هنجارهای جنسیتی غلط و طبیعتِ مردمحورِ جامعه؛ چالش های دختران افغان
۲۹ آذر (قوس) ۱۳۹۹ – ۱۹ / ۱۲/ ۲۰۲۰
چنین به نظر می رسد که در جامعه ی افغانستان فرزندان پسر نسبت به فرزندان دختر از محبوبیت بیشتری برخودار هستند. لیکن این امر نسبی بوده و غالبا در خانواده هایی با عقاید سنتی و فرهنگ بدوی متعارف است. خانواده های افغان برای نشان دادنِ دخترانشان به عنوان پسر دلایل بسیاری دارند؛ دلایل چون: نیاز اقتصادی، تامین معیشت، فشار اجتماعی برای داشتن پسر، و در برخی موارد خرافات و اعتقاداتِ سنتی برای پسردار شدن. شاید بتوان گفت در این راستا دو فاکتور مهم وجود دارد: ۱- نگرش های جنسیتی ۲- نگرش های مردسالانه ی غالب در جامعه.
در سرزمینی که پسران از ارزش بالاتری برخوردار هستند، و از آنجا که در فرهنگ قبیله ای معمولا تنها پسران می توانند ثروت پدر را به ارث برده و نسب خود را را به نسل های آتی منتقل کنند، خانواده های بدون پسر مورد ترحم و تحقیر قرار می گیرند. به نظر می رسد داشتن دختر بیشتر جنبه ی عاطفی داشته و دختران موجوداتی ظریف و ضعیف محسوب می شوند.
لیکن با قالب گرفتنِ نقش زنان در ظاهری مردانه به واسطه اصطلاح دری “بچه پوش” آنها کارهایی را انجام می دهند که یک پسر موظف به انجام آن است. به هرروی بسیاری از خانواده ها به ویژه در جامعه ی سنتی افغانستان همچنان قائل به تفاوت مابینِ فرزندان دختر و پسر بوده و زنانی که نوزاد دختر به دنیا می آورند با بی احترامی و سرزنش مواجه شده، با اصطلاحاتی چون دختر زا خطاب شده، و دربرخی موارد داروهای لازم پس از زایمان برایشان فراهم نمی شود.
چنانکه خانم ثریا طاهری مسئول بخش نسایی /ولادی(زنان و اطفال) بیمارستانی در غزنی در مصاحبه ای با دویچه وله درباره عمق فجایع تولد نوزاد دختر حقایق تکان دهنده ای را می گوید: « شاهد برخوردهای ناپسند و تبعیض آمیز با زنان از سوی شماری از خانواده ها بوده ایم. به طوری که برای زنان پس از تولد دختر داروهای لازم خریداری نمی شود. یا حتی در برخی موارد زنانی که نوزاد دختر به دنیا می اورند را با خود به خانه نمی برند که دلیل این امر نپذیرفتن فرزند دختر از سوی پدر و خشونت های خانوادگی بوده است. حتی در مواردی تکان دهنده تر زنانی که فرزندان دختر باردار باشند مورد حمایت های درست بهداشتی و سلامتی قرار نمی گیرند».
به طورکلی می توان گفت در جامعه سنتی و به شدت مردسالار افغانستان همه چیز برگرفته از سنت های سفت و سخت نظام پدرسالاری است که به مرد ارجحیت داده می شود و زن همواره جنس دوم و محروم از حقوق اولیه شناخته می شدند. قوانین نانوشته و عرف سخت جامعه زنان افغان را همواره در پستوهای خانه شان با برخورداری از کمترین حقوق نگه داشته است. چنانکه تداوم این روند منجر به نهادینه شدن نگاه فرودستانه به زنان شد. در این مسیر مشکلات زنان افغان با دشواری های زیادی رو به رو شده است. آنچه بیش از همه گریبانگیر این قشر شده فرهنگ نادرست «ننگ دخترآوری» و اجبار در اتخاذ روند «بچه پوشی» است.
همان طور که نادیا هاشمی، یک متخصص اطفالِ آمریکاییِ افغان الاصل، و نویسنده پرفروش ترین رمان بچه پوش ۲۰۱۴ “مرواریدی که صدفش را شکست” چنین می گوید: در جامعه ی عمیقا مردسالار افغانستان، پسران نسبت به دختران بسیار ارزشمند هستند؛ تا جایی که یک خانواده بدون پسر “ناقص” تلقی می شود. همچنین سودابه احراری، مدیر مسئول خبرگزاری بانوان افغانستان ، که با چندین نفر از والدینِ دختران بچه پوش مصاحبه کرده است، براین بارو است که این دختران با چنین عقیده و تصوری بزرگ می شوند که آنها باری بر دوش خانوادشان هستند.
به باور وی: “دلایلی چون اینکه زنان نمی توانند برای تأمین معاش خانواده خود درآمد کسب کنند، یا نمی توانند به تنهایی زندگی کنند و بسیاری دلایل از این قبیل، آنها را در این جامعه مردسالار به سمت بچه پوشی سوق می دهد.”این سنتِ چندصد ساله ی به ظاهر متداول در پسِ خود حرف های زیادی در مورد تبعیض هایی دارد که دختران افغان را از زمان تولدشان با آنها مواجه می سازد. چرا که این تغییر و تحولِ ظاهری امری موقتی بوده و انتظار می رود که دختران بچه پوش زمانی که بلوغ را تجربه کرده و با جنسیت واقعی خودشان به زندگی باز می گردند، این هویتِ جعلیِ مردانه را ازخود جدا کرده و از زیرپوسته ی این نقاب بیرون آیند، امری که متاسفانه همیشه آنقدر ها هم راحت اتفاق نمی افتد.
به گفته ی هاشمی، خاستگاه و منشاِ این رسم و رسوم سنتی، خرافاتی مبنی براین باوراست که یک بچه پوش”دست سرنوشت را طوری خواهد چرخاند که فرزند بعدی که در خانواده متولد می شود یک پسر باشد”. همچنین به باور وی، عشق به پسر داشتن در افغانستان، ریشه ی کاربردی و عملی دارد. در اقتصاد کشاورزی این پسران هستند که چوب ها را خرد کرده، مزارع را شخم زده، به تنهایی و آزادانه سفر کرده و خارج از خانه کار می کنند.
لیکن برای دختران قضیه فرق می کند. از دختران انتظار آن می رود که “سرو سنگین” بوده و در کارهای خانه نیز کمک رسان. در خارج از خانه دختری که “در بازار معامله می کند” یا “به چشمان یک فرد بالغ دیده می شود” برای برخی از افراد تعجب آور است. بنابراین برای والدینی بدونِ داشتنِ پسر، بچه پوش راه حلی جایگزین برای این موانع است که خطوط اقتصادی-اجتماعی را برطرف می کند.
در مطلبی منتشر شده در وب سایت سی ان ان و مرتبط با این تغییر و تحولاتِ اعمال شده ازجانب خانواده ها بر دختران، و مزایا و معایبِ این تغییر شکل و فرم ظاهری آنها به پسر، نیم نگاهی صورت گرفته است. جریان بازگشتِ این دست از دختران به زندگی دخترانه ی خودشان – به ویژه پس از نگاه اجمالی به آزادی های مردان در جامعه ی افغانستان- می تواند روندی دردناک باشد. به گونه ای که گاها ممکن است در این روند دختران از بازگشت به زندگیِ خود به عنوان یک زن، به طور کلی خودداری کنند.
چنانچه در این روند، گرچه دختران بچه پوش می توانند در فعالیت های عادی که پسران انجام می دهند، مانند فوتبال و دوچرخه سواری شریک شوند، لیکن گاها نیز به واسطه ی این طرز پوشش خود از سوی اطرافیان مورد آزار و اذیت قرار گرفته و از دیگرسو نیز با قرار گرفتنِ در قالبِ نقشِ یک پسر مجبور به انجام کارهای طاقت فرسا و سخت گردند.
چنانچه به گفته ی یکی از زنانی که این وضعیت را سال ها پیش در دوران کودکی خود تجربه کرده بود، وی درحالتی مابینِ دختر و پسر بودنِ گیرافتاده بود. در حالی که خانواده از هویت واقعی وی آگاه بودند، اما محله و در بین همسایگان از این موضوع آگاهی نداشتند و او عذاب “بازی کردن دو نقش متفاوت در جامعه” را توصیف می کند. به گفته ی وی: “من از لحاظ چهره، لباس، قد و قامت نسبت به پسران هم سن و سال خود احساس ناامنی می کردم.” “این سبک تحمیلی از زندگی انتخاب من نبود. من بین دختر و پسر بودن گیر کرده بودم.”
به گفته ی نادیا هاشمی، این تغییر و دگردیسی و گذار بین دو جنسیت، “اساسا تحمیلِ بحران هویت به روانِ یک جوان است.” سنت بچه پوش می تواند به نوعی یک “آشفتگیِ جنسیتی” (gender dysphoria) را القا کند که در آن کودکان “به جنسیتِ بیولوژیکی خود قانع نبوده و احساس می کنند به دنیای دیگری تعلق دارند.” (McKenzie, 2019)
در همین رابطه می توان به پژوهشی صورت گرفته (۲۰۱۹) اشاره کرد که بر طبق آن، در مقایسه با زنان در ولایت كابل (۴/۴ درصد)، نسبت قابل توجه و بالاتری از زنان در استان ننگرهار در ظاهر بچه پوش (۴/۱۵ درصد) گزارش شده اند. به طور قابل توجهی بیشتر زنان با قومیت پشتون نسبت به زنان تاجیک یا هزاره، در خانواده خود بچه پوشی را گزارش کرده اند؛ با این حال، تاثیر این رویه برای زنان پشتون، غالبا از سوی زنان پشتون بچه پوشی گزارش شده که در ولایت ننگرهار زندگی می کنند. با توجه به تفاوت های قابل توجه در شیوع پدیده ی بچه پوشی بین ولایات کابل و ننگرهار، یافته های ارائه شده در زیر به تفکیک استان نشان داده شده است. (Corboz et al, 2019: 8)
شاید بتوان گفت این تمایل و گرایش به پوشش مردانه برای زنان، به قرن های پیش باز می گردد. چنانچه درهمین رابطه، نانسی دوپری، مورخ و پژوهشگر مشهور آمریکایی که سال ها عمر خود را درافغانستان گذراند، دررابطه با این پدیده عکسی از اوایل دهه ۱۹۰۰ متعلق به مجموعه عکس های خصوصی یکی از اعضای خانواده سلطنتی افغانستان را به یاد می آورد. عکسی که در آن زنانی لباس مردانه پوشیده بودند و در حرمسرای حبیب الله خان، در هیبت گارد و محافظ ایستاده بودند؛ چراکه زنان حرمسرا نمی توانستند توسط مردان محافظت شوند، چون مردان تهدیدی برای آنها بودند، اما از دیگر سو، آنها نمی توانستند توسط زنان (در هیبت و ظاهری زنانه) نیز محافظت شوند.
پس پوشش آنها در هیبت مرادانه سیاستی نوین بود. به گفته ی وی، “تفکیک مستلزمِ خلاقیت است”. این افراد شگفت انگیزترین توانایی کنار آمدن با این شرایط سخت را دارند.” (Nordberg, 2010) لیکن شاید بتوان گفت این اقدام نیز به همان باور سنتی نیاز زنان به محافظت در برابر مردان، نقش زن به عنوانِ جنس دوم و کالاگونه و نقش مرد به عنوان مالک و صاحب اختیار زن، ناتوانی زنان در ورود به اجتماع و محدود ماندن به حرم سراها، زن ستیزی و مورادی از این دست را نشان می دهد که امروزه در جامعه ی تحصیل کرده و روشنفکر افغانستان جایی ندارد.
به نظر می رسد مشکلات و مصائبِ ناشی از تولد نوزادان دختر دربرخی از خانواده ها در افغانستان، تبعیض های اعمال شده علیه دختران و به طبع زنان، پس زدن جامعه از ورود و نقش زنان و مشارکت اجتماعی آنها، وجود سنت ها و عرف هایی چون بچه پوشی، غالب بودنِ خصیصه ی مردسالاری در افغانستان، وجود گروه های افراطگرایی تندروی چون طالبان و عقاید زن ستیزانه ی آنها، عدم امنیتِ کافی برای حضور زنان در بیرون از خانه، القای تفکرات سنتی و بی پایه ای چون محدود سازیِ نقش دختران به کمک رسانی در خانه و زنان برای فرزندآوری و تربیت کودکان، می تواند به بحرانِ هویتِ زنان و به چالش کشاندنِ نقش کلیدی آنها درجامعه دامن بزند.
لیکن شاید بتوان گفت با رشد و آگاه سازی جامعه مدنی و همچنین بهبود حقوق زنان در زمینه های مختلف در افغانستان، و همچنین حمایت های بین المللی و داخلی از سوی نهادهای حامی زنان و چهره های برجسته در این عرصه، نابرابر جنسیتی کاهش، و جایگاه دختران و زنان دراین کشور بیش از پیش ارتقا خواهد یافت.
به هر حال نباید روی دیگر سکه را نیز فراموش کرد. گرچه زنان و دختران در افغانستان با چالش ها و موانع بسیاری مواجه بوده اند، آنها توانسته اند به خوبی تاریکی را کنار زده و به نسبت دشواری های موجود را پشت سر بگذارند. چنانچه بسیاری از زنان امروز افغانستان، کسانی که خود تجربه ی پوشش پسرانه در کودکی خود را داشته اند، از قید و بند این نقش های سنتی گریخته، تحصیل کرده، مشغول به کار شده و برای برقراری عدالت، برابری، حقوق زنان، تغییر قوانین و محو چنین باورها و هویت های جعلی که می تواند دختران و زنانِ آتی جامعه افغانستان را با بحران های هویتی و روانی درگیر کنند، مبارزه می کنند.
منابع:
– Corboz, Julienne & Andrew Gibbs & Rachel Jewkes ,”Bacha posh in Afghanistan: factors associated with raising a girl as a boy”, https://scihub.wikicn.top/10.1080/13691058.2019.1616113
– McKenzie, Sheena, (2019), “They wanted a son so much they made their daughter live as a boy”, https://edition.cnn.com/2019/06/18/world/bacha-posh-afghanistan-as-equals-intl/index.html
– Nordberg, Jenny, (2010), “In Afghanistan, boys are prized and girls live the part”, https://www.ndtv.com/world-news/in-afghanistan-boys-are-prized-and-girls-live-the-part-432375