلم سازان افغان و هنردوستان صنعت سینما درک نکرده اند. چرا که با روی کار آمدن حکومت طالبان و اعمال محدودیت ها و ممنوعیت های وارد بر این عرصه و تقریبا تعطیلی کامل آن، شاهدِ مهاجرتِ این گروه از اهالی سینما و به تبع آن محرومیت های متعاقب آن برای مردم افغانستان و رکود در این حوزه بودیم. نمی توان انکار کرد که جنگ ها داخلی نیز سینمای افغانستان را به سمتِ اضمحلال کشانیده اند.
پس از آن نیز گرچه صنعت فیلم و فسلم سازی و سینما در افغانستان احیا شد، لیکن به دلایلی چون ورودِ موجی از فیلم های نه چندان پرمحتوا و غیر آموزنده ی کشورهای اطراف به سمت سینمایِ تازه جان گرفته ی افغانستان، و وجود مشکلات و سختی هایی در این زمینه هم برای فیلم سازان و هم برای دانشجویان فارغ التحصیل آن، شاهدِ افتِ توسعه و ترقیِ این عرصه بوده ایم. چنانچه به گفته ی رویترز، سینماهای کابل فیلم های پاکستانی به زبان پشتو، فیلم های اکشن آمریکایی و همچنین بالیوودی را به نمایش می گذارند و جمعیتی اکثرا بیکار نیز برای گذران وقت به سینماها می روند.
از دید نویسنده ی این مطلب رویترز، این وضعیت با اوج شکوفایی فیلم های تولید شده در افغانستانِ ۴۰ سال پیش، هنگامی که تماشاگران سینما ملزم به پوشیدن کت و شلوار یا لباس شب بودند، فاصله زیادی دارد. از دیگر سو اکنون بسیاری از جوانان افغان بیشتر به دیدن فیلم های خارجی رغبت نشان می دهند. گرچه این امری طبیعی بوده و در فضای جهانی شده ی امروز نمی توان با چنین مطالباتی مقابله کرد، لیکن می توان گفت، اگر توجه و حمایت های لازم به صنعت سینما از اولویت های فرهنگیِ به ویژه کشورهای در حال توسعه باشد، شاهد رشد و باز آفرینیِ هویت فرهنگی یک کشور آن هم نه تنها در فضای داخلی، بلکه در سطح بین المللی خواهیم بود.
از دیگر سو و دررابطه با نکته ی دوم، می توان به کیفیتِ پایینِ سالن های سینما و به گفته ی برخی کارشناسان این زمینه، حضور همچنان کم رنگ زنان در این فضا، به دلایلی چون شرایط نامناسب و القای باورِ سنتی و غلط در برخی مناطق ناشی از قبح اجتماعیِ حضور در این اماکن اشاره داشت. اگر بتوان سینمای افغانستان را به عنوانِ نگهبانِ و نگهدارِ هویت و فرهنگی این کشو توصیف کرد، نباید حضور و تاثیر نقش زنان به عنوانِ نیمی از جمعیتِ مستعد و توانمند را نادیده گرفت و در نتیجه باید بستری مناسب برای حضور آنها در محیط های فرهنگی از این دست فراهم شود.
درحال حاضر به نظر می رسد برخی کارگردانان و فیلم سازانِ افغان عمیقا درصدد هستند تا آنچه که از صنعت و میراث آن ها باقی مانده است را نجات دهند اما آنها از دولت و یا نهادهای خارج از کشور تقریبا هیچ حمایتی دریافت نمی کنند. همان طور که اطلاعات روز در مطلبی از گروه رسانهای عجم – شهاب الخشاب می نویسد، با این که افغانستان هرگز صنعت فیلم سازی در مقیاس بزرگ نداشت، اما سران دولت و قشر باسواد کابل ایدهی ایجاد سینمای ملی افغانستان را در موارد بی شماری در طول قرن بیستم مطرح کردند.
در این گفتمان، فیلم سازی و سینما از جملهی ابتکارات هنری بود که برای ایجاد یک فرهنگ ملی تحت هدایت دولت مرکزی طراحی شده بود. به گزارش رویترز و به گفته لطیف احمدی: “ما در اینجا نیروهای بین المللی داریم و میلیاردها دلار پول خرج می کنیم اما هیچ یک از آنها به توسعه فرهنگ ما نمی پردازد.” به طور کلی به نظر می رسد آنچه در صنعت سینمای افغانستان به ضعف و ناکارآمدی در این عرصه دامن خواهد زد، عدم پذیرش و به رسمیت شناختنِ اتحادیه هایی سینمایی چون اتحادیه ی سینماگران افغانستان است.
چرا که به باور برخی اهالی سینما چون: سمیع الله عطای، استاد دانشگاه و دانش آموخته ی رشته سینما و کارگردانی، اتحادیه هایی از این دست کارکرد مشخص و مثمره ثمری نداشته و در آن ها فقدانِ یک کار عملیِ مفید و همچنین نبود یک کار پژوهشی علمی به چشم می خورد. به باور وی مشکل اصلی در حوزه سینما، “فقدان اعتماد و نبود یک محوریت و اولویت روی منافع شخصی می باشد”.
به باور وی نقطه تمرکز و توجه ما در قدم اول باید بر جامعه داخل افغانستان باشد و نه جشنواره های خارجی، چنانچه وی معتقد است: “به جایی این که به اسکار فکر کنیم باید اول فیلم را برای مخاطب افغانستانی بسازیم. یعنی اول سینما را در داخل افغانستان نهادینه بکنیم.” همچنین به باور وی بهتر آن است که در افغانستان یک چرخه ی مالی و اقتصادیِ محرک ایجاد شود که خود منجر به تولید و بازلید فیلم های داخلی نیز خواهد شد.
بدین ترتیب شاید بتوان این چرخه ی مطورحه را به صورت زیر نمایش داد: