دیپلماسیِ چند جانبه ترکی، راه حلی برای نقش گسترده تر در افغانستان
۲ اسفند(حوت)۱۳۹۹-۲۰۲۱/۲/۲۰
دیپلماسی موازنه گرایی، سیاست ترکیه برای نفوذ در افغانستان
ترکیه در افغانستان
افغانستان از جمله کشورهایی است که به دلایل مختلف از جمله جغرافیایی و امنیتی شاهد حضور بازیگران مختلف منطقه ای و جهانی در بستر خود می باشد.سال ها جنگ ، ناامنی و بی ثباتی سیاسی و امنیتی به خصوص پس از سال ۲۰۰۱ و حضور گسترده ائتلاف جهانی به رهبری ایالات متحده پای بسیاری از کشورهای جهان را به این جغرافیا کشانده است. در این میان، ترکیه از جمله بازیگرانی است که به نظر می رسد به صورت آهسته اما مداوم در حال ایفای نقش پررنگی در افغانستان می باشد. چنانکه، علی رغمِ فقدان مرزهای سرزمینی مستقیم، ترکیه افغانستان را کشوری می داند که به ایجاد روابط نزدیک با آن نیازمند است.
کابل و استانبول از پیشینه تاریخی گسترده ای برخوردار هستند. روابط جدی تر این کشور به سال ۱۹۱۹ میلادی زمانی که افغانستان در دوره امان الله خان به استقلال رسید، بر می گردد. ترکیه در کنار اتحاد جماهیر شوروی از نخستین کشورهایی بود که استقلال افغانستان را در این زمان به رسمیت شناختند. پس از آن امضای موافقتنامه های مختلف از جمله توافقنامه دوستی پایدار بین دو کشور در زمان امان الله خان در سال ۱۹۲۸ در راستای تقویت و تحکیم دو کشور امضا شد. اما نقطه اوج روابط بین دو پایتخت پس از سال ۲۰۰۱ برمی گردد. ترکیه در قالب نیروهای ناتو پس از سقوط طالبان به طوری جدی فعالیت خود را در بخش نظامی و در قالب آیساف با تعداد ۲۷۸ نیرو که بعدتر به ۱۳۱۳ نفر رسید، آغاز کرد. این تحولات هنگامی صورت گرفت که در ترکیه حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان با هدف احیای قدرت ترکیه به مانند دوره امپراطوری عثمانی و تمایلات شرق گرایانه روی کار آمد. همزمانی این دو رویداد منجر به حضور پررنگ ترکیه در افغانستان شد.
در حقیقت، در سال ۲۰۰۲ با روی کار آمدن حزب اسلام گرای عدالت و توسعه منجر به چرخش گاهی در سیاست خارجی این کشور شد. علی رغم پیشینه و تلاش های ترکیه برای نزدیکی به غرب و سیاست های ناکام او در این زمینه با روی کار آمدن این حزب تغییری در سیاست خارجی این کشور رخ داد. این تغییر موجب به آن شد ترکیه سیاست خاورمیانه و کشور های اطراف را در پیش بگیرد. تا با توسعه سیاست خود در این منطقه از قدرت نفوذ بالایی برای تعیین سیاست در برابر کشورهای اروپایی داشته باشد. از طرف دیگر، یکی دیگر از اهداف ترکیه حضور پررنگ در کشورهای آسیای مرکزی به دلیل پیوندهای تاریخی و فرهنگی بود. مجموعه این عوامل منجر به گسترش روابط با کشورهای مختلف از جمله افغانستان شده است.
از طرف دیگر، به نظر می رسد ترکیه در سال های اخیر درصدد نمایش دادن و به رخ کشیدنِ قدرت، سلطه و اقتدار روزافزونِ خود به سایر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای می باشد؛ چنانچه طیفِ گسترده ی مداخلات ترکیه در برابر مسائل منطقه ای و تحولات جاری در کشورهای درگیر بحران را می توان از ماجراجویی های نظامیِ این کشور در سوریه و لیبی، دخالت در مسائل عراق و مهیا شدن برای مداخله در یمن، حمایت از جریانات نزدیک به اخوانالمسلمین و ائتلاف با کشور قطر، تا حمایت شدید آن از آذربایجان و مداخله ای علنی در مناقشه ی قره باغ مشاهده کرد. برخی از ناظران و تحلیلگران سیاسی این فعال گرایی و جاه طلبی هایِ آشکار ترکیه را تلاش برای بازگشت به دوران اقتدار امپراتوری عثمانی و احیایِ آن به دست اردوغان، و برخی نیز گاها درراستای مقابله و مهارِ سیاست های ایران و تثبیتِ نقشِ موثر و برجسته ی ترکیه هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ دیپلماتیک در تحولات و جریانات منطقه ای می باشد. با این اوصاف شاید بتوان گفت، ترکیه با اتخاذ رویکری چند جانبه گرایانه و کشاندنِ اغلبِ کشورهای منطقه زیر چترِ نفوذ و سلطه ی خود، سعی دارد به نوعی جای پای خود را در هریک از کشورهای منطقه تثبیت سازد. از آنجایی که ترکیه خواستار بسط نفوذ خود در آسیای میانه نیز می باشد، در نتیجه یکی از کشورهایی که به نظر می رسد قدرت نمایی و نفوذ ترکیه -از نوعِ نرم- در آن حائز اهمیت خواهد بود، افغانستان است. با در نظر گرفتنِ موازنه گراییِ راهبردی ترکیه در منطقه و اولویت بندیِ سیاست خارجیِ آن، شاید بتوان گفت نقش ترکیه در افغانستان در قالبِ نفوذی بلند مدت، عمیق و دوستانه، اما با سیاستِ دور ماندنِ دست این کشور از آتش منازعات و درگیری های نظامی در افغانستان شکل گرفته است.
نقش ترکیه در روند بازسازی افغانستان
حمایت ترکیه در بازسازی افغانستان قابل توجه است. این کشور از اولین روزهای حضورش در افغانستان شروع به فعالیت های جدی کرد. نخست رهبری بازسازی دو ولایت میدان وردک و جوزجان بر عهده نظامیان ترکی سپرده شد. سپس حضور و نفوذ خود را در دیگر بخش های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی گسترش داد. تاسیس مدارس افغان-ترک، اعطای بورسیه های تحصیلی، تاسیس دفاتر مختلف در ولایت گوناگون برای انجام اقدامات بشر دوستانه، گسترش روابط تجاری، ترانزیتی مانند تاسیس راه آهن بین سه کشور ایران، ترکیه و افغانستان در ماه آینده، نفوذ پررنگ سریال های ترکی در رسانه های افغانستان و اخیراً هم تلاش های این کشور برای فعال شدن در روند صلح افغانستان از جمله تلاش برای میزبانی مذاکرات و همچنین، مواضع اخیر ترکیه برای عدم خروج نیروهایش از افغانستان نشان از تلاش های دیپلماسی سخت و نرم ترکیه برای حضور پررنگ تر در افغانستان می باشد. به عبارت دیگر، ترکیه بیشتر فعالیت های خود در افغاسنتان را بر روی پرژه هایی در زمینه های آموزشی، بهداشتی و فعالیت های بشردوستانه معطوف کرده است چنانکه علی رغم فشار از جانب ایالات متحده برای افزایش نیروهای رزمی بیشتر این کشور درگیر عملیات جنگی نیستند امری که شاید بتوان گفت منجر به عدم فعالیت های تروریستی از طرف گروه های شورشی بر مواضع این کشور در افغانستان شده باشد.
اشتراکات فرهنگی و قومی، آسیای مرکزی و دیپلماسی منطقه ای: نقطه وصل کابل و آنکارا
از آنجا که ترکیه آسیای میانه را منطقه ای با اهمیت استراتژیک می داند، از نزدیک تحولات منطقه، از جمله افغانستان را به عنوان بخشی از سیاست های منطقه ای خود دنبال کرده است. در واقع، به دنبال امضای اولین توافق نامه دوجانبه در زمان جنگ استقلال ترکیه در سال ۱۹۲۱، توافق نامه دوستی ترکیه و افغانستان در سال ۱۹۲۸، تاکیدی بر روح روابط این دو کشور در دهه های آتی بود. ترکیه با اعزام مشاور و کمک به تشکیل نهادهای دولتی، از دولت جوان و نورسته ی افغانستان حمایت کرد. در عین حال، فرهنگ مشترک اسلامی نیز عنصر دیگری بوده که روابط دوجانبه آنها را تحت تأثیر قرار داده است. از دیگر سو حضور جوامع قومی ازبک، ترکمن و سایر ترک ها در این کشور نیز بُعد دیگری از قرابت فرهنگی بین دو ملت را تشکیل می دهد. چنانچه حمایت ترکیه از جبهه مقاومت افغانستان در برابر حمله شوروی تا حدی بازتاب این حس همبستگی بود. (Kardas,2013:4) شاید بتوان گفت، علی رغمِ روابط نزدیکتر با ازبک های خویشاوند قومی خود، ترکیه از جانبداری و اتخاذِ یک موضع و طرفیِ روشن در جنگ داخلی افغانستان خودداری کرد. اما پس از مداخله آمریكا در سال ۲۰۰۱ ، رهبران تركیه بار دیگر مشاركت خود در افغانستان را به عنوان یك وظیفه كه ناشی از حسِ مسئولیت تاریخی است توجیه كردند. علاوه بر این، تا آنجا که مداخله ی فزاینده بین المللی در افغانستان به عنوان یک مبارزه ژئوپلیتیک برای نفوذ بر آسیای مرکزی تصور می شد، ترکیه نیز به عنوان یک قدرت منطقه ایِ مدعی به امور افغانستان علاقه مند شد. به نظر می رسد، مردم افغانستان نیز با حضور نیروهای ترک در ائتلاف بین المللی مشکلی نداشته اند که مقامات ترکیه آن را بزرگترین سرمایه خود می دانند. به نظر می رسد که ترکیه قصد ندارد با یک کشور مسلمان دیگر درگیری نظامی داشته باشد. به همین خاطر، ترکیه با مشارکت در عملیات بین المللی در افغانستان از سال ۲۰۰۱ به بعد، کمک های نظامی خود را در تأمین نیروهای غیر رزمی محدود، و بر آموزش و تجهیز نیروهای امنیتی افغانستان تمرکز کرد(Kardas,2013:5).
میانجی یا سازنده: بازیگری ترکیه در روند جنگ و صلح افغانستان
در حال حاضر، یکی از اهداف جدی ترکیه برای حضور در افغانستان تلاش برای ایفای نقشی مهم در روند صلح افغانستان است. این کشور پس از یک دوره سرد با طالبان در سال ۲۰۱۸ شروع به آغاز روابط کرد. استانبول به خوبی دریافته است که در نظام سیاسی آینده افغانستان طالبان سهمی پررنگ در قدرت این کشور خواهد داشت. از طرف دیگر، این کشور برای زدودن اتهامات تروریستی علیه خود در تلاش ان است تا روابط خود را با طالبان احیا کند تا هم نفوذش در افغانستان محکم تر شود و هم به عنوان اهرم فشاری علیه ایالات متحده که گاهی دچار مشکل می شود، استفاده کند. از طرف دیگر، ترکیه فعالیت های نظامی و امنیتی خود را در افغانستان در حال گسترش دادن است. ایجاد پایگاه های نظامی برای آموزش ارتش افغانستان با هدف ایجاد امنیت و ثبات در همین راستا می باشد.از طرف دیگر، تلاش های نه چندان رسمی این کشور برای میزبانی مذاکرات صلح افغانستان در جهت نفوذ بیشتر در جریان صلح افغانستان می باشد.
به عبارت دیگر، در حوزه ی سیاست امنیتی ترکیه شاهد آن بوده ایم که پیشتر آنکارا بر یک راه حل منطقه ای برای درگیری و منازعه افغانستان تأیید، و بنابراین “روند استانبول” را آغاز کرد. در این رویکرد، ترکیه نه تنها همسایگان بلافصل افغانستان را در بر میگرفت، بلکه با ابرقدرت هایی چون ایالات متحده آمریکا، روسیه و چین و کشورهایی مانند انگلستان و آلمان نیز همکاری می کرد. ژنرال های ترک مرتبا بر بخش های مختلف نیروهای بین لمللی کمک به امینت (آیساف) فرماندهی کرده، افسران ترکیه دو بار کل مأموریت آیساف را فرماندهی کردند و ترکیه سه بار مسئولیت امنیت در کابل پایتخت و ولایت وردک را بر عهده گرفت. علیرغم این همکاری نزدیک، دخالت ترکیه در اقدامات نظامی اغلب صرفا نمادین تلقی می شود. زیرا ترکیه از شرکت در کارزارهای نظامی علیه طالبان، مبارزه با تروریسم و همچنین از همان ابتدا در عملیات علیه تولید و قاچاق مواد مخدر، حتی در مورد پاکسازی مین در حاشیه امتناع ورزیده است. شاید با این اقدامات ترکیه قصد داشت این پیام را به مردم افغانستان منتقل کند که “ترکیه یک کشور اشغالگر نیست”(Sey and Seufert,2016:3-2).
بدین ترتیب می توان گفت ترکیه در ماموریت های ناتو در افغانستان فعال بود، اما نه در قالبِ یک نیروی جنگنده. به عنوان مثال، با نیروهای بین المللی کمک به امنیت (آیساف) در سال ۲۰۰۱، نقش ترکیه بیشتر در حوزه توسعه اقتصادی و بازسازی افغانستان بود. بنابراین به طور کلی شاید بتوان گفت در حالی که این اهدافِ مرتبط با اتحاد سازی و احساس مسئولیت تاریخی در افغانستان، تاحدی حاکی از علاقه و تمایل ترکیه به حل منازعات را در این کشور باشد، اما ترکیه همچنین دارای مجموعه ای منحصر به فرد از مزایای ژئوپلیتیک نسبت به سایر قدرت های منطقه ای است که به او امکان می دهد بلندپروازی های خود را به جسارت های دیپلماتیک موفقی تبدیل کند. به خصوص اینکه ترکیه دارای روابطی نزدیک با طیف متنوعی از جناح های سیاسی افغانستان است. دولت ترکیه با سرمایه گذاری ۱ میلیارد دلاری در پروژه های توسعه اقتصادی در افغانستان، که باعث تقویت زیرساخت ها و سیستم های آموزشی افغانستان گردید، به نفع رئیس جمهور غنی همراهی و حمایت کرد. با وجود این همکاری، ترکیه در اتحاد خود با غنی خطوط قرمزی نیز ترسیم کرده و این محدودیت ها باعث تقویت روابط ترکیه با جناح های مخالف افغانستان شده است.
بنابراین می توان گفت، اقدامات و تلاش های چندجانبه دیپلماتیک دولت ترکیه در افغانستان با سیاست طولانی مدت آنکارا در جهتِ حفظ روابط مطلوب با کابل و اسلام آباد بیشتر تقویت شده است. چنانچه در ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۷، اردوغان جلسه ای مهم با خواجه محمد آصف وزیر خارجه وقت پاکستان صورت داد و در مورد حل جنگ در افغانستان گفتگو کرد. با این نشست، در ظاهر چنین به نظر می رسید که پاکستان می تواند پذیرای یک طرح میانجیگری به رهبری ترکیه و مابین کابل و اسلام آباد باشد، زیرا آنکارا از نظر هر دو طرف به عنوان یک داور بی طرفی شناخته می شود که مایل است به نفع صلحی سازنده گام برداشته و به تهیل گفتگوها بین دولت افغانستان و طالبان کمک کند. چراکه در ۱۴ ژانویه ۲۰۱۸، نمایندگان دولت افغانستان و مقامات دفتر طالبان قطر در ترکیه دیدار کردند تا در مورد مکانیزم های آغاز روند صلح در افغانستان بحث کنند. همان طور که قطر از سال ۲۰۱۲ حامیِ مذاکرات بین طالبان و دولت افغانستان بود، در آن زمان نیز به نظر می رسید تصمیم ترکیه در اواسط ژانویه برای دعوت از مقامات ارشد طالبان به منظور گفتگو در مورد آینده سیاسی افغانستان و گفتگوهای دو جانبه بین ترکیه و افغانستان در سال ۲۰۱۰ در مورد ایجاد دفتر طالبان در آنکارا کاملا شبیه به موضع و موقعیتِ دوحه است(RAMANI,2018).
ترکیه تنها کشور عضو ناتو است که پس از پایان ماموریت جنگی ناتو در سال ۲۰۱۴ تعداد نیروهای خود را در افغانستان کاهش نداد. در عوض این کشور حضور نظامی خود را در آنجا تقویت کرد و نقش برجسته تری در ماموریت آموزشی”پشتیبانی قاطع” ناتو داشت.در همین حال، ناظران می گویند که سیاست ترکیه در افغانستان بسیار بلندپروازانه است و رئیس جمهور اردوغان بلندپروزازی های خود را برای افزایش نفوذ کشورش در میان میان ملت های مسلمان پنهان نکرده است. درواقع او درصدد است تا خود را به عنوان رهبر جهان اسلام معرفی کند و کشور خود را به عنوان جایگزینی به جای عربستان و ایران معرفی کند. به همین جهت، کارشناسان معتقدند که تلاش های ترکیه برای صلح منجر منجر به بالا رفتن موقعیت او در ناتو و جهان اسلام می شود. این در حالی است که بسیاری از رهبران کشور نیز نقش ترکیه با توجه تحولات و کمک های آنکارا در روند صلح موثر می داند.
منابع
- Kardaş, Şaban.(2013) , “Turkey’s Regional Approach in Afghanistan: A Civilian Power in Action”, Center for Strategic Research (SAM(,No.6.
- RAMANI, (2018) , “Can Turkey position itself as the most effective mediator in Afghanistan?”, https://www.trtworld.com/opinion/can-turkey-position-itself-as-the-most-effective-mediator-in-afghanistan–15883.
۳٫Sey , Cem, Seufert , Gunter.(2016), “Turkey in Afghanistan: A Successful Stakeholder , But a Difficult Partner”, German Institute for International and Security Affaits.