سر تیتر خبرهاسیاستمصاحبهنخستین خبرها

امان الله شفایی: ایجاد نظام فدرالی باعث چندپارگی در افغانستان و رفتن به سوی استقلال طلبی قومیت ها می شود

۱۳ خرداد(جوزا)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۶/۳

کنفرانس بن امیدواری های زیادی را از تشکیل حکومتی همه شمول و توزیع عادلانه قدرت فراهم کرد. اما این کنفرانس نیز نتوانست آنچه نارضایتی قومی از نحوه توزیع قدرت در کشور یاد می شد را مرتفع بسازد. به حاشیه رفتن سایر اقوام و تسلط قومی بر بخش بزرگی از قدرت سیاسی کم کم ایده تغییر نظام سیاسی را زنده و پررنگ کرد. در این میان ایجاد «نظام فدرالی» در کشور یکی از گزینه های بدیلی بود که با اشتیاق فراوان از سوی سایر اقوام برای باز توزیع قدرت سیاسی در کشور مطرح شد. چنانکه عبدالطیف پدارم رهبر حزب کنگره ملی و نماینده مجلس افغانستان به یکی از طرفداران جدی نظام فدرالی در کشور مطرح شد. از طرف دیگر، با نزدیک شدن کشور به تصمیم گیری های مهم سیاسی این ایده دوباره بر سر زبان ها می افتد و حامیان آن تاکید بر ایجاد نظام فدرالی به عنوان بهترین راه حل برای برون رفت از وضعیت فعلی افغانستان دارند. بنابراین  این مصاحبه برای درک عمیق تر این نظام و قابلیت تطبیق آن با بسترهای جامعه افغانستان  با آقای امان الله شفایی دکترای علوم سیاسی و استاد دانشگاه افغانستان صورت گرفته است.

۱ .بحث تغییر نظام سیاسی در افغانستان سال هاست که به یکی از مسائل جدی در کشور تبدیل شده است. نارضایتی های قومی از نحوه توزیع قدرت در کشور و به حاشیه رانده شدن انها از قدرت منجر به رنگ گرفتن این ایده در کشور شده است. در این میان ایجاد «نظام فدرالی» یکی از گزینه های بدیل برای نظام فعلی است. با توجه به این مسئله این نوع نظام از چه ظرفیت ها و پتانسیل هایی در جهت رفع معضل های کنونی کشور برخوردار است؟ به عبارت دیگر، آیا امکان تشکیل این نظام در افغانستان امکان پذیر است؟

ایجاد نظام فدرالی در افغانستان هرچند محال نیست اما تاسیس آن به غایت دشوار است. معمولا فدرالیسم درخور دو نوع کشورهاست: اول آن دسته از کشورهایی که تمرکز قدرت در را در دست دولت مرکزی موجب کاهش مشارکت سیاسی می­ دانند. بر این پایه در این دست از کشورها مشارکت دغدغه جدی است. در نتیجه گمان می کنند فدرالیسم می­تواند با توزیع قدرت و رفتن به سوی نوعی خودمختاری، مشارکت ملی را تسهیل نموده و از تمرکز قدرت جلوگیری نماید. در واقع در این کشورها نوعی دولت های کوچک در ذیل یک فدراسیون شکل می گیرد. دسته دوم کشورهای چندفرهنگی­ اند که نتوانسته مساله دولت-ملت­ سازی را به نحو شایسته حل و فصل کنند. این الگو عمدتا در کشورهای جهان سوم پیشنهاد می­ شود. مساله اصلی در این کشورها مساله مشارکت سیاسی و توزیع قدرت نیست. بلکه مساله اصلی این است که در این کشورها مبادا یک گروه قومی با در اختیار گرفتن گلوگاه های قدرت سایر گروه ­های قومی را از صحنه سیاست حذف کند. بنابراین در این دسته هدف از فدرالیسم پرهیز از سیاست حذف است. افغانستان در دسته دوم جای می گیرد. این الگو برای افغانستان می­تواند حلال مشکلات باشد اما یک مانع بزرگ وجود دارد. این مانع پراکندگی گروه ­های قومی است. یعنی عدم شفافیت جغرافیایی و در هم تنیده شدن اقوام بویژه در شهرهای بزرگ و مهاجرت های گسترده اجباری یا اختیاری موجب شده است، گروه ­های بزرگ اقوام چنان در جوار هم قرار بگیرند که حتی در شهرهایی مانند کابل و مزارشریف نمی­توان گروه قومی اکثریت را تعیین کرد.

۲ .نقاط قوت و ضعف در پیاده سازیِ نظام فدرالیسم چه چالش ها و فرصت هایی برای افغانستان دربرخواهد داشت؟

مساله افغانستان به نطر من مشکل نوع نظام نیست. من معتقدم به فرض ایجاد فدرالیسم و تشکیل چند دولت خودمختار موازی در افغانستان تنش ­ها و بگومگوهای پایان نخواهد یافت و بهانه­ های بسیاری برای رفتن کشور به سوی بحران های جدید پیدا خواهد شد. ضمن آن که فدرالیسم می­تواند همین اجماع نیم ­بند ملی را نیز سست کند و به احساسات جدایی­ طلبی قومیت­ ها دامن بزند. من شکل گرفتن فدرالیسم در افغانستان را ناموجه می­دانم و آن را مقدمه ای برای چندپارگی افغانستان و رفتن به سوی استقلال طلبی قومیت ­ها می­دانم.

۳ .آیا صرفا با تغییر سیستم حکومتی فعلی و جایگزینی نظام سیاسی جدید چون فدرالیسم، مشکلاتِ حکومتداری در افغانستان مرتفع خواهد شد؟ به عبارتی آیا تنها با تغییر نظامی سیاسی فعلی به واسطه ی گزینه ای چون فدرالیسم می توان مشروعیت سیاسی در افغانستان را تضمین کرد؟

در تکمیل سوال پیشین باید عرض کنم که نظام سیاسی فدرال نیازمند فرهنگ سیاسی خاصی است. مشروعیت محتوا و جوهره هر نظام سیاسی است و این می­تواند در چاچوب نظام ­های مختلف تامین شود. فدرالیسم برای افغانستان البته در صورت تحقق شاید بتواند در نقش مسکن برای مدتی بحران را رفع و رجوع کند. اما هرگز نمی ­تواند به توسعه و تعمیق مشروعیت سیاسی کمک کند. مشروعیت مبتنی بر فرهنگ اقناع است که در جامعه سنت ­زده و کم­ بهره از مظاهر تمدن، نمی­تواند تامین شود. بنابراین بیم آن می ­رود که در نظام فدرالی بحران مشروعیت از سطح ملی به سطح واحدهای کوچکتر منتقل شود و ما شاهد نزاع ­های متراکم در سطوح خرد و کلان پیرامون آن خواهیم بود.

۴ .عبدالطیف پدرام در تاریخ ۴ آپریل ۲۰۲۱ در نشست رسانه‌ای حزب کنگره‌ ملی افغانستان خطاب به آمریکا و متحدانش، تمایل خود برای نظام آتی این کشور در چارچوب فدرالیسم را نشان داد. این درحالیست که سابق براین زمانی که جو بایدن داوطلب نامزدی حزب دموکرات آمریکا بود در مناظره انتخاباتی حزب دموکرات با رقبای خود تلویحاً راه حل فدرالیسم را برای افغانستان پیشنهاد کرد. اما تا چه حد این احتمال وجود دارد که آمریکا برای افغانستان خوابِ برپایی نظامی فدرال را دیده باشد؟

ایده فدرالیسم در افغانستان ایده جدیدی نیست و حداقل سابقه سی ساله دارد. عبدالعلی مزاری رهبر پیشین حزب وحدت و ژنرال دوستم در ردیف کسانی هستند که سالیان دور به انحایی از فدرالیسم سخن گفته اند. البته عبداللطیف پدرام با سماجت بیشتری این ایده را در دوره پساطلبان پروانده است. کمااین­که جو بایدن رئیس جمهور کنونی آمریکا سال گذشته به این موضوع اشاره کرده بود. واقعیت آن است که نه آمریکا و نه هیچ قدرت دیگری نمی­تواند ایده فدرالیسم را در افغانستان محقق کند. قطعا آمریکا می­داند که تا چه اندازه تقسیم افغانستان به چند واحد سیاسی نیمه خودمختار بر محور قومیت، زبان ومذهب دشوار و ناممکن است. به این موضوع در سوال اول هم اشاره کردم. هم چنین آمریکا می داند که فدرالیسم ریسک بزرگی خواهد بود. گفتم که فدرالیسم می­توان مقدمه ­ای برای تقسیم افغانستان و تقویت گرایش ­های جدایی ­طلبی واقع شود. آمریکا نمی­تواند در شرایطی که تمامی نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج می­کند برای این کشور نسخه جدیدی بپیچد.

۵ .به باور برخی در سیستمی فدرال، میزان نارضایتی شهروندان از نابرابری قدرت کاهش می یابد و طالبان، افراط گرایان و شورشیان نیز دیگر پشتیبانی غیرنظامیان را بدست نخواهند آورد؛ اما با در نظر گرفتنِ طرح فدرالیسم برای افغانستان، وضعیت طالبان و شرایطِ موجود برای آنها چگونه خواهد بود؟ آیا توان آنها بیش از پیش افزایش خواهد یافت و یا بالعکس قدرت آنها محدود می شود؟

طالبان نشان داده ­اند که به جز چند ولایت کوچک مانند بامیان، دایکندی و پنجشیر در تمامی ولایات افغانستان حضور پررنگی دارند. هویت و موجودیت طالبان بر جنگ استوار است. البته در صورتی که در افغانستان فدرالیسم در وجهه کامل خود شکل بگیرد و دولت های ایالتی در امور داخلی بویژه مساله امنیت صلاحیت و توانایی کافی داشته باشند، مسلما میدان جنگ طالبان محدود خواهد شد. در حال حاضر برد طالبان در میدان جنگ آن است که دولت نمی­تواند از رفت و آمد و تحرک نیروهای طالبان میان ولایات شمالی، جنوبی، شرقی و غربی جلوگیری کند. اما اگر به فرض فدرالیسم ایجاد شود در صورتی که مرزهای ایالتی با جدیت بیشتری کنترل شود به احتمال قوی طالبان با محدودیت های زیادی مواجه خواهد شد. اما این احتمال نیز وجود دارد که با تجمیع نیرو طالبان موفق شوند با استفاده از سست شدن علقه های ملی، کنترل برخی از ایالت ­ها را کاملا بدست گیرند. این احتمال در مناطق پشتون­ نشین جنوب و شرق افغانستان بیشتر است.

۶ .موضعِ یگر کشورها به ویژه کشورهای همسایه (چون ایران و پاکستان) و آینده ی امنیت منطقه با در نظر گرفتنِ نظامی فدرالیستی در افغانستان به چه صورت خواهد بود؟همچنین واکنش جامعه جهانی به خصوص ایالات متحده در تشکیل چنین نظامی در افغانستان چیست؟

احتملا تشکیل نظام فدرالیسم در افغانستان در حال حاضر نزدیک به صفر است. همه می ­دانند که کسانی که از فدرالیسم سخن می­ گویند از در کوتاه مدت از یک دولت آرمانشهری سخن می­گویند و می­دانیم که دولت ­های آرمانشهری در کتاب های حوزه فلسفه سیاسی بحث مهمی است اما در ساحت عمل باید برای تحقق آنها بسیار و بسیار صبوری نمود. بنابراین برای دولت های همسایه افغانستان فدرالیسم نمی­تواند دغدغه جدی ایجاد کند. به ضرس قاطع می گویم که فدرالیسم هواخواه جدی حتی در میان نیروهای جریان اصلی چهار قومیت بزرگ افغانستان ندارد. برداشت من این است که برای دولت آمریکا نیز فدرالیسم افغانستان مساله جدی نیست. برای آمریکا مساله اصلی فعلا صلح با طالبان و رسیدن به نوعی اجماع سیاسی و ختم جنگ است. آمریکا به دنبال دولتی در افغانستان است که تهدیدی برای منافع این کشور واقع نشود. هرچند جوبایدن مساله نزاع ­های قومی در افغانستان را مشکل اصلی در بی ­ثباتی و عدم شکل­ گیری دولت کارآمد و اجماع ملی می­ داند، اما تا کنون هیچ گاه سخنی از فدرالیسم به میان نیاورده است.

۷ .به طور کلی، ایا نظام سیاسی فدرالی قادر به برآورده کردن نیاز ها و توقعات گروه های قومی در افغانستان است؟ به چه شکل؟

در پاسخ به سوالات قبلی عرض کردم که مساله اصلی در افغانستان نوع نظام سیاسی نیست، بلکه مشکل در عدم تعمیق فرهنگ سیاسی مشارکتی در این کشور است. اگر این فرهنگ در افغانستان توسعه پیدا کند و به موازات دولت-ملت­ سازی پیش برود، زمینه­ های گسست و انقطاع رفته رفته از بین خواهد رفت. هنر فدرالیسم فقط آن است که قدرت را از دولت مرکزی به دولت ­های کوچکتر منتقل می­کند. اما آیا این به معنای آن است که فرهنگ مشارکتی نیز شکل خواهد گرفت؟ جواب منفی است. عرض کردم که بیم آن می ­رود فدرالیسم در افغانستان جغرافیای منازعه را از سطح ملی به سطوح محلی و از منازعه چهار قوم بزرگ به منازعه میان طوایف و قبایل منتقل کند که تعدادشان بسیار زیاد است.

۸ .در بحران توزیع قدرت سیاسی در کشور قانون اساسی تا چه میزان مقصر شناخته می شود؟ همچنین قانون برای برون رفت از این معضل چه راه حل هایی را پیشنهاد می کند؟

قانون اساسی افغانستان یکی از کامل ­ترین و جامع­ ترین قوانین اساسی منطقه است. در این قانون مکانیزم­ های توزیع قدرت و پیشگیری از انحصار قدرت پیش­ بینی شده است که تاکید بر اصل انتخابات و تفکیک قوا مهمترین آن است. به­ نظر من ما در افغانستان با ضعف قوانین و یا فقدان آن مواجه نیستیم و اگر هم هستیم مشکل جدی نیست. مشکل اصلی ما در افغانستان فقدان اراده برای تطبیق قوانین است. مساله اصلی سوء استفاده از قانون و یا تحریف آن در خدمت اراده­ های شخصی و یا قومی است. دولت به راحتی پارلمان را دور می­زند و در موارد زیادی به این کار رنگ قانونی می­دهد و یا آن را چنان مبهم جلوه می­دهد که نیاز به تفسیر داشته باشد. این مساله سیکل جدیدی از بگومگوها را پدید می­آورد که بر پیچیدگی وضعیت می­ افزاید. در این شرایط راه­ حل­ های قانونی نمی­ توانند به اندازه کافی بسنده باشند. در دو دهه گذشته رهبران افغانستان عمدتا راه ­حل ­های سیاسی را بر راه­ حل ­های قانونی ترجیح داده­ اند که نمونه واضح آن توافق سیاسی بر دولت­ های وحدت ملی و مشارکتی میان نیروهای سیاسی است.

۹ .در صورت تغییر نظام به فدرالی فرآیند آن چگونه باید باشد؟ در قانون اساسی  تغییر نظام را چگونه ممکن می داند؟

تغییر نظام کار ساده­ ای نیست. پیش از همه رسیدن به نوعی اجماع ملی لازم است که در شرایط کنونی با وجود این همه نیروهای سیاسی و بازیگران قدرت در افغانستان، بسیار دور از واقع است. اما اگر روزی روزگاری همه به این نتیجه برسند که تنها راه حل ختم بحران و منازعه فدرالیسم است؛ در آن صورت باید نوعی اجماع شکل بگیرد و نیروهای سیاسی و فکری برای گذار به فدرالیسم دست به کار شوند و برای آن مکانیسم مشخصی را ایجاد کنند. در قوانین افغانستان هیچ اشاره ­ای به این موضوع نشده اما در قانون اساسی تصریح شده است که حکومت باید تصامیم کلان را با مراجعه به افکار عمومی و برگزاری همه پرسی اتخاذ نماید.

۱۰ .در مقابل طیف تغییر نظام فعلی در افغانستان به فدرالی شدن عده ای مخالف این طرح هستند. استدالال این گروه در برابر مقاومت با طرح فدرالی شدن افغانستان چیست؟ و تا چه میزان این استدلال بر اساس واقعیت های جامعه مطرح شده است؟

در حال حاضر هواداران فدرالیسم در افغانستان صدای بلندی ندارند. در مقابل مخالفان فدارالیسم طرفداران آن را به جدایی ­طلبی و شکست وحدت ملی و حتی به خیانت متهم می­ کنند. استدلال آنان این است که فدرالیسم دولت-ملت­ سازی را با انقطاع جدی مواجه می­ کند و می­تواند به شکاف­ های اجتماعی عمق بیشتری بدهد. آنان تاکید می ­کنند که ایده فدرالیسم می­تواند چند منطقه افغانستان بویژه شهرهایی که در آن هیچ گروه قومی اکثریت مطلق را ندارد به چیزی شبیه به شهر کرکوک عراق تبدیل کند که به زخم ناسوری تبدیل شده و جدال بی­ پایانی را میان کردها، ترکمن­ها و عرب­ها ایجاد کرده است.

۱۱ .در نهایت، با توجه به مذاکرات صلح دولت با طالبان چشم انداز نوع نظام سیاسی آینده افغانستان چه خواهد بود؟ در این میان شانس عملیاتی شدن نظام فدرالی چقدر قوی هست؟

در پروسه صلح افغانستان بحث فدرالیسم هرگز مطرح نخواهد شد. من یقین دارم که گروه طالبان با توجه به روحیه تمامیت­ خواهی­ که دارند، هرگز فدرالیسم را برنخواهند تافت. در جانب نمایندگان دولت افغانستان نیز اولویت نخست ختم جنگ و رسیدن به آتش بس دراز مدت است. من معتقدم در دو سوی میز مذاکره طرح فدرالیسم مطرح نخواهد شد. چه آن­که طرح این موضوع می­تواند روند مذاکرات را از آن­چه که هست پیچیده ­تر و چالشی ­تر کند.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا