ترانههای نوطالبان چه می گویند؟
۲۶ سنبله (شهریور) ۱۴۰۰ – ۱۷/ ۹/ ۲۰۲۱
شعر در مورد افغانستان
فرزاد سلیمی فر
در میانه دوم سالهای دهه ۹۰ میلادی شاهد ظهور گونهای متمایز و جدید از شعر در افغانستان بودیم که با محتوای جهاد و عناصر منازعه عجین بود. این آثار که در بحبوحه جهاد علیه شوروی به شکلی فلکلوریک توسط برخی مجاهدین خوانده میشد به تدریج در تقابل با موسیقی رایج افغانستان به سمت حذف سازها، صدای زن و مفاهیم عاشقانه پیش رفت و تکیه هنری خود را بر صدای خوش خواننده نهاد. تطور این ترانهها پس از سقوط امارت اسلامی افغانستان رخ داد و جنبه جدیدی از جنگ رسانه ای و نرم را به مفاهیم جهادی و دینی این اشعار افزود.
نوشتار حاضر پس از بررسی گفتمانی حدود ۸۰۰ ترانه طالبان انجام شده است. بدیهی است که در اینجا درباره پویایی گفتمانی طالبان در تطور به نوطالبان سخن گفته نمی شود، اما نمی توان از هوشمندی رسانهای این گروه که طی ۲۰ سال گذشته تحقق یافته و بر آثار فرهنگی گروه تاثیر گزارده چشم پوشید که از جمله در ترانههای این گروه منعکس شده است.
عمده موضوعاتی که در مطالعه ترانههای طالبان مشاهده شده است عبارت اند از مرثیه سرایی برای همرزمان کشته شده که بعضا افرادی غیرمشهور هستند، مفاهیم مذهبی و جهادی، مفاهیم ملی و ردیههای سیاسی و اعتقادی بر مفاهیمی چون دموکراسی، غرب و سران جمهوری که به شکل هوشمندانهای متناسب با جامعه هدف کانالیزه شده اند. در این نوع ترانهها که عمدتا به زبان فارسی و پشتو مشاهده شده اند، تفاوت در رویکردهای تبلیغی بسیار مشهود است. مفاهیم منعکس شده در ترانههای پشتو به شکلی جالب توجه با مفاهیم ترانههای فارسی تفاوت دارند و رویکردی متفاوت از هم پیش میگیرند که حتی درصورت فارس زبان نبودن خواننده ترانه، تاثیرات خود را می گزارند.
اشعار فارسی که توسط پشتونهای فارسیدان خوانده میشوند معمولا کاملا به توانایی تارهای صوتی خواننده متکیست و دارای رگههای پررنگ مذهبی و مرثیه سرایی است و مفاهیمی نزدیک با معدود نسخههای عربی ترانههای جهادی این گروه دارد. در حالیکه ترانههایی که توسط فارسیزبانهای طالبان خوانده میشوند حاوی مفاهیم ملی، ردیههای سیاسی و ایدئولوژیک پررنگ و اخیرا آغشته با نواهای مونوتون دستگاههای موسیقی است؛ این درحالی است که به طور کلی استفاده از آلات موسیقی توسط طالبان حرام دانسته شده است. چنین تفاوت جالب توجهی ناشی از نوع نگرش نوطالبان به موضوعات اجتماعی است. برای فهم دقیق علت این تفاوتها، لازم است اندکی به عقب بازگردیم و نگرش طالبان را از بنیاد بررسی کنیم.
در افغانستان به طور کلی دو تقابل تاریخی همراه مهم تلقی شدهاند. دو مقوله ملی گرایی در ابعاد قومی و ملی، و امت گرایی به عنوان مسلمان همواره در رقابت بوده اند. لازم به ذکر است که ملی گرایی حدود و انواع متعددی دارد و ملی گرایی قومی نوعی از آن است. از این رو در اینجا صرفا بدون توجه به تفاوتها از واژه ملی گرایی استفاده میشود که طبیعتا هنگام بحث درباره قومیت متبادر کننده ملی گرایی قومی خواهد بود. به طور تاریخی، دو رویکرد ملی(یا قومی) و دینی در همزیستی با یکدیگر بوده اند و وجه مشروعیت زایی به یکدیگر بخشیده اند. علما برای خود حدود مشروعیت دینی، و بزرگان قومی و حکومتی برای خود حدود مشروعیت اجتماعی تعریف کرده اند. این حدود در مناطقی که بستر قومی همواره قوی و مستحکم بوده شاهد تسلط رویکرد ملی بر رویکرد مذهبی بوده و علما صرفا تایید کننده بزرگان بوده اند؛ و بالعکس، در مناطقی که انسجام قومی کمتری را شاهد هستیم رویکرد مذهبی پررنگ تر و جهت دهنده جریانات اجتماعی بوده است.
دو رویکرد مذکور علی رغم همزیستی تاریخی، با یکدیگر تقابل ساختاری دارند. ساختار قومی و قبیلهای با عدم برابری، سنتهای بومی و گاها خلاف شریعت شناخته میشود در حالیکه در اسلام اصل بر برادری و برابری است که این به زیان منافع بزرگان قبیله و قوم میباشد. پررنگ ترین وجه تعامل این دو رویکرد را میتوان در ماجرای قیام بچه سقو (سقا) مشاهده کرد که مطالعه آن به خوانندگان این نوشتار محول میشود اما به ذکر این نکته بستنده میشود که علی رغم همه تقابلات و رقابت ها، این رویکرد همیشه در توازن و تناسب با یکدیگر خود را تنظیم کرده اند؛ خصوصا بعد از سقوط بچه سقو که علمای دینی پرنفوذ نقشبندی افغانستان با نظام حاکم اختلاط یافت و رویکردی واحد اتخاذ شد که همانا سقوط بچه سقو بود.
مشکلات با برهم خوردن این توازن در زمان جهاد علیه شوروی رقم خورد. زمانی که گستره مشروعیت دو رویکرد دینی و ملی گرایانه بر هم منطبق شد. به عبارتی دیگر، علما برای دفاع از ملی گرایی فتوا دادند و به تدریج نظام ساختاری سنتی و قبیلهای را به زیر کشیدند. طالبان برآمده از چنین برهم خوردگی توازن اجتماعی است، آنجا که به عنوان عالمان دین در صدد کسب مشروعیت اجتماعی و برپایی حکومت برآمدند. طبعا، پدیدهای که خود نتیجه تحولات است بر آن تحولات نیز اشراف دارد و این امر به خوبی در کانالیزه کردن جنگ روانی از طریق انتشار ترانه به چشم میخورد. ترانه هایی که متوجه مخاطبین پشتون هستند دارای مفاهیم دینی پررنگی هستند که به تضعیف نگرش قومی و قبلیهای آنها ختم میشود.
در مقابل، مفاهیمی که غیرپشتونها را مخاطب میگیرد سعی در ایجاد حس مشترک و تعلق میان نوطالبان و غیرپشتونها خصوصا فارس زبانها دارد چراکه از درِ مذهب با این قشر سخن گفتن وجهه خشن طالبان و افراط گرایی را متبادر میسازد و بهترین رویکرد همان تاکید بر ملت، مرزهای افغاستان، زبان و هویتی بوده است که مورد تهاجم بیگانگان و اشغال واقع شده است و هرآنچه که این هویت را از بُعد مدیریتی و ملی به زیرکشانیده تقبیح میساخته است. حتی مفاهیم جهادی که در ترانههای فارسی ذکر میشود روایت کننده دو تقابل تاریخی امت و ملت نیست، بلکه خود در جهت تحقق آزادی ملت است. چنین مقولهای بیانگر رویکرد ملی گرایی مذهبی در نوطالبان است. هم اکنون نیز این رویه ادامه دارد و موسیقی به عنوان یک ابزار موثر در جهت دهی افکار عمومی و تاثیر پنهان بر ضمیر ناخودآگاه شنونده در دید طالبان دارای ارج و قرب است. ناگفته نماند که علت سرریز شدن مفاهیم مذهبی و نگرشهای دینی از طریق پشتوهای فارسی زبان به ترانههای فارسی را باید در بُعد ناخوداگاه نیروهای طالبان و نظریه آینه یک سویه مطالعه کرد.
طبق نظریه آینه یک سویه، نوطالبان با تخریب وجهه رسانهها، خود را به عنوان یک مرجع صحیح و معتبر کسب اخبار برای نیروهای خود تبدیل کرده است و به نوعی از این طریق جهت دهی افکار عمومی نیروهای خود را شکل میدهد. مهمترین وجه ملموس این نظریه در روز بعد از امضای توافق دوحه مشاهده شد که نسخهای متفاوت از نسخههای رسمی توافق را از طریق رسانههای خود در اختیار نیروهای طالبان قرار داد که دارای مضامین و ترجمههایی مصادره به مطلوب شده بودند.
به همین شکل، این سرریز شدن که پیشتر ذکر شد نتیجه این جهتدهی است و در حیطه غیرقابل کنترل طالبان قرار دارد که برای طالبان نیز ضرری نداشته است. از این رو، توجه دقیق به رسانه و محتوای تولیدی نوطالبان به خوبی منعکس کننده راهبرد و هوشمندی این گروه در عرصه رسانه و جنگ نرم است که متاسفانه در این سالها مغفول مانده است. حال که شناخت از آن امروزه به روز فزایندهای دارای اهمیت میشود؛ نباید فراموش شود که تبعات جنگ نرم صرفا با جنگ نرم قابل دفع است.
شعر در مورد افغانستان |شعر در مورد افغانستان |شعر در مورد افغانستان |شعر در مورد افغانستان |شعر در مورد افغانستان |شعر در مورد افغانستان