سر تیتر خبرهافرهنگ و اجتماعنخستین خبرهایادداشت ها

ترومای جنگ در افغانستان: بر بازماندگان حملات تروریستی چه می گذرد؟

۱۱ خرداد(جوزا)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۶/۱

روز گذشته عکسی از غلام فاروق نجرابی پدر یکی از اساتید دانشگاه البیرونی که در پی حمله تروریستی(۹ خرداد/جوزا) کشته شد، منتشر گشت که در کنار قبر پسر خود خوابیده بود. این عکس با واکنش های گسترده ای در صفحات مجازی رو به رو شد. اما این نخستین بار نیست که پس از حملات انتحاری شاهد چنین حالاتی از سوی خانواده و بازماندگان قربانیان هستیم. چندی قبل تر در پی حادثه تروریستی بر مکتب سیدالشهدای غرب کابل که موجب شهید شدن تعدادی زیادی از دانش آموزان گردید، مادر یکی از این دانش اموزان بر اثر سکته قلبی ناشی از ناراحتی درگذشت. این مثال ها تنها نمونه های کوچکی از سرگذشت خانوادهای قربانیان جنگ در افغانستان هستند. مسئله ای که متاسفانه در هیاهوی حملات انتحاری ناپدید و مغفول می ماند.

 در حقیقت، وجود تروما و آسیبِ روانی (روان زخم) ناشی از جنگ را می توان به خوبی با یکی از اولین موارد ذکر شده توسط هرودوت مورخ یونانی یادآور شد. هرودوت هنگام نوشتن روایت جنگ ماراتن در سال ۴۹۰ قبل از میلاد، یک جنگجوی آتنی را توصیف می کند که با کشته شدن سربازی که در کنارش ایستاده بود، برای همیشه نابینا شد، گرچه خود آن سرباز نابینا مجروح و یا زخمی نشده بود. بدین ترتیب می توان گفت چنین روایت هایی از علائم روانشناختی پس از حادثه و آسیب های نظامی در ادبیات بسیاری از فرهنگ های کهن به چشم می خورد و این نظریه وجود دارد که سربازان دوران باستان استرس های جنگ را به همان نحوی که همتایان امروزی خود تجربه می کنند، به خوبی لمس و درک کردند (Reisman, 2014). این امر برای سایر افراد و حتی غیرنظامیانی که تجربه ی جنگ و یا حضور در میادین جنگی را ندارند حتی بیشتر است. افرادی که با تجاربی از لمس حوادثِ جنگی، نظامی، تروریستی و تبعات آن برروی خود و یا خانواده و نزدیکانشان آسیب های جسمی و روحیِ ویرانگری را متحمل می شوند.

افغانستان و رنج روانیِ  ناشی از خشونت دوام دار

افغانستان کشوری است که به مدت چهار دهه درگیر منازعه بوده که  در بیست سال گذشته جنگ چهره خشن تری به خود گرفته است. در این سال ها، قربانیان زیادی در نتیجه حملات انتحاری جان هایشان را از دست داده اند. اما این تنها چهره جنگ در افغانستان نیست. جدا از تبعات مادی، آسیب های جدی روحی به معلولان جنگی و خانواده های قربانیان وارد شده است.. که تا مدت ها و شاید هم  تا آخر عمر گریبانگیر این افراد باشد. امری که متاسفانه در طی این سال ها از چشم دولت مغفول مانده است. چنانکه، دیده بان حقوق بشر معتقد است که: « دولت افغانستان در ارائه حمایت کافی روانی از افغانانی که  مشکلات روحی و روانی ناشی از حوادث آسیب زا را تجربه کرده اند، کوتاهی کرده است. بیش از نیمی از جمعیت افغانستان از کسانی هستند که به علت خشونت مسلحانه از مشکلات روانی، افسردگی، اضطراب و استرس رنج می برند اما فقط ۱۰ درصد از حمایت روانی کافی از سمت دولت برخوردار هستند»(hrw,2019).

به عبارت دیگر، چهل سال گذشته از درگیری و جنگ های طولانی مدت، ناآرامی های اجتماعی و خدمات محدود و ناچیز از بهداشت روانی، تأثیرات مخربی بر سلامت روان بسیاری از افغان ها داشته است. تشدید حملات شورشیان در سال های گذشته نیز که باعث افزایش ناامنی، عدم اطمینان، خشونت و مشکلات اقتصادی شده است، صدمات روحی و روانی برروی افغان ها را شدت بخشیده است.

 بنابراین می توان گفت هزینه هایی که غیرنظامیان در اثر حملات خشونت آمیز متحمل می شوند، به مراتب بیشتر از تعداد کشته شدگان و یا مجروحان یک حادثه است. در مصاحبه ی دیدبان حقوق بشر با اقوام و نزدیکان افرادی که در حملات شورشیان کشته شده اند، آنها عواقب منفی فاجعه باری از تاثیر حملات بر خانواده های قربانیان را شرح دادند. مواردی چون: آسیب روانی برای بستگانی که شاهد این خشونت ها بوده و برخی از آنها مجبور شدند بیمارستان ها و سردخانه ها را برای یافتن اجساد مثله شده ی بستگان خود جستجو کنند؛ و یا تأثیرات مالی ویرانگر برای خانواده هایی که نان آور خانواده خود را از دست داده اند؛ همچنین عواقب اجتماعی، به ویژه برای زنانی که به طور ناگهانی بیوه می شوند، و یا برای کسب حمایت به سایر اعضای خانواده شوهرشان وابسته شده و در جایی که می توانند زندگی و کار کنند، عملا محدود و محصور می شوند. همچنین تأثیر آن بر روی کودکانی که مجبور به ترک مدرسه شده اند، یا به این دلیل که خانواده هایشان دیگر توانایی پرداخت هزینه مدارس را ندارد یا اینکه کودک برای تأمین درآمد خانواده باید کار کند. بدین ترتیب می توان گفت هر اتفاق از کشته شدن و مرگ یک فرد بر روی کل خانواده اثراتی موجی داشته و همسران، فرزندان، والدین و سایر بستگان به لحاظ حمایت، امنیت عاطفی، اجتماعی و درآمد خود متحمل ضرر و زیان می شوند.  (hrw, 2018)

در همین رابطه، جاناتان پیدنالت، محقق منازعات و بحران در دیده بان حقوق بشر می گوید: چندین دهه خشونت باعث شده است که بسیاری از افغان ها زخم های عمیق روانی و همچنین جسمی ببینند. در نتیجه، برای حمایت از افغان هایی که در معرض خشونت حملات انتحاری قرار دارند و برای جلوگیری از اثرات طولانی مدت که ممکن است برای بازماندگان، خانواده ها و کل جامعه  پیامدهای منفی باشد، به خدمات روانی اجتماعی گسترده نیازمندیم. این در حالی است که بخش های زیادی از کشور به دلیل درگیری مسلحانه، سیستم ضعیف بهداشتی و کمبود امکانات بهداشتی پیشرفته و پرسنل رو به رو هستند، که باعث شده خدمات بهداشت روان تا حد زیادی قادر به تامین نیازهای مردم نباشد. از طرف دیگر، ساکنان مناطق روستایی که حدود ۷۵ درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند از این مسئله بیشتر رنج می برند.

یافته های تحقیقاتی: مردم افغانستان درگیر یک جنگ خاموش اند

نظرسنجی اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۸ نشان داد که ۸۵ درصد مردم افغانستان حداقل یک واقعه آسیب زا را تجربه کرده اند یا شاهد آن بودند. طبق این تحقیق، به طور میانگین افغان هایی که در این نظرسنجی اشتراک داشتند؛ چهار حادثه دردآور(حملات انتحاری، انفجاری و هوایی) را از نزدیک دیدند و یا هم تجربه کرده اند. همچنین، نیمی از افراد این تحقیق بیماری های روانی مانند استرس و افسردگی را تجربه کرده اند. همچنین از هر پنج افغان یک نفر به دلیل مشکلات بهداشت روانی توانایی ایفای نقش خود را در جامعه ندارد.

این در حالی است که دولت سالانه تنها ۷ دلار برای خدمات بهداشتی هزینه می کند. بسیار کمتر از ۳۰ تا ۴۰ درصد که کمیسیون اقتصاد کلان و بهداشت سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۱ مناسب ارزیابی کرده بود. دولت افغانستان طبق قوانین بین المللی حقوق بشر موظف است تا  با حداکثر منابع موجود خود و بر اساس رضایت آگاهانه به سمت بالاترین استاندارد دست یابی به سلامت حرکت کند.

 در تحقیقی دیگر، در آوریل ۲۰۱۹ دیده بان حقوق بشر  با ۲۱ افغان(۱۴ مرد و ۷ زن) در کابل، قندهار و هرات مصاحبه کرد. این افراد کسانی بودند که به صورت مستقیم در معرض خشونت های ناشی از حملات انتحاری، بمباران های هوایی، جنگ های زمینی و انفجار مواد منفجره قرار گرفته اند.  بیشتر از نصف آن ها گفتند که از هیچ خدماتی مبنی بر حمایت روانی استفاده نکرده اند و یا اگر هم در مواردی کمکی صورت گرفته است، این کمک ها خیلی ناچیز بوده است. همچنین، بخشی دیگر از این افراد بیان کردند که آنها از هیچ خدمات روانی دولتی اطلاعی ندارند. در نتیجه، تعداد زیادی از این افراد گفتند که به علت عدم دسترسی به موقع این کمک ها وضعیت روحی آن ها وخیم تر شده است.

 شرایطی که نشان دهنده وضعیت وخیم رسیدگی به بهداشت روانی افرادی است که از حملات انتحاری دچار ضرر های روانی شده اند. در حالی که دولت با عدم رسیدگی به آن ها و کوتاهی در امر اطلاع رسانی از وجود کمک های بهداشتی در این بخش، منجر به غافل ماندن از معالجه بیماری های روحی در این زمینه شده اند.

 به طوری که، یک سوم از افرادی که از خشونت های ناشی از جنگ بازمانده اند، در مصاحبه با دیده بان حقوق بشر گفتند که در مدت زمان کوتاهی از لحاظ جسمی در بیمارستان تحت درمان قرار گرفته اند و یا هم در مورد نحوه مجروح شدنشان با کارمندان صحبت کرده اند. اما هیچ کدام از این افراد به مشاور یا مراکز خدمات روانی مراجعه نکردند و حتی از حضور آن ها اطلاعی ندارند. که این مشکل به علت فقدان مکانیزم مشخص ارجاع دهی در قسمت های مختلف بخش  بهداشت است. چنانکه، در استراتژی ملی خدمات بهداشت روانی دولت افغانستان برای سال های۲۰۱۹-۲۰۲۳ اشاره شده است که« مهم ترین کاستی برنامه بهداشت روانی فعلی، عدم آموزش های مداوم در مورد خدمات بهداشت روانی دولتی با هدف بالابردن سطح آگاهی عمومی و پذیرش خدمات قابل ارائه بهداشت روانی می باشد»(hrw,2019).

بهر حال، شرایط نامناسب در افغانستان در طی بیست سال گذشته وضعیت بدی بر روی روان مردم گذاشته است. یافته های تحقیقات گوناگون در طی سال های گذشته این ادعا را تایید می کند. به طور مثال، تحقیقی دیگر در سال ۲۰۰۲ که با جامعه آماری ۶۹۹ افغان سالم و ۱۰۰ شهروند افغان دارای معلولیت صورت گرفت، نشان داد که ۶۲ درصد این افراد، چهار یا بیشتر در برابر حادثه تکان دهنده ای چون قرار گرفتن در برابر حملات، از دست دادن فامیل و عدم دسترسی به آب و غذا قرار گرفته اند. همچنین یافته های این تحقیق نشان می دهد که ۶۸ درصد اشتراک کنندگان سالم و ۷۲ درصد اشتراک کنندگان دارای معلولیت از چند نوع افسردگی رنج می برند. همچنین، نشانه های علائم افسردگی در هردو گروه حدود ۴۲ درصد وجود دارد.

در تحقیقی دیگر، در سال ۲۰۰۵ نیز نشان می دهد که ۶۷ درصد افغان ها از تاثیرات ویرانگر افسردگی به خاطر جنگ یا دیگر مشکلات روحی روانی رنج می برند. در سال ۲۰۱۱ نیز بانک جهانی گزارش داد که نیمی از جمعیت افغانستان که در سن ۱۵ سالگی یا بالاتر از آن قرار دارند از افسردگی یا مشکلات روحی –روانی ناشی از جنگ رنج می برند(hrw,2019).

 همچنین،طبق آمار سازمان بهداشت جهانی (WHO) چندین دهه جنگ در این کشور حدود ۸۰۰۰۰۰ افغان (۲٫۷ درصد جمعیت) را دچار معلولیت های شدید کرده است. این بررسی تنها بخشی از افراد دارای معلولیت است، اما این امر زمانی باعث تاثر و تامل می شود که مسائل روانشناختی و بهداشت روانی و آسیب های روحی متعاقب در تحملِ این معلولیت ها در نظر گرفته می شود. همچنین طبق مطالعه ای که به دستور اتحادیه اروپا انجام شده است، تقریبا نیمی از مردم افغانستان به دلیل خشونت ها و جنگ، مشکلاتی چون افسردگی، اضطراب یا استرس پس از سانحه را تجربه می کنند. لازم به ذکر است افغانستان از نظر شاخص صلح جهانی به عنوان کشوری با پایین ترین درجه صلح در جهان رتبه بندی شده یکی از مهلک ترین کشورها برای غیرنظامیان است. بنابراین می توان گفت جنگ و درگیری صدمات و آسیب های جسمی و روحیِ شدیدی بر مردم این کشور وارد ساخته است (OCHA, 2020: 15).

 پس، بیماری های روانی را در افغانستان را در واقع می توان یک جنگ خاموش تعبیر کرد. عواقب برخاسته از این ناهنجاری ها به زخم های بیشتری می انجامد و اشخاصی که از این مشکل رنج می برند حتی برای خود و خانواده هایشان به یک مشکل جدی تبدیل میشود. یک درک واضح از اختلالات روانی مانند روان پریشی، جنون جوانی و امراض دیگری مرتبط به افسردگی این را می رساند که وقوع چنین مسائل روانی می تواند به بی باوری های مزمن و عقیدتی بی انجامد. در مقابل، این عقیده ها شخص بیمار را از ارزش های انسانی دور می سازد و هویت شان با مسایل فراهویتی تبدیل میکند.  افغانستان در حال حاضر به علت نبود امکانات توانایی رسیده گی و مداوای چنین امراض را ندارد. چون بحران در کشور منجر به بربادی نظام صحت شده است. زیرساخت های که بتواند مسایل امراض روانی را در کشور تحت پوشش قرار دهد فقط با یک شفاخانه روانی در کابل و مزار شریف خلاصه میشود و کشور با مشکلات زیادی مالی و انسانی در این زمینه روبرو است(احمد،۱۳۹۵).

 آینده تاریک بازماندگان و خانواده های قربانیان جنگ

 به طور کلی می توان گفت کسانی که از حملات انتحاری و یا به طور کلی حملاتِ ناشی از جنگ و اقدامات تروریستی گروه های شورشی نجات پیدا می کنند بیشترِ دوران زندگی و یا برخی از آنها تمامیِ زندگی خود را با آسیب های روحی روانی و کنار آمدن با ترس و نگرانی های مختلفی طی می کنند. ترس و نگرانی برای از دست دادن جان خود یا عزیزانشان، آسیب های روانی برای خانواده های قربانیان و غم از دست دادن جان نزدیکانشان. اما ابعاد این حملات و ترورها برای هر یک از اعضای یک خانواده به گونه ای متفاوت بوده و ابعاد و چالش های ناشی از آن نیز متفاوت است. به طور مثال تبعات این حملات برای کودکان بیشتر از سایرین است. چرا که با از دست دادن والدین و یا نزیک ترین فرد به خود نه تنها بایستی با مشکلات روحی این فقدان کنار آیند بلکه گاها برای تامین نیازهای اقتصادی خود از همان سنین مجبور به کار و تامین معاش می شوند. همچنین بُعد دیگرِ بررسی حملاتِ تروریستی برروی افرادیست که خود شاهدِ چنین رویدادهایی می باشند. چراکه این دست افراد در معرضِ آسیب های روحی روانیِ بیشتر و فوبیایِ تکرار همان حوادث برای خود و یا خانوادهایشان هستند که این خود به بیماری ها و اختلالات روحی روانی دیگری چون استرس پی از سانحه، افسردگی، روان پریشی، استرس مدام و غیره منجر می شود. و در نهایت این آسیب های روانی بر افرادی که خود به لحاظ جسمی از این حوادث آسیب دیده و یا دچار نقص عضو و یا آسیب های جبران ناپذیر فیزیکی و جسمی شده اند نیز می تواند فرد را درگیر چالش های روحی روانیِ طولانی مدت سازد.

بنابراین، منازعه دوام دار در افغانستان تنها در میدان جنگ قربانی نمیگرد. بلکه در این بین بازماندگان قربانیان جنگی که دچار آسیب های روانی شده اند،  به علت کمبود آگاهی و اطلاع رسانی، فقر، تداوم جنگ و ساختارها و باورهای جامعه  آسیب پذیرتر شده اند. این در حالی است که سیستم بهداشتی جامعه افغانستان نیز به دلیل کمبود ها  و نواقص در زیرساخت ها و ارائه خدمات بهداشتی بر تداوم مشکلات افزوده است. در نتیجه، هم دولت به عنوان مسئول اصلی ارائه خدمات به شهروندان و هم نهادهای مرتبط داخلی و خارجی در کنار به میدان آمدن رسانه ها در امر اگاهی رسانی باید تلاش های بیشتری را در بخش بهبود وضعیت بهداشت روانی بازماندگان قربانیان جنگ انجام دهند که در غیر اینصورت با پیامدهای ناگواری در خود فرد، خانواده و جامعه مواجه خواهیم شد.

 

 

منابع

-احمد، عایشه (۱۳۹۵)، «سلامت روانی در افغانستان-زمانی که اعصاب خسته میشود»، طلوع نیوز، قابل دسترس در:

 https://tolonews.com/fa/opinion/op-ed/%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B9%D8%B5%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF.

– hrw, (2018), “There is no safe place in Kabul—you don’t know where the next attack will be”, https://www.hrw.org/report/2018/05/08/no-safe-place/insurgent-attacks-civilians-afghanistan.

-hrw, (2019), “Afghanistan: Little Help for Conflict-Linked Trauma”, https://www.hrw.org/news/2019/10/07/afghanistan-little-help-conflict-linked-trauma.

– OCHA, (2020), “HUMANITARIAN NEEDS OVERVIEW AFGHANISTAN 2018-2021”, HUMANITARIAN PROGRAMME CYCLE 2021, https://www.humanitarianresponse.info/sites/www.humanitarianresponse.info/files/documents/files/afg_hrp_2020_year_end_report.pdf.

-Reisman, Miriam, (2016), “PTSD Treatment for Veterans: What’s Working, What’s New, and What’s Next”, P Tv.41(10); OctPMC5047000, https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC5047000/.

 

 

 

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا