سر تیتر خبرهاکتابخانهنخستین خبرها

از کابل تا واشنگتن و از بن تا دوحه: مسیر پرتلاطم زندگی سیاسی خلیلزاد

۱۵ اذر(قوس)۱۳۹۹-۲۰۲۰/۱۲/۵

نام کتاب: فرستاده  از کابل تا کاخ سفید سفر من در جهان آشفته

نام نویسنده: زلمی خلیلزاد

نام مترجم: هارون نجفی زاده

سال چاپ:۱۳۹۵

انتشارات: عازم

افغانستان این روزها لحظات دشواری را سپری می کند. شروع مذاکرات بین الافغانی برای کشوری که سالهاست جنگ مردمانش را خسته و درمانده کرده نویدبخش افغانستانی جدید و عار از خشونت است. این گفتگوها که ماحصل توافق بین طالبان و آمریکا در ماه فبروری بود که به واسطه تلاش های دیپلماتیک زلمی خلیلزاد نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان امضا شد. خلیلزاد دیپلمات کهنه کار آمریکایی که افغان تبار است در دوران کودکی برای ادامه تحصیل به آمریکا رهسپار واشنگتن شد. او با پشتیبانی ایالات متحده تا درجه دکتری درس خواند و در نهادهای مهم و پست های کلیدی برای آمریکا ایفای وظیفه کرد. او اکنون(شاید در اخرین روزهای ماموریت خود در افغانستان) به عنوان نماینده ویژه آمریکا در صلح افغانستان به عنوان مهره کلیدی ایفای نقش کرده است. نقش پررنگ او در هدایت و طرح ریزی پروسه صلح افغانستان بر کسی پوشیده نیست. به همین جهت، در این بازه حساس زمانی مطالعه کتاب او با عنوان« فرستاده، از کابل تا کاخ سفید سفر من در جهان آشفته» ما را در شناخت دقیق از او و کارهایش یاری می رساند.

کتاب«فرستاده» تنها تاریخ پرپیچ و خم پانزده سال اخیر دیپلماسی و روابط خارجی آمریکا در قبال افغانستان، عراق و در کل خاورمیانه بزرگ نیست. در این اثر به تاریخ معاصر افغانستان و نقش آمریکا در شکل دادن جهاد علیه شوروی نگاه گذرایی صورت گرفته و مسائلی از پرده در افتاده که پیشینه نداشته است. از چگونگی تصمیم گیری در رده های رهبری در واشنگتن و طرح استراتژی برای کشورهای رو به توسعه در بحبوحه اختلافات و سلیقه های متفاوت بین وزارت خانه ها و آزانس های آمریکایی نیز روایت شده است. «فرستادهم که ترکیبی از زندگی نامه،گزارش سیاسی و تحلیل صریح اوضاع خاورمیانه است در وقت مناسبی برای غنامندی گفتگوها درباره چگونگی گسترش کارآیی منافع آمریکا در یک عصر آشوب زده پدید آمده است(از متن کتاب). کتاب از سه بخش تشکیل شده است که در این سه بخش از آنچه بر سر کشورهای خاورمیانه چون عراق و افغانستان که متاثر از سیاست های رئیس جمهور محافظه کار آمریکا آمد، نوشته شده است. او در این کتاب در بخش های مختلف از رویدادهای مهم سیاسی افغانستان و نقش خود او در این روندها صحبت می کند. به طور مثال او درمورد ملاقات بنیادگران مقاومت افغانستان با رئیس جمهور امریکا پرده بر می دارد:« دعوت برای دیدار با رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا و دیدن کاخ سفید حرف کوچکی نیست. اما بنیادگرایان مقاومت افغانستان از تافته دیگری بافته شده بودند. گلبدین حکمتیار، سخنگوی مقاومت افغانستان، که برای شرکت در اجلاس سازمان ملل متحد به نیویورک حضور داشت، چنین پیشنهادی را به آسانی رد کرد. او پرسید: چرا از من می خواهدی که به کاخ سفید بیایم تا با رئیس جمهوری ایالات متحده عکس بیندازم؟ این مرا در سرتاسر جهان اسلام خرد خواهد کرد. وقتی دانستم که گفت و گوی ما به جایی نمی رسد،پیشنهاد سفری به نیویورک را مطرح کردم. حکمتیار آن را هم رد کرد»( صفحه ۵۳).

در بخش دیگر کتاب با عنوان«بازگشت به کابل» از تعیین شدن خود به عنوان فرستاده آمریکا در افغانستان صحبت می کند:« اداره موقت دو هفته پیش در ۲۲ دسامبر قدرت را در کابل به دست گرفته ورئیس جمهور بوش مرا به عنوان فرستاده ویژه خود تعیین کرده بود. من انتظار نداشتم به این سمت منصوب شوم. اما چنانکه بعداً روشن شد دیگران آن را می دانستند. [اسامه] در آخرین گفتگوی خود با حامد میر، خبرنگار پاکستانی، در نوامبر ۲۰۰۱ پیش بیثنی کرده بود که من «نقش اصلی را در کابل» بازی خواهم کرد».(صفحه۱۳۱).

در قسمت تشکیل لویه جرگه سال ۲۰۰۲ خلیلزاد می نویسد که گمان می کرده موضوع اصلی حل جدال بر سر دو نکته اصلی بود: نقش ظاهر شاه و تقسیم وزارت خانه ها. نویسنده از شرایط حاد برگزاری لویه جرگه می گوید که تا مرز منحل شدن آن پیش می رود. همچنین او در بخش دیگری می آورد که:« با توجه به احترامی که کشور اکنون به شاه سالخورده قائل بود، کرزی متعهد بود که با بازگشت شاه از همان آغاز به عنوان یک لحظه وحدت بخش برخورد کند. اما یک مشکل وجود داشت:کرزی نگران بازگشت نوه شاه،مصطفی ظاه۸ر بود. کرزی فکر می کرد که شاید او در پی کسب کرسی ریاست جمهوری باشد. از من خواست که این مسئله را با شاه سابق در میان بگذارم. وقتی با ظاهر شاه صحبت کردم او موافقت کرد که ترجیح دهد که نوه اش به گروه همراهان نپیوندد. اما ناشیانه است اگر او این پیام را صادر کند. بعدتر همان روزف با مصطفی ظاهر ملاقات کردم و اوضاع را توضیح دادم. به عنوان  شرین کننده ای افزودم که در صورت همکاری او در رفع صلاحیت داوطلبانه از خود در تلاش برای کسب ریاست جمهوری،کرززی یک پست دیپلماتیک را برایش در نظر خواهد گرفت. او توافق کرد و کرزی او را به عنوان سفیر به ایتالیا فرستاد».(صفحه۱۴۶).

خلیلزاد همچنین به نقش پررنگ پاکستان در حل بحران افغانستان اشاره می کند. او می نویسد که رئیس جمهور بوش زمانی که از من درخواست کرد به عنوان سفیر بعدی در افغانستان بروم، چند سوال ذهن او را به خود دریگر کرده. نخست آنکه، آمریکا تا چه حد باید در دولت سازی و ملت سازی در افغانستان دخیل باشد؟ ایا بدون مشکل پاکستان می توانستیم در افغانستان موفق باشیم؟ تاکید واشنگتن بر اهداف ارزشمند القاعده در پاکستان، اسلام آباد را قادر به بازی دو گانه کرده بود. پاکستان در حالی که در مبارزه با تروریسم با آمریکا همکاری می کردف به حمایت از طالبان، شبکه حقانی و دیگر گروه های شورشی ادامه می داد. تلاش مداوم پاکستان برای بی ثبات سازی افغانستان ریشه عمیقی در سوظن شدید اسلام اباد نسبت به هند داشت. تفکر استعماری ارتش پاکستان در رویارویی با همسایه افغانستان عامل دیگری بود، تا زمانی که پاکستان به طالبان پناهگاه می داد و از آن ها فعالانه حمایت می کرد.(صفحه۱۸۷-۱۸۸). خلیلزاد در این کتاب در تلاش است تا از ماموریت خود در افغانستان و عراق و نقش خودش در جریان حکایت کند.

بهرروی، نوشتن کتاب هایی این چنینی قطعا به عنوان ابزاری برای توجیه علملکرد خود یا بهتر جلوه نشان دادن نویسنده در طول دوران زندگی اش بوده است. کتاب خلیلزاد، شهروند افغانی که به قصد تحصیل کشور را ترک کرد اما با عنوان فرستاده به زادگاهش برگشت نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. چنانکه در سخن اخر خود می نویسد که به عنوان آمریکایی ها این سرنوشت پایان ناپذیر ما است که زمینه ساز تغییر مثبت باشیم. ارزش ها، منافع و مسئولیت های ما از ما می خواهد نقش فعالی در جهان ایفا کنیم. من امیدوارم در دوران این آشفتگی بزرگ بتوانیم از تجارب خود بیاموزیم، بدون آن که نومید و مغلوب شویم.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا