روسیه به دنبال نفوذ بر کارگزاران آینده قدرت در افغانستان است
۲۳ اسفند(حوت)۱۳۹۹-۲۰۲۱/۳/۱۳
قدرت در افغانستان
تاریخ، همانطور که بر بسیاری از مسائل مرتبط با سیاست خارجی و امنیتی روسیه تأثیرگذار است، نگرش مسکو را نسبت به افغانستان نیز متأثر میکند. از قرن نوزدهم، افغانستان یکی از میدانهای رقابت روسیه و سایر قدرتهای جهانی بوده است. یک مثال جالب توجه در این خصوص، مأموریت تورن جنرال نیکولای گریگوریویچ استولتوف، جنرال پیادهنظام ارتش امپراتوری روسیه است که در سال ۱۸۷۸ در جریان «بازی بزرگ» بین امپراتوری روسیه و انگلیس به کابل رفته بود. در آنزمان این دو امپراتوری و سایر قدرتهای بزرگ اروپا در «کنگره برلین»، که پس از جنگ سالهای ۱۸۷۷ و ۱۸۷۸ روسیه و ترکیه برگزار شده بود، جلسه داشتند و سفر استولتوف به پایتخت افغانستان بهمنظور اعمال فشار بر انگلیس، در آنسوی جهان در کنگره برلین بود.
ادعاهای اخیر مبنی بر اینکه روسیه برای کشتن سربازان امریکایی به طالبان جایزه داده است، نشان میدهد که افغانستان هنوز میدان رقابت روسیه و غرب است و درک آنچه امروز روسیه از سیاست خود در قبال افغانستان میخواهد، ضروری.
هدف این مقاله بررسی عوامل تعیینکننده، اهداف و رویکردهای روسیه در قبال افغانستان طی سالهای اخیر است. این تحلیل به دنبال درک چشمانداز روسیه برای افغانستان و اهمیت این کشور برای سیاستهای بینالمللی و امنیتی روسیه است. نویسنده با تکیه بر منابع رسمی روسی و همچنین اظهارات نخبگان سیاسی و کارشناسان روس، قصد دارد روندها، تغییرات و تحولات سیاست روسیه در قبال افغانستان را توضیح دهد.
سیاست فعلی روسیه در قبال افغانستان اولویتهای اصلی مسکو را در خصوص منطقه، از جمله حفظ نفوذ کرملین و جلوگیری از پایگاههای نظامی ایالات متحده در منطقه و همچنین حفظ منافع موقت مسکو مانند بهچالشکشیدن ایالات متحده در میانهی وخیمترشدن روابط مسکو و واشنگتن، بازتاب میدهد. همچنین مسکو فکر میکند که طالبان در سالهای آینده نقش بزرگتری را در افغانستان خواهد داشت و از این رو به دنبال داشتن روابط خوب با این گروه است.
روسیه از چه میترسد؟
منافع روسیه در افغانستان بر تأمین امنیت و جلوگیری از گسترش بیثباتی به آسیای میانه متمرکز است. سه تا از کشورهای آسیای میانه، یعنی تاجیکستان، قرقیزستان و قزاقستان، متحدان روسیه در چارچوب «سازمان پیمان امنیت جمعی» و «اتحادیه اقتصادی اوراسیا» هستند. سازمان پیمان امنیت جمعی اتحادیه نظامی اصلی روسیه است و فعالیت آن با امضای پیمانی در ماه می ۱۹۹۲ آغاز شد. این سازمان درحالحاضر شش عضو دارد که شامل روسیه، ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان میشود. اتحادیه اقتصادی اوراسیا یک سازمان بینالمللی به رهبری روسیه برای یکپارچگی اقتصادی منطقهای است و اواخر سال ۲۰۱۴ با امضای پیمان اتحادیه اقتصادی اوراسیا ایجاد شد. ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان و روسیه اعضای این اتحادیه هستند.
هدف دیگر سیاست روسیه بیطرف نگهداشتن افغانستان است؛ کشوری که سایر قدرت ها بهویژه ایالات متحده نتواند از آن به عنوان ابزار فشار یا پایگاه نظامی علیه روسیه استفاده کند. موقعیت جغرافیایی افغانستان ــ که توسط چین، هند، ایران و پاکستان به عنوان مکانی برای چندین پروژه حمل و نقل و انرژی در منطقه مدنظر گرفته شده است ــ برای روسیه که به دنبال داشتن نقش اصلی در اوراسیا هست، جذاب است. هرچند میزان مشارکت اقتصادی روسیه در افغانستان درحال حاضر ناچیز است، اما مسکو در پی تضمین منافع اقتصادی خود پس از دستیابی افغانستان به توافق صلح است. گفتنی است که هرچند یک افغانستانِ باثبات با منافع روسیه همسو است، اما مسکو منافع حیاتی (اقتصادی و غیره) در این کشور ندارد.
از اواخر دهه۱۹۹۰ به بعد، مسکو به این نتیجه رسیده است که گسترش یا صدور ایدئولوژیهای رادیکال، رشد تروریسم و مواد مخدر، نفوذ گروههای شبهنظامی افغان به آسیای میانه و در نتیجه بیثباتشدن این کشورها، و حضور نظامی امریکا در افغانستان و نیز نفوذ آن بر کشورهای آسیای میانه تهدیدهای اصلی است که میتواند از جانب افغانستان متوجه روسیه باشد.
با اینحال، با اینکه صدور تروریسم و نفوذ گروههای نظامی در گذشته میتوانست نگرانیهای واقعی تلقی شود، اما درحال حاضر مقامات و کارشناسان روسی این تهدید را بزرگنمایی میکنند.
تهدید نظامی مستقیم از افغانستان علیه روسیه وجود ندارد و در آینده قابلپیشبینی نیز وجود نخواهد داشت. هیچ تهدید نظامی مستقیمی حتا اگر طالبان در کابل به قدرت برسند و کنترل کل افغانستان از جمله مناطق شمالی این کشور را به دست بگیرند، از خاک افغانستان متوجه روسیه نخواهد بود. بنابراین، کارشناسان روسی تأکید دارند که دخالت روسیه در «جنگ قدرت بینالافغانی» نهتنها خطرناک است، بلکه بیهوده نیز هست. آنها معتقدند که به جای آن مسکو باید با رهبران بالقوه کابل کار کند و رابطهی خود را با تمام گروههای منطقهای یا قومی افغانستان که مستقیما علیه مسکو عمل نمیکنند، حفظ کند.
ریشهکنکردن قاچاق مواد مخدر از افغانستان یکی از امکانهای روسیه برای کاهش مصرف مواد مخدر در داخل این کشور است. روسیه یکی از بالاترین میزان مصرف سرانه مواد مخدر در جهان را دارد. بخش قابلتوجهی از این مواد مخدر مستقیما از افغانستان وارد روسیه میشود.
مواد مخدر یکی از دلایلی است که در پایان دهه ۲۰۰۰، مقامات روسی از نیروهای تحت رهبری امریکا در افغانستان به دلیل ناکامی در مبارزه با تولید و توزیع مواد مخدر در این کشور انتقاد کردند. در سال ۲۰۱۰ روسیه لیستی از بارونهای مواد مخدر افغانستان و آسیای میانه و سایر افراد دخیل در تجارت مواد مخدر و همچنین اطلاعات ۱۷۵ کارخانه مواد مخدر که در افغانستان فعال بودند را به دفتر سیاست ملی کنترل مواد مخدر ایالات متحده و نیز ناتو داد. مسکو به تعقیب آن خواستار نابودی مزارع خشخاش در افغانستان، با استفاده از زور شد. با اینحال این درخواست مسکو به جایی نرسید، زیرا هیچ راه درآمد دیگری برای کشاورزان متکی به خشخاش نبود و حکومت افغانستان و ائتلافِ به رهبری ایالات متحده از پذیرفتن این درخواست مسکو خودداری کردند. با اینحال، در اکتبر ۲۰۱۰، ایالات متحده و روسیه یک عملیات مشترک نمادین را برای ازبینبردن چهار کارخانه مواد مخدر در خاک افغانستان نزدیکی مرز پاکستان انجام دادند. انگیزه مسکو اما از انگشتگذاشتن روی مسأله مواد مخدر افغانستان، خیلی از سر توجه به سلامت و برای کاهش استفاده از مواد مخدر نبود: روسیه از مسأله مواد مخدر افغانستان در «رویاروییهای اطلاعاتی» خود با ایالات متحده استفاده میکند. این امر را اظهارات اخیر مقام وزارت امور خارجه روسیه که جامعه اطلاعاتی ایالات متحده را به دستداشتن در قاچاق مواد مخدر متهم کرده است، تأیید میکند.
در «استراتژی امنیت ملی» روسیه و «دکترین نظامی» سال ۲۰۱۴ این کشور، از تهدیدات مستقیم از جانب افغانستان علیه روسیه یاد نشده است، هرچند در هر دوی این اسناد، تروریسم و قاچاق مواد مخدر به عنوان تهدیدات اصلی برای دولت و امنیت عمومی ذکر شده است. علاوه براین، در «مفهوم سیاست خارجی» ۲۰۱۶ روسیه (جدیدترین سند از این نوع)، افغانستان به عنوان یکی از اولویتهای سیاست خارجی منطقهای مسکو ذکر شده است.
نقاط ضعف و قوت روسیه در افغانستان
لازم به ذکر است که منابع روسیه در افغانستان کاملا محدود است. با اینکه روسیه به لحاظ تاریخی با کشورهای آسیای میانه روابط اقتصادی و فرهنگی داشته و درحالحاضر با برخی از آنها مشارکتهایی دارد، اما چند مسأله پیچیده نفوذ و منابع مسکو را در این منطقه محدود میکند. رهبری سیاسی کشورهای آسیای میانه سعی میکنند در روابط خود با روسیه، ایالات متحده و اخیرا چین موازنه برقرار کنند. حضور نظامی روسیه در منطقه نسبتا اندک است و این کشور نمیتواند توقع اعمال قدرت بر کل منطقه را داشته باشد. هیچ مرز یا مانع جغرافیایی قابل اعتمادی بین افغانستان و خاک روسیه وجود ندارد که در نهایت بتواند جلو نفوذ گروههای نظامی به خاک روسیه را بگیرد. هرچند مناطق نظامی مرکزی و جنوبی روسیه توانایی کافی برای مهار چالشهای برخاسته از مرز افغانستان را دارند، اما مسکو به خاطر زیرساخت توسعهنیافته مناطق مرزی خود، با مشکلات تدارکاتی و استقرار نیروها روبرو است. با این حال به رغم این مشکلات، کارشناسان روسی متعددی حتا احتمال نفوذ گروههای رادیکال مستقر در افغانستان را در آینده قابلپیشبینی به آسیای میانه رد میکنند. با اینحال، مسکو احتمال نفوذ گروههای رادیکال را از افغانستان به آسیای میانه همچنان یک تهدید تلقی میکند.
مسکو ابزارهای تأثیرگذاری بر امنیت منطقه را دارا است، از جمله دیپلماسی هدفمند در داخل افغانستان و با قدرتهای منطقهای به ویژه چین، هند، ایران و پاکستان، پایگاههای نظامی روسیه در تاجیکستان و قرقیزستان و نهادهای منطقهای روسیه مانند سازمان پیمان امنیت جمعی (که «نیروهای واکنش سریع جمعی» این سازمان بالغ بر ۱۸ هزار نیروی نظامی دارد و اصلیترین ابزار این سازمان در وضعیت اضطراری است) و سازمان همکاری شانگهای.
«قالب مسکو»؛ رویکرد روسیه برای صلح در افغانستان
مسکو باتوجه به تجربههای تاریخیاش، آگاهی از بار اقتصادی و نظامی هرگونه دخالت نظامی مستقیم و نیز ناتوانی نسبی در تأثیرگذاری بر گروههای داخلی، از اوایل دهه ۲۰۱۰ تصمیم گرفت که برای تأثیرگذاری بر تحولات افغانستان، به دنبال راهحلهای دیپلماتیک باشد. روسیه با این کار خود به یکی از بازیگران اصلی روند صلح افغانستان تبدیل شده است.
مسکو ابتکارهای مختلفی را در خصوص صلح افغانستان روی دست گرفته است. روسیه در دو مورد، یکی قالب مسکو برای رایزنی منطقهای برای صلح در افغانستان و دیگری نشست بینالافغانی در مسکو، یا به عنوان سازماندهنده اصلی یا به عنوان میزبان و حامی مالی عمل کرده است. ابتکار سومی یا گفتوگوی چین-روسیه-ایالات متحده، یک تلاش مشترک و برخاسته از گفتوگوی ایالات متحده و روسیه در خصوص افغانستان است که در تابستان ۲۰۱۹ با مشارکت پاکستان گسترش یافت. علاوه براین، مسکو همچنان به گفتوگو با واشنگتن ادامه داده است و از سال ۲۰۱۹ به بعد نمایندگان ویژه ایالات متحده و روسیه برای افغانستان، مرتبا دیدار کردهاند. مسکو همچنین از سایر ابتکارهای دیپلماتیک مانند گروه تماس سازمان همکاریهای شانگهای و افغانستان که در ۱۱ اکتبر ۲۰۱۷ با نشستی در سطح معاونان وزارت خارجه در مسکو احیا شد، استفاده میکند.
علاوه براین، روسیه به دنبال استفاده از قالب مسکو به عنوان بستری برای رایزنی در سطح اوراسیا هست که در دسامبر ۲۰۱۶ به صورت رایزنیهای سهجانبه بین روسیه، چین و پاکستان آغاز شد. در ۱۴ اپریل ۲۰۱۷، دور سوم قلب مسکو برگزار شد و آنچه که به طور رسمی «رایزنی» خوانده میشد، به «کنفرانس مسکو برای توافق افغانستان» ارتقا یافت. در همین نشست بود که روسیه، چین و پاکستان برای اولینبار باهم از طالبان خواستار مذاکره با حکومت افغانستان شدند. در این نشست دیپلماتهای ۱۱ کشور (روسیه، افغانستان، پاکستان، عراق، چین، هند و هر پنج کشور آسیای میانه) شرکت کرده بودند. هیئت طالبان و شورای عالی صلح افغانستان در جلسه بعدی قالب مسکو در نوامبر ۲۰۱۸ شرکت کردند. (حامد کرزی، رییسجمهورپیشین افغانستان شورای عالی صلح را برای مذاکره با طالبان در سپتامبر ۲۰۱۰ ایجاد کرد اما در ۲۷ جولای ۲۰۱۹ این شورا توسط رییسجمهوراشرف غنی منحل و اختیارات آن به وزارت دولت در امور صلح واگذار شد.) اولین نشستهای مربوط به حلوفصل منازعه افغانستان که در دسامبر ۲۰۱۶ در مسکو برگزار شد، اعتراضاتی را در کابل در پی داشت. در نتیجه، اولین دور از رایزنیهای سهجانبه در مورد مسائل منطقهای که در ۲۷ دسامبر ۲۰۱۶ در مسکو با حضور نمایندگان روسیه، چین و پاکستان برگزار شد، وزارت خارجه افغانستان را برآن داشت تا برگزاری این جلسه بدون مشارکت هیئت افغانستان را محکوم کند.
مسکو به لحاظ رسمی از مذاکرات بین ایالات متحده و طالبان حمایت کرده، اما همزمان از لنز بدگمانی به ابتکارهای صلح به رهبری ایالات متحده نگریسته. برای مثال، ضمیر کابلوف نماینده ویژه رییسجمهور روسیه در افغانستان از ابتکار صلح غنی برای مذاکره «بدون پیششرط» با طالبان در فبروری ۲۰۱۸، با شک و تردید استقبال کرد. طبق اظهارات کابلوف در سال ۲۰۱۸، از دید روسیه قالب مسکو بستر مساعد برای ترویج آشتی ملی در افغانستتان است زیرا درحالیکه سایر ابتکارها به مشارکت طالبان در گفتوگو کمک نکرده است، این قالب طالبان را نیز شامل میشود. در همان زمان کابلوف تأکید کرد که مسکو کنفرانس کابل را عنصر کلیدی برای یافتن راهحل جمعی برای مشکلات افغانستان میداند. لازم به ذکر است که این اظهارات کابلوف در مورد رویکردهای سایر بازیگران خارجی در روند صلح افغانستان چند روز قبل از نشست دیگری در مورد صلح افغانستان بود؛ کنفرانس تاشکند (که به رهبری روسیه نبود و در نتیجه مسکو از آن راضی نبود) در ۲۷مارچ ۲۰۱۸.
در سال ۲۰۲۰، روسیه از سفر وزیر خارجه مایک پومپئو به آسیای میانه و استراتژی جدید ایالات متحده در قبال آسیای میانه استقبال مثبتی نکرد. پیش از سفر پومپئو، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه فعالیتهای ایالات متحده در منطقه را منفی خوانده و گفته بود که هدف واقعی امریکا «استقرار تمام پروژهها با مشارکت آسیای میانه، در جنوب این منطقه در سمت افغانستان اما بدون مشارکت فدراسیون روسیه است.»
ابتکارهای صلح؛ میدان رقابت
نشست بینالافغانی در مسکو توسط روسیه و تحت نظارت سازمانهای دیاسپورای افغانهای در روسیه برگزار شد. در فبروری ۲۰۱۹، رهبران چندین جنبش عمده و جناحهای اصلی اتحاد شمال سابق افغانستان، گروههای مجاهدین و نمایندگان طالبان در مسکو برای بحث در مورد چشماندازهای صلح در افغانستان دیدار کردند. همهی اینها درحالی اتفاق افتاد که طالبان همچنان در لیست سازمانهایی بود که از جانب روسیه به عنوان سازمانهای تروریستی معرفی شدهاند. مهمترین واقعیت این بود که روسیه یک بستر موازی با ابتکارهای صلحِ تحت رهبری غرب را ترتیب داد. کارشناسان روسی خاطرنشان کردند که نشست بینالافغانی ایدهی رهبری روسیه و هدف آن رقابت با روند مذاکرات به رهبری ایالات متحده بوده است.
به گفته محقق روسی اکاترینا استپانووا، روسیه دو استراتژی مرتبط با یکدیگر را در رابطه به مذاکرات صلح افغانستان دنبال میکند. استراتژی اول منطقهایسازی سیاست روسیه در مورد افغانستان با هدف تشدید گفتوگو، هماهنگی و تعامل با قدرتهای اصلی منطقه (ایران، چین، هند و پاکستان) است. او خاطر نشان میکند که کاهش حضور ایالات متحده و ناتو تا اواسط دهه ۲۰۱۰ و کاهش تدریجی نفوذ غرب در منطقه به «منطقهای شدن» بیشتر سیاست روسیه کمک کرد. استراتژی دوم، چرخش روسیه به سمت حمایت دیپلماتیک فعالتر از حل و فصل منازعه افغانستان از طریق مذاکره است. او میگوید که ترکیب این دو استراتژی، در قالب مسکو برای رایزنیهای منطقهای برای صلح افغانستان، جنبه عملی به خود گرفت.
با اینحال، باید توجه داشت که هدف اصلی روسیه از انجام گفتوگوهای موازی با ابتکارهای ایالات متحده، اعمال نفوذ بر روند مذاکرات داخلی و خارجی در خصوص افغانستان بوده و همهی اینها همزمان با تشدید رقابت روسیه و ایالات متحده اتفاق افتاده است.
تاریخچه روابط روسیه با طالبان
از اواخر دهه ۲۰۰۰، مسکو درحال توسعه روابط خود با گروههای قومی پشتون در افغانستان بوده است. در این راستا، مسکو توسعه روابط خود با طالبان را یکی از جنبههای مهم و لازم برای افزایش نفوذ روسیه در رقابتهای داخلی و بینالمللی در افغانستان تلقی میکند. علاوه براین، ظهور گروه داعش در افغانستان در اواسط دهه ۲۰۱۰ چالشی جدی را برای طالبان به عنوان نیروی اصلی در میدان منازعه افغانستان خلق کرد و همچنین روسیه، چین و ایران ــ سه کشوری که از گسترش دولت اسلامی داعش به هر شکلی، میترسند ــ را تشویق کرد تا سیاستهای خود را بازنگری کرده و با طالبان وارد گفتوگو شوند.
در دسامبر ۲۰۱۵، نماینده ویژه ولادیمیر پوتین در افغانستان اظهار داشت که منافع طالبان در جنگ با دولت اسلامی در افغانستان «عینا با منافع روسیه همسو است.» او همچنین تأیید کرد که مجراهای ارتباطی بین روسیه و طالبان وجود دارد. کابلوف اظهار داشت که وقتی طالبان در سال ۲۰۰۱ از قدرت رانده شدند، سطح فعالیتهای تروریستی در افغانستان به صفر رسید، «اما اکنون در نتیجه حضور گسترده امریکاییها» روسیه، چین، هند، آسیای میانه و ایران با یک تهدید استراتژیک (داعش در افغانستان) روبرو هستند.
به گفته آرکادی دوبنف، محقق روسی، مسکو و طالبان از دهه ۱۹۹۰ باهم ارتباط دارند. تلاشهای طالبان در دهه ۱۹۹۰ برای برقراری ارتباط با مسکو منجر به یک دیدار بسته دیپلماتهای روسی با نماینده ملا عمر، رهبر سابق طالبان، در عشقآباد شد. این دیدار هیچ نتیجهای نداشت زیرا طالبان از دولت روسیه خواستار کمک به این گروه در جایگزینکردن نماینده افغانستان در سازمان ملل با نماینده طالبان شدند. این درخواست به دلیل نگرش منفی نخبگان سیاسی روس نسبت به طالبان در فاصله سالهای ۱۹۹۰ تا اواسط دهه ۲۰۱۰، برای روسیه نامناسب به نظر میرسید. برای مثال، جنرال الکساندر لبد پیشبینی کرده بود که اگر جلو طالبان گرفته نشود، به زودی به منطقه سمارای روسیه میرسد. در سال ۲۰۰۹، دیمیتری روگوژین، نماینده دائمی روسیه در ناتو، اظهار داشت که اگر نیروهای ائتلاف در افغانستان شکست بخورند، طالبان ممکن است وسوسه شوند که به شمال افغانستان بتازند و سپس به سمت آسیای میانه حرکت کنند؛ امری که برای روسیه خطرناک خواهد بود. بهرسمیتشناخته شدن استقلال جمهوری چچن توسط طالبان در جنوری ۲۰۰۰ و افتتاح سفارت چچن در کابل در نتیجه سفر زلیمخان یاندربایف به افغانستان، موضع روسیه را در برابر طالبان بیشتر از پیش سخت کرد. یاندربایف رییسجمهورانتقالی جمهوری چچن بین ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷ بود.)
با اینحال، از سال ۲۰۰۹ به بعد نشانههایی در نشرات رسانههای روسی دیده شد که نشان میداد روسیه به دنبال برقراری رابطه با برخی از جناحهای طالبان در افغانستان است. همچنین در همان زمان کارشناسان روسی شروع به برجستهکردن اهمیت بهبود روابط روسیه نهتنها با نمایندگان حکومت بلکه با گروههای مختلف پشتون کردند. علاوه براین، در ماه می ۲۰۰۹، گروهی از افغانهای مظنون به داشتن رابطه با طالبان در «مجمع روسیه-افغانستان» که توسط یک سازمانی غیردولتی روسی در مسکو ترتیب داده شده بود شرکت کردند.
در ابتدا، هدف اصلی مسکو از برقراری رابطه با طالبان استفاده از جناحهای میانهرو این گروه در برابر سازمانهایی همچون القاعده و سپس داعش در افغانستان بود. به گفته دوبنف، مسکو با استفاده از اختلافات بینشبه نظامیان طالبان که در اواسط سال ۲۰۱۵ در پی انتشار خبر مرگ ملا عمر به میان آمده بود، میخواست با گروه طالبان در برابر دولت اسلامی همکاری کند. به نظر میرسید مسکو به این نتیجه رسیده بود که ایالات متحده شانس اندکی برای دستیابی به ثبات در افغانستان دارد و طالبان در آینده قابلپیشبینی به احتمال زیاد به یک نیروی غالب در این کشور تبدیل خواهند شد. وخامت روابط روسیه و ایالات متحده پس از مداخله مسکو در اوکراین در سال ۲۰۱۴، نیز بر سیاست روسیه در قبال افغانستان به طور کل و بر روابط مسکو با طالبان به طور خاص تأثیر گذاشت. در ماه فبروری ۲۰۱۹، لاوروف با اظهارنظر در مورد روابط طالبان و حکومت افغانستان، گفت که چنین رابطهای اجتنابناپذیر است، اما از اینکه نمایندگان امریکا و طالبان اخیرا در قطر دیدار کرده و روسیه و سایر کشورهای منطقه را در جریان نگذاشته بودند، انتقاد کرد.
اوایل سال ۲۰۱۸، جنرال جان نیکلسون، فرمانده نیروهای امریکایی در افغانستان اظهار داشت که روسیه از طالبان حمایت و حتا به این گروه اسلحه عرضه می کند. او نتوانست حجم این کمکها را مشخص کند. روسیه این ادعا و نیز ادعاهای اخیر درباره پاداش روسیه به طالبان برای کشتن سربازان امریکایی را تکذیب کرد. با اینحال، نیکلسون در مقالهای در ماه جولای نوشت که روسیه سلاح خفیفه، مهمات و پول با هدف کمک به طالبان برای ادامه جنگ و دستیابی به نفوذ بر این گروه پیش از خروج پیشبینیشده نیروهای ناتو و امریکایی از افغانستان، به این شبهنظامیان کمک کرده است. نیکلسون در این مقاله نتیجهگیری میکند که کمک روسیه سنجیده شده است. او مینویسد: «برای مثال، آنها از ارائه موشکهای ضدهواپیما به طالبان خودداری کردند.» ارتمی کالینوفسکی میگوید که تصمیم مسکو برای برقراری رابطه با طالبان و سرانجام عرضه سلاح به این گروه، نشاندهنده تمایل روسیه به داشتن روابط خوب با هرکسی است که بر افغانستان حاکم باشد.
مسکو طی سالهای اخیر حمایت دیپلماتیک خود را از طالبان افزایش داده است. برای مثال، در مارچ ۲۰۲۰ ایالات متحده برای جلوگیری از حملات طالبان بر ارتش افغانستان کارزار هوایی را در ولایت هلمند راه اندازی کرد. وزارت خارجه روسیه این حملات را نقض توافقنامه دوحه خواند. درحالحاضر، روسیه حتا از لغو تحریمهای سازمان ملل علیه طالبان، حمایت میکند.
نگرش مسکو نسبت به طالبان تغییر کرده است. درحالی که زمانی مسکو طالبان را یک سازمان تروریستی میدید، اکنون به عنوان یکی از مهمترین بازیگران داخلی صلح افغانستان میبیند. این تحول از چشم طالبان پنهان نمانده است؛ یک نماینده رسمی این گروه در مصاحبه با رسانههای روسی اظهار داشته که نقش روسیه در مذاکرات «بسیار مهم» است.
نتیجهگیری
مسکو به تازگی شروع به بازتنظیم استراتژی خود در قبال افغانستان کرده است. به نظر میرسد که کرملین عادت دیرینهی خود را که بایکوتکردن حکومت مرکزی افغانستان بود، رها کرده است ولی همچنان از خدمات مشورتی و لابی حامد کرزی، رییسجمهور سابق این کشور برخوردار است؛ امری که برای حکومت افغانستان خوشایند نیست (زیرا روابط بین غنی و کرزی بسیار بد است.)
از سال ۱۹۸۹ تاکنون، سیاست روسیه در افغانستان شاهد تغییرات متعددی بوده است. درحالحاضر، سیاست مسکو سه هدف را در اولویت قرار داده است: اول، ایجاد ثبات در افغانستان و حفظ نقش قوی روسیه در مذاکرات و همچنین از میانبرداشتن پایگاههای نظامی امریکا و ناتو از خاک این کشور. دوم، استفاده از روند صلح افغانستان در رقابت فعلی خود با غرب. و سوم، مسکو مشارکت خود در روند صلح را به عنوان تأییدیه بازگشتش به رقابتهای جهانی قدرتهای بزرگ میداند. مسکو از آنجا که فکر میکند طالبان در سالهای آینده نقش بزرگتری در افغانستان خواهند داشت، به دنبال داشتن روابط خوب با دلالان آینده قدرت افغانستان است.
نویسنده:نورلان علی یف
مترجم: جلیل پژواک
منبع: اطلاعات روز