آشتی ناپذیری های طالبان با حقوق و آزادی های زنان
۸ اردیبهشت(ثور)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۴/۲۸
زنان، قربانیان اصلی چهار دهه جنگ افغانستاناند. با جدی شدن گفتوگوهای صلح، زنان افغانستان یگانه گروه منسجم، همآهنگ و همنظر است که داعیه حفاظت از نظام جمهوری را فریاد زده است. زنان، نصف نفوس افغانستان را تشکیل میدهند. نصف نفوس کشور حیات انسانیشان را زیر سایه نظام جمهوری ممکن میدانند. زنانی که تجربه زندهگی تحت نظام امارت اسلامی را دارند و زنانی که بعد از کنفرانس بن پا به عرصه اجتماع و سیاست گذاشتهاند، هر دو گروه، دستآوردهای ۱۹ سالهیشان را مدیون نظام جمهوری میدانند. زنانی که تجربه زندهگی تحت پرچم امارت اسلامی و جمهوری اسلامی را دارند، تفاوت دو نظام را هممانند شب و روز، سیاهی و روشنایی، تعبیر میکنند. طالبان با پنهان شدن تحت نام حکومت اسلامی در صدد استقرار امارت و انحصار قدرتاند.
گروه طالبان با پنهان شدن زیر شعار استقرار حکومت اسلامی در صدد کسب مشروعیت برای سالها جنایتشان در افغانستان است. با متوقفسازی جنگ علیه سربازان خارجی بعد از امضای توافقنامه صلح با دولت امریکا و تداوم کشتار نیروهای امنیتی و شهروندان غیرنظامی، هویت کاذب جنگ و جهاد گروه طالبان بیشتر از همیشه آشکار شده است. اکنون هویت انحصارطلبی، عدم استقلالیت فکری و وابستهگیهای این گروه به بیرون مرزها بیشتر عریان میشود. زنان افغانستان اکنون بیشتر از هر زمان دیگر، نگراناند. زنان افغانستان با شناخت عمیق از ایدیولوژی گروه طالبان، نگرانیها و دغدغههایشان را با هم پیوند زدهاند و نیاز است سنگر دفاع از نظام جمهوری را تقویت کنند. ما دلایل و شواهد کافی داریم که نشان میدهد هیچ نوع تغییر در موضع طالبان در قبال حقوق و آزادیهای زنان رونما نشده است. گروه طالبان در گفتوگوهای صلح نشان دادند که نه تنها به حقوق و آزادیهای زنان باور ندارند و با همان دید دههی هفتادیشان به حقوق زنان مینگرند، بلکه با نظام جمهوری اسلامی فعلی نیز سر سازش ندارند. آنچه میتوان از موضع طالبان در وضعیت موجود استنتاج کرد، آنها جز فروپاشی نظام و استقرار نظام امارتی انگیزهای، برای صلح ندارند. سه دلیل عمده دیگر را نیز میتوان برشمرد که ماهیت فکری گروه طالبان را روشن میسازد.
یک. طالبان به تنوع جنسیتی، قومی، مذهبی، دینی و فرهنگی در افغانستان باور ندارند.
نظام جمهوری یگانه نظامی است که به برتریطلبیهای قومی، جنسیتی، دینی، مذهبی و نژادی میتواند نقطه پایان بگذارد. در نظام طالبانی زنان جنس دوم پنداشته میشوند و بیشتر از سه دهه از حق آموزش، کار و مشارکت در توسعه کشور عقب ماندهاند. گروه طالبان نه تنها که عامل جنگ است، بلکه عامل توسعهنیافتهگی افغانستان نیز هست. بدون مشارکت نصف نفوس یک کشور، رسیدن به توسعه، دستنیافتنی است. یکی از مؤلفههای اصلی توسعه نیروی انسانی است که در آن هیچ قید جنسیتی مطرح نیست. اما چرخه توسعه افغانستان سالها بدون حضور زنان حرکت کرد. بعد از ایجاد حکومت جدید، دولت افغانستان و جهان متوجه این امر شد است که بدون حضور زنان رسیدن به توسعه در افغانستان ممکن نیست. اما در تفکر طالبانی نه تنها که برابری جنسیتی به رسمیت شناخته نشده است، قومیت، نژاد و مذهب نیز معیار برتری و برتربینی تلقی میشود. طالبان با نگاه تبعیضگرایانه علیه مذهب جعفری یکبار دیگر اثبات کردند که به تنوع مذهبی در افغانستان باور ندارند. برای صلح نیاز است به تنوع ارزشهای امروز احترام گذاشت. چشمپوشی از هر ارزش فرهنگی و مذهبی اعلام جنگ در مقابل جمعی از شهروندان افغانستان است.
طالبان، خود و جهانبینیشان را جهانبینی اسلامی خوانده و اسلام را در مقیاس فهم و برداشت خودشان تفسیر میکنند. طالبان با قرائت افراطی از دین اسلام علیه زیست مسالمتآمیز مذاهب ایستاده و در صدد ایجاد جنگ مذهبی در افغانستاناند. در فهم مذهبی و دینی گروه طالبان، زنان عیال خوانده شده و جز دارایی مردان محسوب میشوند. در بخشهای تحت اداره گروه طالبان محکمه صحرایی، سنگسار و شلاق زنان و جوانان به عنوان قانون امارت اسلامی جریان دارد. منطق فکری گروه طالبان با ارزشهای امروز همخوانی ندارد. دیدگاههای گروه طالبان در دوحه نشان داد که آنها سالها از فهم و درک حکومتداری، مشارکت زنان و مردان، تنوع ارزشهای مذهبی و دینی فاصله دارد. نگاه سیاهوسفید طالبان به ارزشهای امروز خطرناک بوده و علیه قانون اساسی افغانستان است. چنین نگاهی، یکبار دیگر صفبندیهای قومی، مذهبی و جنسیتی را در افغانستان دامن میزند و دستآوردهای نزده سال اخیر را که با خون هزاران سرباز و هموطن ما به دست آمده است، نابود میکند.
دوم.طالبان به حق برابرِ زنان و مردان باور ندارند.
طالبان هم در دهه ۷۰ و هم طی سالها جنگ علیه نظام و مردم افغانستان به اثبات رساندند که به اصل برابری میان اقوام، شهروندان، زنان و مردان باور ندارند. طالبان اگر با همین دیدگاهشان، جذب نظام افغانستان شود جنگ در میدانهای نبرد متوقف خواهد شد، اما عملاً در چندین جبهه دیگر آغاز خواهد شد. جامعه امروز به برابری میان اقوام، زنان و مردان و اصل زیست مسالمتآمیز مذاهب باور دارند و این اصل در روح قانون اساسی کشور تسجیل یافته است. با وجودی که گفته میشد دیدگاه طالبان در مورد حقوق زنان تغییر کرده است، اما موضع طالبان در دوحه نشان داد که هیچ نوع تغییر در ذهنیت گروه طالبان نسبت به زنان رونما نشده است. حضور فقط مردان در جمع گروه طالبان در تیم مذاکرهکنندهیشان نشان میدهد که از نظر آنها زنان حق مشارکت در مورد سرنوشت افغانستان را ندارند. بعد از آنکه رهبران گروه طالبان با سوالهای جدی خبرنگاران زن مواجه شدند، اشاره کردند که از نظر آنها آموزش دختران اشکالی ندارد، اما به شرط اینکه محیط آموزشی مردانه و زنانه باشد. این موضع رهبران گروه طالبان پیام واضح دارد که تغییر دیدگاه گروه طالبان آن هم در اثر فشار افکار عمومی فقط در حد به رسمیت شناختن آموزش دختران آن هم در محیط زنانه و مردانه است. به این معنا که حق کار را برای زنان به رسمیت نمیشناسند. چون آموزش تنها به هدف آموختن صورت نمیگیرد. آموزش به هدف اثرگذاری او مشارکت در حکومت صورت میگیرد و محیط کار و اجتماع بر اساس جنسیت قابل تقسیم نیست. لذا میتوان به عمق دیدگاه طالبان درباره زنان پی برد؛ زن در قانون امارت طالبانی، انسان برابر با مرد نیست و چون انسان برابر با مرد تلقی نمیشود این مرداناند که در مورد سرنوشت زنان تصمیم میگیرند و این یعنی ۴۰ سال عقبگرد برای زنان.
سوم. طالبان به اصل حاکمیت مردم باور ندارند
در نظام جمهوری اصل حاکمیت به مردم تعلق دارد و مخالفت گروه طالبان با نظام جمهوری نشانگر آن است که هنوز نزد گروه طالبان اصل حاکمیت به امیر المومنین و به یک فرد تعلق دارد. تاکید گروه طالبان بر مبنا قرار گرفتن توافقنامه آنها با ایالات متحده امریکا نشان میدهد که این گروه قبل از آغاز مذاکرات صلح در صدد سبوتاژ نمودن نظام فعلیاند. پنهان شدن عقب شعار دولت اسلامی با قرائتی که این گروه طی سالها از دین اسلام داشته است، افغانستان را یک قرن به عقب میبرَد. این سوال را همه باید از رهبران گروه طالبان بپرسیم که منظور از دولت اسلامی چگونه دولتی است؟ اگر قانون اساسی فعلی را گروه طالبان خلاف دین اسلام بدانند پس به این نتیجه میتوان رسید که صلح با این گروه امکانپذیر نیست. حکومت صرفاً دینی که بخواهد از آدرس امر به معروف و نهی از منکر با شلاق بر مردم حکومت کند، اعلام جنگ علیه نسل متجدّد و روشنگر افغانستان است. با این نسخه سنتی گروه طالبان نه تنها که دستآوردهای ۲۰ سال اخیر قربانی و نابود میشود بلکه آرمان مردم که شفافیت، برابری، حکومتداری بدون تبعیض و مشارکت زنان در تمام سطوح دولتداری است نیز برای همیشه نابود میشود. دموکراسی نوپای فعلی را میتوان با دادخواهی و تقویت سیستمها کارا ساخت، ولی نظامی با فهم طالبانی هم عدالت و برابری شهروندان را به چالش میکشد و هم یکبار دیگر حکومت شاهی با شکل جدید را در افغانستان ترویج میکند.
تحمیل اراده یک فرد تحت عنوان امیرالمومنین یا هر نظامی دیگر در تضاد با جمهوریت، اعلام حکومت سلطنتی ست، نظامی که نه تنها جوابگوی نیازمندیهای امروز افغانستان نیست، بلکه تبعیض، برتربینی و نفاق قومی را تشدید میکند. هنوز ریشههای تبعیض و خود برتربینی در افغانستان نخشکیده است و حاکمیت یک نظام اسلامی آن هم با قرائت طالبانی برای زنان و برای اقلیتهای قومی و مذهبی در افغانستان فوقالعاده خطرناک است. در قرائت طالبانی از دین اسلام برتری بخشیدن به مرد، در تمام عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی یک اصل به رسمیت شناخته شده است. حتا نام بردن اسم زنان به غیرت مردان بر میخورَد چه رسد به اینکه زنان در این عرصهها هممانند مردان صاحب حق و صلاحیت برابر با مردان باشند.
با وصف تمام نگرانیها و ضعفهایی که در دیدگاه گروه طالبان وجود دارد، اگر این گروه تعهد پیوستن به نظام افغانستان را داشته باشد، مردم افغانستان با توافق بر رهایی بیشتر از پنج هزار زندانی این گروه نشان دادند که برای ختم جنگ حاضر اند از سالها جنایت این گروه بگذرند تا بیشتر از مادران این سرزمین به عزای فرزندانشان بنشینند و به تعداد بیوهها و بیسرپرستان افزوده نشود.
گروه طالبان نباید این فرصت تاریخی را برای صلح از دست بدهد. آنها باید به اثبات برسانند که در مقابل نسل جدید امروز افغانستان، که با ارزشهای ۲۰ سال اخیر زندهگی کردهاند، انعطاف نشان میدهند. گروه طالبان باید نشان بدهد که در صدد استقرار نظام مبتنی بر شریعت آن هم در مقیاس فهم خودش از دین اسلام نیست. گروه طالبان باید بپذیرد که در میدان نظامی پیروز نخواهند شد. اگر این فرصت برای صلح از دست برود به میزان تنفر جامعه از گروه طالبان افزوده خواهد شد. گروه طالبان باید به زنان و خانوادههایشان نیز به عنوان قربانیان جنگ تجدید نظر کنند. اجازه دهند فرزندانشان به جای آموزش جنگ به مکتب بیایند و در کنار سایر شهروندان در عزت و درخشش افغانستان افتخار کنند.
نویسنده: عارفه پیکار
منبع: هشت صبح