روابط خارجیسر تیتر خبرهاسیاست

جاپان در افغانستان؛ منافع، فرصت‌ها، چالش‌ها و «سایه‌‌ی چین»

۱۱ مرداد(اسد)۱۴۰۰-۲۰۲۱/۸/۲

نوشته زیر از دکتر جگنث پندار و ترجمه جلیل پژواک که در رزونامه اطلاعات روز کابل انتشار یافته است به فرصت هاف منافع و چالش های ژاپن در افغانستان پرداخته است.

قدرت‌های سراسر منطقه از جمله جاپان با بسیار احتیاط تحولات در افغانستان را دنبال می‌کنند. هرچند منافع توکیو در افغانستان اخیرا خیلی مورد محاسبه بازیگران نبوده اما جاپان عمدتا در هم‌سویی با متحد خود، ایالات متحده، منافع استراتژیک قابل‌توجهی در افغانستان دارد. توکیو برای حفظ منافع اقتصادی خود در منطقه رویکرد محتاطانه‌ای را از نظر واکنش و اظهارنظر در خصوص وضعیت امنیتیِ به سرعت درحال تغییر افغانستان و اطراف این کشور دنبال می‌کند.

به طور رسمی، حکومت جاپان با حمایت از توافق بین رییس‌جمهور اشرف غنی و رییس اجرایی سابق، عبدالله عبدالله، نشان داده است که یک «حکومت فراگیر» در افغانستان حکومت موردترجیح جاپان است. علاوه براین، جاپان با حمایت از سازوکار «صلح پایدار و جامع»، صریحا از روند صلح افغانستان حمایت کرده و همچنین از جامعه جهانی خواسته که به حفظ صلح و ثبات در منطقه کمک کند. توکیو نه‌تنها از خروج مرحله به مرحله نیروهای خارجی از افغانستان استقبال کرد، بلکه با حمایت از توافق‌نامه فبروری ۲۰۲۰ ایالات متحده و طالبان، روند صلحِ به رهبری افغانستان را تشویق کرد.

موضع توکیو در مورد کابل تاکنون عمدتا با حضور امریکا در افغانستان پیوند داشته است. یکی از اهداف اساسی جاپان از مشارکت در افغانستان، نشان دادن همکاری‌اش با ایالات متحده براساس «پیمان همکاری و امنیت متقابل» بوده است. با این‌حال، با خروج ایالات متحده از منطقه، سیاست‌گذاران جاپانی باید شروع به استراتژی‌سازی برای حضور جاپان در افغانستانِ پسا امریکا کنند.

حضور جاپان در افغانستان

روابط دیپلماتیک بین جاپان و افغانستان در سال ۱۹۳۱ برقرار شد. حمله شوروی در سال ۱۹۷۹ به افغانستان روابط دوجانبه توکیو-کابل را مختل کرد و توکیو با هیچ گروهی در افغانستان روابط دیپلماتیک برقرار نکرد. با این‌حال ظهور طالبان در افغانستان و نگرانی درباره امنیت منطقه‌ای، تغییراتی را در روابط کابل-توکیو به میان آورد. جاپان حتا پیشنهاد داد بین طالبان و اتحاد شمال گفت‌وگوهای صلح برگزار کند.

علاوه براین، پس از آنکه افغانستان پس از حملات یازده سپتامبر در کانون توجه جامعه بین‌المللی قرار گرفت، جاپان با تمرکز بر توسعه در این کشور به یکی از محرکان کلیدی صلح‌سازی، تحکیم صلح و روند بازسازی در افغانستان تبدیل شد. جاپان با جدی‌گرفتن اوضاع در افغانستانِ پسا ۲۰۰۱، از دومین کنفرانس بین‌المللی کمک به بازسازی افغانستان در سال ۲۰۰۲ میزبانی کرد. هدف این کنفرانس گردهم‌آوردن جامعه جهانی برای بحث در مورد بازسازی این کشور جنگ‌زده بود. درحالی‌که این کنفرانس یک سال پس از حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ بر ایالات متحده برگزار می‌شد، جاپان معتقد بود که تأثیر این اقدام تروریستی (که باعث سقوط بازارهای توکیو شد) یک تهدید جهانی است. این موضع با استراتژی معروف «جنگ علیه تروریسم» واشنگتن هم راستا بود.

از این‌رو مشارکت توکیو برای برقراری ثبات در افغانستان تاحدی ناشی از جایگاه جاپان به‌‌عنوان «عضو مسئول» جامعه جهانی بود. جاپان برای پیشبرد این آجندا در اولین دور از کمک رسمی توسعه‌ای خود به کابل ۵۰۰ میلیون دالر کمک کرد که قرار شد برای پروژه‌های بازسازی در این کشور تا سال ۲۰۰۵ به مصرف برسد. یکی‌دیگر از نتایج مهم کنفرانس سال ۲۰۰۲، بازگشایی سفارت جاپان در کابل بود که در میانه حمله شوروی تعطیل شده بود. این رویدادها آغاز چشم‌انداز قرن ۲۱ جاپان در افغانستان بود که با هدف این کشور برای داشتن نقش رهبری به خاطر هویت خود به‌‌عنوان «قدرت منطقه‌ای» هم راستا بود.

با این‌که نام جاپان خیلی در لفاظی‌های پیرامون افغانستان شنیده نمی‌شود، اما این کشور از ابتدای قرن ۲۱ یکی از بازیگران اصلی در افغانستان بوده و از نظر کمک مالی عمومی پس از ایالات متحده عمدتا در جایگاه دوم قرار داشته است.

جاپان در افغانستان وظیفه «کشور پیشگام» را در یکی از پنج برنامه مهم اصلاحاتی در زمینه امنیت ایفا کرده است. این پنج برنامه به‌‌عنوان اساس بازسازی و برقراری ثبات در افغانستان دانسته می‌شد. جاپان پیشگام پیشبرد برنامه دی‌دی‌آر (خلع سلاح، رفع بسیج و ادغام مجدد) بود که هدف آن ادغام عساکر سابق در فرهنگ افغانستان بود. توسعه زیرساخت‌ها و جوامع روستایی اصل اساسی در مشارکت جاپان برای بازسازی افغانستان بوده است. مساعدت‌های مالی گسترده جاپان برای توسعه زیرساخت‌ها، نقش این کشور برای صلح‌سازی در مقیاس بزرگ و رهبری دی‌دی‌آر، جاپان را به‌‌عنوان بازیگر فعال در افغانستان در کنار کشورهایی همچون ایالات متحده، بریتانیا، آلمان و ایتالیا قرار داده است.

از نظر امنیتی، جاپان نقش مهمی در برنامه «انحلال گروه‌های مسلح غیرقانونی» ایفا کرده است و «نیروهای دریایی دفاع خودی» این کشور از «عملیات‌های بازداری دریایی» برای جلوگیری از انتقال سلاح از طریق اقیانوس هند حمایت کرده است. محدودیت‌های مبتنی بر قانون اساسی نظام پسا جنگ جاپان مانع مشارکت توکیو در عملیات نظامی ضدتروریسم تحت رهبری ایالات متحده و ناتو شد. با این‌وجود توکیو بارها از طریق نیروی دریایی دفاع خودی خود به مأموریت ایالات متحده کمک کرده است. کشتی‌های نیروی دریایی جاپان از سال ۲۰۰۱ در اقیانوس هند مستقر بوده و طبق «قانون اقدامات ویژه ضدتروریسم جاپان» برای کشتی‌های دخیل در مأموریت ایالات متحده در افغانستان سوخت‌رسانی کرده است.

تأثیر خروج ایالات متحده از افغانستان بر جاپان

با خروج ایالات متحده و پیشروی طالبان پویایی‌های امنیتی در افغانستان همچنان نامعلوم است. با این‌که حکومت افغانستان و طالبان گفت‌وگوهای صلح را تسریع کرده‌اند اما درگیری‌ها در سراسر کشور افزایش یافته است. طالبان گذرگاه‌های کلیدی مرزی با ایران و ترکمنستان را تصرف کرده و مرزها را تحت کنترل خود درآورده‌اند.

درحالی‌که طالبان مدعی است که بیش از ۸۵ درصد کشور را کنترل می‌کند، جاپان اگر به دنبال ثبات در این کشور و محافظت از سرمایه‌گذاری‌های خود در این کشور است، باید تمرکز نقش خود را در افغانستان تغییر دهد. جاپان منافع مالی خاص خود را دارد که باید از آن مراقبت کند، نمونه آن ذخایر نفت، گاز، اورانیوم و مواد معدنی است که در افغانستان و کشورهای آسیای میانه قابل‌دسترسی است. بی‌ثباتی سیاسی در افغانستان مانع همسازی جهانی است و می‌تواند مانعی برای تجارت توکیو با آسیای میانه باشد.

پس از خروج نیروهای ایالات متحده، افغانستان با تهدید جدی برپایی دولت اسلامی تحت کنترل طالبان یا سقوط به کام جنگ داخلی روبرو است. اینجاست که کمک‌های بین‌المللی و مساعدت‌های بشردوستانه جاپان برای ترسیم نقشه راه آینده مردم‌محور حیاتی می‌شود. برنامه‌های توسعه روستایی جاپان که از طریق ابتکاراتی مانند «پیشاور-کای» و PMS ـ که توسط دکتر تتسو ناکامورا رهبری می‌شد ـ در افغانستان شاهد موفقیت بوده است و می‌تواند با تأمین مواد غذایی و معیشت مردم افغانستان و در نتیجه آزادکردن مردم از وابستگی به طالبان بسیار مهم باشد. علاوه براین، جاپان به‌‌عنوان کشوری که خودش از ویرانی‌های ناشی از جنگ جان به در برده است، می‌تواند براساس تجارب مشترک و دستورالعمل‌های بازسازی پسا جنگ افغانستان را حمایت کند.

سایه‌ چین

افغانستان از نظر جغرافیایی-سیاسی و امنیتی برای جاپان اهمیت دارد. گفته می‌شود که کابل در خصوص گسترش دالان اقتصادی چین و پاکستان به افغانستان با چین وارد گفت‌وگو شده است. این امر بدون شک درگاه ورود چین به افغانستانِ پسا امریکا را شکل می‌دهد و در عین‌حال توازن قدرت را برای بسیاری از قدرت‌های منطقه از جمله جاپان و شریکش هند به‌هم می‌زند.

بیجینگ دیری‌ست به دنبال گنجاندن کابل در ابتکار کمربند و راه چین است اما حکومتِ تحت حمایت ایالات متحده افغانستان از پذیرفتن آشکار آن خودداری کرده است. حالا گزارش می‌شود که گفت‌وگوها در مورد ارتباط جاده‌ای بین افغانستان و پیشاور از طریق دالان اقتصادی چین و پاکستان با تمویل چین ادامه دارد. چنین ادغام اقتصادی منطقه می‌تواند به چین امکان دهد که خلأ قدرت ایجادشده پس از خروج نیروهای ایالات متحده را پر کند.

همچنین، برادری به اصطلاح «آهنین» چین و پاکستان به اسلام‌آباد امکان می‌دهد به‌‌عنوان برگ برنده برای بیجینگ در ارتباطش با کابل ظاهر شود. و سرانجام چین می‌تواند به دلیل اهرم نفوذ گسترده خود بر پاکستان، نسبت به ایالات متحده موفقیت بیشتری در افغانستان به‌دست آورد (هرچند بیجینگ نیز درحال حاضر از بسیاری جهات به‌شدت محتاط است).

در واقع بیجینگ به احتمال زیاد ابتکار کمربند و راه را به یک افغانستان بی‌ثبات نخواهد کشید. صلح در افغانستان برای چین بسیار مهم است، فرق نمی‌کند از طریق حکومت افغانستان برقرار شود یا از طریق طالبان. با این‌وجود، یک چین احتمالا مسلط در افغانستان (و منطقه) برای توکیو، شرکای ابتکار «گفت‌وگوی امنیتی چهارجانبه» ـ که شامل استرالیا، ایالات متحده، جاپان و هند می‌شود ـ، گروه هفت و شرکای منطقه‌ای جاپان چالش‌های عمده را خلق خواهد کرد.

افزایش دست‌درازی‌های چین در میانه همه‌گیری کووید۱۹ باعث تغییر چشم‌گیر پویایی‌ها بین توکیو و بیجینگ شده است. محدودکردن نفوذ اقتصادی و سیاسی چین در منطقه به سرعت درحال تبدیل‌شدن به یک اولویت برای جاپان است. در چنین شرایطی، مسلط‌شدن چین در افغانستان توازن قدرت منطقه‌ای را به نفع بیجینگ به هم می‌زند و می‌تواند کارزار دموکراسی را که بسیاری از قدرت‌ها مانند ایالات متحده، هند و جاپان برای ترویج یا تقویت آن در افغانستان تلاش می‌کنند، به خطر بیندازد.

با این‌حال، جاپان بدون توجه به خروج ایالات متحده متعهد شده است که سالانه ۱۸۰ میلیون دالر به کابل کمک کند. این سرمایه‌گذاری عظیم نشان می‌دهد که افغانستان همچنان در سیاست‌های منطقه‌ای جاپان دارای جایگاه مهم خواهد بود.

همچنین، توکیو به امید ایجاد یک فضای باثبات به حمایت از گفت‌وگوهای صلح بین حکومت افغانستان و طالبان با هدف دست‌یابی به توافق صلح به رهبری و مالیکت مردم افغانستان ادامه خواهد داد. همزمان، جاپان می‌خواهد کانال‌های ارتباطی خود را با هر دو طرف باز نگهدارد و تقویت کند تا مطمئن شود که توکیو در کنار بازیگران اصلی در مورد آینده کشور حرفی برای گفتن داشته باشد.

چنین مشارکت مداوم با هویت جاپان به‌‌عنوان «قدرت بزرگ» نیز پیوند دارد. حفظ روابط مثبت با هردو طرف می‌تواند جاپان را در جایگاه یک بازیگر تأثیرگذار قرار دهد و زمینه همکاری توکیو با شرکای استراتژیکش مانند دهلی‌نو را فراهم کند. موقعیت جغرافیایی افغانستان باعث شده این کشور به ویژه در رابطه با سیاست در منطقه اقیانوس هند از نظر استراتژیک، ژئوپلیتیک و ژئواقتصادی بسیار مهم باشد.

بنابراین تعامل توکیو با افغانستان می‌تواند به‌‌عنوان پایه اساسی برای مشارکت کابل در ابتکارات منطقه‌ای و جهانی خط لوله مانند «ابتکار مقاومت زنجیره تأمین»، «شبکه نقطه‌ آبی» و «ساخت جهان بهتر از پیش» عمل کند و بنابراین توزان قدرت منطقه‌ای را به طور مثبت شکل دهد. با این‌حال، چنین نتیجه مثبت به این بستگی دارد که جاپان و شرکای استراتژیکش چقدر می‌توانند از میان پویایی‌های پیچیده داخلی افغانستان به جلو حرکت کنند.

دکتر جگنث پندا همکار پژوهشی و هماهنگ‌کننده ارشد «انستیتوت مطالعات و تجزیه و تحلیل دفاعی منوهر پریکار» دهلی‌نو برای آسیای شرقی است.

نویسنده: جگنث پندار

مترجم: جلیل پژواک

منبع: اطلاعات روز

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا