تقسیم بدخشان بین گروه های افراطی؟
۲۸ آبان(عقرب)۱۳۹۹- ۲۰۲۰/۱۱/۱۸
اتحاد نامقدس طالبان، داعش و القاعده در بدخشان افغانستان
نویسنده: حسین احسانی
منبع: بی بی سی فارسی
حسین احسانی پژوهشگر گروه های اسلامی در یادداشتی در بخش ناظران سایت بی بی سی فارسی از حضور گروه های افراطی دینی مثل طالبان، داعش و القاعده در بدخشان صحبت می کند. آقای احسانی در این یادداشت می گوید که از سال ۱۳۹۳ ولایت بدخشان به مرکز فعالیت گروه های اسلامی تبدیل شده است. همچنین او نوشته است که طالبان در این منطقه دوشادوش گروه هایی که تحت رهبری القاعده هستند در این منطقه در حال فعالیت می باشد.
در این نوشته که برای صفحه ناظران فرستاده شده، نویسنده که به تازگی به ولایت بدخشان سفر کرده میگوید: “ولایت بدخشان در شمال شرق افغانستان بعد از سال ۱۳۹۳ به جولانگاه گروههای اسلامی تبدیل شده است. حضور طالبان دوشادوش گروههای افراطی اسلامگرا که تحت چتر القاعده فعالیت میکنند، فهم و درک وضعیت را دشوار کرده است. از سوی دیگر، شواهد نشان میدهد که داعش تمایل بسیاری برای اخذ بیعت از دو گروه طالبان و القاعده دارد تا بتواند بدخشان را به نحویی به مرکز بعدی خلافت تبدیل کند.”
با امضای توافقنامه صلح ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان، انتظار میرفت که فضای صلح بیش از پیش در افغانستان گسترش یابد و جنگ خاتمه پیدا کند. طالبان در چند بند این توافقنامه تعهد خود را برای عدم همکاری با القاعده تاکید کردهاند، اما واقعیت روی زمین چیز دیگری را نشان میدهد. وقایعی در برخی از ولایات افغانستان در حال وقوع است که عدم همکاری طالبان با گروه القاعده را به چالش میکشد. نقطه کانونی این همکاری در ولایت بدخشان است.
ولایت بدخشان دارای جغرافیای کوهستانی و با کشورهای چین، پاکستان، تاجیکستان مرز مشترک دارد و متصل به سه ولایت نورستان، پنجشیر و تخار میباشد. فضای ژئوپولتیک بدخشان و بهرهمندی این ولایت از سنگهای گرانبهای لعل و طلا، این ولایت را در مرکز ثقل توجه گروههای بنیادگرا قرار داده است. از سال ۱۳۹۳ این ولایت نقطه پرش برای گروههای بنیادگرای خارجی بوده است تا بتوانند از بدخشان فعالیتهای خود را به کشورهای دیگر سوق دهند.
منابع امنیتی محلی میگویند که گروه ایغور از استان سینکیانگ چین ابتدا به بدخشان آمدند تا بتوانند از طریق بدخشان، خود را تجهیز و آماده ساخته و سپس به چین بازگردند. گروههای بنیادگرای دیگر منطقهای هم نسبت به بدخشان چنین نظری داشتند. هدف اولیه و ابتدایی این گروهها گذر از طریق بدخشان به کشورهای آسیای میانه بوده است، اما پسانتر مشخص شد که علاقمندی این گروهها به خود بدخشان به دلیل جذابیتهای جغرافیایی و اقتصادی است، هدف این گروهها، باقی ماندن و گسترش فعالیتشان در این ولایت است.
به طور عمده، ۶۰۰ جنگجوی افراطگرا در بدخشان حضور دارند. به اعتبار منابع امنیتی بدخشان، این جنگجویان متشکل از گروههای انصار الله تاجیکستان، جنبش اسلامی ترکستان شرقی چین، جنبش اسلامی ازبکستان و گروه ایغور چینی است. بیشتر اینها، جنگجویان شکستخورده شاخه القاعده شمال سوریه (جبهة النصرة) بودهاند که بعد از متحمل شدن شکست سنگین، به افغانستان آمدهاند تا به احیای ایدئولوژی و سازمان خود بپردازند. اکثریت این جنگجویان ایدههایی برای شکست دادن و مبارزه با آنچه “کفار، یهود و نصاری” مینامند را تبلیغ میکنند. ایدههایی که یادآور مبارزه با “العدو البعید” سازمان القاعده در دوران زعامت اسامه بن لادن است.
جنگجویان خارجی بیشتر در ولسوالیهای جرم، وردوج و راغستان ولایت بدخشان جابهجا شدهاند و مرکز اصلی این جنگجویان دره استراتژیک خوستک ولسوالی جرم است.
جاذبه معادن سنگ های قیمتی
منابع اقتصادی ارزشمند معادن سنگهای قیمتی لعل و طلا در اختیار و کنترل این جنگجویان درآمده است. بر اساس ارزیابی مقامات محلی بدخشان، روزانه ۷۰ تا ۸۰ هزار دالر آمریکایی منبع درآمد از این معادن است. منابع محلی میگویند یک جنگجوی عادی القاعده در بدخشان تا هشت هزار دالر آمریکایی در ماه میگیرد. همچنین معدن طلای ولسوالی راغستان یکی دیگر از منابع اقتصادی جنگجویان القاعده و طالبان بدل شده است. استخراج، بهرهبرداری و قاچاق طلای راغستان، درآمد هنگفتی در اختیار گروه القاعده و طالبان برای پیشبرد جنگ علیه نیروهای دولتی افغانستان قرار میدهد.
همکاری طالبان و القاعده در بدخشان
بنا بر شواهدی که مردم محلی فراری از ولسوالیهای جرم، وردوج و راغستان به مرکز بدخشان و دیگر نواحی امن بدخشان برمیآید که همکاری بسیار نزدیکی میان گروه طالبان و جنگجویان القاعده وجود دارد. رهبری جنگ و حمایت مالی توسط گروه طالبان انجام میشود و گروه القاعده مسئولیت حمله بر اهدافی را دارند که قبلا اطلاعاتش توسط طالبان در اختیار آنها قرار داده شده بود.
منابع امنیتی تاکید میکنند که حمایت مالی و رهبری جنگ در بدخشان توسط گروه طالبان انجام میپذیرد، گروه القاعده مسئولیت پیشبرد جنگ را بر عهده دارند. یک سرباز “قطعه سرخ” گروه طالبان به نام عبدالمعروف که در شفاخانه (بیمارستان) بدخشان بستری بود، تاکید میکرد که گروه طالبان به تنهایی قادر به ادامه جنگ نیست، نیروی کمکی عظیمی از جنگجویان القاعده از کشورهای مختلف منطقهای دوشادوش طالبان میرزمند. اگر چنین باشد، گروه طالبان بندهای اول، دوم و سوم بخش ۲ توافقنامه ایالات متحده را نقض کردهاند.
مشخص نیست که این همکاری موجب برهم خوردن معادله میان گروه طالبان و ایالات متحده میگردد یا خیر، اما مساله واضحتر این است که دولت افغانستان در چنین صفآرایی تنها مانده است و ایالات متحده، تنها به دلیل این که یک توافقنامه صلح را با گروه طالبان امضا کردهاست، نمیتواند پشتیبانی هوایی از نیروهای افغانستان در جریان نبرد را انجام دهد. همین مسئله به تنهایی کافی است که توازن جنگ و صلح در شمال افغانستان به خصوص در ولایت بدخشان به نفع گروه طالبان رقم بخورد.
مؤلفه ای به نام ابومعاویه
شاید ابومعاویه در تحلیلهای مربوط به داعش شاخه خراسان در حاشیه قرار گرفته باشد، اما ابومعاویه، به عنوان یکی از ارکان اصلی داعش شاخه خراسان محسوب میشود که سابقه طولانی در فعالیتهای بنیادگرایانه در شمال افغانستان داشته است. ابومعاویه در ابتدا، یکی از اعضای ارشد لشکر طیبه در افغانستان بود که بعدها به عنوان یکی از مسئولان بلندپایه شبکه حقانی در شمال افغانستان منصوب شد. با توجه به سابقه ابومعاویه در میان بنیادگرایان، این توقع برای ابومعاویه میرفت که بعد از برکناری ابوعمر الخراسانی، به عنوان رهبر شاخه خراسان دولت اسلامی (داعش) منصوب شود، اما برخلاف نظر ابومعاویه، اسلم فاروقی به عنوان رهبر تعیین شد به نحویی که ابومعاویه به عنوان معاون اما ناخشنود از ساختار رهبری تعیین گشت.
بعد از بازداشت اسلم فاروقی توسط امنیت ملی افغانستان، خلاء رهبری در ساختار دولت اسلامی ولایت خراسان، این فرصت برای ابومعاویه به وجود آورده است که خود را به عنوان یک رهبر بلامنازع شاخه خراسان داعش تثبیت کند. خودمختاری ابومعاویه برای انتصاب خود به رهبری داعش، این فرصت را برای دیگر جنگجویان ناامید و مایوس دولت اسلامی ولایت خراسان میدهد تا زیر سایه رهبر جدید عرض اندام کنند. اما هنوز روشن نیست که آیا ابومعاویه تنها با تکیه به جنگجویان باقیمانده دولت اسلامی ولایت خراسان میتواند اهداف خود را پیش ببرد؟
اتحاد نامقدس داعش، طالبان و القاعده
با در نظر داشت اینکه بسیاری از جنگجویان داعش شاخه خراسان به نیروهای امنیتی افغانستان خود را تسلیم کرده و یا در جریان درگیری با نیروهای امنیتی افغانستان کشته شدهاند. ابومعاویه نیاز به اردوگاهها و جبهههای دیگری برای ادامه جنگ و پیشبرد اهداف خویش دارد. بعید به نظر میرسد که ابومعاویه، سربازگیری خود را از نواحی شرق و جنوب شرقی افغانستان آغاز کند. با توجه به سابقه فعالیت ابومعاویه در شمال افغانستان و آشنایی با فضای حاکم در ولایت بدخشان و همچنین موقعیت ژئواستراتژیکی شمال افغانستان برای فعالیتهای بنیادگرایانه و اشاعه خلافت احتمالی به ورای مرزهای افغانستان، به احتمال زیاد، بدخشان مرکز آینده فعالیتهای ابومعاویه خواهد بود.
بنا به مطالعات میدانی نگارنده و گفتههای منابع امنیتی محلی در بدخشان، اتحاد نامقدسی میان ابومعاویه، طالبان و القاعده در حال شکلگیری است. این اتحاد از آن حیث نامقدس است که خلاف اصول ایدئولوژیکی گروههای اسلامی شناخته میشود. از منظر ایدئولوژی دولت اسلامی، تمامی گروههای اسلامی باید زیرچتر دولت اسلامی (داعش) درآیند و باید با دولت اسلامی بیعت کنند، و در غیر آن، از منظر ایدئولوژی داعش، این گروهها به عنوان ” تکفیری” محسوب میشوند که داعش خود را معتقد به “تطهیر از وجود اشرار تکفیری” میداند. طالبان به بیعت با خلیفه آینده داعش شاخه خراسان تن در میدهد و با رهبر جدید داعش بیعت میکند وگرنه در جرگه تکفیریها از نظر داعش قلمداد خواهد شد.
در مورد اتحاد و بیعت القاعده با ابومعاویه هم اتفاق مشابه رخ خواهد داد. جنگجویانی که به مدت مدید در شمال سوریه تنها به دلیل عدم بیعت با ابوبکر البغدادی رزمیده بودند و با هزیمت دچار گشتند، حالا همان جنگجویان در افغانستان، خلاف اصول ابومحمد الجولانی (رهبر جبهه النصره) با گروه داعش بیعت خواهد کرد. بیعتی که میتواند نارضایتی ابومحمد الجولانی و ایمن الظواهری را به همراه آورد.
این اتحاد نامقدس به طور محتمل، تناقضهای رفتاری و سازمانی را در دو شبکه القاعده و طالبان به وجود خواهد آورد و حتی این امکان وجود دارد که شعبهها و انشعابهای جدیدتری در درون دو گروه القاعده و طالبان اتفاق افتد و درگیریهای درونی رخ دهد.
حضور القاعده، داعش و طالبان در بدخشان، میتواند تهدیدی جدید نه تنها برای افغانستان که برای کشورهای منطقه باشد. فعالیت این نیروها این احتمال را که نقطه ثقل خلافت بدخشان باشد و تهدید و چالش منطقهای جدیدی شکل بگیرد. دامنه این جنگ به افغانستان محدود نخواهد ماند و ممکن است سایر بازیگران منطقهای نیز درگیر شوند.