سیاست راهبردی روسیه در قبال افغانستان؛ همآغوشی با طالب، جنگ با داعش
۲۳ اسفند(حوت)۱۳۹۹-۲۰۲۱/۳/۱۳
سیاست راهبردی روسیه در قبال افغانستان؛ همآغوشی با طالب، جنگ با داعش
نام افغانستان همواره تداعی کننده خاطره تلخ در سیاست خارجی روسیه است که در ادبیات سیاسی آن کشور، به عنوان «سندروم افغان» یاد میشود. اثرگذاری افغانستان بر امنیت، سیاست و اجتماع روسیه به رغم موجودیت فاصله جغرافیایی میان دو کشور، انکار ناپذیر است. گرچند شکست تاریخی روسیه در افغانستان سبب شد که علاقهمندی این کشور به مسایل افغانستان کمرنگ شود، اما ظهور گروههای بنیادگرا و جدی شدن خطر سرایت افراط گرایی اسلامی به آسیایی مرکزی به عنوان قلمرو امنیتی روسیه، بیش از پیش این کشور را وادار به دخالت در قضیه افغانستان کرد.
ظهور گروه طالبان در صحنه سیاسی افغانستان و به دست گرفتن قدرت از سال ۱۹۹۶ الی ۲۰۰۱، سبب بروز چالشهای عمده برای افغانستان، روسیه و حوزه نفوذ آن و نیز نگرانیهای فزایندهای برای غرب شد. در نهایت با وقوع حادثه یازدهم سپتامبر که منتج به حمله نظامی ائتلاف جهانی به رهبری امریکا به افغانستان شد، فصل جدید روابط میان شرق و غرب در میدان بازی افغانستان رقم خورد. پس از آن، علیرغم تعامل مثبت روسیه با دولتهای افغانستان، از سال ۲۰۱۴ با حضور نیروهای دولت اسلامی عراق و شام در این کشور، گمانهزنیها در خصوص خطر احتمالی اتحاد افراطیون اسلامی و تأثیرات منفی آن بر حوزه کنشگری و امنیتی روسیه در افغانستان و خارج از آن، قوت گرفت. نتیجه آن اقداماتی بود که تحت عنوان بازی جدید روسیه در افغانستان نضج گرفت و محور آن روابط مستقیم روسیه با طالبان بود که از سوی منابع موثق روسی و غیرروسی تأیید شد. (شکوری، ۱۳۹۵)
پرسش کانونی این است که کدام عوامل سبب تحول سیاست خارجی روسیه نسبت به افغانستان شده است؟ فرضیه قابل طرح این است که با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی و ساختار سیاسی افغانستان، چندپارچهگی قدرت، منازعات تاریخی میان قومی، ناپایداری قدرت مرکزی، حضور بازیگران بینالمللی و منطقهای در میدان بازی افغانستان به هدف تولید، حفظ و تداوم منافع، روسیه گروه طالبان را چالشی میداند که ظرفیت و پتانسیل فرصتزایی را دارد. بنابراین، روسیه به جای پیشگیری استراتژی تقابل، با همسوی و تعامل با گروه طالبان، نه تنها حضور قدرتمند غرب در افغانستان را با چالش مواجه ساخته است، بلکه میخواهد به طور غیرمستقیم بر چالش نوظهور داعش تأثیرگذار باشد.
افغانستان در دوره پساشوروی بیش از آنکه منبع منافع برای مسکو باشد، منبع تهدید بوده است. این تهدیدات را میتوان در دو بخش متقارن (عمدتاً ژئوپلیتیکی) و نامتقارن امنیتی تقسیمبندی کرد. تهدیدات ژئوپلیتیکی بیش از هر چیز ناشی از رقابت قدرت بر سر افغانستان میان قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای است. در نگاه روسها، همچنانی که امریکا از افغانستان برای تحمیل شکست بزرگ به شوروی استفاده کرد، هنوز نیز میتواند از این کشور برای اعمال فشار بر روسیه استفاده کند. اما رویکرد سیاسی و ژئوپلیتیکی روسیه به افغانستان تنها معطوف به رقابت و موازنهسازی با غرب نیست و کرملین با ایجاد موازنه با سایر قدرتهای منطقهای، چون چین، هند و دیگر همسایهگان این کشور از جمله ایران و پاکستان نیز توجه داشته است و دارد (شکوری، ۱۳۹۵) یافتهها نشان میدهد که عوامل و مولفههای ذیل سبب شکلگیری بازی جدید و رویکرد سیاست جدید روسیه در افغانستان شده است:
۱ .یکی از وظایف روسیه در ارتباط به افغانستان تضمین وضعیت بیطرفی این کشور و جلوگیری از تبعیت افغانستان از نفوذ دولتهای خارجی است که مستلزم یافتن راههایی برای ایجاد توازن منطقهای و محدود کردن نفوذ دولتهای خارجی در سیاست خارجی افغانستان است. روسیه با ایجاد روابط با افغانستان، به هدف جلوگیری از خطری که از جنوب تهدید میکند و هم به منظور جلوگیری از شکلگیری یک نظام سیاسی کاملاً وابسته به امریکا و ناتو، ضرورت داشته است. روسیه با گسترش نفوذ سازمان نظامی ناتو به سمت مرزهایش مخالف است؛ چرا که از نظر این کشور، گسترش ناتو به شرق در راستای کاهش اقتدار روسیه در نظام بینالملل، از بین رفتن مناطق حایل و هممرزی ناتو با این کشور قابل ارزیابی است. بر این اساس، میتوان گسترش ناتو به شرق را مهمترین چالش میان روسیه و غرب دانست که مقامات کرملین را بیش از پیش به سمت موازنهسازی در سیاست خارجی – امنیتی و نیز استفاده از سلاح انرژی به پیش برده است. (سجاد پور و جهانبخش، ۱۳۹۶)
۲ .دولت روسیه، پاکستان و افغانستان را به عنوان لانه تروریسم میشناسد. خطر تهدید تروریسم و افراط گرایی اسلامی بدون شک برای دولتمردان روسی یک مسأله مهم و حیاتی است. مسکو یکی از جذابترین مقاصد تروریستها و گروههای افراطی اسلامی است. روسیه به هدف مبارزه با گروههای افراطی و جلوگیری از حضور گروههای تروریستی در قلمرو امنیتیاش، علاقهمند دخیل بودن در مسأله افغانستان است. ظهور بنیادگرایی اسلامی و بروز خشونت در قفقاز شمالی و آسیای مرکزی برای سیاست امنیتی روسیه اهمیت دارد. افراط گرایی اسلامی و روابط خاص آن با افغانستان، پاکستان و دیگر کشورهای اسلامی سبب بروز تهدید جدی علیه منافع و قلمرو امنیتی روسیه بوده است.
۳ .افغانستان ژئوپلیتیک زرع، تولید و قاچاق مواد مخدر است. مواد مخدر به عنوان مهمترین بستر بازتولید تروریسم و افراط گرایی مطرح است که با سرازیر شدن سالیانه چند صد میلیون دلار از کشت، تولید و قاچاق این محصولات، اقتصاد جریانهای افراطی فعال در افغانستان تامین میشود. روسیه یکی از کشورهایی است که از قاچاق و مصرف مواد مخدر افغانستان آسیب فراوان دیده است. علاوه بر آن، خاک این کشور به عنوان یکی از مسیرهای قاچاق مواد مخدر به کشورهای اروپایی محسوب میشود. ارزیابیها نشان میدهد که بیش از نود درصد مواد مخدر قاچاق شده به روسیه از طریق افغانستان صورت میگیرد. (سجاد پور و جهانبخش، ۱۳۹۶)
۴ .روسیه میخواهد فرصت سرمایهگذاری در افغانستان، به خصوص در بخش نفت را داشته باشد. شرکتهای روسی چشم به نفت و گاز افغانستان دوختهاند.
۵ .با شکست دولت اسلامی عراق و شام در سوریه و عراق و پدیدار شدن شاخه خراسان داعش در افغانستان، علایق و منافع روسیه در افغانستان به طور عینی با منافع آن کشور در ارتباط با طالبان همسو شده است. سیاست راهبردی روسیه بر محور حمایت از یک گروه تروریستی به هدف شکست یک گروه تروریستی دیگر شکل گرفته است. به گفته جاوید احمد، کارشناس دانشگاه ییل در حوزه جنوب آسیا، دولت اسلامی عراق و شام، از دیدگاه روسیه، تهدید بزرگتری نسبت به طالبان در خصوص منافع آن به شما میرود. به این دلیل است که در بازی جدید، روسها دشمن سابق خود، یعنی طالبان را در آغوش گرفتهاند. طالبان به عنوان سپری در برابر نفوذ دولت اسلامی در کشورهای همسایه تلقی میشود. رویکرد مسکو در حمایت و تجهیز طالبان در مقابل داعش به عنوان سیاست «شر علیه شر» نامیده میشود. به این نحو که از این طریق هم طالبان و هم داعش، همزمان تضعیف میشوند و توسل احتمالی آنها به نیروهای خارجی، از جمله مسکو برای تأمین پول و سلاح، میتواند سایر اهداف روسیه را نیز محقق نماید. (شکوری، ۱۳۹۵) واقعیتهای بازی سیاسی – امنیتی در افغانستان روشن میسازد که سیاستمداران روسی دستشان را به سوی طالبان به چهار دلیل استراتژیک زیر دراز کرده است:
الف- از طریق ایجاد رابطه با طالبان، مسکو به غرب هشدار میدهد که در خلال دستور جلسه افغانستان از علایق مسکو در سطح ملی و بینالمللی غفلت نکنند. در جنوری ۲۰۱۶ یک گروه همکاری چهارگانه با شرکت ایالات متحده، چین، پاکستان و افغانستان برای پیشبرد صلح شکل گرفت. چهار دولت نامبرده، جلساتی را برای مذاکره با طالبان ترتیب داد، اما روسیه به حاشیه رانده شد، اگرچه تلاشهای آنها سرانجام به شکست مواجه شد. در عوض، مسکو ملاقاتهای سه گانهای را با افغانستان و با حضور روسیه، چین و پاکستان ترتیب داد که بعداً مورد حمایت ایران قرار گرفت. بنابراین، روسیه به غرب هشدار داد که قادر است در افغانستان از طریق تشکیل یک ائتلاف منطهای دیگر، ایفای نقش کند.
ب- از طریق حمایت از طالبان، سیاستمداران روسی میخواستند تا موانع در برابر امریکا و ناتو در منطقه را افزایش دهند. به منظور تقویت ارتباط با طالبان، مسکو به پاکستان نزدیک شد. در سپتامبر ۲۰۱۶، هفتاد نفر از نیروهای ویژه روسی به همراه ۱۳۰ نیروی ویژه پاکستانی، اولین تمرین نظامی مشترک خود را در شمال پاکستان به اجرا گذاشتند. پاکستان از آغاز تأسیس طالبان از آنها حمایت کرد و در حال حاضر، به همین دلیل خواهان همکاری با مسکو است.
ج- روسیه از سوی دولت اسلامی/داعش در افغانستان و خاورمیانه احساس تهدید میکند. در سال ۲۰۱۴، دولت اسلامی عراق و شام وارد افغانستان شد. کرملین ترسید که نکند این گروه از شمال افغانستان به سمت آسیای مرکزی و روسیه گسترش پیدا کند. طالبان با دولت اسلامی از زمان ورود آنها در افغانستان در حال جنگ اند. بنابراین، روسیه دست خود را به سوی طالبان دراز کرده است.
د- تریاک افغانستان درد سر دیگری برای مسکو به شمار میرود. افغانستان نود درصد از عرضه غیرقانونی مواد مخدر را در سطح جهان به خود اختصاص داده است که بیشتر آن در مناطق تحت تسلط طالبان تولید میشود. تولید کنندهگان مواد مخدر، روسیه را به عنوان راه بزرگترین بازارهای جهانی، هدفگیری کردهاند. مصرف مواد مخدر سالانه هفتاد هزار نفر را در روسیه به کام مرگ میفرستد. سیاستمداران در مسکو اعتقاد دارند که در مبارزه با مواد مخدر، طالبان همکار بهتری نسبت به دولت ملی افغانستان خواهد بود. (شکوری، ۱۳۹۵)
به صورت فشرده میتوان اذعان داشت که روسیه برای تنظیم سیاست خارجی خود در قبال افغانستان مطابق فرضیات استراتژیک خود عمل میکند و براساس آن دستورالعمل، عملیاتی سیاست خارجی خود را میسازد. براساس این دستورالعمل، منافع و علایق خود را در افغانستان تعریف میکند و در برابر تهدیدهای بالقوه و بالفعلی که از افغانستان متوجه آن کشور میشود، اقدام میکند. براساس یک بررسی اجمالی، چالشها و فرصتهای افغانستان در سه طبقه امنیتی، سیاسی و اقتصادی برای روسها قابل تبیین است. در رویکرد سیاسی، روسیه ناظر بر عملکرد غرب به رهبری امریکا و سایر قدرتهای منطقهای مثل چین، هند، پاکستان و ایران در افغانسان است. در بُعد امنیتی، اوضاع بیثبات افغانستان تهدید جدی برای روسیه به شمار میرود. ناکامی افغانستان در فرایند دولت – ملتسازی زمینهساز برای این تهدید به شمار میرود. افزون بر آن، ظهور داعش در افغانستان تهدید بزرگتر از طالبان برای روسیه و منطقه به شما میورد و روسیه به دنبال بهرهبرداری از تاکتیک شر علیه شر است. حمایت از یک گروه تروریستی، یعنی طالبان در مقابل گروه تروریستی دیگر، یعنی داعش در صدر برنامه راهبردی روسیه در افغانستان قرار دارد. در بُعد اقتصادی، روسیه خواهان حضور و فعالیت بیشتر در بازار اقتصادی افغانستان است. برای رسیدن به این غایت، مسکو در عرصه بازسازی و نوسازی افغانستان نقش ملموس داشته است.
نویسنده: یزدان حاتمی
منبع: هشت صبح