چرا طالبان تغییر نکرده اند؟
۳۱ فروردین (حمل)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۴/۲۰
چرا طالبان تغییر نکرده اند؟
طالبان افغان
فوزیه کوفی، عضو هیأت مذاکرهکنندهی دولت در امور صلح، ضمن سخنرانی خود در نشست «چشمانداز صلح» که روز جمعه (۱۲ جدی) برگزار شده بود، به این نکته اشاره کرد که واقعیتهای دو دههی گذشته برای طالبان قابل درک و هضم نیست. بانو کوفی تأکید کرد که ارزشهایی چون کثرتگرایی، همدیگرپذیری، تنوع جامعهی مدنی و سیاسی و آزادیهای فردی برای طالبان قابل درک و هضم نیست. چندی پیش هم عبدالحفیظ منصور، از اعضای هیأت مذاکرهکننده، در مصاحبهای که با یکی از رسانههای تصویری داشت به این نکته اشاره کرد که طالبان، هیچ تغییری نکردهاند و طالبانی که در قطر حضور دارند، همان تفکری را دارند که طالبان سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱ داشتند.
بهنظر میرسد تغییر طالبان ناممکن است، و امید به تغییر آنها نیز امیدی واهی است و خیالی خام. نباید توقع داشت که طالبان از ایدئولوژی خود دست بردارند و ارزشهای ۲۰ سال پسین را که در تضاد با ایدئولوژی آنان تعریف میشود، بهعنوان ارزش و یا بخشی از ایدئولوژی خود بپذیرند. اینکه توقع داشته باشیم طالبان ارزشهایی مانند همدیگرپذیری، کثرتگرایی، حقوق برابر، آزادیهای فردی و جامعهی مدنی را بهعنوان ارزش قبول کنند، مانند این است که امید داشته باشیم دو ضد، مانند سیاه و سفید، در یک جا جمع شوند. به باور نویسنده، تغییر طالبان در شرایط کنونی ناممکن است و میتوان برای این مدعا، یک دلیل معرفتشناختی و دو دلیل سیاسی آورد.
اولین دلیل بر تغییرنکردن طالبان، دلیلی معرفتشناسانه است و آن دلیل هم جزمگرایی معرفتی طالبان است. جزمگرایی به این معناست که فردی، به آنچه فکر میکند درست است، باور قطعی و یقینی داشته باشد و هیچ نقد و انتقادی را نپذیرد. البته که این مشخصه مخصوص طالبان نیست، اما طالبان بهعنوان گروهی بنیادگرا از این ویژگی برخوردارند. طالبان بهسان دیگر بنیادگرایان گمان میکنند تنها آنچه آنان درست میپندارند، درست است و هر کس مسیری غیر از مسیر آنان را برود، مسیری باطل رفته است. طالبان خود را از لحاظ معرفتشناسی، مالک انحصاری حقیقت میپندارند، گمان میکنند تنها کسانی که راه حقیقت را رفتهاند، راه آنان است.
این باور معرفتشناسی آنان در کنشهای سیاسیشان بهصورت واضح دیده میشود. طالبان از بدو ظهورشان تمام گروههای دیگر را باطل و گمراه دانستند، نهتنها گروههای غیراسلامی و وابسته به جریان چپ، بلکه گروههای اسلامی همچون مجاهدین را هم باطل و گمراه خطاب کردند. چندی پیش هم در اعلامیهای، جنگجویان داعش را مرتد خطاب کردند. این رفتار طالبان به خوبی نشان میدهد که طالبان در یک جزمگرایی مطلق بهسر میبرند، گمان میکنند حقیقت تنها یک راه است و آن راه هم مسیری است که طالبان طی میکنند، گمان میکنند تنها یک گروه هدایتشده وجود دارد و آن گروه هم طالبان است.
با توجه به این مشخصهی معرفتشناسی، طالبان هرگز ارزشهایی همچون کثرتگرایی، همدیگرپذیری، آزادیهای فردی و … را بهعنوان ارزش یا بخشی از جامعهی مطلوب خود قبول نخواهند کرد. چگونه میتوان طالبی که سالها در مقابل آزادی جنگیده و آن را برابر با بیبندوباری دانسته، متعهد به قبول آزادی کرد؟ چگونه میتوان طالبی که گمان میکند تنها او است که هدایتشده است،
باورمند به کثرتگرایی کرد و به او قبولاند که دیگران هم مانند او حق زندگی و حیات دارند؟ چگونه چنین طالبی میتواند حقوق اقلیتهای مذهبی و قومی را بپذیرد؟ لذا باید گفت تغییر طالبان بهدلیل ساختار فکریِ آنان ناممکن است. تا زمانی که طالبان به کثرتگرایی معرفتی نرسند و دست از جزمگرایی خود برندارند، هیچگاه به کثرتگرایی سیاسی هم نخواهند رسید. کسی که تنها خودش را حق میداند و دیگران را باطل، معلوم است که برای دیگران جایگاهی تعریف نخواهد کرد.
دلیل دیگر، دلیلی سیاسی است. رهبران طالبان، به دلایل سیاسی متعددی به ارزشهای ۲۰ سال پسین، روی خوش نشان نخواهند داد. اگر رهبران طالبان ارزشهایی همچون دموکراسی، آزادی و جامعهی مدنی را بپذیرند، هم مشروعیت جنگ ۲۰ سالهی خود را از دست خواهند داد و هم جنگجویان مذهبیشان را. طالبان برای ۲۰ سال است با روایتسازیِ جهاد علیه دموکراسی و نظام کفری (به تعبیر خود طالبان) به بسیج نیرو پرداختهاند و منازعهی خود را با همین روایت، مشروعیت بخشیدهاند.
پذیرش دموکراسی و ارزشهای دموکراتیک از سوی رهبران طالبان، مشروعیت جنگ آنان را زیر سوال میبرد و باعث ریزش جنگجویانشان میشود. طالبان بیشتر نیروهای خود را با روایتهای ایدئولوژیک جذب کردهاند. اگر خلاف این ایدئولوژی قدم بردارند، نیروی جنگی خود را از دست خواهند داد. حتا اگر فرض کنیم رهبران طالبان از روایتهای دینی تنها استفادهی ابزاری میکنند و خودشان پابندی به آن ندارند، باز هم از لحاظ سیاسی به سودشان است تا برای راضینگهداشتن جنگجویان خود، از قبول ارزشهای دموکراتیک سر باز زنند.
همینطور طالبان برای تداوم حمایتِ حامیانشان، از قبول ارزشهای دموکراتیک امتناع خواهند کرد. طالبان خود را بهعنوان نیرویی جهادی معرفی میکنند، طالبان با همین هویت خود، حامیان زیادی از کشورهای منطقه برای خود جذب کردهاند. پاکستان و عربستان، بر مبنای همین هویت بنیادگرای طالبان، از آنان حمایت میکنند. ارتش پاکستان که نگاهی ایدئولوژیکی و امنیتی نسبت به افغانستان دارد، از گروههای بنیادگرا در افغانستان حمایت میکند تا از آنان بهعنوان عمق استراتژیک و پناهگاهی برای مقابله با هند استفاده کند. همینطور عربستان نیز برای گسترش ایدئولوژی وهابیسم خود، از نیروهای بنیادگرا در منطقه حمایت میکند.
عربستان در پی آن است که رهبری جهان اسلام را به عهده داشته باشد و هر گروهی که بتواند به گونهای ایدئولوژی وهابیسم را گسترش دهد، به سود عربستان بوده و این کشور از آن حمایت خواهد کرد. بهویژه با توجه به همسایگی افغانستان و ایران، حمایت از یک گروه بنیادگرا و مدافع ایدئولوژی وهابیسم، به سود سیاست منطقهای عربستان و رقابتهای عربستان با ایران است. لذا هم عربستان و هم پاکستان، از طالبان بهعنوان گروهی بنیادگرا حمایت میکنند و اگر طالبان ارزشهای دموکراتیک را بپذیرند و تغییر کنند، هویت بنیادگرای خود را از دست داده و در نتیجه، حمایت ارتش پاکستان و عربستان را نیز از دست خواهند داد و این به سود طالبان نیست.
حتا اگر پیش از این و در سالهای اولیهی سقوط طالبان احتمال تغییرشان میرفت، اکنون دیگر این احتمال به کلی منتفی است. با پروسهی صلحسازیای که از دو سال پیش بدینسو از سوی امریکا و با نمایندگی زلمی خلیلزاد کلید خورد، طالبان اعتماد به نفس زیادی پیدا کردهاند و خود را پیروز میدان میانگارند. طالبان چنین گمان میکنند که با مبارزهی خود امریکا را شکست دادهاند و خروج ایالات متحدهی امریکا را بهعنوان نشانهی پیروزی خود عنوان میکنند، و واضح است آن کس که خود را پیروز میداند، نیازی برای تغییر ندارد. وقتی طالب خود را و روایت خود را پیروز میداند، دیگر چه نیازی به تغییر و کوتاهآمدن از موضع خود دارد؟
لذا با توجه بهدلیل جزمگرایی طالبان و هم به دلایل سیاسی متعدد، امید به تغییر طالبان، امیدی پوچ و واهی است و طالبان، هرگز از موقف بنیادگرایانهی خود عدول نکرده و رویِ خوش به ارزشهای دموکراتیک همچون آزادیهای مدنی، کثرتگرایی و همدیگرپذیری نشان نخواهند داد.
نویسنده: محمد هادی ابراهیمی
منبع: اطلاعات روز