سر تیتر خبرهاسیاستفرهنگ و اجتماعنخستین خبرهایادداشت ها

سنت های باستانی افغانستان، شناسنامه هویت ملی

فرهنگ افغانستان

۱ دی (جدی) ۱۳۹۹ – ۲۱ / ۱۲/ ۲۰۲۰

فرهنگ افغانستان

همان طور که نانسی دوپری، مورخ و پژوهشگرِ مشهور آمریکایی، در مقاله ی خود تحت عنوان “میراث فرهنگی و هویت ملی در افغانستان” برای فرهنگ افغانستان مطرح می کند، افغان ها معاشرت کنندگانِ بزرگی هستند. آنها از هر بهانه ای برای دورهم بودن و در کنارهم جمع شدن استقبال می کنند؛ خواه آن مناسبت تولد، نامزدی، عروسی، مراسمِ عزاداری، مناسبتی مرتبط با تغییر فصل، مراسمی برای استقبال یا خداحافظی از مسافران، و یا برای افتخار و احترام به مهمانانشان باشد.

در کنارِ آن می توان گفت هر یک از این مناسبت ها و مراسم با تدارک و تهیه غذاهای مخصوصِ منطقه ای و فصلی پیوند خورده اند؛ چنانچه اگر منصفانه در نظر گیریم، افغان ها به خاطر مهمان نوازیشان بسیار مشهور هستند. با این اوصاف، آنها از مراسم و تفریحاتِ خانوادگی خود که اغلب با نوعی موسیقی همراه است، به بهترین وجه لذت می برند. همچنین رفتن به گردش های خانوادگی در باغ و بوستان ها یا حاشیه رودخانه ها نیز معیاری از عشق واقعی آنها به زیبایی طیعت اطرافشان است؛ یک ویژگی و خصیصه ی رایجِ ملی که بین همه آنها مشترک است.

بنابراین در کل می توان گفت، افغان ها مناسبت ها و اعیادِ جشن و سرور خود را از اجرایی تشریفاتی دور کرده و این مراسمات به طور معمول با دورهمی ها و تفریحاتِ خانوادگی، لباس های جدید، مصرف مقادیر زیادی از خوراک ها و تنقلاتِ فصلی، و معاشرت با خوشرویی در میان اعضایِ خانواده، دوستان و مهمانان جشن گرفته می شوند.

جشن های سنتی عمومی، مانند آنهایی که در نوروز، ۲۱ مارس، سال نو افغان برگزار می شود، به نوعی در ارتباط با زیارتگاه های مذهبی در مزارشریف و کابل مقدس برای حضرت علی، پسر عمو و داماد حضرت محمد برگزار می شود. هم اهل سنت و هم اهل تشیع از اقشار مختلف اعم از زن، مرد و کودک، برای لذت بردن از جشن های مختلف و حواشیِ آن ها، از قصه گویی گرفته تا خوردن خوراکی هایی ویژه ی نوروزی چون ماه سرخ شده و جلبی (شیرینی ترد آغشته به شربت قند)، به این مکان های مقدس سرازیر می شوند. (Dupree, 2002: 980)

به طورکلی می توان آیین ها و جشن های افغانستان را در سه دسته سنتی، ملی، و مذهبی طبقه بندی کرد. الف) جشن های سنتی: چون نوروز (جشن سال نو مطابق با تقویم شمسی) که در اولین روز بهار جشن گرفته می شود. این مناسبت محبوب ترین و شناخته شده ترین جشن در افغانستان است و مردم این رویداد سنتی را با رقص، موسیقی و مسابقاتِ بزکشی و غیره جشن می گیرند.

افغان ها نوروز را به عنوان روز کشاورزان نیز می شناسند. همچنین در مزار شریف نیز به آن جشن “گل سرخ” می گویند. نوروز به معنای واقعی کلمه “روز نو” معنی می دهد که نویدبخش زنده شدن طبیعت و آغازی دوباره است. این جنش در آیین زرتشی ریشه دارد، دینی که مدت ها پیش از ظهور اسلام از ایران برخواست.

افغان ها در نوروز غذاها و شیرینی های مختلفی تهیه می کنند. به طور مثال سمنک و هفت میوه مخصوص به همین مناسبت تدارک دیده می شود. سمنک دسر یا خوراکیِ شیرینی است که از گندم و شکر تهیه شده و تهیه آن دو روز به طول می انجامد. هفت میوه نیز مخلوطی از هفت میوه و آجیل است که نماد آمدن بهار است.( Merrill et al, 2006: 2)

گرچه نوروز ریشه ایرانی و مذهبی زرتشتی دارد، اما این جشن هزاران سال است که درمیان جوامع مختلف برگزار می شود. چنانکه امروزه، ۳۰۰ میلیون نفر این مناسبت را در سراسر جهان جشن می گیرند، از جمله بیشتر آنها در افغانستان و برای ترویج و ارتقای ارزش های صلح و همبستگی در میان خانواده ها، دوستان و سایر جوامع می باشد.

آماده سازی برای نوروز به طور سنتی پس از چهارشنبه سوری (آخرین چهارشنبه پیش از سال نو) آغاز می شود و روز بعد روز کشاورز است، که در سراسر افغانستان با برگزاری مراسم و نمایش محصولات کشاورزی و دامی نمایش داده می شود. جشن شب یلدا نیز نمونه ای دیگر از این دست مراسم از سنت های کهن است. جشن یلدا در طولانی ترین شب سال در نیمکره شمالی زمین، یعنی در آستانه انقلاب زمستانی برگزار می شود.

شب یلدا یا “شب چله” بسته به تغییر تقویم هر سال در تاریخ ۲۰ یا ۲۱ دسامبر برگزار می شود و علاوه بر ایران، کشورهای آسیای میانه مانند افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و برخی از کشورهای قفقاز مانند آذربایجان و ارمنستان یک سنت مشترک دارند و هر ساله در این زمان از سال شب یلدا را جشن می گیرند.

مراسم و مناسبت های فرهنگی چون نوروز، مهرگان و شب یلدا به تاریخ باستانی مردم در این مناطق بر می گردد. ب) جشن های ملی: روز پیروزی افغانستان (روز استقلال افغانستان)؛ که در ۱۹ آگوست جشن گرفته می شود. گرچه افغانستان مستعمره ی انگلیس نبود، اما سیاست خارجی آن توسط انگلیس کنترل می شد. به همین دلیل روز استقلال به سومین جنگ انگلیس و افغانستان بر می گردد که به کنترل انگلیس درامورخارجه ی افغانستان پایان داد. و یا روز کارگر که در اول ماه مه برگزار می شود.

و در نهایت، پ) جشن های مذهبی: چون تولد حضرت محمد که در روز دوازدهم ماه ربیع الاول در تقویم اسلامی جشن گرفته می شود. عید فطر که با نماز جماعت در مسجد، دیدار با خانواده و دوستان و خوردن غذاهای شیرین جشن گرفته می شود. و همچنین عید قربان که در دهمین روز از ماه دوازدهم تقویم اسلامی برگزار می شود.

افغانستان از نظر سنت ها و آداب و رسوم کشوری با پشینه ای غنی و سرزمینی برای مجموعه ای از گروه ها و فرهنگ های قومی مختلف می باشد. این کشور از نظر جغرافیایی در نقطه طلاقی از چهار حوزه ی اصلی فرهنگی قرار دارد: خاورمیانه، آسیای میانه، شبه قاره هند و خاور دور. این تأثیرات مختلف را می توان در هنجارها و اقداماتِ فرهنگی در سراسر کشور مشاهده، و در خوراک هایی مختلف افغانستان چشید، چنانچه می توان گفت، ویژگی های منطقه ای این کشور تنوع موجود در سراسر کشور را منعکس می کند.

مهمان نوازی بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ افغانستان است، با بهترین غذای ممکن که البته همیشه با یک فنجان چای خوش طعم برای مهمانان سرو می شود. شاید بتوان گفت دو مورد در عرف و عاداتِ سنتیِ افغان ها از گذشته تا به امروز به ویژه در مراسم و اعیاد آنها نقش دارد: غذا و موسیقی. غذا به طور معمول نقش برجسته ای در فرهنگ افغانستان دارد. چه در جشن های مذهبی یا در جشن های ملی، و چه در مراسم نامزدی و عروسی، همیشه بهانه ای برای غذا خوردن وجود دارد. موسیقی یکی دیگر از ویژگی های عمیق جای گرفته در فرهنگ است.

بنابراین می توان گفت گوش دادن به موسیقی در سنت های مختلف فرهنگی زبانی، قومی و منطقه ای افغانستان عاملی به وضوح برجسته است. به نوعی شاید بتوان گفت که فرهنگ مناسبت های شاد و جشن ها با موسیقی زنده می مانند.

بنابراین وجود آیین های تاریخی مانند نوروز و یا هم شب چله و بزرگداشت آن ها  نشان دهنده ی تاریخی عمیق و هویتی ریشه دار است. که این امر خود می تواند بستری برای تقویت مولفه های فرهنگی و همگرایی داخل کشور و بین اقوام مختلف را فراهم ساخته و حتی گامی فراتر در ایجاد و تقویت بسترهای همگرایی منطقه ای نیز بردارد.

چنانکه استاد رهنورد زریاب در مقاله ای تحت عنوان «نوروز از افغانستان تا بنگلادش» آورده است که: “جشن نوروز مراسمی از همین گونه است که می تواند مردمان ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، ایران، پاکستان، هند، ترکیه و حتی بنگلادش را نزدیک کند و گره بزند».

همچنین داوود مرادیان رییس مرکز مطالعات استراتزیک افغانستان در مقاله ای تحت عنوان: «نوروز ابر فرهنگ» براین باور است که: « کشورهایی در دنیا بودند که از مشترکات فرهنگی شان، برای بهتر شدن وضعیت زندگی ملت های شان استفاده بردند. کشورها و ملت های اروپایی توانستند در کم تر از چند دهه بر مشکلات و گسست های چند صد ساله خود غلبه کنند. یکی از این راهبرد ها شکل گیری اتحادیه اروپا و شناسایی و سرمایه گذاری بر مولفه های مشترک فرهنگی اروپاست. این تجربه نشان می دهد که همگرایی سیاسی و اقتصادی مستلزم بستر فرهنگی است. بستری که در عین تکثر می تواند ضلعی از یک فرهنگ پویا را پی افکند». بنابراین، از مشترکات فرهنگی می توان به عنوان قدرت نرمی درراستای همگرایی اقوام مختلف در افغانستانن در وهله اول، و کشورهای منطقه در وهله دوم بهره جست.

اما شاید بتوان گفت گرچه آیین و رسوم سنتی و فرهنگِ ملی یک کشور محبوبیت و جایگاه خاص خود را در بین مردم دارد، لیکن لازم است در حفظ و تقویت آن کوشا بود. ریچارد تاپر در سال ۲۰۰۸ مطلبی در رابطه با چیستیِ فرهنگ افغان نوشت که در آن به ترویج فرهنگ افغانستان: ادبیات، شعر، تاریخ، موسیقی افغانستان اشاره می کند براین باور است که “دولت باید برنامه های موثری برای ارتقای علم، فرهنگ، ادبیات و هنر تدبیر کند.” “فرهنگ، رسانه و ورزش استراتژی دولت را از طریق توسعه و پیشرفت شهروندی تکمیل می کنند … حفظ و تقویت فرهنگ افغانستان برای انسجام جامعه، برای بهبود اجتماعی-اقتصادی و ایجاد نهادهای قوی مبتنی و متکی بر جامعه که به جوامع اجازه می دهد با هم فعالیت کنند، حیاتی است.”

“یک ملت وقتی زنده میماند که فرهنگ زنده بماند” (Tapper, 2008: 2) بدین ترتیب می توان گفت در کشوری چون افغانستان که سال ها درگیر جنگ و مصیبت های ناشی از نزاع و خشونت بوده و به این واسطه بسیاری از زیرساخت های اجتماعی و اقتصادی آن با چالش های بسیاری مواجه شده است، حفظ حافظه ی تاریخی و فرهنگی از جمله به واسطه ی سنت های کهن خود، می تواند هویت تاریخی، اجتماعی و ملیِ مردم این کشور را زنده نگاه دارد.

درنهایت می توان به گفته ی نانسی دوپری بتوان اشاره ای کرد که براین باوراست، یک حس ذاتی و فطری از جوهره ی فرهنگی مردم افغانستان، توانسته است آنها را طی سال ها درگیری و جنگ همچنان سرپا نگه دارد. اگرچه آنها همچنان تنوع و تکثری از اختلافات منطقه ای را گرامی و محترم می دارند، لیکن سرسختانه به هویت ملی خود وابسته بوده و آن دست ارزش ها و آداب و رسوم سنتی که آنها را از همسایگان متمایز کرده را، حفظ می کنند.

از آغاز قرن بیستم، تلاش برای تقویت وحدت از طریق فعالیت های ملت سازی در بیشتر مناطق شهری با موفقیت های مختلفی روبرو می شوند؛ گرچه آخرین تلاش ها با اقداماتی برای شکل دادنِ افغان ها در یک فرم و قالبِ اسلامی خشک مقدس با مصیبت و دشواری مواجه شد.

بدین ترتیب با سال ها اختلاف و منازعه، بافت جامعه و ویژگی های ملی که شاخصه های افتخارآمیز فرهنگ به حساب می آیند به خطر افتاد. با این وجود، اصول و بنیان های فرهنگی همچنان قوی هستند، و گرچه از برخی جهات تغییر یافته اما به راحتی به عنوان ویژگی های منحصربه فرد افغانستان شناخته می شوند.

لیکن باید توجه داشت که امروزه انتظارات و اهدافِ جاری در جهتِ مشارکت دادن و وارد ساختنِ عناصر مختلف فرهنگی به عنوان ابزاری پیوند دهنده برای تسریع روند بازسازی، تقویت هویت ملی و تقویت صلح درافغانستان است. (Dupree, 2002: 977)

منابع:

– Dupree, Nancy Hatch, (2002) “Cultural heritage and national identity in Afghanistan”, Third World Quarterly, Vol 23, No 5, pp 977–۹۸۹

– Merrill, Linda & Donald Paxson & Thomas Tobey, (2006), “An Introduction to Afghanistan Culture”

– Tapper, Richard, (2008), “What is ‘Afghan culture’? An anthropologist reflects”, The Anthony Hyman Memorial Lecture, University of London

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا