سر تیتر خبرهامصاحبهنخستین خبرها

خطر بازگشت طالبان و شکل گرفتن موج چهارم مهاجرت نخبگان در افغانستان؟!

۲۰ اسد (مرداد) ۱۴۰۰ – ۱۱/ ۸/ ۲۰۲۱

«خطر بازگشت طالبان و شکل گرفتن موج چهارم مهاجرت نخبگان در افغانستان»؛ مصاحبه با یعقوب یسنا، استاد دانشگاه البیرونی

عموما روندِ مهاجرت نخبگان، قشر تحصیل کرده و متخصص از کشورهای کمتر توسعه یافته به سمتِ کشورهای اروپایی و آمریکایی در قالب پدیده هایی با عنوان “فرار مغزها” و یا از دست رفتن “سرمایه های انسانی” مطرح شده است. شاید بتوان گفت شرایط نامناسب و بحرانش در یک کشور موجبِ فرار جمعیتِ ماهر و متخصص به سمتِ دست یافتن به آینده ای روشنتر برای خود می شود. اما در کشور افغانستان به نظر می رسد نه تنها کلیتی از مسائل و مشکلات چون فقر، فساد، ناامنی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، بیکاری، نبود امکانات رفاهی و مواردی از این دست در غالب نقاط کشور به خروج نیروی انسانی فعال و توانمند در کشور دامن زده، بلکه ناامنی جانی، جنگ، درگیری و خشونت گروه های افراطی نیز خود به عاملی کلیدی و محوری برای مهاجرت تبدیل گردیده است.

به طور کلی می توان گفت در سه دوره ی زمانی (۱۹۷۹-۱۹۹۲-۱۹۹۶) شاهدِ شکل گیری سه موج مهاجرتی از افغانستان به کشورهای دیگر بودیم. اما با پیشروی های گسترده و شدید طالبان به ویژه پس از کسبِ مشروعیتی نسبی از زمان توافق نامه ی ۲۰۲۰ دوحه، ظهورِ شرایطی نگران کننده و وحشت از بازگشت طالبان، قشر تحصیل کرده به ویژه زنان را بار دیگر به فکر مهاجرت و فرار سوق داده است.

اما به نظر می رسد روندِ مهاجرت نخبگان در حالی بار دیگر شدت خواهد یافت که کشور افغانستان بیش از هر زمان دیگری برای پایداری و مبارزه در برابر افکار پوسیده و عقب مانده ی طالبان به نسل روشنفکر و متخصص خود نیاز دارد. در ادامه با توجه به اهمیتِ حفظ سرمایه های انسانی توانمند، و برای روشن تر شدن موضوع، به طرح سوالاتی چند در همین رابطه و گفتگو با یعقوب یسنا، استاد دانشگاه البیرونی خواهیم پرداخت:

۱- با توجه به این امر که افغانستان همواره به عنوان کشوری مهاجرفرست در نظر گرفته می شود، به نظر شما روند خروج نیروهای فعال و بعضا جوانِ مستعد در مسیر پیشرفت کشور، چه عواقب و پیامدهایی بر پیکره ی جامعه ی افغانستان و همچنین تولد و آموزش نسل های روشنفکر و مستعد در آینده خواهد داشت؟

امنیت در یک کشور مهم است. در نبود امنیت، نمی‌توان از شغل، تحصیل و سایر فعالیت‌ها سخن گفت. متاسفانه افغانستان چهل سال می‌شود که امنیت ندارد. در این بیست سال نیز به امنیت دست نیافت. بنابراین مردم در افغانستان برای زندگی مطمین نیستند، هر فرصتی که برای برون رفتن فراهم شود، بیرون می‌شوند. شغل و کار در کشور نیست. مردم معمولا از یک یا حتی بیشتر از یک فرزند خود را قاچاق به اروپا می‌فرستند تا فرزندان شان از اروپا پول بفرستند. شرایط زندگی برای افراد معمولی فراهم نیست، برای افراد آموزش‌دیده و روشن‌فکر در هیچ صورتی فراهم نیست. افراد آموزش‌دیده و مستعد در این بیست سال درحال خارج شدن از کشور استند. فعلا که احتمال به قدرت رسیدن طالبان است، افراد آموزش‌دیده، مستعد و روشن‌‌فکر ناگزیرند فرار کنند. طالبان گروهی بنیادگرا و ایدیولوژیک و مخالف افراد مستعد، آموزش‌دیده و روشن‌فکر استند. طبعا فرار افراد مستعد، آموزش‌دیده و روشن‌فکر از یک کشور از نظر توسعه‌ی منابع بشری و انسانی فاجعه است. اما فعلا فاجعه‌ی بزرگ و جدی حضور طالبان است. بنابراین برای افراد مستعد، آموزش‌دیده و روشن‌فکر در این شرایط حفظ جان و حیات شان مهم است. زیرا احتمال دارد، طالبان این گونه افراد را آزار داده و یا بکشند.

۲- از دیگر سو همان طور که می دانیم نبود نیروی نخبه و تحصیلکرده در جامعه چرخ های پیشرفت وترقیِ یک کشور را از توسعه باز می دارد. اما ابعاد و وجوهِ چالش برانگیز پدیده ی مهاجرت برای کشور مبدا در روندی از توسعه ی حوزه های سیاسی اقتصادی و اجتماعی چیست؟

در شرایط فعلی افغانستان، امکانات اولیه مهم است. یعنی مردم زنده بمانند و غذایی برای خوردن داشته باشند. در چونین وضعیتی بحث توسعه و پیش‌رفت، بحث حاشیه‌ای است. مهاجرت در این چهل سال برای مردم افغانستان جنبه‌ی اقتصادی داشته است. یعنی خانواده‌ها تعدادی از فرزندان خود را به خارج می‌فرستند تا پولی برای اعضای خانواده در کشور بفرستند. اما مهاجرت همیشه در زندگی جوامع بشری وجود، و پیامدهای بشری خود را نیز داشته است. در این چهل سال، افراد از افغانستان به سراسر جهان مهاجر شده‌اند. بیست سال پیش پس از سقوط طالبان برای نخستین بار افراد مهاجر به کشور آمدند، در حکومت‌داری، در فعالیت رسانه‌ای، در تاسیس دانشگاه‌ها و… سهم گرفتند. در بین دانشگاه‌های افغانستان اعضای هیات علمی سه دانشگاه از مهاجرانی استند که از ایران به افغانستان آمدند و این سه دانشگاه را راه‌اندازی کردند. مهاجرت فرصت و سرگردانی‌های خود را دارد.

۳- اما از دیگر سو همواره بسیاری از کشورهای مهاجرپذیر از چالش های پدیده ی مهاجرت و ورود مهاجران به کشور خود سخن می گویند، اما به واقع برای کشورهای مقصد، مهاجرپذیری یک تهدید محسوب می شود یا یک فرصت؟

به نظر من مهم نگاه کشور مهاجرپذیر به پدیده‌ی مهاجرت است. اگر کشور مهاجرپذیر برای مهاجرپذیری برنامه‌ریزی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی داشته باشد، پذیرش مهاجر می‌تواند فرصت باشد. زیرا از منابع انسانی می‌توان استفاده کرد و منابع انسانی مهاجر را وارد بازار کار و روند توسعه‌ی اقتصادی کرد. کشورهای اروپایی از پدیده‌ی مهاجرت به عنوان فرصت استفاده می‌کنند و در نهایت افراد مهاجر را به منابع انسانی خود تبدیل می‌کنند و جزیی از شهروندان کشورهای اروپایی می‌شوند. امروز ایرانیان، افغانستانی‌ها و… در کشورهای اروپایی و… جزیی از شهروندان کشورهای اروپایی و… شده‌اند. اما کشورهای شرقی مهاجرپذیری را تهدیدی برای مردم خود می‌دانند و نمی‌خواهند مهاجر جزیی از منابع انسانی شان شود. همیشه بین شهروندان خود و مهاجران مرز و تفکیکی در نظر می‌گیرند. به نظرم این دیدگاه به پدیده‌ی مهاجرت درست نیست. زیرا هم به کشور میزبان آسیب می‌زند و هم مهاجران دچار آسیب‌های روانی و… می‌شوند. اصولا بهتر است، مهاجرت را به رسمیت بشناسیم و با پدیده‌ی مهاجرت برنامه‌ریزی‌شده برخورد کنیم. در هر صورت مهاجرت در زندگی بشری وجود داشته و دارد.

۴- درراستایِ به حداکثر رساندن پتانسیلِ “بهره مندی از مغزها”، بر روی آنچه تحت عنوان “دیاسپورای علمی” نامیده شده، تمرکز فزاینده ای قرار گرفته است. اما دیاسپورای علمی افغان در کشورهای دیگر چقدر در جهتِ توسعه و پیشرفت علمی وطن خود تاثیرگذار بوده اند و اصولا می توانند به جامعه افغانستان چگونه کمک کنند؟

حقیقت این است انسان در جهان دیاسپورا است. زیرا انسان از روزی که از نخستین محل زیست خود از آفریقا بیرون شده است، تا اکنون در حال پخش شدن و پراکنده شدن در جهان است. انسان با دیاسپورا بر جهان تسلط پیدا کرده و جهان را ساخته است. مردم افغانستان در این چهل سال در سراسر جهان پراکنده شده‌اند. در پاکستان جمعیت قابل ملاحظه‌ای دارد. در ایران جمعیت قابل ملاحظه‌ای دارد. در اروپا، استرلیا، کانادا، آمریکا و… جمعیت قابل ملاحظه‌ای دارد. بنابراین جامعه‌ی افغانستان در این چهل سال به دیاسپورای علمی نیز در کشورهای جهان رسیده‌اند. اگرچه در بسا کشورها دیاسپورای علمی مردم افغانستان جزی همان کشورها شده است. با آن‌هم برای افغانستان مفید استند. در صورتی که وضع امنیتی و سیاسی کشور مناسب شود، به کشور می‌آیند. افغانستان بنابه مشکلات سیاسی و امنیتی نتوانست از امکانات و فرصت‌های جهانی‌شدن چندان استفاده کند اما مردم افغانستان در سرسر جهان مهاجر شدند و جهانی شدند. یعنی در کل جهان پخش شدیم.

۵- حال از دیدگاهی دیگر نگاه کنیم، آیا نخبگان مهاجر در حوزوه های مختلف ورزشی، سیاسی، اقتصادی و و غیره با چالش ها و مشکلاتی در دیگر کشورها مواجه اند؟

عرض کردم بیشتر به سیاست‌گذاری فرهنگی و اجتماعی کشورهای مهاجرپذیر به پدیده‌ی مهاجرت، برمی‌گردد. تعدادی از کشورها از نخبگان علمی، ورزشی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مهاجران استفاده نمی‌کنند و اجازه نمی‌دهند که نخبگان وارد مناسبات اجتماعی و فرهنگی کشور میزبان شوند. مدرک و… مهاجران به رسمیت شناخته نمی‌شود. بنابراین نخبه و غیر نخبه، به عنوان مهاجر شناخته می‌شود و مقرراتی بر همه به عنوان مهاجر یا اتباع خارجی اعمال می‌شود.

۶- به نظر می رسد در برهه هایی از زمان (به طور مثال پس از سقوط رژیم طالبان تا سال پیش از توافق نامه دوحه) شرایط کشور افغانستان به نسبت دوره های زمانی دیگر برای عودت مهاجران و نخبگان مساعد بود. اما باز هم این اتفاق به صورتِ قوی و در سطحی گسترده صورت نگرفت. به نظر شما دلیل امتناعِ نخبگان مهاجر در سایر کشورها برای بازگشت به کشور خود چیست؟

پس از سقوط طالبان امیدواری ایجاد شد، تعدادی از کشورهای خارجی آمدند اما حکومت‌داری به درستی در افغانستان شکل نگرفت، مقامات سیاسی از موقف حکومتی سوء استفاده کردند، فساد روز به روز گسترده شد، جریان‌های بینادگرا مانند داعش، حزب تحریر، جمعیت اصلاح و طالبان روی‌کار آمده و تقویت شدند. بنابراین مردم ناامید شده و مهاجرت را به پیش گرفتند. کسانی‌که از کشورهای خارجی آمدند، آن‌ها نیز برگشتند. از جمع کسانی‌که از خارج آمده بودند، فقط کسانی مانده‌اند که در حکومت موقف دارند. اشرف غنی و اکثر وزیران غنی از افراد خارج آمده استند.

۷- به طور کلی به نظر می رسد دررابطه با جمعیتِ نخبه ی مهاجر افغان آمار و اطلاعات دقیق و به روز شده ای وجود ندارد. به نظر شما دلیل این بی توجهی از سوی دولت و نهادهای دولتی ذیربط در این حوزه چیست؟ و آیا دولت و یا سازمان های بین المللی برای بازگرداندن این سرمایه های انسانی به کشور افغانستان اقداماتی صورت داده اند و یا طرح هایی تشویقی برای عودت مهاجران داشته اند؟

افغانستان در کشورهای خارجی مهاجر زیاد دارد. تعدادی از افغانستانی‌تبارها در کشورهای خارجی دیگر مهاجر نیستند، بخشی از منابع انسانی همان کشورها استند. زیرا در آن‌جا به دنیا آمده‌اند، یا در کودکی رفته‌اند و یا هم شهروندی آن کشورها را گرفته‌اند. بنابراین هیچ دولت و نهادی حق ندارند، آن‌ها را به افغانستان برگردانند. اما دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی می‌توانند تشویق کنند که سرمایه‌های انسانی به افغانستان برای زندگی و آبادانی برگردند. متاسفانه افغانستان از نظر امنیتی و… شرایطی را پیدا نکرد که مهاجران افغانستان علاقه بگیرند به کشور برگردند یا کشورهای خارجی تصمیم بگیرند که مهاجران را تشویق به برگشت کنند.

۸- می توان گفت افغانستان سه دوره پدیده ی مهاجرت را پشت سر گذاشته است (۱۹۷۹ با تهاجم شوروی، ۱۹۹۲ و ترس از انتقام از بازماندگان رژیم کمونیستی، ۱۹۹۶ با حکومت طالبان) اما به نظر شما در زمان کنونی با احتمالِ روی کار آمدن مجدد طالبان، شاهدِ شکل گیری موج چهارم از مهاجرت هستیم و چه تدابیری برای جلوگیری از این امر اندیشید؟ آیا اصلا می توان جمعیت نخبه را برای ماندن مجاب کرد؟

طوری‌که اشاره کردید افغانستان این سه دوره‌ی مهاجرت را داشته است. حتی می‌توان گفت بعد از کودتای داوود تا امروز مهاجرت ادامه دارد. اگر طالبان روی‌کار بیایند، جمعیت نخبه‌ی کشور فرار می‌کنند. نمی‌توان تاکید کرد که جمعیت نخبه‌ی کشور بمانند. طالبان برای زنان و مردان نخبه خطرناک استند. نمی‌دانیم که طالبان با افراد نخبه چگونه برخورد خواهند کرد. بیست سال پیش بسیاری از افراد نخبه و تاثیرگذار را کشتند. در صورتی‌که نظر طالبان در این بیست سال در باره‌ی افراد نخبه و متخصص تغییر کرده باشد، ممکن بتوان افراد نخبه و استادان دانشگاه را در کشور حفظ کرد.

۹- و در نهایت اینکه از دید شما آیا روندِ مهاجرت نخبه ها تاثیری بر قدرت گیری طالبان و حفظ دستاوردها این دو دهه خواهد داشت؟

اگر افراد نخبه و متخصص را می‌توانستیم در کشور نگه داریم، طبعا بر وضعیت می‌توانست تاثیرگذار باشد. افراد متخصص مهاجر نیز از کشورهای خارجی برمی‌گشتند. متاسفانه آن‌چنان‌که لازم بود، امنیت، حکومت‎‌داری و نهادسازی مناسب در کشور روی‌کار نیامد. فساد روز به روز گسترش یافت و ناامنی زیاد شد. بنابراین افراد متخصص و نخبه از کشور فرار کردند و متخصصان مهاجر از خارج به کشور برنگشتند. فقط تعدادی که وزیر یا رئیس مقرر شدند، برای زراندوزی و فساد برگشتند. از ریاست و وزارت که برطرف شدند، به کشورهایی رفتند که از آن‌جا آمده بودند. در این بیست سال از نظر حکومت‌داری و زیرساخت‌ها چندان دستاوردی نداشتیم. اما قدرت‌گیری طالبان عوامل زیاد داخلی و خارجی داشت که چندان به حضور یا عدم حضور نخبه‌ها ارتباطی ندارد. مقامات بلندرتبه‌ی حکومت افغانستان از جمله حامد کرزی و اشرف غنی در شکل‌گیری مجدد طالبان نقش داشتند. حکومت آمریکا نیز نخواست که طالبان از بین بروند. حکومت آمریکا با طالبان معامله کرد و حتی می‌توان گفت جریان‌های بنیادگرای دیگر مانند داعش را نیز در افغانستان روی‌کار آورد.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا