نگاهی به کتاب: دولت بی ملت: نقدی بر ساختار نظام سیاسی در افغانستان
دولت بی ملت
۱۱ بهمن(دلو)۱۳۹۹-۲۰۲۱/۱/۳۰
نام کتاب: دولت بی ملت: نقدی بر ساختار نظام سیاسی در افغانستان
نام نویسنده: غفران بدخشانی
سال چاپ:۱۳۹۳
ملت سازی محور اصلی پژوهش نخبگان افغانستان
مسئله ملت سازی در افغانستان یکی از بحث های جدی و چالش برانگیز در ساختار کنونی افغانستان است. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران علت اصلی استمرار جنگ در کشور نبود ملتی واحد در افغانستان است. مسئله ای که به دغدغه ذهنی بسیاری از پزوهشگران مسائل افغانستان تبدیل شده است. کتاب« دولت بی ملت : نقدی بر ساختار نظام سیاسی در افغانستان» نوشته غفران بدخشانی از جمله این موارد است. او در این کتاب به دنبال آن است که پاسخ دهد «چرا نتوانستیم ملت متحدی بسازیم؟» چرا نتوانستیم دولتی کارآ و پویا ایجاد کنیم؟ چرا روند مدرنیزاسیون در افغانستان ناکام شد؟». در بخش نخست کتاب دولت بی ملت شیوه و روش پژوهش این تحقیق را شرح می دهد. در فصل دوم به مفهوم سازی می پردازد. چارچوب نظری و رویکردهای مربوط به دولت سازی و ملت سازی فصل سوم کتاب را دربرمی گیرد. در فصل چهارم کتاب به چگونگی روند ملت سازی می پردازد و فصل پنجم ویژه دولت سازی در افغانستان است. ارزیابی چگونگی روند ملت سازی پس از فروپاشی رژیم کمونیستی محور فصل ششم کتاب است. فصل هفتم شامل نگرش های مختلف دولت سازی و ملت سازی و مقایسه آن هاست. و در نهایت، در فصل آخر به نتیجه گیری پیرامون این تحقیق پرداخته شده است. بنابراین، هدف اصلی این کتاب پاسخ به این پرسش محوری است که:« ملت سازی تا چه اندازه شرط بایسته ای برای ایجاد دولت در افغانستان است؟».
نویسنده کتاب دولت بی ملت معتقد است که:« دولت مردان افغانستان در آغازِ روندِ ملت سازی سعی نکردند ملت را بر اساس ارزش های فرهنگی و ابزارهای ارتباطی بسازند. در عوض تلاش کردند هویتی مصنوعی را برای اکثریت ساکنان افغانستان ساخته و تحمیل کنند. به نظر می رسد که این دولت مردان در آن زمان به اهمیت ارزش های فرهنگی هماهنگ، ابزارهای ارتباطی و تقسیم کار توجه نگردند». بنابراین، فرآیند دولت سازی در افغانستان با چالش های زیادی تکانون مواجه شده است. تنوع تباری، ساختار فئودالی و قبیله ای و سیاست های انزواطلبانه دولت مردان افغانستان همگی منجر به شکست این پروژه شدند.
آیا ملت سازی شرط بایسته ای برای ایجاد دولت در افغانستان است؟
غفران بدخشی در کتاب دولت بی ملت معتقد است که: تاریخ پرتنش دولت سازی در افغانستان نشان دهنده دو واقعیت است: اول اینکه دولت مردان افغان در ساختن یک دولت مرکزی و مقتدر ناکام بوده اند و دوم اینکه دولت افغانستان نتوانسته اند به نهادی تبدیل شود که بازتاب دهنده ترکیب اجتماعی و نماینده مردم این کشور باشد. نویسنده معتقد است علاوه بر مسائل ساختاری، فقدان ملت سازی یکی از دلیل های اصلی ناکامی روند دولت سازی در افغانستان است.
کتاب دولت بی ملت معتقد است که علی رغم دوره های کوتاه و موقت از ثبات سیاسی در افغانستان، اما در طول یک قرت حاکمیت پشتون ها برای ایجاد یک افغانستان مستقل با یک دولت مرکزی، مجالی برای حضور سایر گروه های قومی در کشور داده نشده است و آن ها نتوانستند با روند و شیوه های دولت سازی مخالفت کنند. نویسنده در توضیح بیشتر این مسئله می نویسد: در حقیقت یک قرن محرومیت سیاسی و تحمیل یک هویت ساختگی بر جمعیت غیرافغان که اکثر مطلق افغانستان را تشکیل می دهد، با سقوط رزِم کمونیستی نجیب الله و غلبه مجاهدین پایان یافت. به محض شکست خوردن رژِم مورد حمایت روسیه، گروه های قومی گوناگون به دنبال تسلط بر پایتخت و مناطق گوناگون کشور بودند. جنگ های درونی بین سال های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ و میراث ویرانگر و نابودی کامل شهرهای بزرگ به وضح نشان دهنده خشم و تنفر قومی عمیق در افغانستان است. در همین رابطه بدخشانی معتقد است که علی رغم ظهور پدیده ای چون جهانی شدن و کمرنگ شدن مرزهای ملی، حتی در آزادترین دیدگاه های جهانی، رقابت و سیاست های هویتی واقعیتی اجتناب ناپذیر هستند. بنابراین، در تمام انواع حکومت ها تشکیل دولت ملی برای سازماندهای اداره جامعه نیاز است. به ویژه در کشوری همچون افغانستان که دارای تنوع فرهنگی زیاد است.
ناسیونالیسم مدنی مکانیزم تشکیل ملت سازی در افغانستان
نویسنده معتقد است که ایجاد یک دولت مقتدر در افغانستان تنها از راه ملت سازی ای که بر مبنای ناسیونالیسم مدنی باشد، میسر خواهد بود. و برای این مسئله دو دلیل می آورد. نخست آنکه: تاریخه سیاسی اخیر و واقعیت سیاسی افغانستان نشان دهنده این است که پشتونیزه کردن افغانستان یعنی ملت سازی از راه ناسیونالیسم تباریف نه تنها مانع مدنیزه کردن کشور و اتحاد آن می شود، بلکه باعث شدت گرفتن درگیری های قومی و از هم گسیختگی دولت و قومیت ها خواهد شد. دوم اینکه اکنون عصر به رسمیت شناختن هویت ها و توزیع مجدد ابزار قدرت اقتصادی و سیاسی است.
بنابراین،کتاب دولت بی ملت معتقد است که:« یک هویت باثبات سیاسی، تنها از راه ملت سازی بر مبنای نسایونالیسم مدنی قابل دستیابی خواهد بود. هدف رژیم های خاص در افغانستان تنها اتحاد پشتون های افغانستان و پاکستان برای به رسمیت شناختن پشتونستان وسیع تر بوده است. بنابراین، ایجاد یک هویت همگانه، تعریف اهداف ملی و مرزهای سیاسی مهم ترین عناصر تشکیل دولت در افغانستان هستند. که در این مسیر امنیت و مشذوعیت سیاسی مهم ترین چالش ها بر سر راه ثبات سیاسی در افغانستان هستند. یک بار دیگر بدون اشتراک سایر گروه های قومی در قدرت سیاسی و ایجاد نهادهای ملی، هرگونه تلاش برای ایجاد یک دولت مردمی، متمرکز و با قدرت بیهوده است. بنابراین، ملت سازی شرطی بایسته برای دولت سازی در افغانستان است».