چگونه طالبان با تبلیغ «روایت پیروزی جهاد» جوانان را به دام میاندازند؟

۴ خرداد(جوزا)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۵/۲۵
جنگ در افغانستان تنها در میدان نبرد ختم نشده است. علاوه بر تبلیغات در جبهه جنگ طالبان تلاش های زیادی را برای به تصویر کشیدن حقانیت خود انجام می دهند. تبلیغاتی که منجر به جذب نیرو در این گروه می شود. به عبارت دیگر، جنگ تبلیغاتی به ابزاری مهم در دست این گروه برای گسترش فعالیت و توجیه عملکردشان تبدیل شده است. در همین رابطه، نوشته زیر که توسط اسکات پیترسون نگاشته شده و جلیل پژواک آن را ترجمه کرده و رونامه اطلاعات روز منتشر کرده است، به روایت پیروزی جهاد توسط طالبان اشاره می کند.
ساحل در زندگی یک فرمانده جوان طالبان در ولسوالی سیدآباد ولایت میدان وردک بود که حملات متعددی را بر پایگاههای ارتش ملی انجام داده بود. اما پس از مرگ، به ابزار طالبان در کارزار تازهی این گروه برای جذب جوانان افغان به جهاد تبدیل شد.
ساحل در تاریخ ۸ مِی یک حمله موتربمب را در ولسوالی سیدآباد سازمان داد، اما خودش نیز توسط یک سرباز افغان که از حمله جان بهدر برده بود، کشته شد. او فقط یکی از اعضای دسته جدیدی از جوانان افغان است که تحت تأثیر وعدهی طالبان مبنی بر سرنگونی حکومت «کافر» افغانستان به رهبری اشرف غنی و احیای «امارت اسلامی» این گروه، قرار گرفتهاند.
درحالیکه ایالات متحده روند خروج نیروهای خود را از افغانستان سرعت بخشیده است، اعضای طالبان در مساجد روستاها با تعریف و تمجید از فضایل جهاد و شهادت، از روایت «پیروزی در جنگ در برابر یک ابرقدرت»، برای تقویت کارزار سربازگیری این گروه استفاده میکنند.
پس از کشتهشدن ساحل، طالبان در یک پُست فیسبوکی با هدف تشویق جوانان به جهاد نوشتهاند: «فراموشکردن این مرد خوشچهره ناممکن است… باشد که الله شهادت این شهیدِ راه خدا را بپذیرد.» عکس ساحل در این پُست، جوان ۱۹ ساله و بشاش را با موهای بلند و سبیل نازک نشان میدهد که بر روی چمنی، تسبیح به دست نشسته است.
داستان ساحل و زادگاه وی، ولایت میدان وردک، که عمدتا تحت نفوذ طالبان قرار دارد، نشان میدهد که چگونه جذبهی شورش طالبان در میان مردم محلی بهویژه نزد جهادیهای بالقوه رشد کرده است، و چطور این کشش بهرغم خاطره تلخ مردم از حکومت ظالم طالبان طی دهه ۱۹۹۰ و سپس جنایات این گروه علیه غیرنظامیان در حین جنگ با نیروهای خارجی و حکومتی موردحمایت ایالات متحده، پابرجا باقی مانده است.
قضیه میدان وردک نشان میدهد که چگونه گروه طالبان صفوف خود را با جذب جنگجویان جدید تقویت میکند و چگونه فرماندهان این گروه جوانانی همچون ساحل را، که به گفته اعضای خانوادهاش از طالبان بیزار بود (تا اینکه دو نیم سال پیش به این گروه پیوست)، متقاعد میکنند که برای این گروه بجنگند.
کمپین طالبان در ماه رمضان
آقای نوری از ولایت میدان وردک است. او در یک اداره دولتی در کابل کار میکند. نوری هفته گذشته طی آتشبس سهروزه عید توانست به وردک سفر کند. او میگوید از آنچه در زادگاهش دید غافلگیر شده است.
نوری میگوید: «فرماندهان طالبان در جریان ماه رمضان برای جذب نیروی جدید بهشدت کمپین میکردند. برخلاف گذشته، در این ماه رمضان نیمی از جوانان و نوجوانان روستا به صف طالبان پیوستهاند.»
نوری میگوید: «من از برخی از جوانانی که تازه به صفوف طالبان پیوسته بودند، پرسیدم که چرا چنین کاری کردهاند. آنها مغرورانه میگفتند که شورش طالبان توانست کفار را شکست دهد و ما در این راه، با افتخار برای برقراری یک نظام اسلامی در افغانستان شهید میشویم.»
نوری میگوید هنگامی که در روستا در نماز جماعت شرکت میکرد، سخنرانیهای رهبران مذهبی و چهرههای محلی طالبان درباره «فضایل جهاد و شهادت بود… و به مردم گفته میشد که این طالبان بودند که ابرقدرت جهان یعنی امریکا را شکست دادند.»
نوری میگوید که مردان روستا با شنیدن این ادعای طالبان که حکومت رییسجمهور غنی «مولویها و علمای دین را هدف قرار میدهد و به قتل میرساند» و اینکه «هیچ روحانی دیگری» باقی نمانده، بیشتر تحریک میشدند. او میگوید که در روستایش چنین ادعاهایی کافی است تا یک پسر ۱۴ ساله به پیوستن به جهاد متقاعد شود. طالبان وعده هیچگونه پولی را نمیدهند و وعده آنها برای جنگجویان تازهوارد، «بالاترین درجه شهادت… و محشورشدن با پیامبران در روز قیامت» است. نوری میگوید که در روستای خود دیده که برخی از جوانان افغان با پول شخصیشان اسلحه میخرند.
نوری میگوید: «طالبانِ جنگی به صلح باور ندارند. آنها فکر میکنند که ایالات متحده را شکست دادهاند. تلاشها آنها برای جنگ است.»
روایت «پیروزی»
هنگامی که ایالات متحده مهلت نهایی خروج کامل نیروهای امریکایی را ـ که بین خلیلزاد و نمایندگان طالبان تاریخ اول ماه می تعیین شده بود ـ نادیده گرفت، طالبان وعده یک «واکنش» را دادند. رییسجمهور جو بایدن اعلام کرد که چند هزار سرباز باقیمانده امریکا را به جای اول ماه می تا ۱۱ سپتامبر از افغانستان خارج میکند.
تحلیلگران میگویند که عجلهی دونالد ترمپ، سلف بایدن، برای خروج از افغانستان باعث شد که طالبان در توافقنامه ماه فبروری ۲۰۲۰ خود با ایالات متحده، به راحتی وعده خروج و جدول زمانی مشخص خروج کامل نیروهای امریکایی از افغانستان را به دست بیاورند، بدون اینکه امتیاز قابلتوجهی به امریکاییها واگذار کنند. تحلیلگران معتقدند که مذاکرات مستقیمِ واشنگتن با طالبان نیز این گروه را از مشروعیت بیپیشینه برخوردار کرد.
«مایکل سمپل»، کارشناس امور افغانستان و مشاور سابق اتحادیه اروپا در کابل، میگوید که خلیلزاد «با کوتاهآمدن در برابر طالبان، به این گروه فرصت داد روایت پیروزی خود را تقویت کند. و اکنون طالبان به صورت عالی از این روایت استفاده میکنند.»
او میگوید که بسیاری از افغانها معتقدند که «امریکاییها بودند که طالبان را احیا کردند» نه خود طالبان. گسترش این روایت در میان افغانها طالبان را امکان داده تا به دنبال راههایی برای تضعیف و خالیکردن صفوف نیروهای دولتی برآیند. برای مثال، طالبان با اعمال فشار بر بزرگان قبایل، از آنها میخواهند که به پوستههای محلی نیروهای امنیتی افغانستان بروند، به سربازان از جانب طالبان وعده امنیت دهند و سپس آنهارا به ترک پوستههایشان متقاعد سازند.
آقای سمپل که اخیرا در یک سفر پژوهشی سه هفتهای به افغانستان رفته بود، میگوید: «این تاکتیک بسیار ساده در واقع برای طالبان بسیار مؤثر واقع شده است. بسیاری از پیشرَویهای آنها بدون شلیک گلوله صورت میگیرد.»
طالبان در پروپاگاندای خود نیز ترک خدمت نیروهای ارتش و پولیس افغانستان را برای تشویق بیشتر جوانان به پیوستن به صفوف این گروه برجسته میکنند. وبسایت «صدای جهاد» این گروه تقریبا هر روز جزئیات و عکسهای «پرسنل دشمن» را که گاهی به صورت گروهی به صفوف «مجاهدین» میپیوندند، پخش میکند و مینویسد که این تعداد از کارمندانِ «اداره دستنشانده» به «اشتباهات خود پی بردهاند.»
علاوه براین، در آنچه نتیجهی روغنکاری ماشین جنگ روانی این گروه به نظر میرسد، طالبان به صورت حرفهای فیلمهای جذاب را برای نمایش قدرت و توان جنگی خود تولید و پخش میکنند. یک گزارش تصویری این گروه با عنوان «فراغت صدها نفر از اردوگاههای نظامی»، دستههایی از تکاورهای کاملا مجهز را به نمایش میگذارد.
حفظ قدرت
این چنین نمایشها از جانب جهادیهایی که به گفته ارتش امریکا سالانه هزاران تن از همقطاران خود را در جنگ از دست میدهند، جالب توجه است. «اندرو واتکینز»، تحلیلگر ارشد امور افغانستان در «گروه بینالمللی بحران» میگوید که با وجود هزاران کشته، برآورد میشود که طالبان حدود ۵۰ تا ۱۰۰ هزار جنگجو در اختیار دارد.
آقای واتکینز میپرسد: «این تعداد نیرو چه چیزی را درباره سربازگیری طالبان بیان میکند؟»
«اینکه آنها در مرگبارترین منازعه روی زمین، قادر هستند جای کشتههای خود را با جنگجویان جدید پر کنند. این حیرتآور است، به خصوص وقتی میبینیم که حکومت افغانستان در جلب و جذب نیرو برای صفوف خود به مشکل برخورده است.»
آقای واتکینز میگوید که برای ما بیرونیها، وقتگذاشتن برای جمعآوری جزئیات «همه افرادی که ممکن است این یا آن پوسته را رها کرده باشند» شاید نوعی «روابط عمومی خستهکننده» و هدردادن وقت به نظر برسد، اما برای کارزار سربازگیری طالبان مزایایی دارد.
او میگوید: «این لزوما نشانه قدرت طالبان نیست. امکان دارد ناشی از بیاطمینانی باشد و احساس ضرورت به اینکه در نظر مردم طرف پیروز به نظر برسد.»
درحالیکه طالبان امروزه از مرگ ساحل برای سربازگیری استفاده میکنند، اما دلیل پیوستن ساحل به طالبان این نبوده. در واقع خانواده وی میگویند که داستان جهادیشدن ساحل با آرزوی همیشگی او برای سربازی در صف ارتش ملی افغانستان آغاز میشود. خانواده وی میگویند که او همیشه میخواست وارد ارتش شود، اما روزی که میخواست برگهی ورود به ارتش را پُر کند، پدرش مانع شد و از پسرش خواست که به جای سربازی برود پزشکی بخواند.
آنها میگویند که ساحل همان روز از فرط عصبانیت و سرخوردگی خانه را ترک کرد و تحت تأثیر پسرکاکاهای خود که طالب بودند قرار گرفت. یک پسرکاکایش قبلا در جنگ کشته شده بود.
مادر ساحل میگوید: «پسرم همیشه ضد طالبان بود. او هیچ گاه نمیخواست در این گروه باشد.» او میگوید که پسرکاکاهای ساحل او را با خود به مساجد میبردند، «جایی که طالبان از جهاد و افراطگرایی سخن میزدند… آنها ساحل را شستوشوی مغزی دادند و نظرش را تغییر.»
«میخواهم شهید شوم»
برادر بزرگتر ساحل که دانشجوی دانشگاه است، میگوید که «هر روز برای صلح» دعا و برای کشتههای جنگ سوگواری میکند. او میگوید: «من برادرم را از دست دادهام، اما دیگر نمیخواهم جوانان را از دست دهیم.» او میگوید که فقدان صلح یعنی «همه جوانان از هر دو طرف قربانی میشوند» و پیروز جنگ «بر قبرستانها حکومت میکند.»
برای طالبان کار سربازگیری به منظور تسریع این پیروزی، با توجه به بیکاری و سرخوردگی گسترده جوانان و روایت طالبان از پیروزی در میدان نبرد، آسانتر شده است.
کاکای ساحل میگوید: «طالبان از احساسات نسل جدید و جوانانی که در سن آسیبپذیری هستند سؤاستفاده میکند.» ساحل ماه گذشته با کاکایش تماس گرفت و از او برای خریدن دوچرخه درخواست پول کرد. کاکایش با خود یک دوچرخه را به محل ملاقات با ساحل برد و سعی کرد که او را راضی کند که طالبان را ترک کند.
کاکا به یاد میآورد: «ساحل گفت که “نه، من میخواهم تا وقتی که امریکا وطن ما را ترک نکرده جهاد کنم. من میخواهم در راه خدا شهید شوم. این یگانه آرزوی من است”.»
برای مادر ساحل، این سخن تعجبآور نیست. او دو بار سعی کرد که پسرش را به ترک طالبان متقاعد کند. آخرین بار در جریان ماه رمضان، روزی که ساحل به مادرش زنگ زده بود، مادرش از طریق تلفن به ساحل گفت که شاید صلح بیاید.
«اما ساحل به من گفت: “پیش خدا دعا میکنم که قبل از رسیدن صلح شهید شوم”.»
مادر ساحل آنروز را فراموش نمیکند. او میگوید: «آن آخرین باری بود که با ساحل صحبت کردم.»
نویسنده: اسکات پیترسون
مترجم: جلیل پژواک
منبع: اطلاعات روز