ترور علمای مذهبی میانه رو: رویکرد طالبان در برابر رقبای دینی
۱۰ خرداد(جوزا)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۵/۳۱
با آغاز مذاکرات مستقیم دولت افغانستان و طالبان ، میزان خشونت ها و موج تازه ای از ترورهای هدفمند در کشور افزایش یافته است. خشونت هایی که وضعیت شکننده امنیتی را رقم زده است. در این میان، علمای مذهبی میانه رو از اهداف این ترورها هستند. علمایی که با صدور فتواهای حرام دانستن جنگ، عملکرد طالبان را زیر سوال برده اند. به همین جهت، برای رسیدن به چرایی ترور این علما از سوی طالبان با پیرمحمد ملازهی کارشناس مسائل افغانستان مصاحبه زیر صورت گرفته است.
۱ .خشونت در افغانستان در طی بیست سال گذشته نه تنها کاهش نیافته بلکه سیر صعودی داشته است. به طوری که اکنون شاهد موج جدیدی از قتل های هدفمند می باشیم که بسیاری از شخصیت های برجسته را از میان فعالان سیاسی، اجتماعی و مذهبی مورد حمله قرار می دهند. در این میان، علما و امامان مساجد از جمله گروه هایی هستند که مورد ترور قرار می گیرند. به عنوان پرسش نخست چرا گروه های شورشی با چنین ماهیت مذهبی علمای دینی را مورد حمله قرار می دهند؟
دلایل متعدی برای ترور علمای دینی. وامامان مساجد از طرف جریان رادیکال ازجمله طالبان وجود دارد.مهمترین آن عبارتند از :
الف: برداشت خاص طالبان از اسلام که خود راست کیش ترین مسلمانان می دانند و هر نوع برداشت دیگر را نوعی انحراف از اسلام می دانند. بنابراین، به لحاظ شرعی خود را موظف به جلوگیری از رشد گرایش های انحرافی و حراست از اسلام ناب دربرداشت جزمی خود از اسلام می دانند و آنرا بخشی از جهاد فی سبیل اله خود ارزیابی می کنند.
ب: طالبان هرگونه مخالفت بر خود را درنگاهی کاملاً انحصار گرایانه مخالفت با اسلام ارزیابی می کنند. این انحصار طلبی هم ایدیولوژیک است. به اعتبار برداشت فقهی شان وهم قومی است. به اعتبار برداشت قومی شان، درذهنیت پشتونی شان از قدرت، حق تاریخی قومیت پشتون برداشت می کنند .ترکیب این دو هرگونه مخالفت را بر نمی تابد وهرکسی با آنها مخالفت کند حذف فیزیکی می شود.
ج: امامان مساجد وعلمای دینی مخالف خطرناک تر از سایر مخالفان هستند. چرا که برداشت طالبان از دین را با پرسش مواجه می کنند که این در این نگاه طالبان پایگاه دینی شان را در افکار عمومی و درمیان مومنین تضعیف می کند.
د: درنگاه طالبان علما وامامان مساجد که با طالبان مخالفت می کنند، عامل حکومت و در صف دشمن قرار دارند وحکم شرعی برخورد با دشمن را دارند ومشمول جهاد می شوند.
ه: هرگونه مخالفت علمای دینی وامامان مساجد چه سنی و چه شیعه درمقوله نفاق می گنجد وخطر ناک تر از کفر است. بنابراین، لازم می شود که با آن با خشونت ودرنگاهی حذفی برخورد شود .
ح: ارعاب مخالفان و مجبور کردن آنها به سکوت هدف مهم دیگر از ترور علمای دینی وامامان مساجد است.
۲ .در جریان بسیاری ازترور های علمای دینی گروه خاصی مسئولیت را بر عهده نمیگرد. چرا؟
دراین باره که درترور علمای دینی کسی مسئولیت نمی پذیرد، علت اصلی را باید درواقعیت قبح ترور وتأثیرات منفی که درافکار عمومی دارد، سراغ گرفت. تردیدی نیست که هرکدام از افرادی که در مساجد امامت نماز را بر عهده دارند، در محل خود از افراد شاخص و طرف اعتماد مردم هستند. بنابراین، کشتن آنها با مخالت هواداران شان روبرو است و طالبان نمی خواهند خود را با مردم طرف کنند و مسئولیت را نمی پذیرند. گذشته از این، در افغانستان حدود ۲۳ گروه مسلح وجود دارد. وقتی کسی مسئولیت نمی پذیرد، ترور درابهام باقی می ماند و این به سود ترور کنندگان است. سود تبلیغاتی خود را می برند و کسی آنهارا مستقیماً مسئول نخواهد شناخت و از عواقب منفی آن مصون می مانند و جامعه درابهام و شک وتردید باقی می ماند.
۳ .بسیاری از علمای دینی که مورد حمله قرار می گیرند، به عنوان علمای میانه رو شناخته می شوند و یا هم به اعتقاد طالبان روحانیونی که به دولت نزدیک هستند. دیدگاه این گروه به طور مشخص نسبت به جنگ و صلح در کشور و گروه های افراطی چیست؟ دولت در برابر حمایت از این علما چه اقداماتی انجام داده است؟
این درست است که علمای میانه رو در نگاه طالبان به نوعی عامل حکومت تلقی می شوند. طالبان به لحاظ ایدیولوژیک معتقد به دو جبهه حق وباطل هستند. عالم دینی نمی تواند بی طرف باشد یا طرف حق است که باید درکنار طالبان باشد و یا در طرف باطل است که حکم دشمن رادارد و مشمول جهاد است. جایگاه روحانیت فرد امتیاز ویژه ای ایجاد نمی کند حکم شرعی برای همگان است. امامان مساجد میانه رو و غیر میانه رو ندارد. حکم، حکم شرعی است .
۴ .با توجه به اینکه جامعه افغانستان یک جامعه به شدت سنتی و مذهبی است. ترور علما دینی چه تأثیری بر کارکرد و مشروعیت دولت دارد؟
دراین باره که ترور علمای دینی درجامعه سنتی ومذهبی نظیر افعانستان چه تأثیری برکارکرد ومشروعیت دولت دارد. باید به واقعیت تنوع های فکری وقومی درون دولت توجه کرد. بنابراین، تاثیر ترورها دربخش های متفاوت می تواند از شدت وضعف برخوردار شود. با این حال دریک نگاه کلی تر می توان گفت که نشانه ای از عدم کارایی دولت است و مشروعیت دولت را در افکار عمومی با چالش روبرو می کند .با این حال ما درباره کشوری صحبت می کنیم که چهار دهه است که درجنگ خارجی و داخلی بسر برده و تقریبا همه اشکال شناخته شده حکومت ها را تجربه کرده است. سلطنت مطلقه ،سلطنت مشروطه ودر کراسی دهه آخر سلطنت ،جمهوری ناسیونالیستی سردارداوودخان، نظام مارکسیستی نورمحمد تره کی، دولت اسلامی مجاهدین، امارت اسلامی طالبان و این اواخر دولت متمایل به لیبرال دمکراسی غربی را شاهد بوده ودر همه آنها شکست خورده است .از این رو فهم و دریافت مردم افغانستان از مشروعیت قدرت دقیقاً آن چیزی نیست که درجوامع دیگر فهم و دریافت می شود. با اندکی تسامح می توان گفت که جامعه سنتی و مذهبی افغانستان درباره قدرت مشروع به آموزه های ابوحنیفه بنیانگذار فقه حنفی وفادارند که بعد ازحمله مغول به ایران و بروز هرج ومرج گسترده که زندگی عادی را مختل کرده بود اصل “غلبه” رابرای مشروعیت قدرت مطرح کرد و به لحاظ شرعی مشکل را حل کرد. این اصل دو محور داشت.
نخست، قدرت حاکم قطع نظر از رفتار حاکم که ظالم است یا عادل اگر بتواند امنیت جامعه را حفظ کند. چون غلبه دارد مشروع است
دوم، اگر حکومت حاکم بتواند قلمرو اسلام را گسترش دهد، قطع نظر از رفتار حاکمان مشروع است. بنابراین آنطور که ممکن است در بیرون از افغانستان از مشروعیت قدرت برداشت شود، عیناً توافق ندارد و با توجیه شرعی به رغم ضعف های آن روبرو است.
۵ .به طور کلی نقش علمای دینی کشور و منطقه و جهان در روند صلح افغانستان تاکنون بر کاهش خشونت ها تاثیرگذاشته است؟ به عبارت دیگر، آیا علمای جهان اسلام تنها به صدور فتوا پیرامون حرام دانستن جنگ اکتفا کرده اند؟ یا اقدامات عملی تر نیز داشته اند؟
نقش علما درکاهش خشونت ها، واقع امر آن است که نقش خیلی پر رنگ وتعیین کننده ای نیست و درسطح فتوایی شرعی محدود است. دراین رابطه هم علمای وحدت نظر ندارد .بحث جهاد امر پیچیده است و در مقابل آن علما نمی توانند به لحاظ شرعی جنگ طالبان با نیروی خارجی را با پرسش روبرو سازند فتواهای صادر شده نتوانسته تفکیکی بین نیروی خارجی و دولت داخلی و حتی مردم عادی قایل شوند. به نظر می رسد، اکثریت علما در امر جهاد با طالبان اختلاف نداشته باشند. اختلاف برتعیین مصداق هاست که طالبان دولت وحامیان داخلی و خارجی را دریک سبد قرار می دهند و علمای دینی قایل به تفکیک هستند. از این رو میتوان با اطمینان بیشتری گفت که تأثیر بازدانده ای در کاهش خشونت در افغانستان نداشته و اقدام عملی نتوانسته اند، انجام دهند.
۶ .آیا سازمان های مذهبی جهان و تاثیرگذار می توانند از طریق تحریم به بازدارندگی طالبان و دیگر گروه های تروریستی در افغانستان کمک کنند؟ در غیر اینصورت، بهترین ابزار برای جلوگیری از حملات تروریستی چیست؟
دریک کلام می توان گفت درسطح محدودی اگر سازمان های مذهبی در سطح جهان اسلام بطرف تحریم حرکت طالبان جهت گیری کند، بی تاثیر نیست ولی تاثیر بازدارنده محدودی دارد و طالبان روی آن حساب نمی کنند. بویژه آنکه طالبان در پاکستان از طرف جریان های قدرتمند مذهبی حمایت می شوند وپاکستان بیشترین نفوذ را بر جریان های مذهبی دارد. گذشته از این حمایت سیاسی دو کشور پاکستان و عربستان سعودی دو کشور اصلی جهان اسلام را نباید نادیده گرفت. نگاه علمای دینی تحت تاثیر آنها قرار دارد.
۷ .رویکرد طالبان در برابر بیانیه ها و فتواهای علما در برابر نامشروع دانستن جنگ آنها چیست؟
طالبان هر عالم دینی را که برداشت آنها را قبول نداشته باشد، رد می کنند. طبعا فتوای آنها در نگاه طالبان ارزشی ندارد. در نگاه طالبان جنگ طالبان در مقوله جهاد توضیح شرعی دارد. هرگونه مخالفت غیر شرعی است. کسانی که جنگ طالبان در افغانستان را نامشروع می دانند، خود دچار انحراف از اسلام شده اند و مشمول برخورد جهادی و در ردیف کفر قرار می گیرند. بنابراین، طالبان درتلقی حق وباطل خود را درجایگاهی حق تصور می کند و موظف به برخورد قاطع به لحاظ شرعی با ناحق می داند.
۸ .به باور بسیاری از ناقدان، افزایش این دست حملات به دلیلِ عدم پیگیری، بررسی و متعاقباً دست گیری عاملان و بانیان آن بود و این غفلتِ آگاهانه و به نوعی بی توجهی به ترورهای هدفمند می تواند در جهت عادی سازی و استمرار آن پیش رود. اما چرا دولت در صدد مجازات عاملان آنها بر نمی آید؟
درمورد مجازات عاملان ترور ها باید گفت که موضوع از دوجهت برای دولت حساس است:
حاکمیت را اکثریت پشتون تشکیل می دهد و دستگاه های امنیتی و قضائی دربرخورد با طالبان ملاحظات قومی دارند. واقعیت نفوذ و حمایت از طالبان درقبال پشتون را نباید نادیده گرفت. جامعه قبیله ای است و در قبایل فرد به تنهائی مطرح نیست. این کل قبیله است که درسرنوشت یگانه قرار دارد. از این رو اگر تروریستی وابسته به یک قبیله باشد دستگاه قضا با درک موضوع ناچار به انعطاف است تا دشمنی کل قبیله را تحریک نکند. ناچار به مصلحت گرایی می شود. اجرای قانون و مجازات یک فرد از قبیله در جامعه قبیله ای تنها مجازات یک فرد گناه کار نیست. بلکه مجازات کل قبیله است و جامعه نمی پذیرد. مماشات دولت دلایل فرهنگی خاص خود را دارد که برای بیرون از افغانستان قابل فهم نیست. همچنانکه در خارج وقتی دولت از طالبان به عنوان برادر یاد می کند، قابل فهم نیست .
۹ .با آمدن طالبان به بدنه قدرت رویکرد این گروه در برابر علمای میانه رو و معتدل و کسانی که علیه آنها صحبت کردند چه خواهد بود؟
طالبان اگر شریک قدرت شوند احتمالا مخالفت های گذشته راکنار می گذارند وانتظار نمی رود با علمای مخالف برخورد حذفی کنونی را داشته باشند. درچنین فضای احتمالی اصل مخالفت های گذشته بلا موضوع می شود و گذشته می تواند نادیده گرفته شود. طالبان در این خصوص هم از ارزش های دینی های و هم قومی بهره خواهند گرفت. این هردو برای شرایط جنگی و شرایط صلح ارزش های متفاوتی را ترویج می کنند .درسنت دینی و سنت قومی افغان ها دشمن سابق در شرایط صلح دشمن تلقی نمی شود. بنابراین، ضرورتی برای برخورد وجود ندارد. گذشته از این باید توجه داشت که ادامه صلح مشروط به فراموشی گذشته است. لذا قابل انتظار است که انتقام گیری مطرح نشود ولی اگر طالبان با قوه قهریه قدرت را تصرف کنند در آن صورت به مخالفان رحم نخواهد کرد و تصفیه خونینی درراه خواهد بود. حکم شرعی طالبان با قاطعیت اعمال خواهد شد ودشوار می توان تصور کرد که طالبان گذشته علمای دینی مخالف را فراموش کنند. مگر آنکه ضرورت های خاصی مطرح باشد که توبه افراد و عفو آنها را توجیه شرعی کند.