حکومت موقت در افغانستان و ظهور شرایطی رقابتی
۵ اردیبهشت (ثور) ۱۴۰۰ – ۲۵ / ۴/ ۲۰۲۱
حکومت موقت در افغانستان و ظهور شرایطی رقابتی؛ مصاحبه با رضا عطایی، دانش آموخته ی مطالعات منطقه ای آسیای مرکزی دانشگاه تهران
توافق سیاسی و پیشنهاد ایجاد حکومت موقت در افغانستان پدیده ی جدیدی نیست و کشور افغانستان همواره به دلیل چالش ها و بحران های سیاسیِ پیش رو چندین مرتبه با گزینه هایی چون تشکیل حکومت موقت مواجه شده است.
چنانچه می توان گفت این کشور در پیشینه خود تجربه دوران حکومت موقت صبغت الله مجددی و ربانی را در امتداد یکدیگر، و به خصوص تجربه ی دوران دولت موقت به ریاست کرزی و پس از آن دولت انتقالی را یدک می کشد. در این زمینه نظرات متعددی پیرامونِ مداخله ی همیشگیِ کشوری چون پاکستان در دو دوره ی اول، و مداخله و ورود جامعه ی جهانی به دوره ی سوم مطرح شده است.
گرچه دولت موقت به ریاست کرزی با تکیه بر توافق نامه ی بن و اهدافِ آن، چارچوبی منسجم را برای ساختار نظام سیاسی این کشور، پروسه های ملت سازی و دولت سازی، و پیشرفت آتی را هم برای دولت و هم برای جامعه ترتیب می داد، اما درروزهای اخیر و به ویژه با طرحِ دولت موقت از سوی خلیلزاد، نگرانی ها و همچنین گمانه زنی ها از امکان موفق بودنِ چنین طرحی همچون سال ۲۰۰۱ برای زمان حاضر سربرآورده است.
اما چقدر این مقایسه و تشابه و شرایطِ موجود در آنها منطقی و قابل قیاس می باشد؟ درادامه برای روشن شدن بحث بذکر سوالاتی چند در همین زمینه با آقای رضا عطایی دانش آموخته ی مطالعات منطقه ای آسیای مرکزی دانشگاه تهران می پردازیم:
۱- طرح ایجاد حکومت موقت که در افغانستان سال ها در حال پررنگ ترشدن بوده، با شروع مذاکرات صلح قوت گرفته است. اما به نظر شما با توجه به تجربه حکومت موقت در افغانستان آیا باردیگر ایجاد حکومت موقت می توان منجر به برون رفت از بحران سیاسی موجود در کشور شود؟
تجربۀ تاریخی دولت موقت در افغانستان یک قاعده را برای ما مشخص می سازد. اگر یک قدرت جهانی به لحاظ مالی، نظامی و فنی بقا و کارآمدی نسبی دولت موقت و به تعبیر دقیق تر دولت گذار را تضمین کند، می توان به فروکش کردن بحران سیاسی به صورت موقت امید وار بود.
این بار هم اگر یک قدرت جهانی چه خود ایالات متحده و چه روسیه با همکاری کشورهای منطقه و یا چین بقا و کارآمدی دولت گذار و دولت بعد از آن را تضمین کند، می توان به برون رفت از بحران سیاسی فعلی امیدوار بود.
از همین روی شکست یا موفقیت مذاکرات پیش از هر چیز مشروط به تحقق یک اجماع منطقهای (با تمرکز روی کشورهای همسایه) و فرامنطقهای (با تمرکز روی قدرتهای جهانی) بر سر تضاد و تقابل منافعشان در افغانستان میباشد.
۲- ایجاد حکومت موقت عموما در شرایطی ایجاد می شود که لزوم تشکیل نظم سیاسی جدید مطرح شود. اما از دید شما آیا نظام فعلی در افغانستان و به طور کلی شرایط موجود نیاز مبرم به تشکیل حکومت موقت را تداعی می کند؟
در افغانستان بحث بر سر نوع نظم سیاسی مطرح نیست بلکه از اساس بحث بر سر اصل نظم پذیری سیاسی کشوری به نام افغانستان است. این کشور از بدو پیدایشش تا به حال مجموعه ای از واحد های نژادی و ایدیولوژیک متخاصم بوده و یک گروه ها به نام قوم پشتون به صورت کاملا سنتی و با تکیه بر ادعای برتری خونی و نژادی خواهان تمامیت طلبی در عرصۀ سیاسی است. در چنین اوضاعی ما نمی توانیم از نظم سیاسی بلکه از فروکش کردن های موقت اختلافات و تجمیع نیروهای متضاد در قالب یک دولت سخن بگوییم.
۳- به گفته ی برخی تحلیلگران طرح های حکومت موقت غالبا از سوی پاکستان و سیاست های آی اس آی برای افغانستان برنامه ریزی و درنظر گرفته شده بود. اما چقدر این گفته ها اظهاراتی از این دست که طرحِ فعلی از حکومت موقت برای افغانستان نیز از جانب پاکستان ارئه شده، صادق است؟ در صورت درست بودن، این امر دررابطه با دولت موقت کرزی نیز صدق می کرد؟
ای اس آی به صورت مستقل برای افغانستان طرح ریزی نمی کند بلکه بیشتر مسئول اجرایی طرح هایی است که از سوی سیستم های غربی و به خصوص بریتانیا طرح ریزی شده است. بنابراین این سوال بهتر است اینگونه مطرح شود که موقعیت ژیوپولتیک افغانستان به خاطر هم مرز بودنش با ایران و چین، چه تهدیدها و فرصت هایی را برای کشورهای غربی مهیا می کند.
۴- در صورتِ فرضِ این احتمال که حکومت موقت در افغانستان برای بار چهارم تشکیل شود، و با در نظر گرفتن این امر که غالبا پاکستان پیشنهاد حکومت موقت برای توافق صلح افغانستان را ارائه داده است، آیا می توان انتظار داشت افرادی چون حکمتیار که همواره درصدد کسب کرسی قدرت بوده و با پاکستان نیز نزدیک بوده است، به ریاست دولت برسد؟
پاکستان در گذشته و حال از حکمتیار بیشتر به عنوان یک اهرم فشار سنتی بر حکومت های مستقر در کابل استفاده کرده و هیچ گاه سعی نکرده از او به عنوان مهره ی اصلی استفاده کند چرا که او نه میان جوانان و نه میان اقوام غیر پشتون جایگاهی دارد. اما با این وجود حکمتیار به صورت سنتی بر طیفی از پشتون های اسلام گرای تندرو نفوذ داشته و پاکستان از طریق او می تواند دست به آشوب های موقت در بعضی مناطق بزند.
۵- با درنظر داشتنِ سه دوره ی دیگر از تجربه ی دولت موقت در تاریخ سیاسی افغانستان (دوره ی صبغت الله مجددی و برهان الدین ربانی و حامد کرزی)، به ویژه با در نظر داشتنِ دولت موقت آقای کرزی، آیا شرایط فعلی افغانستان با شرایط دولت موقت آقای کرزی قابل مقایسه است؟ و به واقع از دید شما اصلا این مقایسه امری به جا و درست است؟
شرایط فعلی با دوره ی دولت موقت آقای کرزی بسیار متفاوت است. اولا کمک های جامعه ی جهانی به افغانستان افت چشمگیر داشته است، دوما شریک استراتژیک دولت فعلی افغانستان یعنی ایالات متحده با افول هژمونی جهانیش و رویارویش با چین دست به گربیان است و اهمیت مبارزه با تروریسم برای این کشور دیگر از اولویت برخوردار نیست و سعی دارد به جای استراتژی مبارزه با تروریسم در افغانستان از سایر استراتژی ها در راستای استفاده از موقعیت ژیوپولتیک افغانستان برای کنترل چین و ایران استفاده نماید.
همین تفاوت اساسی باعث می شود همسایه های افغانستان بیکار نمانده و درصدد اعمال نفوذ در افغانستان برآیند. این شرایط یک شرایط رقابتی است و دیگر همانند سال ۲۰۰۱ که دولت موقت آقای کرزی شروع به کار کرد، یک فضای یک جانبه به نفع ایالات متحده نیست.
۶- با درنظر گرفتنِ دو دهه تلاش و مشارکت مردم و تا حدودی تثبیت نظام سیاسی، وجوهِ و تبعاتِ مثبت و منفی از روی کار آمدنِ یک حکومت موقت در شرایط فعلی افغانستان چیست؟ استدلال مخالفان و موافقان شرایط ایجاد حکومت موقت در این زمینه چگونه است و کدام یک بیشتر به واقعیت های جامعه افغانستان نزدیک است؟
از جمله استدلال های منفی برای تشکیل دولت موقت به استمرار عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی افغانستان اشاره دارد. تشکیل دولت موقت و ایجاد دوباره ی چارت های مدیریتی در وزارت خانه و از همه مهمتر راضی نگه داشتن همه ی سلیقه های سیاسی در وزارت خانه ای کلیدی بسیار چالش برانگیز و زمان بر است.
استدلال های مثبت دال بر قربانی ساختن زمان پیشرفت برای ختم جنگ و خون ریزی است، چرا که بدون صلح توسعۀ پایدار امکان پذیر نیست.
از میان این دو استدلال می توان گفت استدلال نخست منطقی تر است و به واقعیت نزدیک تر است.
۷- در صورتِ تاییدِ طرح تشکیل یک حکومت موقت، آیا می توان همچون تجربه ی گذشته انتظار روندی مشابه از کمک های جامعه جهانی و اقدامات اصلاحی برای افغانستان را داشته باشیم و یا به باور برخی کارشناسان دولت موقت بازگشت به گذشته و قطعِ راس نظام و بستری برای احیای امارت طالبان است؟
اگر اراده ی آمریکا به تجزیۀ افغانستان بر اثر یک جنگ فرسایشی باشد تا بدین وسیله مرزهای چین، روسیه و ایران را در وضعیت جنگی قرار داده و از همه مهمتر این سه کشور را به طمع تصاحب بخش هایی از افغانستان بر ضد یکدیگر تحریک نماید بی شک امارت اسلامی طالبان با قدرت هر چه تمام تر شکل خواهد گرفت و افغانستان وارد یک دوره جنگ های داخلی فرسایشی خواهد شد که در آن هیچ کمکی به صورت رسمی به افغانستان صورت نخواهد گرفت.
۸- به طور کلی به نظر شما آیا تجربه ی حکومت موقت در سال ۲۰۰۱ در افغانستان را می توان تجربه ای همراه با موفقیت و سامان بخشی به اوضاع کشور دانست؟ به عبارتی امروزه افغانستان پس از دو دهه به آن جایی قرار بود براساس موافقت نامه ی بن برسد (ثبات و دموکراسی)، دست یافته است؟
خیر، ثبات و دموکراسی بیش از هر چیزی نیاز به زیر ساخت اقتصادی و فرهنگی دارد و بدون در نظر داشت این دو پیش نیاز، هر موافقت نامه ای از پیش شکست خورده است. در وضعیت کنونی نیز طرف اصلی درگیر در جنگ یعنی طالبان علی رغم تلاشش به پذیرش اقوام دیگر در قدرت، باز هم نمی تواند اقوام دیگر را در سلسله مراتب تصمیم گیری بپذیرد.
۹- شاید بتوان گفت جبهه ی طرفدارِ تشکیل حکومتی موقت در افغانستان متشکل از ایالات متحده، اپوزیسیون، کشورهای ذی نفع خارجی و طالبان است. اما مردم در این میان چه نظری دارند؟ آیا آنها با تشکیل دولت موقت موافق هستند؟
مردم بیشتر طرفدار قطع خونریزی و صلح به هر قیمتی هستند. آنها حاضرند جنایات گذشته طالبان را ببخشند به این شرط که آنها از خونریزی دست بردارند.
۱۰- انتقال از حکومت موقت کرزی به حکومتی دائمی با تکیه بر انتخابات با حمایت کشورهای غربی به نوعی تضمین آینده ی سیاسی بود، اما با احتمالِ تشکیل دولت موقت آیا تضمینی وجود دارد دولت های خارجی ضامن انتخابات ۲۰۲۴ افغانستان باشند و بتوان به تداوم نظامی مردم سالار امیدوار بود؟
پاسخ به این سوال به معادلات بین المللی وقت بستگی دارد که طالبان در این معادلات چه نقشی دارد. آیا هنوز یک پایگاه تروریسم است یا اینکه کشوری درگیر منازعات داخلی در مجاورت کشورهای رقیب ایالات متحده.
۱۱- در صورت تشکیل حکومت موقت در افغانستان گزینه بعدی برای ایجاد نظام سیاسی کشور چه خواهد بود؟ و در این شرایط دستاوردهای دو دهه اخیر چه جایگاهی خواهند داشت؟
در بالا بیشتر اشاره کردیم، بحث بر سر نوع نظام سیاسی نیست بلکه اصل نظام یافتن در افغانستان است. افغانستان کلکسیونی از نظام های سیاسی شکست خورده است. دستاوردهای دو دهه ی گذشته مانند افزایش آگاهی و سواد عمومی و تساهل و مدارای مردم نسبت به آزادی بیان و عقیده می تواند پشتوانۀ هر نوع نظمی باشد.