سر تیتر خبرهاسیاست

افغانستان و فرایند‌های صلح پایدار

۴ اسد (مرداد) ۱۴۰۰ – ۲۶/ ۷/ ۲۰۲۱

یحیا دادفر

صلح در لغت به معنای آشتی، سازش و پایان دادن به جنگ و نزاع می‌باشد. به عبارت دیگر، صلح عبارت از زیست مسالمت‌آمیز و بدون تنش و خشونت‌، برمبنای به رسمیت شناختن و پذیرفتن حقوق یک‌دیگر است. بر‌اساس این تعریف‌، مبنا و پایه «صلح»، «عدالت» است. عدالت به معنای این‌ است که هرکسی به حق خود برسد و از تجاوز به حقوق دیگران خودداری کند؛ یعنی هرکسی محدوده و مرز حقوق خود و دیگران را بشناسد و از آن پا را فراتر نگذارد. در اکثریت تعریف‌ها، صلح به حالتی گفته می‌شود که در کنار نبود جنگ، مزایا و محاسن دیگری را نیز در خود داشته باشد.

باروخ اسپینوزا، فیلسوف مشهور سده‌ هفدهم میلادی در ‌هالند از صلح چنین باوری دارد: صلح به معنای نبود جنگ نیست، بلکه فضیلتی است که از نیروی جان مایه می‌گیرد.

در این باره کانت می‌گوید: صلح به معنای «اتمام همه دشنمی‌ها» است. او در ادامه می‌گوید قرار‌داد صلح به گونه‌ای تنظیم شود که «ذهنیت‌های قدیمی برای ادامه دشمنی‌ها» دیگر به آن راه نیابد (کانت، ایمانوئل، «صلح پایدار»، ترجمه دکتر علی معظمی‌، ایران: فصل‌نامه تأملات فلسفی، سال اول، شماره سوم، پاییز ۱۳۸۸).

مفهوم‌شناسی صلح پایدار، مستلزم تحلیل مبانی فلسفی و صورت عقلی صلح است؛ زیرا بروز جنگ‌ و منازعه در جامعه انسانی، معلول عواملی است که بدون شناسایی دقیق آن‌ها، آمدن صلح امکان‌پذیر نیست؛ اما عوامل متعددی مانند منازعات قومی، مذهبی، زبانی، مرزی و در کل منازعات اجتماعی و سیاسی بر سر کسب قدرت، خود زمینه‌ساز تشدید جنگ می‌شود. بنابراین، جنگ و صلح افغانستان در دوره‌های مختلف تاریخی ریشه در همین منازعات داشته است. برای این منظور، ابتدا به فرایند حل منازعه و سیر اعمار صلح پایدار می‌پردازیم.

فرایند‌های مختلف حل منازعه و اعمار صلح

حل منازعه و ‌دست‌یابی به صلح به عنوان یک مساله و دست‌آورد کلان، فرایند طولانی و پیچیده‌ای دارد و شامل مراحل چندگانه‌ای است که هر مرحله ویژه‌گی‌های خاص خود را دارد و مکانیزم‌ها و ابزارهای خاص خود را می‌طلبد. مراحل مختلف حل منازعه و ایجاد صلح، البته از منظر نویسنده‌گان و استراتژیست‌های مختلف مطالعات صلح و منازعه، دارای تفاوت‌هایی از نظر تعداد و ترتیب مراحل است.

مراحل چند‌گانه منازعه

مرحله قبل منازعه: مرحله‌ای است که کشور و جامعه از شرایط عادی و سیاسی فاصله گرفته و بحران سیاسی در قالب تنش بر سر موضوعات مختلف میان گروه‌های مختلف فعال در عرصه کشور جریان یافته است. در این مرحله سازوکارهای مسالمت‌آمیز حل اختلافات به شدت با چالش مواجه شده و مشروعیتش را از دست داده و اختلاف نظرهای گسترده میان گروه‌های مختلف، به خصوص میان گروه اپوزیسیون یا گروه‌های مخالف با حکومت، امری دایمی و در حال افزایش است.
مرحله منازعه: مرحله‌ای است که بحران سیاسی از طریق ابزارها و سازوکارهای سیاسی حل نشده، حکومت در تلاش برای «جلوگیری از منازعه» ناکام مانده، سازوکارهای سیاسی جواب نداده و طرفین دارای اختلاف و رقابت عملاً اقدام به استفاده از ابزارهای غیر‌مسالمت‌آمیز و نظامی علیه یک‌دیگر می‌کنند. در بسیاری از موارد، گروه شورشی معارض حکومت معمولاً از حمایت و پشتی‌بانی خارجی برخوردار است که در آن صورت شدت و ابعاد منازعه پیچیده و گسترده خواهد شد.
مرحله پسا‌منازعه: دوران پسا‌منازعه دورانی است که طرفین ابزارها و سازوکارهای نظامی را از فعالیت خویش و روابطی که با یک‌دیگر دارند، کنار گذاشته‌اند و در صدد حل اختلافات و مشکلات فی‌مابین از طریق سازوکارهای سیاسی و مسالمت‌آمیز هستند. به عبارت دیگر، برای حل منازعه، بهترین ابزار گفت‌وگوها و نشست‌ها است تا زمینه و بستری برای دست‌یابی به استقرار صلح در جامعه فراهم و از تداوم بحران‌های مزمن جلوگیری شود (شفیق، مصطفی، dailyafghanistan، ۱۸ سرطان ۱۳۹۹).

سیر اعمار صلح

اعمار صلح: تلاش و اقدام به اعمار صلح است که کشورها و جوامع را وارد دوران پسا‌منازعه می‌کند. مهم‌ترین پیش‌شرط ورود به دوران اعمار صلح، ختم منازعه مسلحانه یا از طریق پیمان رسمی آتش‌بس و یا از طریق برتری کامل و مطلق یکی از طرفین درگیر بر طرف‌های دیگر (معمولاً انتظار این است که طرف برتر و پیروز حکومت کشور علیه گروه نظامی یا شبه‌نظامی معارض باشد) است. اعمار صلح مبتنی بر یکی از دو اقدام دست‌یابی به آتش‌بس یا شکست گروه معارض، می‌تواند توسط حکومت یک کشور انجام شود و نیز می‌تواند توسط حمایت نظامی خارجی یا حتا مداخله نظامی مستقیم خارجی انجام شود. قدرت‌‌های بزرگ جهانی و سازمان‌های بین‌المللی و به طور مشخص سازمان ملل متحد، در موارد مختلفی اقدام به مداخله در منازعه جاری در کشورهای مختلف و انجام عملیات اعمار صلح کرده‌اند.
پاسداری از صلح: مرحله پاسداری از صلح، مرحله‌ای بسیار حساس، با‌اهمیت و دشوار‌ است. در این مرحله تلاش بر این است تا به منازعه پایان داده شده و صلح یا ثبات انجام شده و روند سیاسی آغاز و حفظ شود و از ورود دیگرباره کشور به شرایط منازعه جلوگیری گردد. مراد از پاسداری صلح، حضور نیروهای چند‌ملیتی بین‌المللی در مناطق جنگی است تا از امنیت عمومی، تداوم خدمات اجتماعی، نظارت از اجرای توافق‌نامه صلح، تداوم آتش‌بس و اعتماد‌سازی میان طرف‌های درگیر حراست و آن‌ها را کمک کنند.
صلح‌پروری: این مرحله طولانی‌‌مدت‌ترین و در نتیجه دیربازده‌ترین مرحله در تلاش‌های اعمار صلح است که در آن مسایل و نهادهای زیربنایی صلح در دستور کار قرار می‌گیرد که کارها و اقدامات مختلفی در عرصه‌های گوناگون فرهنگی، آموزشی، اقتصادی و صنعتی را شامل می‌شود. مهم‌ترین ویژه‌گی‌ها و اقدامات این مرحله، عبارت‌اند از: «پشتی‌بانی از بازسازی و احیای بلند‌مدت جوامع جنگ‌‌زده و برای برقراری صلح پاینده از طریق ظرفیت‌سازی اداری، قضایی، نظامی، اقتصادی و سیاسی». در واقع، از منظر ادبیات مکتب امنیتی کوپنهاگ، استراتژی و اقدامات امنیت‌سازانه در این دوره مبتنی بر رویکرد امنیت خواهد بود تا هر گونه زمینه و استعداد کشور برای نا‌به‌سامانی امنیتی و وقوع دیگرباره تنش، بحران و منازعه از بین برده شود. (شفیق، مصطفی، dailyafghanistan، ۱۸ سرطان، ۱۳۹۹)

پیش‌شرط‌های صلح پایدار

کانت در رساله‌اش تحت عنوان «صلح پایدار» در تلاش ارایه طرحی برای اتحاد ملل به منظور ایجاد و پاسداری از صلح در سطح جهان و در نتیجه سوق دادن جامعه جهانی به سوی یک جمهوری جهانی است. کانت اصولاً جنگ را بزرگ‌ترین شری می‌داند که ممکن است دامن بشریت را بگیرد. از این رو تلاش کرده است طرحی ارایه کند که منجر به از بین بردن این شر بزرگ شود. کانت در پیش‌شرط‌های مقدماتی به دنبال تعلیق هرچه بیش‌تر جنگ‌ها و درگیرها است، ولی از آن‌جایی که تعلیق صرف جنگ به خودی خود ضامن بقای صلح نیست، در ادامه به بیان ارکان اصلی صلح می‌پردازد که تحقق آن‌ها، منجر به نهادینه شدن صلح می‌شود. برقراری «صلح پایدار» شش پیش‌شرط دارد که عبارت‌‌اند از:

برای نگهبانی از صلح واقعی، هیچ پیمان صلحی که در آن به طور ضمنی دست‌آویزی برای جنگ در آینده باشد، معتبر نخواهد بود.
هیچ کشوری نباید از راه وراثت و مانند آن، تحت مالکیت کشور دیگری در آمده و استقلال و حاکمیت هیچ دولتی نباید نابود شود.
ارتش‌های ثابت و نیروی مسلح زیر پرچم باید به تدریج کاملاً برچیده شوند؛ به عبارت دیگر، رقابت‌های نظامی‌گرایانه و تسلیحاتی ممنوع است.
مقروض شدن یک دولت به خاطر ثروتمند کردن دولتی دیگر‌، ممنوع است.
هیچ کشوری حق دخالت خشونت‌آمیز در امور سایر کشورها را ندارد.
هنگام جنگ، دست زدن به اقداماتی همانند شکستن پیمان و تحریک اتباع که صلح را دشوار و ناممکن می‌سازد، ممنوع است (کانت، ایمانوئل،«طرحی فلسفی به سوی صلح ابدی»، ترجمه باقر پرهام، ص ۸-۱۱، ایران: انتشارات توانا ـ آموزش‌کده آنلاین برای جامعه مدنی ایران).
با توجه به زمینه‌ها و پیش‌شرط‌های صلح پایدار که از سوی کانت ارایه شده و میراث ماندگار برای جامعه بشری به ارمغان گذاشته است تا بنیادها و بسترهای جنگ، منازعه و خشونت که رنج بی‌پایان و بحران‌های دامنه‌دار را به جوامع بشری تحمیل کرده رهایی بخشد و جامعه امن و عادلانه در سایه نظام سیاسی دموکراتیک تصویر و ترسیم کند، تحقق صلح پایدار در افغانستان ـ‌ که حداقل چهار دهه جنگ، منازعه و خشونت را تجربه کرده و در عین حال دولت این کشور موافقت‌نامه‌های صلح را نیز در کارنامه خویش داشته ـ هیچ یک از آن پیمان‌نامه‌ها، منتج به استنتاج صلح ماندگار نشده و جنگ را به عنوان شری بزرگ و بحران مزمن از زنده‌گی جامعه افغانی بر‌نچیده است. کانت در بند دوم به استقلال کشور و عدم دخالت کشورهای دیگر در امور داخلی از جمله جنگ و صلح اشاره می‌کند و معتقد است که صلح پایدار باید برآمده از اراده دولت‌مردان و سیاست‌مداران خود همان کشور باشند؛ یعنی مالکیت صلح را در اختیار داشته باشد. پروسه گفت‌وگوهای تحقق صلح پایدار در افغانستان اما از چنین پیش‌شرط‌هایی برخوردار نیست.

مشخصه‌های بارز صلح پایدار در افغانستان

۱- پایان دادن به خشونت: ثبات و صلح پایدار زمانی تحقق می‌یابد که تمامی گروه‌های مسلح تحت هر نامی که خارج از چارچوب نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان فعالیت دارند، به خصوص طالبان که در آستانه خروج نیروهای خارجی قرار داریم و هیچ بهانه‌ای برای جنگ و به گفته این گروه جهاد باقی نمانده، باید دست از خشونت برداشته و با استفاده از ابزار‌های مسالمت‌آمیز بر‌مبنای کرامت انسانی، احترام متقابل و از راه مباحثه و گفت‌وگو تلاش کنند. آن‌ها باید بدانند که هر نوع تغییری در هر سطحی که می‌خواهند، فقط و فقط با استفاده از روش‌های صلح‌آمیز و بدون استفاده از زور و خشونت، قابل قبول مردم خواهد بود (امینی، صادق، ۸ صبح، ۲ جدی ۱۳۹۷).

۲- ملت شدن: ساختار جامعه افغانستان، یک ساختار قومی و قبیله‌ای است که در آن هویت‌های قومی و قبیله‌ای بر هویت ملی غالب است. هم‌چنان مبنای رسیدن به قدرت و حکومت در این کشور، همواره اتکا بر سیاست‌های قومی بوده است. حکومت‌های افغانستان به ملت‌سازی توجه نکرده‌اند و بر اثر این بی‌توجهی ساختار اجتماعی افغانستان تحول نیافته و دچار تغییر چندانی نشده است. در دنیای مدرن، از وظایف اساسی هر نظام سیاسی، ایجاد و تقویت ملت‌سازی است. هر دولتی که عملکرد درست در این راستا نداشته باشد، دیر یا زود با بحران‌های اجتماعی روبه‌رو خواهد شد و شاهد فروپاشی اجتماعی و نابودی هم‌بسته‌گی اجتماعی خواهد بود. «لوسین پای» از نظریه‌پردازان توسعه، برای تشخیص کشورهای توسعه‌یافته از کشورهای در حال توسعه و توسعه‌نیافته، «تیوری بحران‌ها» را ارایه کرد و پنج بحران را بر سر راه نظام سیاسی قرار داد که با عبور از آن می‌تواند به یک نظام توسعه‌یافته تبدیل شود. یکی از جدی‌ترین آن بحران‌ها، بحران هویت است که مربوط به فرایند ملت‌سازی می‌شود. برای این‌که فرایند ملت‌سازی در یک جامعه به خوبی و موفقانه پیش برود، مردم باید از هویت‌های سنتی قومی، نژادی و مذهبی عبور کنند و به یک احساس جمعی دست یابند. عبور از هویت‌های سنتی اما ساده و آسان نیست و نیازمند به وجود آمدن یک خودآگاهی جمعی است.

۳- تامین حقوق زنان و اقلیت‌ها: صلح در کشور زمانی پایدار خواهد بود که توافقات منجر به ختم خشونت، متضمن حقوق مساویانه و عادلانه تمامی اقلیت‌های قومی، مذهبی و به خصوص زنان که نیمی از پیکر جامعه را شکل می‌دهند، باشد. هر نوع توافق در پروسه صلح که نتواند این حقوق را تضمین کند و یا باعث نقض حقوق یکی از اقشار جامعه شود، قابل قبول و دوام‌دار نخواهد بود. هر نوع توافق در پروسه صلح که تضمین‌کننده خواسته‌ها و نیاز‌های اساسی شهروندان نباشد و باعث نقض حقوق بخشی از جامعه شود، قابل قبول و پایدار نیست (امینی، همان).

۴- تضمین آزادی‌های فردی: صلح پایدار در کشور زمانی ممکن خواهد بود که توافقات صلح متضمن آزادی‌های فردی بر‌اساس منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر منشور‌های بین‌المللی که دولت افغانستان متعهد به آن‌ها است، باشد. هر نوع وضعیتی که حتا منجر به ختم خشونت در کشور شود، ولی از سوی دیگر باعث عقب‌گرد و یا سلب بخشی از آزادی‌های فردی و حقوق اجتماعی گردد، قابل قبول نخواهد بود؛ زیرا صلح و امنیت بدون آزادی‌های فردی همانند زنده‌گی در یک زندان بوده و افغان‌ها آزادی یک‌روزه‌شان را به زنده‌گی هزار‌ساله که در بند باشند، همیشه ترجیح داده‌اند و ترجیح خواهند داد (همان)

۵- حکومت توسط مردم انتخاب شده باشد: صلح پایدار در کشور زمانی ممکن است که حکومت برخاسته از اراده‌ مردم، برای مردم و توسط مردم داشته باشیم؛ یعنی همه شهروندان به صورت مساویانه و عادلانه در تعیین سرنوشت سیاسی‌شان نقش داشته باشند. مردم این اراده جمعی خویش را بتوانند از طریق انتخابات‌ها در سطوح مختلف ولسوالی‌ها، ولایت‌ها و در سطح ملی چه به صورت مستقیم یا غیر‌مستقیم در زنده‌گی سیاسی تمثیل کنند. صلحی که منجر به محدود شدن یا سلب اراده جمعی مردم در تعیین سرنوشت‌شان شود، قابل قبول و پایدار نخواهد ماند.

۶- عرضه خدمات: صلح پایدار در کشور به معنای داشتن حکومتی است که ظرفیت ارایه خدمات اولیه از قبیل امنیت، عدالت، صحت، تعلیم و تربیت، تحصیلات عالی و غیره را بدون هیچ نوع تبعیض به تمامی شهروندان به صورت مساویانه و عادلانه داشته باشد. صلحی که منجربه تضعیف یا عدم ظرفیت حکومت در ارایه این خدمات به همه و یا حتا بخشی از شهروندان شود، پایدار و قابل اعتبار نیست.

۷- استقلال: صلح پایدار در کشور به معنای داشتن دولتی مستقل و حکومتی توانا است که ظرفیت دفاع از استقلال، تمامیت ارضی، نوامیس ملی و غیره منافع علیای کشور را داشته باشد. این توانایی‌ها شامل ظرفیت‌های نظامی، امنیتی و اقتصادی می‌شود که با استفاده از آن حکومت بتواند کشور را از هرنوع تعرض احتمالی توسط دولت‌ها یا گروه‌های متخاصم در امان نگه دارد. صلحی که باعث تضعیف یا سلب توانایی‌های حکومت در دفاع از این ارزش‌های ملی شود، قابل قبول نیست (همان).

۸– سیاست خارجی مستقل و دیپلماسی فعال: صلح پایدار در صورتی ممکن خواهد بود که افغانستان دارای یک سیاست خارجی مستقل و فعال باشد و بتواند با ایجاد روابط دوجانبه و چندجانبه با همه کشور‌ها ـ همسایه‌ها، کشور‌های منطقه و فرا‌منطقه ـ برمبنای منافع مشترک و احترام متقابل در راستای پیش‌برد منافع ملی و تامین صلح و ثبات در منطقه و جهان تلاش کند. صلحی که با درنظرداشت سیاست خارجی مستقل و منافع ملی کشور نباشد یا باعث منزوی شدن افغانستان در سطح منطقه و دنیا شود، باعث فروپاشی ساختارهای نظام موجود می‌شود (همان).

۹- آزادی بیان و رسانه‌ها: حق آزادی بیان از جمله حقوق بشری، اساسی و طبیعی انسان‌ها به شمار می‌رود. این حق، زیربنای تمام حقوق مدنی و سیاسی شهروندان به شمار می‌رود. قانون اساسی افغانستان در ماده‌ سی‌وچهارم خویش، حق آزادی بیان را چنین بیان می‌دارد:

«آزادی بیان از تعرض مصون است. هر افغان حق دارد فکر خود را به وسیله‌ گفتار، نوشته، تصویر و یا وسایل دیگر، با رعایت احکام مندرج این قانون اساسی اظهار نماید. هر افغان حق دارد مطابق به احکام قانون، به طبع و نشر مطالب، بدون ارایه‌ قبلی آن به مقامات دولتی، بپردازد. احکام مربوط به مطابع، رادیو و تلویزیون، نشر مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی توسط قانون تنظیم می‌گردد».

۱۰- آزادی عقیده و مذهب: آزادی مذهبی یکی از اشکال آزادی عقیده و به طور کلی آزادی فکر و وجدان است. شخص باید بتواند آزادانه و به طور آشکارا و یا در خفا معتقدات مذهبی خود را از راه گفتار یا نوشتار ابراز و مراسم مذهبی خویش را بدون ترس و هراس برگزار کند و از آن تجلیل و گرامی‌داشت به عمل بیاورد.

در نتیجه نشست استانبول آخرین امید صلح برای مردم افغانستان است؛ مردمی که بیش از چهار دهه است که با جنگ و خشونت دست و پنجه نرم می‌کنند. مردم و به ویژه سیاست‌مداران افغانستان، نشست استانبول را نقطه عطفی برای برقراری صلح در کشور می‌دانند. چشم‌ها به استانبول دوخته شده است و انتظار مردم از این نشست این است که جنگ و خشونت چهل ساله افغانستان بالاخره خاتمه یابد و ما به ثبات دایمی و صلح پایدار دست یابیم. انتظار مردم افغانستان از همه طرف‌های در‌گیر جنگ، به خصوص دولت افغانستان و جناح‌های تاثیرگذار، چه در حکومت یا خارج از حکومت که مصروف فعالیت‌های سیاسی هستند، این است که اختلاف‌ها و رقابت‌های شخصی، گروهی و حزبی‌شان را کنار گذاشته و با تعامل و هماهنگی بیش‌تر و با همکاری نزدیک با شرکای بین‌المللی افغانستان، به خصوص ایالات متحده امریکا در مدیریت بهتر اوضاع و مذاکرات صلح در کشور تلاش کنند. مردم افغانستان نشست استانبول را که مورد حمایت کشور‌های منطقه‌ای و جهانی است، یک فرصت بی‌پشینه جهت حل‌و‌فصل بحران‌های سیاسی موجود می‌دانند. این نشست از حمایت قاطع مردم افغانستان برخوردار است؛ به امید این‌که بتواند نقطه ختم جنگ و کشتار در افغانستان باشد. شهروندان افغانستان از جامعه جهانی و قدرت‌های بزرگ منطقه و جهان که به نحوی درگیر مسایل افغانستان هستند، این توقع را دارند که این بار نگذارند سریال خون، خشونت و کشتار بر سر مردم در افغانستان تداوم یابد. از جهت‌های تأثیر‌گذار سیاسی در سطح ملی نیز این توقع می‌رود که با بینش سیاسی ملی، دورنگر و واقع‌بینانه و با اراده صادقانه نسبت به بحران در کشور بنگرند و از این نشست منافع بزرگ ملی را مطمح نظر داشته باشند و به استمرار کشتار مردم نقطه پایان بگذارند.

مردم افغانستان از ادامه بحران و جنگ بیزار و متنفرند و صلح پایدار و افغانستان با سیاست‌گذاری‌های واقع‌بینانه و عادلانه را می‌خواهند. اعلان آتش‌بس سراسری، قدم اصلی و اعتماد‌زا است که در پروسه صلح توقع می‌رود. تا آتش‌بس به صورت عملی و واقعی‌اش برقرار نشود، مردم افغانستان هیچ نوع باوری نسبت به صلح پیدا نمی‌کنند. بنابراین اساسی‌ترین گام و مهم‌ترین عمل در راستای آوردن صلح و موفقیت این فرآیند، اعلان و تطبیق کامل آتش‌بس سراسری است.

منبع: روزنامه هشت صبح

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا