آیا دولت اسلامی ولایت خراسان همان داعش است؟
۲ اسفند(حوت)۱۳۹۹-۲۰۲۱/۲/۲۰
نام: دولت اسلامی ولایت خراسان: خلافت جعلی یا ولایت واقعی؟
نام نویسنده: شان ویتینگتون و حسین احسانی
نام مترجم: جلیل پژواک
سال چاپ:۱۳۹۸
کتاب«دولت اسلامی ولایت خراسان: خلافت جعلی یا ولایت واقعی؟» نوشته شان ویتینگتون و حسین احسانی اثری تازه با اطلاعات به روزتر در مورد فعالیت داعش در افغانستان است. این کتاب که توسط انستیتوت مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان به نشر رسیده است در ادامه سلسله مطالعات افراط گرایی این مرکز انجام شده است. نویسنده این پژوهش همانطور که گفته شد، شان وینتگتون، پژوهشگر مهمان انستیتوت مطالعات استراتژِک افغانستان می باشد. او مدرک لیسانس خود را در بخش روابط عامه از دانشگاه سراکیوز بدست آورده است. همچنین، در حال حاضر، او دانشجوی دوره فوق لیسانس رشته روابط بین الملل در دانشگاه ماکسویل می باشد.
نحوه شکل گیری دولت اسلامی ولایت خراسان
هدف اصلی این کتاب بررسی و مطالعه دولت اسلامی ولایت خراسان و نحوه به وجود آمدن و فعالیت آن در افغانستان می باشد. نویسنده در این باره در مقدمه کتاب آورده است که:« دولت اسلامی ولایت خراسان که به نام شاخه دولت اسلامی نیز شناخته می شود، در سال ۲۰۱۵ وقتی که «دولت اسلامی عراق و شام» بیعت گروه هایی مانند تحریک خلافت پاکستان، تحریک خلافت خراسان، خلافت افغان و عزیز الله حقانی را پذیرفت، در افغانستان ایجاد شد. در همان زمان گزارش هایی مبنی بر سربازگیری، اسکان و انجام حملات زیر پرچم داعش در دست کم ۷۰ درصد از ولایت افغانستان منتشر شد. با این حال، پیوند داعش با افغانستان به گذشته دورتری برمی گردد. اوایل سال ۲۰۱۴ بود که چندین گروه از جمله لشکر التوحید، انصار الخلافت و الجهاد و گروه انشعابی تحریک طالبان پاکستان یعنی جندالله با داعش بیعت کردند. دولت اسلامی ولایت خراسان از آن زمان به این سو به سراسر افغانستان گسترش یافته اما مراکز قدرت این گروه ننگرهار و کنر هستند. این گروه در خشونت ورزی و دهشت افکنی از روش داعش اصلی پیروی کرده و تاکنون موفق شده که-با وجود تلاش های دولت افغانستان، ناتو و حتی طالبان برای ریشه کن کردن این گروه-از نابودی خودش جلوگیری کند. همین آرایش جناحی پیچیده شاخه خراسان داعش منجر به بروز اطلاعات متناقضی درباره این گروه شده و زمینه را برای به میان آمدن نظریه های توطئه، اطلاعات غلط و سیاست های رقابتی برای مقابله با آن، فراهم کرده است».
بنابراین، این پژوهش برای درک عمیق تر از ماهیت دولت اسلامی ولایت خراسان در افغانستان انجام شده است. این پژوهش مشخصاً سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که آیا« دولت اسلامی ولایت خراسان» یک ولایت واقعی «دولت اسلامی» است یا صرفاً کاری است در حد «تغییر پرچم ها»؟ یعنی اینکه آیا این گروه مطابق معیارهای دولت اسلامی عراق و شام عمل می کنند یا صرفاً شبه نظامیان فرصت طلبی می باشند که برای منافع مادی، پرچم سیاه را به دست گرفته اند.
دیدگاه ها در مورد حضور داعش در افغانستان
این کتاب به این مسئله اشاره می کند که دیدگاه ها در مورد حضور داعش در افغانستان در یک فضای دو قطبی شدید وجود دارد. از اعتقاد بر این که این گروه تکرار کنترل شده ی سلفی گرایی با منابع مالی داخلی خودش است گرفته تا نظریه های توطئه مبنی بر اینکه این گروه از جانب ایالات متحده حمایت می شود طیف نظریات در مورد حضور داعش در کشور را شامل می شود. نویسنده معتقد است بیشتر اطلاعاتی که این دیدگاه را تولید کرده از رسانه های داخلی افغانستان و گفت و گوهای روزمره شهروندان ناشی می شود که در آن معمولاً پای دخالت یک بازیگر خارجی به میان می آید.از طرف دیگرف کارشناسان امنیتی برجسته افغانستان متقاعد شده اند که دولت اسلامی ولایت خراسان بازتابنده «بازی استخباراتی» است که همسایگان افغانستان آن را در پیش می برند.
دولت اسلامی ولایت خراسان چیست؟
مولف کتاب در مورد ماهیت دولت اسلامی ولایت خراسان معتقد است که، دولت اسلامی ولایت خراسان یک ولایت خود خوانده دولت اسلامی است. این گروه ترکیب نا منظمی از شبه نظامیان طرف دار دولت اسلامی عراق و شام است تا یک ولایت واقعی در افغانستان. دولت اسلامی ولایت خراسان یک سازمان محدود شده به افغانستان، با محدودیت های تحمیل شده توسط خودش برروی چشم اندازهایش برای گسترش اش و تاثیر محدود جهانی می باشد. همچنین، این دولت اسلامی یک ناتوانی برای اداره موثر قلمرو تحت کنترلش تشریح کرده است و همچنین تعهد ایدئولوژیک این سازمان در قدرت جنگ آوری شا به طور عمیقی مبهم است.
دولت اسلامی ولایت خراسان در زمینه نظامی خود را ضعیف تر نشان داده است. همچنین، این گروه چیزی است که در گذشته به عنوان«تغییر پرچم» توصیف شده است. که ارتباط ضعیف این سازمان با دولت اسلامی عراق و شام، و تحمل صفاتی که معمولاً از طرف دولت اسلامی عراق و شام غیرقابل قبول است، دال بر تایید این ادعا(تغییر پرچم) است. از طرف دیگر، تعداد ناچیزی مثل ۲ عضو از بین ۳۰۰۰-۶۰۰۰ نیروی انسانی این سازمان در تماس قاعده مند با دولت اسلامی عراق وشام می باشد. ولی بیشتر اعضا به طور مداوم با تکفیری ها در تعامل هستند.
همچنین، گروه های دیگری که دولت اسلامی ولایت خراسان را تشکیل می دهند از آرایش فریبنده و پیجیئه جناحی برخوردارند. تحریک طالبان پاکستان خود یک گروه نظامی متمرکز نیست بلکه شبکه ای شامل بیش از ۴۲ گروه کوچک تر است. دولت اسلامی ولایت خراسان در جریان بحران رهبری از درون تحریک طالبان پاکستان و گروه طالبان صعود کرد. و این امر نشان گر عنصر جناح گرایی در درون دولت اسلامی ولایت خراسان است که از زمان شکل گیری بارها خودش را نشان داده است.
حامیان بین المللی دولت اسلامی ولایت خراسان
نویسنده کتاب در مورد ساختار حمایتی این گروه می نویسد که«پاکستان، ایران و حتی ایالات متحده و متحدانش در حوزه خلیج فارس بارها متهم شده اند که مخفیانه دولت اسلامی ولایت خراسان در افغانستان ایجاد کرده اند. کارشناسان غربی بر این باورند که دولت اسلامی ولایت خراسان یک گروه انشقاقی خودمختار از دولت اسلامی است و به غیراز برخی مواقع مداخله دولت اسلامی عراق و شام؛ نفوذ خارجی بر آن اندک است. اما کارشناسان منطقه ای بر این عقیده هستند که برعکس این باور واقعیت دارد. و آن این است که احتملاً بازتاب دهنده ماهیت چند وجهی این گروه است. این در حالی است که مقیاس حمایت داخلی اش به همان اندازه مبهم است».
رابطه دولت اسلامی عراق و شام و دولت اسلامی ولایت خراسان
یکی از اهداف اصلی این کتاب همانطور که ذکر شد پیدا کردن رابطه بین دولت اسلامی عراق و شام با دولت اسلامی ولایت خراسان می باشدو یافته های این کتاب نشان می دهد که مدارک چندانی وجود ندارد که که نشان دهنده ارتباط منظم و متقابل بین داعش و ولایت خراسان برقرار است. چنانکه یافته های ان کتاب نشان می دهد رابطه کاری ضعیفی بین دو طرف وجود دارد و روز به روز در حال ضعیف شدن است.
به همین ترتیب، تبعیت ایدئولوژیک این گروه از داعش نیز ضعیف است. این گروه تنها ایدئولوژی را گرفته و نقشی در تدوین آن ندارد. انگیزه های مادی بسیاری از اعضای ولایت خراسشان از پیوستن به این گروه، سهولت و سپس ترک یک گروه و تمایل این گروه به انجام کارهایی که معمولاً از نظر داعش مجاز نیست، پیوسته نشان دهنده تعهد ایدئولوژیک ضعیف این گروه بود.
نگاهی به فعالیت دولت اسلامی ولایت خراسان در افغانستان
یکی از نقاط ضعف این گروه نداشتن کنترل بر فعالیت گروه های مختلف منطقه است. فقدان یک استراتژی کلی نیز تا حدودی نتیجه نفوذ حامیان مختلف و متعدد بر ولایت خراسان است که هر کدام اهدام متفاوتی دارند. ناکامی ولایت خراسان در استفاده از تاکتیک های جنگی سنتی و اتکای مداوم به تاکتیک های شورشی، ماهیت سلولی این گروه را می پوشاند. این امر موجب شده که جناح های مختلف درون گروه هرکدام اهداف متفاوتی را تعیین کنند. درون این گروه سه جناح اصلی وجود دارد که هرکدام حامیان و اهداف متفاوتی دارند.
به طور مقال، دولت اسلامی ولایت خراسان، در ننگرهار،کنر،پکتیا، نورستان و بدخشان متکی به خود است. اما احتمالا از حمایت محدود پاکستان برخوردار است. حمایتی که به منظور جلوگیری از درگیری بین این گروه و طالبان است نه تلاشی برای استفاده از این گروه به عنوان ابزاری برای اهداف ژئوپلتیکی پاکستان در مناطق جنوب شرقی افغانستان.
جناح شمالی این گروه به ویژه جوزجان و فاریاب، ایدئولوژیک تر هستند و بیش تر جنگجویان تاجیکستانی و ازبکستانی در همین جناح جلب و جذب می شوند. اهداف این جناح با داعش هماهنگ تر است و به ایده تاسیس خلافت، نسبت به سایر جناح های ولایت خراسان متعهدتر به نظر می رسد. نویسنده همچنین معتقد است که ولایت خراسان در غرب افغانستان به ویژه در اطراف هرات و فراه، احتمالاً از جانب ایران و بعضی از حلقات استخباراتی برای فشار آوردن برای آمریکا حمایت می شود. به طووری که معتقد است جناح غربی نسبت به گروه در ننگر هار و کنر ایدئولوژیک تر است اما به دلیل ارتباط با ایران، شدیداً مخفیانه عمل می کند.بنابراین، همه این موارد نشان می دهد که هیچ یک از جناح های ولایت خراسان مستقل نیستند بلکه اقدامات خود را هماهنگ و منابع را با یکدیگر شریک می کنند.در هرصورت، استراتژی ولایت خراسان برای دست یابی به این اهداف کاملاً به قدرت و توانایی رهبری این گروه بستگی دارد. ولایت خراسان در افغانستان برای اثربخشی کامل خود به رهبر خود وابسته است. تعهد ایدئولوژیک اعضای رده پایین این گروه به اندازه ای نیست که بدون نظارت رهبری جهت خود را حفظ کنند. از این رو، برای دست یابی ولایت خراسان به اهدافش، رهبری مهم تر از ایدئولوژی است.
توان عملکرد نظامی دولت اسلامی ولایت خراسان در افغانستان
در بخش دیگری از این پژوهش نویسنده به عملکرد نظامی این گروه در افغانستان اشاره می کند. به زعم نویسنده تعامل جنبشی دولت اسلامی ولایت خراسان با طالبان، ارتش ملی افغانستان و نیروهای پاکستان در مناطق قبایلی پاکستان اشاره بر ضعف سطح تاکتیکی این ساطمان علی رغم رهبری اش می باشد. چنانکه عمللیات ارتش پاکستان در سال ۲۰۱۴ علیه این گروه و گروه های به آنها پیوسته بودند، نشان گر محدودیت قابلیت تاکتیکی این سازمان هست. امری که موجب به ترک گروه های ششورشی همچون جنبش اسلامی ازبکستان از این مناطق شد. از طرف دیگر، کمبود حمایت عملیاتی از طرف نیروهای آیساف بیانگر قابلیت نظامیان محلی در شکست دولت اسلامی بدون مداخله نیرو های بین المللی می باشد. بنابراین، در حال حاضر، شواهدی دال بر نشان دادن قابلیت دولت اسلامی ولایت خراسان در بخش ظرفیت نظامی اش برای شکست دشمنانش در افغانستان برای بنیان گذاری یک حضور باثبات تر که از آن یک جهاد جهانی را ترغیب کند، وجود ندارد.
آیا دولت اسلامی ولایت خراسان در افغانستان همان داعش است؟
در نهایت، نویسنده با جمع بندی و کنار هم گذاشت این موارد در تلاش برای رسیدن به پرسش اصلی خود است که «آیا دولت اسلامی ولایت خراسان در افغانستان همان داعش است؟». نویسنده معتقد است که رویکرد شورشی دولت اسلامی ولایت خراسان به راه اندازی عملیات و خلا تجربه در حکمرانی بر یک جمعیت به نظر یک تفاوت تعریفی بین دولت اسلامی ولایت خراسان و دولت اسلامی عراق و سوریه می باشد. داعش مانند طالبان برای گستره ی وسیعی از جمعیت تحت کنترلش قابل تحمل بود. به این دلیل که آنها حالا به هر طریقی یک حاکمیت موثر را پایه گذاری کردند. اما ولایت خراسان جانب احتیاط را اتخاذ نمی کرد و از قادعده سودِ کمتر از دو شر به نحوی که طالبان بهره می گیرند، استفاده نمی کند.
همچنین در بعد ایدئولوژیکی می توان گفت که ایدئولوژی در پیش گرفته توسط رهبری این سازمان همان ایدئولوژی دولت اسلامی عراق و شام می باشد اما به سادگی هر تغییر جدید در ایدئولوژی دولت اسلامی در عراق وش ام را در خود سازگار می کند بی آنکه از لحاظ فکری نقشی در آن داشته باشد. بنابراین، وقتی تمام این موارد را کنار هم می گذاریم به این نتیجه می رسیم که ولایت خراسان یک ولایت داعش به معنای واقعی کلمه نیست. چنانکه، ماهیت قبیله ای شدیداً پیچیده افغانستان به عنوان پایه و اساس این امر عمل می کند. همچنین، این گروه نتوانسته کاملاً به ایدئولوژی داعش متعهد باشد و در راستای تاسیس خلافت جهانی داعش عمل کند. داعش به رغم جاه طلبی های جهانی، یک سازمان محلی متناسب با سوریه و عراق است و این تناسب گونه ای است که ولایت خراسان آن را در افغانستان ندارد و نمی تواند داشته باشد.