نگاهی به فیلم «پرورشگاه» ساخته شهربانو سادات
۱۵ آذر(قوس)۱۳۹۹-۲۰۲۰/۱۲/۵
نام فیلم: پرورشگاه
نام کارگردان: شهربانو سادات
تاریخ اکران:۱۳۹۸
محصول کشور: افغانستان،دانمارک،فرانسه و لوکزامبورگ
آنچه از سینمای افغانستان پس از جنگ تراوش کرد عمدتاً ساخته هایی بودند با محوریت جنگ و با رنگ و بوی باروت و آتش. که سایه چهل سال منازعه ناخودآگاه سینماگران افغانستان را به سمت به تصویر کشیدن افغانستانی جنگ زده سوق داد. امری که هم مخاطب زیاد دارد و هم نیاز مارکیت می طلبد که چنین فیلم هایی ساخته شود. در این میان، شهربانو سادات کارگردان برجسته کشور با دو فیلم بلند خود به خلق چهره تازه ای از افغانستان پرداخت. بانو سادات به دور از کلیشه های رایج سینمای افغانستان دست روی سوژه هایی خرد و عادی و معمولی می گذارد که گویا از دید دیگر سینماگران غافل مانده و یا هم به آن توجه نکرده اند. «گرگ و گوسفند» و «پرورشگاه» دو فیلم بلند شهربانو با نگاهی متفاوت و جذاب رنگی تازه به هنر سینما در افغانستان بخشید که موفق شد در جشنواره های بین المللی راه پیدا کند. به گونه ای که فیلم «پرورشگاه» در هفتادو دومین جشنواره کن که برای نخستین بار یک کارگردان زن افغان حضور یافته بود، به نمایش درآمد. این فیلم که محصول مشترک افغانستان و چند کشور اروپایی است افغانستان دهه ۶۰ خورشیدی را نشان می دهد که بخشی از فیلم برداری در تاجیکستان، دانمارک و آلمان انجام شد.
«پرورشگاه» داستان افغانستان دهه ۸۰ میلادی و دوران حاکمیت حزب کمونیست در افغانستان است. این فیلم حکایت پرورشگاهی با نام «پرورشگاه وطن» است که گویا نمادی از افغانستان کوچک را نشان میدهد. چنانکه دراین مکان از تمام اقوام و مذاهب افغانستان به گرد هم جمع شده اند و مشغول یادگیری آموزه های سوسیالیستی در کشور است. همچنین تنش هایی که در فیلم مشاهده می کنیم نیز معضلات و نابسامانی های افغانستان را به تصویر می کشد. هرچند شهربانو گویا در تلاش است که فیلم را نمادین جلوه ندهد. شخصیت اصلی این فیلم، پسر نوجوان ۱۵ ساله ای به نام «قدرت» است که به علت عشق زیادی که به سینمای هند دارد در بازار سیاه به فروختن بلیط سینما کار می کند که دستگیر می شود و به پرورشگاه وطن انتقال پیدا می کنند. جایی که در آن کودکان با پس زمینه های مختلف در کنار هم در حال یادگیری آموزه های جامعه سوسیالیستی شوروی هستند و حتی در بخشی از فیلم می بینیم که دانش آموزان به جسد لنین در مسکو ادای احترام می کنند.
هدف اصلی شهربانو در این فیلم نشان دادن زندگی روزمره و رایج است که برای نشان دادن هرچه بهتر این نیت از ادم های واقعی و نابازیگر ها استفاده کرده است. قدرت شخصیت اصلی این داستان همان پسربچه فیلم گرگ و گوسفند است که حالا بزرگتر شده است. همین استفاده او از نابازیگر ها در فیلم هایش سبب شده که داستان های او طبیعی تر و جذاب تر نشان داده شود. که در گفتگوهای شخصیت های داستان به خوبی دیده می شود. از طرف دیگر،فیلم های شهربانو مشاهده گر است مانند آنچه در گرگ و گوسفند دیده ایم. او در تلاش است که بدون دخالت در چینش صحنه و تنها بر اساس آنچه مشاهده می کند داستان را تبدیل به فیلم کند. از طرف دیگر او گویا بازیگر از قبل آماده نکرده برای بازی بلکه تنها چند دقیقه قبل به او می گوید که چه باید کند. روشی که بر جذابیت «پرورشگاه» افزوده است. یکی دیگر از ویژگی های این فیلم، نقش پررنگ موسیقی است. عنصری که در فیلم فبلی شهربانو وجود نداشت. دلیل استفاده از موسیقی در فیلم علاقه شخصیت اول داستان به سینمای بالییود و نقش پررنگ فیلم های هندی در دهه۶۰ در افغانستان که بسیار مخاطب داشت. چنانکه در فیبلم نشان می دهد که به در و دیوار اتاق ها پر از عکس های بازیگران فیلم های هندی دیده می شود. عنصری که به شدت بر شخصیت اصلی داستان نفوذ کرده و منجر به خیال پردازی های او شده است. ویژگی دیگر این فیلم، توانایی آوردن سوژه پرورشگاه از حاشیه به متن. مسئله ای که از نگاه بیشتر سینماگران و به طور کلی حتی از دید تاریخ افغانستان به دور مانده است. چنانکه کارگردان برای یافتن اطلاعات دقیق همواره به بن بست می خورد و در منابع فارسی و انگلیسی خلأ اطلاعاتی زیادی را می بیند. جرقه اولیه این فیلم از داستان زندگی همکار کارگردان به نام «انور هاشمی» گرفته شده است.
بهرروی، به قول حسین دانش، منتقد فیلم:« اگر از رویدادهای جنگ،انتحار،مرثیه خوانی ها و یا روایت های کلان خسته شده اید، فیلم «پرورشگاه» را ببینید. فیلمی که به داستان زندگی و دنیای ذهنی کودکان و نوجوانان دهه ۶۰ پرداخته است. فیلم «پرورشگاه» فیلمی است که می تواند مخاطب عمومی سینما را در افغانستان به خود جذب کند و سدی که سینمای متکی به روایت های کلان با مردم ایجاد کرده را بشکند. هر فیلم سازی که به ایجاد چنین پلی میان خود و مخاطب عام و خاص اقدام کند از سینما به عنوان هنری برای فهم همه استفاده کرده است نه برای جماعت مشخص و محدود». در نهایت، در این فیلم شهربانو هم مستقیما به سوژه جنگ نپرداخته است مانند آنچه در فیلم«گرگ و گوسفند» دیدیم. بلکه به صورت دور و پنهان از اثرات جنگ بر زندگی مردم عادی افغانستان حکایت می کند. امری که فیلم های شهربانو را متمایز و جذاب تر نشان می دهد.