حصارکشی مرزی توسط پاکستان: اقدامی قانونی یا ابزاری سیاسی؟

۸ خرداد(جوزا)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۵/۲۹
اسلام آباد و کابل به عنوان دو کشور همسایه روابط پرچالشی را از زمان تأسیس پاکستان داشته اند. مشکلات مرزی یکی از جدی ترین این چالش هاست که از سال ۲۰۱۶ با ساختن دروازه تورخم توسط پاکستان و آغاز رسمی طرح حصار کشی مرز در سال ۲۰۱۷ به اوج خود رسیدن. اقدامی که اسلام آباد آن را در جهت تامین امنیت مرزها تعریف می کند. اما دولت کابل طرحی سیاسی می خواند. اکنون نیز مقامات ارتش پاکستان که مسئولیت اصلی عملیاتی سازی این طرح را برعهده دارند، خبر از تکمیل ۸۳ درصد این پروژه داده اند. این در حالی است که دیورند همچنان از سوی افغانستان به رسمیت شناخته نشده و همچنین گزارش هایی از فعالیت گروه های تروریستی در این مناطق منتشر می شود. از طرف دیگر، تاثیرات این طرح بر زندگی اجتماعی ساکنان دو سوی مرز نگرانی هایی را رقم زده است. برای درک این مسئله پرسش های زیر مطرح شده است. از همین رو، مصاحبه زیر با آقای سمیع فرجاد، استاد دانشگاه برای درک بهتر مسئله حصارکشی مرزی بین اسلام آباد و کابل انجام شده است.
۱ .روابط افغانستان و پاکستان از زمان تشکیل پاکستان با تنشهای بسیاری مواجه بوده است. یکی از جدیترین این تنشها اختلافات مرزی بین دو کشور به ویژه در منطقه دیورند است. مرزی که هیچ گاه از سوی افغانستان به رسمیت شناخته نشد و همواره محل تنش، بیثباتی در منطقه بوده است. به عنوان بزرگترین چالش دلیل تداوم اختلافات مرزی بین این دو کشور تاکنون چه بوده است؟
معاهدۀ دیورند، میان امیر عبدالرحمن، حاکم افغانستان و سر مورتیمر دیورند نمایندۀ هند بریتانیایی در سال ۱۸۹۳خورشیدی امضا شد. این معاهده به خواست و رضایت امیر عبدالرحمن امضا شده است، زیرا یکی از اهداف امیر تعیین حدود و مرزهای کشورش بود. در عین حال شرایط و اوضاع سیاسی افغانستان و منطقه ایجاب مینمود تا دیورند به عنوان مرز رسمی با هند بریتانیایی پذیرفته شود. از جانب دیگر، امیر عبدالرحمن در برابر امضای این معاهده، از هند بریتانیایی پول دریافت کرد و اجازۀ ترانزیت سلاح از طریق این مرز را نیز به دست آورد. بعد از امیر عبدالرحمن، جانشین های او حبیبالله و امانالله و دیگران در معاهداتی که امضا کردند، این مرز را به عنوان مرز رسمی پذیرفته اند و اعتراضی نداشته اند. امیر حبیبالله پس از مرگ امیر عبدالرحمن در سال ۱۹۰۵معاهدۀ را با سر لویس دین، وزیر خارجۀ بریتانیا برای هند امضا نمود و متعهد شد که به کلیه توافقات پیشین پدرش با حکومت هند بریتانیایی از جمله معاهدۀ دیورند پایبند است. بعد از امیر حبیبالله، پسر و جانشینش امانالله خان نیز خط دیورند را به عنوان مرز رسمی و بینالمللی در پیمان صلح راولپندی در ۱۹۱۹ به رسمیت شناخت. پس از پیمان صلح راولپندی، در ۱۹۲۱، در توافقنامۀ «آغاز روابط دوستانه و بازرگانی میان حکومت بریتانیای کبیر و افغانستان» و در زمان محمدنادرشاه (سال ۱۹۳۱) مرز دیورند به عنوان مرز رسمی شناخته شده است.
بنابراین، این گونه نیست که این مرز هیچ گاهی از سوی افغانستان به رسمیت شناخته نشده باشد. این مرز بارها از سوی حاکمان افغانستان به رسمیت شناخته شده است و در این زمینه اسناد و مدارک نیز وجود دارد. اما بعضی از ناسیونالیست های افغانستان برای اینکه تعدادی از پشتونها در آن سوی مرز دیورند زندگی میکنند از پذیرش این مرز به عنوان مرز رسمی میان دو کشور امتناع میورزند. شعار پشتونستانخواهی سر میدهند که این شعارهای احساسی اختلاف، تنش و نزاع میان کابل و اسلام آباد را بالا برده است. تأکید بر عدم پذیرش این مرز به عنوان مرز رسمی جز اینکه تنش در روابط این دو کشور همسایه را افزایش دهد و منطقۀ را ناامن سازد حاصلی نخواهد داشت.
۲ .کابل و اسلام آباد هر دو یکدیگر را به حمایت از گروههای تروریستی علیه یکدیگر متهم می کنند. در نتیجه پاکستان با هدف امن سازی مرزها از سال ۲۰۱۷ شروع به ساختن حصارهایی بین افغانستان و پاکستان کرده است. اقداماتی که با واکنشهای زیاد دولت کابل مواجه بوده است. در نتیجه ساختن این حصارها چه تاثیری بر سرنوشت خط دیورند خواهد گذاشت؟
افغانستان با پاکستان ۲۴۰۰کیلومتر مرز مشترک دارد. در هر دو سوی این مرز افغانها(پشتونها) زندگی میکنند. قومی که هنوز هم به لحاظ فرهنگی و اجتماعی ساختار قبیلهای و عشیرهای میان شان حاکم است و از این جهت استعداد پرورش و گسترش تروریسم در این منطقه بیشتر از هر جای دیگر وجود دارد. همانطور که میدانید آن سوی مرز دیورند به مکان و لانۀ امن تروریستان تبدیل شده است و دولت افغانستان همواره بر این مسأله تاکید کرده است. هم در زمان حامد کرزی و هم در دورۀ حاکمیت محمد اشرف غنی دولت افغانستان بارها اعلام کرده است که دولت پاکستان مکان امنی برای تروریستها در آن سوی مرز دیورند فراهم ساخته است و حملات انتحاری و انفجاری از خاک پاکستان سازمان دهی و به افغانستان فرستاده میشود. از سوی دیگر پاکستان هر از چندگاهی افغانستان را متهم به فراهمسازی زمینۀ بود و باش تروریستان در این سوی مرز دیورند کرده است. بنابراین حکومت پاکستان به منظور امنسازی مرزها و مناطق خود دست به ساختن حصار در امتداد این مرز زده است؛ چون این مرز را مرز رسمی و پایان یافته میداند. ساختن این حصارها به ارتفاع سه متر و گرفتن سیمهای خاردار همانطور که شما تذکر دادید بیشتر از ۸۰ در صد تکمیل شده است و کارش به زودی تمام خواهد شد و اگر افغانستان دست از ماجراجویی بردارد، تنش در این مرز تا حدی فروکش خواهد کرد. افغانستان نه توان و قدرت نظامی دارد که به پاکستان اجازه ساختن حصارهای مرزی ندهد و نه به لحاظ حقوقی اسناد و مدارک کافی در اختیار دارد تا جلو ساختن حصارها و پاسگاهها و برجهای امنیتی پاکستان را در دادگاهها و مجامع بینالمللی بگیرید. از اینرو، مخالفتهای جانب افغانستان تأثیری که منجر به تغییر یا لغو این مرز شود، نخواهد داشت. همانطور که تا به حال تأثیری نداشته است و حصارکشی تکمیل خواهد شد.
۳ .به نظر میرسد موضوع حصارکشی پاکستان، بیش از اینکه جای بحث داشته باشد، جای سوال دارد. سوالاتی من جمله اینکه علی رغمِ آنکه پاکستان از نقش، حضور و نفوذ گروههای تروریستی و تحرکاتِ آنها بین دو کشور به خوبی اطلاع دارد، و همچنین علی رغمِ آنکه جامعهی جهانی نیز از اتخاذ اقداماتی از جانب پاکستان برای پناه دادن به این گروه ها آگاه است، چرا پاکستان به جای حل این مشکل از ریشه و اساس، در صدد حصارکشی برآمده است؟ (چون مشکل اصلی حمایت کشورهای همسایه چون خود پاکستان از این گروه هاست و نه رفت و آمد آنها)
پاکستان اهداف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و امنیتی در افغانسان دارد و برای رسیدن به این اهداف از ابزارهای مختلف استفاده میکند. بهترین و کارآمدترین(در عین حال ویرانگرانه) سیاست که از اوایل دههی ۱۹۶۰م به بعد انتخاب کرده است، استفاده از سیاست مذهبی و دینی است. سیاست مذهبی پاکستان از طریق سازمان استخباراتیISI هدایت میشود و در این امر حکومت پاکستان موفق بوده است. استفاده از مذهب به عنوان یک ابزار مهم در سیاست خارجی پاکستان، کارآمدترین روش برای سیاست مداران این کشور قلمداد میشود. اتخاذ این سیاست است که قدرت چانهزنی پاکستان را در بده بستانهای دیپلماتیک در سطح منطقه و جهان بالا برده است. بنابراین، حرف شما درست است که مسأله اصلی حمایت پاکستان از گروههای تروریستی و افراطی است و تا زمانی که حکومت پاکستان در سیاست خارجی اش تجدید نظر نکند و ارتش این کشور از حمایت و تمویل گروهای مذهبی تروریستی دست برندارد، چالش تروریسم باقی خواهد ماند و مسألۀ امنیت در منطقه حل نخواهد شد. اما مساله این است که سیاست مداران پاکستان به خوبی میفهمند که مهمترین و کارآمدترین ابزار سیاست خارجی کشور شان که در نشستهای دیپلماتیک در حال حاضر کمک شان میکند، سیاست مذهبی و دینی است که اختیار کرده اند. پس به این سادگی از حمایت تروریستان دست بر نخواهند داشت.
۴ .آیا ساخت دیوار و حصارکشی به واقع میتواند مکانیزمِ اجراییِ سازندهای برای برقراری امنیت و ثبات در منطقه باشد؟
ساختن حصارهای مرزی و برجهای امنیتی به تنهای نمیتواند باعث برقراری صلح و امنیت در دو سوی مرز شود. مگر اینکه حکومتها نیت و قصد صادقانه برای مبارزه با تروریسم داشته باشند. سیاست حکومت پاکستان که روشن است. پاکستانیها سیاست مذهبی انتخاب کرده اند و از نیروهای تروریستی و افراطی به عنوان یک ابزار در سیاست خارجی شان استفاده میکنند و بعید به نظر میرسد که به زودی از سیاست حمایت از تروریسم دست بردارند. پاکستان فعلا مکان امن تروریستان است و این مسأله را بارها مقامات امریکایی و همین طور مقامات افغانستان اعلام کرده اند. لئوپناتا وزیر دفاع اداره بارک اوباما به صراحت اعلام کرد که تحمل کشورش در ارتباط به پناهگاههای تروریستان افغانستانی و آزادی شبکۀ حقانی در پاکستان به پایان رسیده است و دیگر تحمل نمیتوانند اما دیده میشود که سیاستهای پاکستان تغییر نکرده است و هنوز هم که هنوز است حکومت پاکستان از گروهای تروریستی به عنوان یک ابزار مؤثر در سیاست خارجی خود استفاده میکند. بنابراین با توجه به حضور قدرتهای جهانی در منطقه و تضادی که میان کشورهای منطقه وجود دارد، بعید به نظر میرسد که صلح و ثبات در دو سوی خط دیورند و در منطقۀ ما به این زودی برقرار شود.
۵ .اسلام آباد مدعی است که ساختن حصار مرزی منجر به بهبود امنیت در این منطقه شده است. چنانکه از ۳۵۲ حمله انتحاری در سال ۲۰۱۴ به ۸۲ حمله در سال گذشته رسیده است. اما گزارشها حاکی از ادامه فعالیت گروههای تروریستی در مناطق نزدیک به این مرز است. با توجه به این گزارشها میتوان گفت که ساخن این حصارها علاوه بر جنبه امنیتی بیشتر برای کاهش نفوذ افغانستان در این مناطق بوده است؟
هر چند پاکستان از ترویسم به عنوان یک ابزار در سیاست خارجیاش استفاده میکند اما ساختن حصار تا اندازهای به بهبودی امنیت در دو سوی مرز میتواند کمک کند و جلو عبور و مرور گروههای تروریستی و قاچاقچیان مواد مخدر میان دو کشور را بگیرد. در عین حال همانطور که شما اشاره کردید، ساختن حصار جلو نفوذ افغانستان را نیز خواهد گرفت. مسألۀ پشتونستانخواهی در دورههای توسط حاکمان افغانستان مطرح شده است. این بحث در زمان حاکمیت ظاهرشاه و داوود به یک مسألۀ حساس و بحث برانگیز در جامعۀ افغانستان تبدیل شده بود و ناسیونالیستهای افغان(پشتون) به دلیل اینکه تعدادی از پشتونها در آن سوی خط دیورند زندگی میکنند؛ این مناطق را مربوط به افغانستان میدانند و خط دیورند را به عنوان مرز رسمی و بینالمللی هیچ گاهی قبول نکرده اند. این گروههای ناسیونالیست همواره بر کمک و حمایت از پشتونهای آن سوی مرز تأکید کرده اند و حتی برای مردم آن سوی مرز حق خود ارادیت خواستند که این خواست شان نیز خلاف موازین و مناسبات بینالمللی بود. خواستن حق خود ارادیت مربوط به خود مردم آن سوی مرز است، نه کشور و مردم دیگری. از سوی دیگر پشتونهای آن سوی دیورند هیچ میل و رغبتی برای پیوستن به افغانستان نشان نداده اند. بنابراین، یکی دیگر از اهداف حکومت و ارتش پاکستان از حصارکشی در امتداد این مرز میتواند جلوگیری از نفوذ حکومت افغانستان بر پشتونهای آن سوی مرز باشد.
۶ .یکی از مشکلات جدی در ساختن این مرز، تاثیر آن بر روند زندگی ساکنان دو طرف خط است. چرا که گروههای شورشی به هر نحوی مسیرهای خود را برای عبور و مرور دارند. بنابراین، این حصارکشی مردم این دوطرف را با چه چالشهایی مواجه کرده است؟
خب، این حصارکشی مشکلاتی را برای مردم دو سوی مرز بوجود آورده است. در دو سوی مرز دیورند به لحاظ تباری یک قوم زندگی میکند و میان این مردم که اساسا زندگی قبیلهای و سنتی دارند، خویشاوندی برقرار شده است و رفت و آمد وجود دارد. اما حصارکشی عبور و مرور مردم دو سوی مرز را سخت ساخته است. قبلا مردم بدون پاسپورت و ویزا به سادگی و در یک ساعت میتوانستند به دوستان و خویشاوندان شان در آن سوی مرز بپیوندند اما حال نیاز به زمان و تلاش بیشتر دارند تا بتوانند از مرز عبور کنند. حصارکشی زندگی مردم دو سوی مرز را تحت تأثیر قرار داده است اما راه بهتری جز این نیست. دولتها مجبور هستند که برای امنسازی کشور و مناطق شان مرزهای خودشان را تحت کنترل داشته باشند. این کار در تمام دنیا معمول است و پاکستان از حقش استفاده کرده است. جداسازی اقوام و تبارها مساله و موضوع تازه نیست. کشورهای زیاد در جهان هستند که ساکنان مرزهای آنها پیوندهای زبانی، فرهنگی و نژادی داشته اند که ساختن حصارها و دیوارها آنها را از هم جدا کرده است. اگر مساله قومی و نژادی دلیل عدم به رسمیت شناختن مرز دیورند از سوی افغانستان باشد؛ پس دولت افغانستان با تاجیکهایی که در آن سوی دریایی آمو در تاجیکستان و سمرقند و بخارا و ترمذ زندگی میکنند و از قوم و تبارشان جدا شده اند، چه میکند؟ یک ماه پیش به ترمذ و سمرقند و بخارا سفر داشتم. ۸۰ درصد مردم ترمذ تاجیک اند و به زبان پارسی حرف میزنند و همینطور در بخارا و سمرقند. بنابراین، پیوند میان ما و آنها چه میشود؟ پیوند میان ما و ایران امروزی چه میشود؟ بر اساس احساسات و عواطف نمیتوان در باره این مسایل بحث کرد و از واقعیتها چشم پوشید. افغانستان سرزمینی نیست که مرزهای آن را خود مردم و یا نخبگان سیاسی تعیین کرده باشد. مرزهای این مملکت را استعمار تعیین کرده است و اتقاقاً تنها مرزی که در تعیین آن حاکم افغانستان نقش داشت است؛ مرز دیورند است.
۷ .تحلیلگران معتقدند که این حصار کشی منجر به حس سرخوردگی و به حاشیه رفتن توسط مردم نزدیک مرز که با این طرح زندگی آنها با چالش زیادی مواجه شده است. این امر چه تاثیری بر امنیت منطقه خواهد گذاشت؟ آیا چالش های امنیتی را دوبرابر می کند؟ به عبارت دیگر، این سرخوردگی منجر به بروز تهدیدهای امنیتی خواهد شد؟
درست است که این حصارکشی برای مردم دو سوی مرز در یک سری زمینههای چالش آفریده است و برایشان سخت تمام شده است اما نصب سیم خاردار در امتداد این خط و ایجاد پاسگاههای امنیتی و حضور پولیسی مرزی در این خط تا حدی باعث تأمین امنیت در دو سوی این مرز خواهد شد و از رفت و آمد آزاد تروریستان جلوگیری خواهد کرد. مشکل این است که کشورها از تروریسم حمایت و پشتیبانی میکنند. وقتی کشوری از گروههای بنیادگرا و تروریستی به عنوان یک ابزار در سیاست خارجی اش استفاده میکند، مساله واضح است که با این حصارکشی چالشها و مشکلات امنیتی کاملاً حل نخواهد شد. ولی عبور و مرور تروریستان از طریق این مرز کم سخت خواهد شد. بنابراین اگر از یک جهت برای مردم، این پروژه سخت تمام شده است از سوی دیگر، اگر دولتها صاداقانه تلاش تلاش کنند- که بعید به نظر میرسد- و نیروهای خودشان را در دو سوی مرز مستقر نمایند، میتوانند جلو عبور و مرور تروریستان و قاچاقچیان مواد مخدر و سلاح را بگیرند.
۸ .دولت افغانستان به عنوان مخالف جدی این طرح و با توجه به درنظر گرفتن مخالفت کابل با خط دیورند چه تدابیری در برابر این اقدام پاکستان انجام داده است؟
همانطور که قبلا عرض شد، حاکمان افغانستان در چندین دورۀ سیاسی این مرز را به گونۀ رسمی پذیرفته اند. امیر حبیب الله تعهدش را به پایبندی به توافقات قبلی میان امیر عبدالرحمن و دولت هند بریتانیایی به شمول معاهده دیورند اعلام کرده است. در پیمان صلح راولپندی و پس از کسب استقلال، تمام توافقات پیشین با هند بریتانیایی به شمول مقرری سالیانه ۱٫۸ میلون روپیۀ هندی لغو شد اما مرز دیورند را به عنوان مرز رسمی و بینالمللی پذیرفته است. از این دوره به بعد حاکمان افغانستان در عمل مرز دیورند را به مثابۀ مرز رسمی میان دو کشور به رسمیت شناخته اند وهیچ گاهی در پیوند به این مرز اقدام جدی نکرده اند. یک بار در دهۀ چهل میلادی تا سرحد رویارویی نظامی کابل با اسلام آباد پیش رفت اما از آن زمان به بعد تمام موضع حاکمان افغانستان در حد سخنرانیهای احساسی و عاطفی باقی مانده است. زیرا دست شان از هر منظری خالیست، هم از منظر حقوقی و هم از منظر نظامی. چگونه امکان دارد افغانستان کشور دارای سلاح هستهای را شکست بدهد و تا پل اتک را جزو خاک خودش کند؟ افغانستان جز نشر خبرنامه هیچ اقدام عملی انجام داده نمیتواند.
۹ .با توجه به این که مرزها باید از سمت حقوق بینالملل به رسمیت شناخته شوند. آیا عملکرد پاکستان در ایجاد مرز و حصار قانونی است؟
در حقوق بینالملل قاعدۀ «ممنوعیت انکار پس از اقرار» وجود دارد. به این معنا که هرگاه دولتی، رضایت خود را مبنی بر پذیرش مرز اعلام کند، بعداً نمیتواند موضع خود را تغییر دهد. زیرا این مسأله خلاف اصول حقوق بینالملل است و نظم بینالمللی را بر هم میزند. اگر قرار است که مرز تغییر کند باید به رضایت هر دو طرف باشد؛ نمیتوان مرز را بدون رضایت طرفها تغییر داد یا لغو کرد. معاهدۀ دیورند توسط بریتانیا امضا شده و حکومت پاکستان جانشین بریتانیا است. این حکومت میلی به تغییر مرز ندارد و دیورند را مرز رسمی و بین المللی میداند. حقوق بینالملل هم این مرز را به عنوان مرز رسمی میشناسد. کنوانسیون وین تأکید میکند که دولتهای جدیدی که در نتیجۀ تجزیه به وجود آمده اند، پایبند به معاهدات دولتهای پیشین هستند و تغییر دولتها بر معاهدات بینالمللی اثر نمیگذارد. اما افغانستان که دعوای مرزی راه انداخته است، چه استدلال حقوقی دارد؟ آیا افغانستان اسناد و مدارک کافی جهت پیشبرد این دعوا در نهادهای بینالملل در اختیار دارد؟ حاکمان عوام فریب افغانستان، متأسفانه سالهاست که یکی از اصول بنیادین حقوق بینالملل یعنی اصل ثبات مرزها را نادیده میگیرند و نقض میکنند.
۱۰ .در رابطه با پروژهی کشیدن حصار، به نظر میرسد ایالات متحده در این جریان خنثی عمل کرده و یا حداقل در این رابطه مخالفتی نداشته است. به ویژه در دوره ترامپ. گرچه برخی ناظران غربی این کار را بی فایده میدانند. اما دلیل سکوت و یا طرفداری ایالات متحده از این اقدام پاکستان چیست؟ آیا با آمدن بایدن احتمال به وجود آمدن تغییراتی در رویکرد ایالات متحده خواهد آمد؟
آمریکاییهای این مرز را به عنوان مرز بینالمللی و رسمی میان افغانستان و پاکستان میشناسند. نه تنها امریکاییها که بسیاری از کشورها این مرز را به رسمیت شناخته اند. یک کشور را شما در جهان سراغ ندارید که از موضع افغانستان رسماً حمایت کند. لئوپناتا وزیر دفاع ایالات متحده امریکا و همینطور نمایند ویژۀ امریکا برای افغانستان و پاکستان، مرز دیورند را به عنوان مرز رسمی میان دو کشور به رسمیت شناختند. برای امریکاییها داشتن پاکستان در کنار خود شان مهم است و نمیخواهند پاکستان را از دست بدهند. از این جهت، اگر تازه بحث و تنشی بر سر مرز دیورند بالا گیرد، ادارۀ رییس جمهور بایدن این مرز را به عنوان مرز رسمی و بینالمللی خواهد پذیرفت. امریکاییها از موضع ناسیونالیستهای افغانستان دفاع نخواهند کرد. این مرز در نقشۀ سیاسی جهان و در مجامع بینالمللی یک مرز رسمی و پذیرفته شده است.
۱۱ .با توجه به وجود مشکلاتی مانند اختلافات با افغانستان در مشخص بودن منطقه مرزی آیا علی رغم ادعاهای مقامات پاکستانی این حصار کشی به طور کامل تکمیل خواهد شد؟
همانطور که عرض شد، ارتش پاکستان مسوؤلیت حصارکشی و ساخت پاسگاههای امنیتی در امتداد خط دیورند را به عهده دارد و اعلام کرده است که این حصارکشی بیش از ۸۰ درصد پیش رفته است و به زودی کار این پرژوه تکمیل خواهد شد. برای پاکستان مسأله دیورند حل شده و پایان یافته است. مقامات پاکستانی در واکنش به موضع مقامات افغانستان در رابطه به دیورند، اعلام کرده اند که نگران مسأله دیورند نیستند و این خط را میان دو کشور رسمی و پایان یافته میدانند. هر قدر که مقامات افغانستان موضعی پوپولیتسی در پیوند به این مرز اختیار کنند، این مسأله بیشتر به نفع پاکستان تمام خواهد شد تا افغانستان. چون حکومت افغانستان نه اسناد و مدارک کافی برای راهانداز دعوای حقوقی دارد و نه هم توان و قدرت این را ندارد که جلو حصارکشی کشور قدرتمند و مجهز با سلاح هستهای همچون پاکستان را بگیرد.
بنابراین، دیورند، مرز رسمی میان افغانستان و پاکستان است. شاههان و حاکمان افغانستان، این مرز با امضای معاهداتی پذیرفتند. در نقشۀ سیاسی جهان هم به عنوان مرز بینالمللی شناخته شده است. کشورهای جهان هم از افغانستان حمایت نمیکند؛ همانطور هیچ یکی از کشورهای عضو ایتلاف طی دو دهه حضور شان در افغانستان از موضع کشور ما حمایت نکردند. از این به بعد هم حمایت نخواهند کرد و هر گونه داد و فریاد مقامات افغانستان بر سر این مرز، نتیجۀ جز مداخلۀ بیشتر پاکستان نخواهد داشت.