سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعمصاحبهنخستین خبرها

عبدالطیف نظری:فرهنگ و آداب و رسوم سنتی تقویت کننده وحدت ملی است

۶ خرداد(جوزا)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۵/۲۷

افغانستان سرزمینی با سنت ها و آداب کهن است. این کشور تاریخ غنی و سرشار از سنت ها و آداب و رسوم دارد. اما علی رغم وجود این سنت های کهن سایه جنگ و ناامنی بر کشور مردم این جغرافیای حادثه آفرین را به دردسر انداخته و تا حدی از هم دور ساخته است. در این مصاحبه با عبدالطیف نظری، استاد دانشگاه به نقش سنت ها و آداب و رسوم کهن این کشور و توانایی آن ها مانند نقش آن در کاهش جنگ و وحدت ملی پرداخته ایم.

۱ .افغانستان کشوری غنی از لحاظ سنت های فرهنگی و آیین های باستانی است.عناصری که نقش مهمی در شکل دهی به فرهنگ و تاریخ مردمان این مرز و بوم داشته است. بنابراین، نقش سنتها و آیین های سنتی و باستانی در شکل دهی و تکوین هویت شهروندان افغانستان به چه شکل بوده است؟

نقش سنت ها و آیین ها در شکل دهی به هویت شهروندان افغانستان فوق العاده مهم است. اصولاً افغانستان یک کشور با پیشینه قوی سنت ها و آیین ها است. آیین های تاریخی بعد از گذشت سال ها و پس از تهاجم های گسترده به افغانستان از سوی کشورهای خارجی، همچنان پابرجاست. نقش سنت ها در استحکام جامعه افغانستان و هویت ملی فوق العاده مهم است. همچنین سنت ها باعث شده است یک نوع انسجام میان  مردم و اقوام مختلف افغانستان شکل بگیرد. با توجه به تنوع قومی و هویتی که در افغانستان وجود دارد، سنت ها در تحکیم و تعمیق بنیاد های ملی نقش مهم ایفا می کنند. در واقع سنت ها مهم ترین عامل پیوند دهنده مردم افغانستان از طوایف مختلف می باشند. از این نظر می توان نقش سنت ها و آیین ها را در هویت جمعی شهروندان افغانستان مهم و حائز اهمیت دانست. به عبارت دیگر، راز ماندگاری افغانستان، همین سنت های فرهنگی و آیین های باستانی هستند که در طول تاریخ رشته همبستگی اقوام مختلف افغانستانی و استمرار تاریخی این ملت را به وجود آورده اند.

۲ .در این میان نوروز و شب چله و یا همان یلدا از مراسم هایی است که در افغانستان به گرمی از آن تجلیل می شود. چگونه می توان از این نمادها در راستای مولفه هایی همچون تحکیم وحدت ملی، حمایت از ارزش های فرهنگی و تاریخی و مهم تر از همه تقویت هویت ملی گام برداشت؟

نوروز یا شب یلدا قطعا بخشی از تاریخ و هویت فرهنگی افغانستان را شکل می دهد. به نظر می رسد که علی رغم برخی کوشش ها در راستای محو این سنت ها، این سنت ها هنوز پابرجا مانده و به درستی ایفای نقش می کنند. بدون شک مردم افغانستان با همین سنت ها هنوز نفس می کشند و زندگی می کنند و به عنوان یک مجموعه هویتی متمایز در سطح منطقه با هویت افغانستان شناخته می شوند. بنابراین، سنت هایی مثل نوروز یا شب یلدا با اینکه هنوز در افغانستان تجلیل می شود اما چالش هایی هم در برابر تجلیل از این سنت ها وجود دارد و مهم ترین چالش، افراط گرایی است که قرائتی دگم و بسته و منجمد از وضعیت سنت و مدرنیته است که هنوز در بخش هایی از  افغانستان وجود دارد. یک قرائت در افغانستان این است که این سنت ها در مغایرت با شریعت اسلامی ارزیابی می گردد. با این وجود به نظر می رسد که بعداز مفهوم اسلام که مایه همگرایی مردم این سرزمین می باشد، انچه که می تواند تقویت کننده وحدت و هویت ملی در افغانستان باشد سنت هایی است که از دیر زمان برجا مانده و نسل به نسل و سینه به سینه به نسل امروز منتقل شده است. به این ترتیب، نوروز  یا شب چله و یلدا می توانند نقش مهمی در استحکام هویت ملی افغانستان داشته باشند. البته این هم واقعیت است که در ارتباط با سنت هایی مثل نوروز و شب یلدا دیدگاه های متفاوت و بعضا متعارض در افغانستان وجود دارد اما بخش اعظمی از مردم افغانستان خواستار احیای این سنت ها و گسترش و توسعه این آیین ها هستند. از این منظر می توان نقش آیین هایی چون نوروز و شب یلدا را در تقویت هویت ملی افغانستان مهم و کلیدی ارزیابی کرد. در میان آیین های ملی، نوروز سرآمد همه ی این آیین ها است که هزاران سال است بر تارک تاریخ و فرهنگ این سرزمین می درخشد و نماد هویت ملی ما را رقم می زند. البته باید گفت نوروز نه تنها نقش بزرگی در هویت و همبستگی جامعه ی امروز افغانستان ایفا می کند، بلکه به نیکی می تواند رشته پیوند همه ی کسانی باشد که خارج از مرزهای جغرافیایی امروز افغانستان به نوروز و چله عشق می ورزند و آن را محترم می شمارند. نوروز به درستی می تواند بن مایه یک همگرایی منطقه ای از بلخ و بامیان و غزنه تا مشهد و اصفهان و تهران و تاجیکستان و آذربایجان قرار گیرد.

۳ .سال ها جنگ و درگیری در جغرافیای افغانستان منجر به خدشه دار شدن هویت ملی و عدم شکل گیری «مای ملی» در این کشور شده است. به گونه ای که هویت های قومی غلبه یافتند بر هویت ملی و نقش پرنگ تری را در عرصه اجتماعی بازی می کنند. بنابراین، چرا تاکنون این سنت ها نتوانسته نقش میانجی بین این هویت ها بازی کند و این شکاف را پر کند؟

بدون شک جنگ های داخلی، بسیاری از داشته های تاریخی و هویتی مردم افغانستان را نابود کرده است. ازجمله این داشته ها هم پذیری و هویت ملی است که به شدت خدشه دار شده است. افغانستان در شرایطی به سر می برد که هویت ملی به شدت شکننده و لرزان بوده و  ملت سازی همچنان در حالت تعلیق قرار دارد. اما با همه مشکلات غیر قابل انکار، در واقع هنوز خرد جمعی باعث شده است که افغانستان کاملا دچار فروپاشی سیاسی از درون نشود و در بعد منطقه ای و بین المللی به عنوان یک جغرافیای مشخص و با نام مشخص حضور داشته باشد. اما اینکه چرا این هویت ها یا این سنت ها نتوانسته به استحکام کامل هویت ملی در افغانستان منجر شود، برمی گردد به مشکلاتی که در داخل افغانستان وجود دارد. بسیاری از حاکمان افغانستان ستم پیشه و ضد عدالت بوده اند. بنابراین، مفاهیمی چون تبعیض و تعصب یکی از کلیدی ترین شاخص های هویت سیاسی اغلب حاکمان افغانستان را از نظر تاریخی شکل بندی می کند. این مسئله باعث شده است که هویت های قومی همواره در برابر هویت ملی پررنگ شود و در مواردی، باعث منازعات خونین گردد.مشکل افغانستان، مشکل احیای عدالت و مشکل تقسیم یا توزیع قدرت است. توزیع قدرت در افغانستان همواره مکانیکی، غیر عادلانه و با سوگیری های قومی همراه بوده است. این مسئله باعث شکاف های قومی و گسست های هویتی شده است. در واقع نبرد بر سر قدرت، خرده هویت های مختلف را تقویت کرده که باعث تضعیف هویت ملی شده است.اما با همه مشکلات و موانع فرا راه هویت ملی مستحکم و پایدار، هنوز هم  سنت های تاریخی و فرهنگی در افغانستان به عنوان یک مخرج مشترک در انسجام کلی مردم افغانستان نقش ایفا می کند. به هر میزانی که آگاهی جمعی افزایش یابد و عدالت اجتماعی تقویت گردد، این سنت ها و آیین ها نیز تقویت می شود و می تواند عامل پیوند دهنده مناسبات سیاسی و فرهنگی مردم افغانستان تلقی و تفسیر شود.

۴ .نانسی دوپری افغانستان شناس برجسته که پژوهش متعددی درمورد تاریخ و فرهنگ افغانستان انجام داده است، معتقد است که حس ذاتی افغان ها به فرهنگ منجر به پایداری فرهنگ افغانستان در میانه جنگ و درگیری شده است. با توجه به این عقیده، ویژگی های فرهنگ، سنت و آیین های افغانستان چیست؟ و در طول این مدت دستخوش چه تغییراتی شده است؟

به نظر می رسد که سخنان خانم دوپری افغانستان شناس معروف، سخن درستی است. افغانستانی ها به فرهنگ دلبستگی خاصی دارند. به همین دلیل است که حافظ در افغانستان بیشتر از ایران شناخته شده است و حافظ خوانی از سال های دور به این طرف همواره در بین مردم افغانستان رواج داشته است. یا حمله خوانی که معروف به حمله حیدری است و شهنامه خوانی که منسوب به شاهنامه فردوسی است. بخشی از سنت های دیرپای این خطه است. خوب این ها نقطه های مثبت فرهنگ مردم افغانستان می باشد. اما در طی سال های جنگ مشکلاتی هم در این ارتباط به وجود امده است. به نظر می رسد مهم ترین عاملی که باعث شده افغانستان با یک نوع تاخیر فرهنگی رو به رو شود، عامل جنگ است. مدرنیته هم تاثیرگذار بوده است. واقعیت قضیه این است که افغانستان در حال گذار از سنت به مدرنیته است. یعنی آشنایی مردم افغانستان به خصوص طی بیست سال گذشته با مدرنیسم باعث این شده است که مدرنیته آرام آرام برخی از این سنت ها را به حاشیه براند و سرمایه گذاری های کلانی از سوی کشورهای خارجی در این ارتباط صورت گرفته است. چون از نظر  خارجی ها همین سنت ها و فرهنگ است که باعث می شود افغانستان همواره به عنوان یک هویت مشخص در جغرافیای جهانی و منطقه ای باقی بماند و در برابر تهاجم بیگانگان همواره مقاومت کند و حتی به گورستان امپراطوری ها در جهان شهرت پیدا کند؛ به این معنی که هیچ کشوری نتوانسته تا کنون افغانستان را از پا در بیارد و کاملا مستعمره و فتح کند. از شوروی و انگلیس گرفته تا ایالات متحده آمریکا که در حال خروج از افغانستان هستند، همه به یک سرنوشت دچار شده اند. البته تفاوت هایی در این مساله وجود دارد که از حوصله بحث ما خارج است. مهم این است که هر سه قدرت جهانی بدون اینکه به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کنند، افغانستان را ترک کرده اند. بنابراین، دلبستگی مردم افغانستان به ارزش های دینی،  فرهنگی، تاریخی و تمدنی همواره یک روحیه مقاومت در افغانستان را میان شهروندان به وجود آورده است که در پایداری و مقاومت مردم افغانستان در برابر بیگانگان نقش کلیدی را بازی می کند.

۵ .با توجه به قرار گرفتن افغانستان در حوزه تمدنی و تاریخی مهم که برخورداری از فرهنگ و آداب و رسوم غنی از ویژگی های بارز آن است. دولت چقدر در امر دیپلماسی فرهنگی و استفاده از این فرهنگ در تقویت جایگاه خود در منطقه و تحقق منافع خود استفاده کرده است؟

اصولا دیپلماسی فرهنگی هنوز در افغانستان جایگاه قابل توجهی پیدا نکرده است. این موضوع به دلیل نوع نگاه سطحی است که نسبت به حوزه سیاست در افغانستان وجود دارد. بنابراین، قطعا به میزانی که دولت افغانستان به خصوص وزارت خارجه افغانستان بتواند دیپلماسی فرهنگی را با عنوان یک راهبرد در تقویت مناسبات خود با کشورهایی که با آن ها فرهنگ مشترک، تاریخ مشترک، تمدن مشترک، زبان مشترک دارد مورد توجه و دقت نظر قرار دهد، می تواند افغانستان را در کانون توجهات کشور های منطقه قرار دهد و یک نوع همگرایی منطقه ای را به وجود بیاورد. همگرایی منطقه ای در حال حاضر، مهم ترین اولویت افغانستان است و می تواند در صلح پایدار نقش حیاتی ایفا کند. ولی غفلت دولت افغانستان باعث شده است که افغانستان نتواند از نقطه های قوت خود استفاده کند و با کشورهایی که فرهنگ و تمدن مشترک دارد روابطی عمیق را شکل دهد. تعمیق همگرایی در حوزه فرهنگی میان کابل و منطقه  وضعیتی را به وجود می آورد که هم به نفع افغانستان باشد و هم به نفع منطقه. در این راستا به نظر می رسد که افغانستان با کاستی ها و ضعف های زیادی رو به رو است. علت این مسئله هم این است که اولویت ها وضرورت های افغانستان بیش از اندازه در حوزه امنیت افغانستان متمرکز هست؛ زیرا افغانستان پس از بیست سال حضور گسترده خارجی، هنوز هم با مشکلات امنیتی رو به رو می باشد که خود نیازمند بحث جدی است. مشکلات اقتصادی که در افغانستان وجود دارد، تنش هایی که بین افغانستان و شماری از همسایه های افغانستان از جمله پاکستان وجود دارد و مداخلات خارجی در کنار نبود فهم دقیق از تحولات استراتژیک در متولیان امور سیاست خارجی، همه دست به دست هم داده تا کابل اهتمام نظر قابل توجهی در عرصه دیپلماسی فرهنگی از خود نشان ندهد. بنابراین در کنار عوامل سیاسی، اقتصادی و امنیتی، متغیر فقر تئوریک و چالش نظری نسبت به کارکرد دیپلماسی، باعث شده که افغانستان به جنبه های نرم افزاری دیپلماسی و فرهنگ توجه کافی نداشته باشد و نتواند در عصر فشرده شدن زمان و مکان و دهکده جهانی، در حوزه سیاست خارجی موفقیت های چشمگیری را احراز کند. از جمله، غفلت از دیپلماسی فرهنگی مهم ترین نقیصه در حوزه سیاست خارجی افغانستان به شمار می رود که پیامدهای سنگین و منفی بر سیاست خارجی افغانستان برجا گذاشته است. به این ترتیب، به دلیل بی توجهی متولیان امور، به دیپلماسی فرهنگی، افغانستان نتوانسته است به آرمان ها و اهداف اعلامی سیاست خارجی خود دست یابد. با وجود زمینه مشترکات عمیق تاریخی و فرهنگی افغانستان با منطقه، کابل نتوانسته است در قبال زمان و فرصت ها، موفقیت چشمگیری با استفاده از ابزار دیپلماسی فرهنگی در راستای همگرایی منطقه ای و تقویت جایگاه خود در منطقه به دست اورد. افغانستان جاذبه های بسیاری برای نشان دادن همبستگی بین کابل و همسایه ها و الگوی قابل تعمیم و توسعه آن به ملل منطقه دارد. کابل می تواند از عنصر فرهنگی و آیینی برای تقویت جایگاه خود و نشان دادن دوستی مردم افغانستان با ملل منطقه در راستای گسترش همگرایی بهره گیرد.

ملل منطقه اکنون بیش از هر زمان دیگری به وحدت و همگرایی فرهنگی نیاز دارند و برای دوری از دایره جنگ و واگرایی، می خواهند با یکدیگر در ارتباط باشند و از فرصت های همگرایی بهره مند شوند. اکنون که نیروهای آمریکایی و ناتو در حال خارج شدن از افغانستان می باشند، فرصتی خوب برای کابل است تا از طریق دیپلماسی فرهنگی، به تقویت جایگاه خود در منطقه بپردازد و همگرایی با منطقه را در اولویت سیاست خارجی خود قرار دهد.

۶ .یکی از موارد مهم در زنده نگه داشتن آداب و رسوم یک فرهنگ که مهم ترین پیامد آن حفظ هویت ملی یک کشور است، تولید ادبیات علمی و پژوهش و تحقیق در این مورد است. پژوهشگران افغان تا چه میزان در این امر موفق عمل کرده اند؟

در ارتباط با تولید ادبیات پژوهشی و علمی و کارهای تحقیقاتی، افغانستان قدم های جدی را نتوانسته در طی نیم قرن گذشته به خصوص طی بیست سال اخیر بردارد. علت مسئله هم این است که افغانستان هنوز هم درگیر جنگ و منازعه است و نتوانسته به صلح پایدار دست پیدا کند. قطعا تا زمانی که امنیت و صلح در یک کشور برقرار نباشد هیچ کاری به ثمر نمی رسد؛ از جمله کارهای علمی و پژوهشی. هرچند طی بیست سال گذشته نهادهای علمی مختلفی در افغانستان به وجود آمده است که خود یک دستاورد بزرگ است. امروزه دانشگاه های خصوصی در کنار دانشگاه های دولتی می توانند یک موفقیت برای افغانستان ارزیابی شود ولی هنوز بنیادهای علمی در افغانستان ضعیف است و مشکلات امنیتی باعث این شده است که سرمایه گذاری قابل توجهی در حوزه های مختلف ازجمله حوزه های علمی و دانشگاهی شکل نگیرد و تحقیقات در افغانستان نهادینه نشود. به خصوص تحقیقات و پژوهش در حوزه فرهنگ و سنت که بخش  عمده ای از تاریخ تحولات سیاسی و فرهنگی افغانستان را شکل می دهد. بنابراین از این منظر، علی رغم تلاش های فردی که نخبگان افغانستان و دانشگاهیان از خود به خرج داده اند، اما این مساله به صورت تیمی و جمعی و با حمایت نهادها به خصوص نهادهای دولتی صورت نگرفته است. بلکه بیشترکارهای فردی بوده است که قطعا با مشکلات عدیده ای هنوز رو به رو می باشد.

۷ .فاکتورها و الگوهایی چون قصه ها، ترانه های فولکلور، شعر، نوع پوشش، فستیوال های سنتی و جشن ها و اعیاد، موسیقی، به عنوانِ مجموعه ای از ارزش ها، سبک زندگی، شیوه های رفتاری شکل دهنده ی خرده فرهنگ های یک جامعه، نقش مهمی در حفظ هویت فرهنگی و ملی یک جامعه دارد. کشور افغانستان با پیشینه ای غنی از آداب و رسوم و آیین های باستانی، چه میزان در حفظ و پاسداشت این میراث کوشا بوده است؟

در ارتباط با ترانه، شعر، فستیوال ها، برگزاری جشن ها در مناسبت های مختلف فرهنگی، افغانستان گام هایی را برداشته اما به نظر می رسد که ناامنی و تداوم جنگ مهم ترین چالش و مانع برای برداشته شدن قدم های جدی و اصولی در این ارتباط است. بدون شک افغانستان از غنامندی خاصی در ارتباط با مباحث نام برده برخوردار است. ولی شکی وجود ندارد یک کشوری که هنوز با جنگ و خشونت و مداخله خارجی دست و پنجه نرم می کند، اولویت نخست شان استقرار امنیت و صلح پایدار می باشد. تا زمانی که برای این مشکلات یک راه حل منطقی و عقلانی پیدا نشود به نظر می رسد که افغانستان با کوشش های فردی نمی تواند رسالت اصلی خود را انجام دهد و درواقع، اهداف استراتژیک و راهبردی خود را در  ارتباط با حفظ سنت ها و تقویت فرهنگ تاریخی و تمدنی خود تحقق بخشد. مشکل دیگر غیر از جنگ و خشونت، فقدان شایسته سالاری در حوزه های فرهنگی است. در افغانستان هنوز معامله های سیاسی و قومی مبنای اصلی تقسیم قدرت است. افرادی متخصص و کارامد، بدون پشتوانه قومی و سیاسی نمی توانند وارد حوزه های کلان تصمیم گیری حتی در عرصه فرهنگی شوند. بنابراین، به دلیل وجود عناصر ناکارآمد و غیر متخصص در حوزه فرهنگی، حفاظت و پاسداری از میراث های فرهنگی به درستی صورت نمی گیرد.

۸ .آیا می توان گفت چرخه ای به هم پیوسته از حفظ آداب و رسوم کهن، تقویت الگوهای فرهنگی، محافظت از هویت ملی، و در نتیجه تلاش برای تسریع بازسازی و به ارمغان آوردن صلح در کشور افغانستان، می تواند راهی برای اتمام سال ها جنگ و خشونت در این کشور باشد؟

تقویت الگوهای فرهنگی می تواند در صلح و توسعه پایدار نقش مهمی داشته باشد. برگزاری جشنواره های مشترک و تجلیل از مناسبت های تمدنی، فرهنگی و تاریخی مشترک می تواند اقوام افغانستان را بهم نزدیک بسازد و یادآورد گذشته های پرشکوه تاریخ افغانستان باشد.افغانستانی ها از این منظر احساس غرور و با همی برایش خلق می شود. ویژگی نمادها و سنت های کهن ملی افغانستان در قابلیت صلح خواهی ملی و حتی جهانی آن هاست. همین ویژگی می تواند در دورانی که همه در صدد استفاده از قدرت نرم افزاری خود هستند، به ابزار کارامدی برای تاثیر گذاری افغانان در عرصه منطقه ای و حتی بین المللی تبدیل شود. ادبیات صلح برجای مانده از دوره شکوه غزنوی، نمادها و ایین های نوروزی بلخ، مینیاتورهای هریوا و در مجموع اسطوره ها، افسانه ها، آیین ها و مراسم و سایر نمادهای موجود، منبع لایزال انرژی و دینامیسم اجتماعی بوده و در بقا، انسجام، استحکام و پیوند های اجتماعی صلح آمیز  افغانستان نقش اساسی بازی می کنند. اما باید گفت که دولت افغانستان در این زمینه کوشش های مطلوبی را تا کنون انجام نداده است. با توجه به اینکه کسانی در افغانستان هنوز در مسند قدرت قرار دارند که زیاد علاقه مند پیشینه پرشکوه افغانستان نیستند و بسیاری از این ها به دلیل روحیه غرب گرایی و غرب زدگی، بریده از اجتماع هستند. شماری از این ها افرادی هستند که در غرب زندگی کرده اند و چون از نظر فکری لیبرال هستند و با ارزش های غرب هم سویی، هم فکری و هم نظری دارند، به الگوهای بومی افغانستان علاقه مندی ندارند. بیشتر این افراد در حال حاضر در مسند قدرت هستند و قطعاً این ها نه دلدادگی به فرهنگ بومی افغانستان دارند و نه درک دقیق و عمیق از قدرت نامرئی سنت ها و ایین های بومی دارند. تا زمانی که در افغانستان یک نسل بومی، وطن دوست و آگاه از رویدادهای تاریخی و تمدنی به قدرت نرسند، امیدواری وجود ندارد که در غنامندی و تقویت فرهنگی کشور و نیز پاسداری از میراث های بومی و ذخیره های تاریخی کوشش قابل توجهی صورت بگیرد. تقویت و توسعه الگوهای فرهنگی می تواند رشته پیوند دهنده همه اقوام افغانستان باشد و زمینه زیست مسالمت امیز را میان گروه های مختلف اجتماعی فراهم آورد. در نتیجه، در حال حاضر، این مساله، مهم ترین مشکل است که به عنوان یک مفهوم غایب در حوزه سیاست، اجتماع و فرهنگ افغانستان می تواند قابل طرح و نقد باشد.

۹ .به طور کلی ارتباط مابینِ حفاظت از سنت های کهن و تاثیر آن بر هویت ملی یک جامعه چیست؟

ارتباط محکم و  پیوند وثیق و گسست ناپذیر میان سنت های کهن و هویت ملی وجود دارد. چون هویت ملی با داده های تاریخی است که استحکام پیدا می کند که در یک فرآیند زمانی شکل می گیرد. مردم تا زمانی که مصرف کننده آیین ها و نمادهایی باشند که دیگران برای آن ها ساخته اند، هم چنان در بند و سلطه ی آن ها هم خواهند ماند. بنابراین، در کشوری مثل افغانستان که سرشار از سامانه های نیرومند سنت و آیین های ملی می باشد، قطعاً این سنت ها و ایین ها می تواند در تقویت هویت ملی افغانستان نقش مهم بازی کند و حتی از یک منظر، بر اختلافات سیاسی و قومی افغانستان نقطه پایان بگذارد. اختلافاتی که میان گروه های مختلف سیاسی و قومی در افغانستان سال هاست جریان دارد و باعث عقب افتادگی و توسعه نیافتگی افغانستان شده است. در نتیجه، تمرکز روی این سنت ها می تواند بسیاری از منازعات را در افغانستان حل و فصل کند و در شکل دهی، تقویت و توسعه هویت ملی نقش ایفا کند. در واقع، آیین ها و سنت های کهن ملی، یک واقعیت زنده در جامعه افغانستان است که نقش مهم در تقویت بنیادهای هویت ملی ایفا می کند؛ از این رو، نادیده گرفتن ان، مانند نادیده گرفتن هر واقعیت دیگر، آثار منفی خود را در پی دارد.

۱۰ .نقش سازمان ها و نهادهای فرهنگی در تقویت و زنده نگه داشتنِ اعیاد، مراسم، جشن ها و سنت های باستانی افغانستان چست؟

مراکز علمی و فرهنگی افغانستانی می تواند نقش مهم در احیای سنت ها و جشن ها ایفا کنند. البته در صورتی که این مراکز از سوی دولت حمایت شوند و بودجه در اختیارش قرار بگیرد، بهتر می توانند نقش بازی کنند. اما بهرحال، به نظر می رسد که تنها نقطه ای که می تواند اهمیت سنت، فرهنگ و جشن ها و اعیاد تاریخی را درک کند، مراکز علمی و فرهنگی افغانستان است و باتوجه به مشکلاتی که این مراکز دارند از لحاظ امکانات و منابع مالی، تاکنون کارهای شایسته و بایسته ای را نتوانسته اند به منصه ظهور برسانند. هرچند در حد توان خود آن ها توانسته اند نقش مهم در احیا و زنده نگه داشتن سنت ها بازی کنند.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا