سر تیتر خبرهاکتابخانهنخستین خبرها

کتابِ “افغانستانِ مدرن: تأثیر چهل سال جنگ”؛ تالیف نظیف شهرانی با همکاری سایر نویسندگان

۱۲ اسفند (حوت) ۱۳۹۹ – ۲ / ۳/ ۲۰۲۱

– عنوان کتاب: “افغانستانِ مدرن: تأثیر ۴۰ سال جنگ”
– نویسندگان: نظیف شهرانی با همکاریِ سایر نویسندگان
– ناشر: انتشارات دانشگاه ایندیانا
– سال انتشار: ۲۰۱۸
– زبان: انگلیسی

نظیف شهرانی استاد مردم شناسی، مطالعات اوراسیای مرکزی، زبان و فرهنگ خاور نزدیک در دانشگاه ایندیانا، بلومینگتون است. شهرانی در بدخشان افغانستان متولد و برای ادامه ی تحصیلات عالی خود در رشته مردم شناسی به ایالات متحده رفت. وی در سال ۱۹۷۶ دکترای خود را از دانشگاه واشنگتن، سیاتل آمریکا دریافت کرد. شهرانی نویسنده کتاب هایی چون «قرغیزان و واخیان افغانستان: تطابق با سرحدات مسدود» و همچنین کتاب «انقلاب و شورش‌ ها در افغانستان: دیدگاه های انسان شناختی» (تالیف با همکاری رابرت کانفیلد) می باشد.

کتاب افغانستان مدرن؛ نگاهی بر تاثیرات اجتماعی-سیاسی چهار دهه جنگ در افغانستان

چهل سال جنگ، خشونت و مداخله نظامی چه تاثیری بر یک کشور و مردمان آن دارد؟ از آنجایی که “جنگ جهانی علیه تروریسم” اکنون به قرن بیست و یکم کشیده شده و پایان روشنی نیز برای آن وجود ندارد؛ «هویت و سیاست در افغانستان مدرن: تاثیر چهال سال جنگ»، آثار محققان و اندیشمندانِ میان رشته ای، پژوهشگران و شهروندان را برای ارزیابی تأثیر این درگیریِ دیرین و طولانی بر افغانستان گردآوری کرده است. چراکه تقریبا همه مردم در جامعه افغانستان تحت تأثیر درگیری های خشونت آمیزِ مداوم و همیشگی قرار داشته اند.

«هویت و سیاست در افغانستان مدرن:تاثیر چهل سال جنگ» بر پویایی های اجتماعی و سیاسی، مسائل مربوط به جنسیت، و روابط متغیر و چرخشی بین جوامع قبیله ای، فرقه ای و منطقه ای متمرکز است. مشارکت کنندکان و نویسندگان همکار در این مجموعه گردآوری شده، طیفِ موضوعات مختلفی از مردانگی/مردگرایی در میان پشتون های افغان گرفته تا خدمات ارائه شده برای معلولان، و از افراط گرایی طالبان گرفته تا نقش تلویزیون در جنگ های فرهنگ افغانستان را درنظر می گیرند.

کتاب حاضر با اولویت بندی این چشم انداز و درنظر داشتِ تجارب مردم افغانستان، بینش جدیدی در مورد زندگی کسانی که امیدوارند آینده ای امن بر روی آوار گذشته خشونت بار خود بنا کنند را به اشتراک می گذارد.

مقایسه ی عواقبِ جنگ های افغانستان با جنگ های قرن نوزدهم و بیستم برای اروپا و امریکا

نظیف شهرانی در قسمت مقدمه از این کتاب با عنوانِ “تاثیرِ چهاردهه جنگ و خشونت بر جامعه ی افغان و فرهنگ سیاسی”، و در طرحِ کلیتی از هدفِ کتاب مذکور چنین می نویسد: این جلد تلاشی مشترک و تعاملی به منظورِ بررسی تأثیرات جنگ بر جامعه، هویت و فرهنگ سیاسی افغانستان با کمکِ گروهی از محققان میان رشته ای است که اکثر آنها نیز خود تحقیقات میدانی گسترده ای را در حیطه ی مردم شناسی و در طول خشونت ها و درگیری های مداوم در این کشور انجام داده اند.

در جلد تالیف شده ی پیشین (شهرانی و کنفیلد، ۱۹۸۴)، علل و زمینه های کودتای کمونیستی شوروی در آوریل ۱۹۷۸، که منجر به مقاومت اسلامی عمومی و جهاد دهه ۱۹۸۰ گردد، مورد بررسی و مکاشفه قرار گرفته است. اما لازم به ذکر است جهاد نظامی موفقِ افغانستان علیه ارتش سرخ متجاوزِ اتحاد جماهیر شوروی سابق (۱۹۷۹-۱۹۸۹) به صلح ختم نشد.

در عوض، این درگیری ها به جنگ های نیابتیِ خانمان سوز و ویرانگرتری سوق یافت که عواقب پیش بینی نشده ای برای افغانستان و همسایگان دور و نزدیک آن دربرداشته و به تهدیدهای جدیِ امنیتی منطقه ای و جهانیِ تبدیل شد. همچنین تقویت نهادهای دولتی، که نتیجه و ماحصلِ جنگ های قرن نوزدهم و بیستمی در اروپا و آمریکا محسوب می شود، نتیجه و برآمدی از چهار دهه جنگ گذشته در افغانستان نبوده است. در واقع می توان گفت، از سال ۱۹۷۸، جنگ ها مفصل بندهایِ پیشین از ساختارهای قدرت دولتی، به ویژه بین کابل و ولایات را معکوس کردند.

انحصار قدرت توسط رژیم هایی تحت حمایت مالیِ خارجی در کابل -سلطنت های بریتانیا (۱۸۸۰-۱۹۷۸) و رژیم های کمونیستی رژیم سابق (۱۹۷۸-۱۹۹۲)- برای اولین بار در دهه ۱۹۸۰ در هم شکسته شد؛ هنگامی که چندین گروه جهادی تحت حمایت خارجی مقادیر زیادی تسلیحات و پول نقد را از منابع مختلف خارجی و برای مبارزه با رژیم کمونیستی تحت حمایت شوروی دریافت می کردند.

در زمان حمله ایالات متحده و متحدانش در ناتو به افغانستان در سال ۲۰۰۱، همه جوامع بزرگ و برخی از اقلیت های کوچک خودشان به خوبی مسلح گردیده و قوامندان (فرماندهان) جهادی مسلح و نسبتا ثروتمند بر سرزمین ها و مناطقِ قومیشان حکروایی و فرماندهی می کردند. (Shahrani, 2018: 1)

با سرنگونی رژیم دکتر نجیب الله در سال ۱۹۹۲، و ناکامی دلسرد کننده ی مجاهدینِ پیروز در ایجاد یک قدرت و اقتدارِ مرکزیِ قابل قبول در کابل، حکومت های خودگردان منطقه ای موازی با شکاف های قومی-زبانی و قبیله ای بر این مناطق مسلط شدند. عملا همه قوماندان قدرتمند در جنگ های نیابتی ویرانگر دهه ۱۹۹۰ علیه یکدیگر یا درضدیت با طالبان شرکت داشتند. به منظور تأمین مسائل مالیِ جنگ هایشان، بیشتر آنها در قاچاق مواد مخدر، قاچاق کالا و سایر اقدامات جنایتکارانه و در موارد قابل توجهی در نقض حقوق بشر حینِ درگیری های داخلی مشارکت داشتند.

به طور کلی نویسندگانِ همكار در اين جلد، تاثير جامعه، هويت و فرهنگ سياسي افغانستان را در نزديك به چهار دهه جنگ هاي بی رحمانه، مقارن با تلاش هاي صورت گرفته از توسعه و بازسازي توسط دو قدرت بزرگ جهان(شوروی سابق و ایالات متحده) و متحدان آنها در عصر ديجيتالي از جنگ عليه تروریسم جهانی، ارزیابی و بررسی می کنند. (Shahrani, 2018: 2)

نتایجی متضاد از جنگ در جوامع مختلف به ویژه در آسیای میانه

در نهایت نظیف شهرانی چنین نتیجه می گیرد که، فواید و سهمِ مورد انتظار از چهار دهه جنگ و هرج و مرج در افغانستان با تأثیرات جنگ های قرن نوزدهم و بیستم برای اروپا و امریکا تقریبا قابل مقایسه نبوده است. زیرا، در جنگ هایِ جوامع پسااستعماری، قدرت های مهلک به طور نامتقارن توسط قدرت های بزرگ امپریالیسیتیِ غربی و صنعتی کنترل شده اند.

اما این جنگ ها موجبِ درهم کوبیده شدن و فروپاشیِ دولت ها و جوامع چند ملیتیِ از هم گسستگی و ضعیف تر شدند. چنانچه می توان گفت، دولت های پسااستعماری اغلب دلیلی برای افزایش مرگ و میر ناشی از خشونت بوده اند، و نه عاملی در کاهش آنها؛ زیرا این دولت ها در پاکسازیِ قومیِ مکرر و نسل کشی علیه افراد خود افراط کرده اند.

بنابراین جنگ در جوامع پسااستعماری، به ویژه آسیای میانه، آن طور که در غرب اتفاق افتاده بود، منجر به تبدیل و تحولِ افراد به شهروندانی توانمند و دارایِ قدرت نشد. در واقع در بسیاری از این جوامع، از جمله افغانستان، مواردی چون بسط و ترویج حقوق شهروندی، به ویژه برابری جنسیتی و شمولیتِ سیاسی زنان و اقلیت ها، تنها بر روی کاغذ، به حالتِ گفتمانی و بیشتر به صورتِ شعارگونه باقی مانده است و نه اموری ماهوی و قائم به ذات.

این دست جنگ های نیابتی به ندرت قهرمانانی حقیقی با دیدگاه ها، طرح ها یا برنامه های ملی گرایانه ی به خوبی تدوین یافته ای را ایجاد کرده اند. بلکه می توان گفت این جنگ ها منجر به بیجاشدگی هایِ عظیم از جمعیت یک کشور و فرار سرمایه ملی، منابع طبیعی و سرمایه ی ملی به سمتِ کشورهایی شده است که خود این منازعات را دامن زده اند.

به عبارتی فقر، عقب ماندگی، جنایت، جنگ سالاری، نابرابری ها و وابستگی های طولانی مدت به کمک های خارجی و عدم اطمینان در این کشورهای تعمیق یافته است، در حالی که چشم اندازهای دستیابی به صلح، آزادی ملی، رهایی و رستگاری، و اعتماد به نفس در سرابی دور از دسترس فرو رفته اند. (Shahrani, 2018: 15)

فصلنامه ی مردم شناسیِ آمریکایی، دررابطه با کتاب حاضر چنین نوشته است: “به عنوان مقدمه ای گسترده و در عین حال مفصل در مورد کتاب افغانستان مدرن، این مجموعه از تالیفاتِ میان رشته ای در مورد زندگی اجتماعی و سیاسی در افغانستان طی ۴۰ سال گذشته، بدون شک یکی از بهترین آثار موجود است.”

با این حال لازم به ذکر است که، خواننده نباید با عنوانِ فرعیِ (قسمت دوم از عنوان کتاب یعنی “تاثیر چهل سال جنگ”) گمراه شود. چراکه این مجموعه نوشته از همکاریِ نویسندگان به طور انحصاری تأثیرات جنگ را تحلیل نمی کند. کتاب حاضر به تأثیرات استعمار، مداخله خارجی و ناتوانی و واماندگیِ دولت ها می پردازد.

وجه متمایز و ممتازِ کتاب حاضر: استفاده از چهره های افغان و یا مسلط به مباحث مردم شناسی

کتاب افغانستان مدرن همچنین با بهره گیری از نویسندگانی که اخیرا تحقیقات و پژوهش هایی میدانی را انجام داده اند، بسترِ علمی جدیدی را نیز ارائه می دهد. کتاب حاضر شامل ۱۷ مقاله از ۲۰ نویسنده است که بسیاری از آنها افغان و تقریبا نیمی از آنها مردم شناس هستند.

در قسمتِ معرفی کتاب، نظیف شهرانی به ارائه و ترسیمِ طرحی کلی از ساختارِ چهار بخش مرتبط با مفهومِ دولتِ درمانده یا ورشکسته و ناموفق می پردازد. بخش اول به آنچه وی “فن آوری های تغییرِ قدرت دولت” یا تأثیر استعمار و خشونت بر هویت ملی، دولت سازی/استقلال و ثبات می نامد، می پردازد.
این موضوعات توسط امین صیقل، بشیر احمد انصاری، محمد عمر شریفی، خالد همایون نادری و فرشید عالمی حکیمیار، تیمور شاران، نوح كوبورن، احمد شایق قاسم و وژمه عثمان مورد بحث قرار می گیرند.

شریفی به طور قانع کننده ای در مورد درک و فهمِ بازاندیشی در زبان فارسی و در واقع شعر فارسی به عنوان یک عامل اساسی در شکل گیری هویت ملی در افغانستان استدلال می کند –چراکه این موارد پیوندها و اتصالاتِ زمینه ساز و بنیادی هستند.

مقاله انصاری نیز با توجه به کنکاش روشنگرانه ی وی در مورد تغییر شیوه های آموزش اسلامی و ستیزه جویی از زمان شروع جنگ در افغانستان در سال ۱۹۷۹ قابل توجه است.

همچنین با روی آوردن به پویایی هایِ رهبری و حاکمیت پس از طالبان، شاران و کوبورن هر یک بر روی اشکال مختلف رهبری تمرکز می کنند. شاران با استفاده از یک رویکرد تحلیلی بدیع و نوین، نشان می دهد که چگونه شبکه های سیاسی جهادی قدیمی و شبکه های جدید غربی در مجموعه ای از وابستگی های متقابل در هم پیچیده و درگیر هستند.

از طرف دیگر، کوبورن نیز تغییرات در سطح رهبری محلی را بررسی می کند. او به طور ماهرانه ای با افشای اثرات شوم مداخله خارجی، ادعا می کند كه اقتصاد سیاسی محلیِ ناپایدار و بی ثبات نحوه تعیین رهبری را تغییر داده است. این امر باعث ظهور “نسل جدیدی از رهبران سیاسی جوانتر گردیده است، کسانی که از درگیری های مداوم، نهایت استفاده را بردند”.

اما بخش دوم کتاب، تأثیر مداخلات خارجی، جنگ و ضعف دولت بر هویت، جنسیت و روابط دولت و جامعه را در نظر می گیرد. این بخش با مقاله هایی از آندریا چیووندا، سونیا احسن، رابرت کنفیلد و فهیم مسعود این دست پویایی های اجتماعی را بررسی می کنند.

چیووندا با بررسی استادانه ی مبحث تحقیقاتی ذیلِ موضوعِ مردانگی در اقوام پشتون در شرق افغانستان، نشان می دهد که چگونه خشونت و رفتار انحرافی باعث ایجاد طرح های جدیدی از مردانگی شده است و این اشکال رقابتی مردانگی در زندگی پشتون معاصر چگونه است.

سیاست جنسیتی رژیم طالبان در مقاله قابل توجه و برجسته ی سونیا احسن، که نمودار نفوذ این رژیم در عرصه های عمومی و خصوصی جامعه افغانستان است، مورد بررسی قرار گرفته است. وی با موشکافیِ سیاست های طالبان، تشریح می کند که اثربخشیِ تلاش های آنها را می توان به “روش های تفسیر قوانین اسلامی، تقدم کنترل اخلاقی، ایجاد مقررات اداری و نظارت تقویت شده برای تخلفات جنسی بالقوه” نسبت داد.

اما در ادامه، روابطِ مرکز-حاشیه و به حاشیه رانده شدن، محور چهار مقاله در بخش سوم کتاب حاضر است. شهرانی یک تحلیلِ بلندمدتِ بسیار عالی از تغییر وضعیت مردم بدخشان در سیاست ملی طی چهار دهه گذشته از درگیری ها ارائه می دهد.

اما با تغییرِ تمرکز از بدخشان به ارتفاعات مرکزی، ملیسا کِر چیووندا روابط مبهم و تاریکِ بین هزاره شیعه و دولت در افغانستان کنونی را به تصویر می کشد. هزاره ها با بهره گیری از فرصت های پیشرفت به دنبال یک دوره طولانی از ظلم و ستم و فشارِ دولت، یک موقعیت پارادوکسیکال و متناقضی را اشغال می کنند که در آن با تمام وجود و از صمیم قلب “از درونِ دستگاهی که به آن اعتماد ندارند” به پروژه دولت سازی افغانستان کمک می کنند.

بودکر نیز چگونگیِ استفاده از یک مفهوم چندمعنایی از تعلق اجتماعی را به منظورِ بررسیِ نوسانات اجتماعی در طول جنگ، مورد بحث و بررسی قرار می دهد. این مقاله به عنوان موردی از مواردِ انگشت شمار در رابطه با سازمان دهی اجتماعی در جنوب غربی افغانستان برجسته است. آنا لارسون نیز ماهرانه تأثیرات تغییر نظم سیاسی افغانستان بر احزاب سیاسی و مشارکت سیاسی زنان را آشکار می کند. (Adlparvar, 2019: 228)

بخش آخر کتاب نیز برروی تأثیرات درگیری ها در ارائه خدمات اجتماعی تمرکز دارد. هر دو مقاله ی ارائه شده در این بخش یک چالش صریح را برای تفکر علمی متعارف ارائه می دهند. بحث تامل برانگیزِ کیلیا لیانا لیز از مقوله ی زایمان، تحلیلگران را به چالش می کشد تا این گونه مخاطبان فراتر از تمرکز صرف بر مرگ و میرِ مادران به واسطه ی زایمان گام نهند. چنانچه وی با تأکید بر “اهمیت عامل قومی برای اکثر قریب به اتفاق متولدینِ افغانستان به عنوان رویدادی که در آن، جامعه، فرهنگ و خانواده ها نیز بازتولید و تکثیر می شود”؛ به زمینه های اجتماعی تولدی سالم توجه می کند.

در مطلب آخر نیز، پارولِ بخشی و ژان فرانسوا ترانی ادعا می كنند كه احساس بی اعتمادی فزاینده ای كه افغان ها در رابطه با تلاش های مداوم و مستمر برای توسعه و ارائه خدمات احساس می كنند، ناشی از آن دست طرح های و ابتکارعمل هایِ یاری کننده ایست كه با هنجارهای فرهنگی و اجتماعی افغانستان هم سویی و همخوانی ندارد. این ادعا در تقابل با گفتمان های غالبی که فساد دولتی و ناامنی مداوم را مقصر می دانند مطرح شده است.

به هرروی، کیفیت و دامنه مشارکت در این مجموعه مباحث مکتوب، خواندن این کتاب را برای محققان و دانشجویان علوم انسانی و علوم سیاسی، کسانی که در پیِ توسعه و ارتقایِ درک خود از افغانستان مدرن می باشند، ضروری و لازم است.

اما در نهایت می توان گفت اگر بنا باشد انتقاد بزرگی به کتاب افغانستان مدرن نشانه رود، غفلتی قابل توجه و چشمگیر از تحقیقاتِ مذکور در مورد تأثیرات روانی-اجتماعی جنگ و درگیری ها در این کشور است. (Adlparvar, 2019: 229)

منابع

– Adlparvar, Naysan, (2019), “Book Reviews of Modern Afghanistan: The Impact of 40 Years of War”,American Ethnologist,Vol. 46, No. 2, Yale University
– Shahrani, M. Nazif, (2018), “Modern Afghanistan: The Impact of 40 Years of War”, Indiana University Press, 456 pages

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا