خصومت طالبان در برابر شیعیان با رنگ و بویی فرقه گرایانه و ایدئولوژیک
۲۶ عقرب (آبان) ۱۴۰۰ – ۱۷/ ۱۱/ ۲۰۲۱
«خصومت طالبان در برابر شیعیان، با رنگ و بویی فرقه گرایانه و ایدئولوژیک»؛ مصاحبه با یکی از فعالان سیاسی-اجتماعی حوزه مسائل افغانستان
در پی قدرت گرفتن سریع طالبان، ترس از بازگشت نوعی ایدئولوژی اسلام گرایانه افراطی باعث شده تا شمار زیادی از افغان ها فرار را بر قرار ترجیح یا از ترس جان خود پنهان شوند. شاید بتوان گفت ذیلِ حاکمیت طالبان آگاهی جهانی از سرکوب زنان و دختران مسئله ای به خوبی شناخته شده باشد؛ اما آزار و اذیت و فشار بر شیعیان کمتر درک شده است. عموما شیعیان از جانب گروه های افراطی سنی مورد تبعیض نهادی، حملات سیستماتیک و جنایات جمعی قرار گرفته اند. طالبان به خاطر حکومت سخت گیرانه ی خود مشهور بودند. آنها از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ بر افغانستان حکومت کردند و تحت حکومت این گروه، اقلیت های مذهبی و دیگر مسلمانان که درک بنیادگرایانه ی آنها از اسلام را نداشتند، از سوی طالبان تحمل نمی شدند. اما طالبان یک گروه همگن نیستند: از یک سو بین رهبران آنها با سمت و سویی از تعدیل و میانه روی، و از سوی دیگر اعضای عادی در بدنه ی سازمانی این گروه شکاف وجود دارد. چنانچه برخی از آنها با تفکرات افراطی پیشتر نیز هشدار داده بودند که قصد دارند جنایت علیه هزاره ها انجام دهند.
اما از سوی دیگر دولت اسلامی ولایت خراسان که شیعیان را هدف قرار می دهند نیز در افغانستان فعال بوده و به نظر می رسد طالبان قادر به مهار و کنترل آنها نیستند. گرچه طالبان برای به رسمیت شناخته شدن در سخنرانی ها و بیانیه های خود لفاظی و تبلیغ بسیار کرده و برای حفظ حقوق اقلیت های دینی و قومی اطمینان دادند، لیکن اقداماتی چون وادار ساختن هزاره های شیعه به کوچ اجباری، کشتن ۱۴ مرد هزاره در ۳۰ اوت ۲۰۲۱ و یا اقداماتی از این دست نشان نمی دهد طالبان تغییر چندانی کرده باشند. لیکن به نظر می رسد برای طالبانی که وعده تامین امنیت را با حضور مجدد خود داده بودند، اکنون گردن فرازی های داعش و حملاتِ مهلک این گروه به دردسری بزرگ برایشان تبدیل شده است. در ادامه برای روشن تر شدن مسئله ی وضعیت اقلیت های دینی به ویژه شیعیان به گفتگو با یکی از فعالان سیاسی-اجتماعی حوزه مسائل افغانستان می پردازیم که به دلیل شرایط امنیتی فعلی، ترجیح دادند نامشان ذکر نشود:
۱- در تاریخ ۸ اکتبر ۲۰۲۱ شاهد حمله داعش به مسجد شیعیان قندوز بودیم. این حمله چند ساعت پس از آن صورت گرفت که ذبیح الله مجاهد به خبرگزاری طلوع گفت طالبان داعش را “تهدید” نمی دانند، بلکه عنصری “دردسر ساز یا مزاحم” است. اما در این جا دو سوال مطرح می شود:
به واقع دولت اسلامی ولایت خراسان برای طالبان یک تهدید و یا صرفا یک عنصر مزاحم و دردسر ساز تلقی می شود؟ و آیا به طور کلی طالبان توان ایجاد حکومتی مقتدر و قدرتمند و تبعا مقابله با قدرت طلبی گروه های تروریستی و افراطی چون داعش را خواهد داشت؟
همان طور که طی سال های متمادی شاهد بودیم، رهبران و سیاستمداران افغانستان چه از گروه مولوی ها مانند طالبان، چه دموکرات ها مانند حامد کرزی و داکتر اشرف غنی یعنی از هر گروه و یا قشری، ظرفیت مدیریت افغانستان و ایجاد یک افغانستان باثبات را نداشته اند و همیشه مداخلات خارجی افغانستان را به طرف بحران رهنمون ساخته است. اکنون نیز واضح است که طالبان با مداخلات خارجی بر مسند حکومت نشسته اند و داعش نیز پروژه و جزیی از مداخلات خارجی -به خاطر مهار کردن طالبان- به حساب می آید که می توان گفت یک تهدید جدی برای طالبان محسوب می گردد.
در قسمت بعدی باید گفت مولفه های زیادی وجود دارد که طالبان توان ایجاد حکومتی مقتدر و قدرتمند و تبعاً سرکوب و مقابله با قدرت طلبی گروه های تروریستی و افراطی چون داعش را نخواهند داشت، اما چند مولفه عمده را می توان در این رابطه بیان نمود: دخالت خارجی ها در امور کشورداری آنان مانند دخالت کشور پاکستان، مولفه بعدی با توجه به تفکر افراطی شان نپذیرفتن حقوق زنان، حقوق بشر، آزادی رسانه ها و امثالهم، نداشتن مدیریت و برنامه، نداشتن کدرهای متخصص علمی و تخنیکی، فاصله عمیق بین مردم و طالب، بین اقوام مختلف و همچنان مذاهب مختلف، داشتن غرور جنگی و سرکوب گر این گروه. همچنان می توان گفت طالبان برای حکومت کردن در سطح ملی با مردم در سطح بین المللی با کشورهای جهان و در سطح خردتر با سربازان خودشان هم دچار مشکل هستند. ازیک سو اگر طالب به خواست مردم و جامعه جهانی توجه نماید تمام سربازان خود را از دست داده و اکثر آنها به گروه داعش خواهند پیوست، زیرا آنها ادعا دارند که برای مقابله با کفر و به دست آوردن ارزش های اسلامی مانند خانه نشینی زنان سال ها مبارزه نموده اند و در مقابل اگر به خواست مردم و جامعه جهانی تن ندهد حکومت طالبان مشروعیت نخواهد یافت و دچار بحران مشروعیت در سطح ملی و بین المللی، و همچنان دچار بحران های اجتماعی و اقتصادی می گردد.
همه اینها گوشه ای از مشکلاتی است که فعلاً طالبان با آنها دست به گریبان هستند که اگر تدابیر درستی سنجیده نشود به زودی حکومت طالبان متلاشی شده و فضا برای قدرت یابی داعش شاخه خراسان مهیا می گردد و به گونه ای که هویداست داعش برای سربازگیری پول های هنگفتی مصرف می کند و سوال اصلی اینجاست که داعش این پول ها را از کجا به دست می آورد؟ حتماً کشورهایی در منطقه وجود دارد که با حضور طالبان منافع شان تامین نمی شود و باید داعش را تقویت نمایند تا به منافع خود دست یابند که نگه داشتن توازن بین کشورهای منطقه از طرف طالبان نیز در ثبات حکومت شان مهم است. با تمام تفاسیر گفته شده داعش یک تهدید جدی برای طالبان است؛ آنهم در صورتی که طالبان مدیریت درستی نداشته باشند. اما اگر طالبان بتوانند چالش های ذکر شده را حل کنند و برای حکومت داری خود برنامه ریزی نموده و کارهای زیربنایی را انجام داده و حکومت خود را به ثبات برسانند توان ایجاد حکومتی مقتدر را خواهند داشت؛ اما با توجه به دخالت کشورهای خارجی، تفکر افراطی و تبعیض های قومی و فاصله بین ملت و دولت و مسائلی که به آن پرداخته شد این امر بعید به نظر می رسد.
۲- برخی از ناظران دررابطه با همدستی داعش و طالبان برای پاکسازی قومی و حذف اقلیت های دینی سخن گفته و برخی دیگر رویکرد این دو گروه نسبت به اقلیت های قومی مذهبی را در یک راستا نمی دانند. اما آیا در رابطه با هدف قرار دادن اقلیت ها به ویژه شیعیان می توان داعش و طالبان را با یکدیگر هم سو و در یک رسته قرار داد؟ و آیا تمرکز دولت اسلامی ولایت خراسان برای شدت بخشیدن به حملات تروریستی به ویژه بر اقلیت های مذهبی از گذشته تا کنون، در جهتِ تضعیفِ موجودیت طالبان و زیر سوال بردن اقتدار این گروه است؟
همان طور که قبلاً ذکر شد و گمانه زنی هایی که وجود دارد، پروژه بعدی در افغانستان بعد از طالب، داعش است که در ماهیت بین داعش و طالب هیچ تفاوتی وجود ندارد، تنها تفاوت بین رنگ بیرق شان است؛ اما در طرز تفکر، عقاید، قتل و کشتار، خیانت و وطن فروشی شان مشابه هستند. در واقع این دو گروه دشمن یکدیگر هستند و متاسفانه اهل تشیع و هزاره ها بیشترین متضررین در مقابل هر دو گروه هستند، زیرا سنی های افراطی مانند داعش و طالب دشمن شیعیان و هزاره هستند. حتی می توان گفت که یکی از دلایل به وجود آمدن این گروه ها مخالفت و کشتن شیعیان است و کشورهای سنی مذهب نیز حامی این گروه ها هستند. اکنون قتل عام ها و انتحاری هایی که در کشور صورت می گیرد را داعش به عهده می گیرد، اما عملکرد خود طالب هم کمتر از داعش نیست؛ فقط اینکه طالب به صورت پنهانی می کشد اما داعش به عهده می گیرد. طالب مانند دوره عبدالرحمن در هوای سرد مردم هزاره را مجبور به کوچ اجباری نمود، قتل های هدفمند انجام می دهد، فعالین مدنی و نظامیان حکومت سابق را به گونه های مختلف به قتل می رسانند، خبرنگاران و تظاهرات کننده ها را شلاق می زنند، چوک ها و جاده های هزاره ها را مطابق میل خود دیزاین و نام گذاری می کنند، مردم در فقر شدید قرار دارند. یک حکومت کاملا دیکتاتوری حتی از نام امارت اسلامی و بیعت نمودن پیداست که حکومت کاملاً دیکتاتوری است. پس می بینیم که طالب همان طالب گذشته است تنها ممکن است در بعضی موارد تغییری جزئی کرده باشند، مثلا سابق تصاویر، کمره، تلویزیون برای شان تابو بود و حالا نیست.
این واضح است که طالب برای کسب مشروعیت خود و جذب کمک های جهانی تمام تلاش خود را خواهد کرد که نشان دهد طالب آن طالب گذشته نیست و فرق کرده است اما ایا با لفاظی به این مهم دست خواهد یافت یا باید عمل نشان دهنده تغییر بنیادی باشد. طالب خودش با کارهایی که در گذشته انجام داده بدنام است و از طرفی دیگر داعش با حملاتی که انجام می دهد به دنبال بدنامی بیشتر طالب است و می خواهد نشان دهد که حکومت طالب حکومتی همه شمول نیست و نمی تواند وظایف خود از جمله امنیت جانی مردم و بحران اقتصادی آنان را حل نماید، که این در روند تضعیف حکومت طالب با توجه به رفتارهای افراطی خود طالبان مشکلات و چالش های زیادی رابه وجود می آورد.
۳- شاید بتوان گفت تمرکز طالبان برای انحصار قومی در تشکیل دولتی غیرجامع، بی اعتنایی و بی احترامی به سایر اقوام و اقلیت ها و یا اقشار جامعه، خود به ملعبه ی دست داعش برای حملات خودسرانه به گروه های اقلیت مذهبی و پاکسازی این اقوام منجر شده است. با این وجود چرا باز هم طالبان برای تشکیل دولتی همه شمول و جامع مقاومت می کند؟
جامعۀ بین المللی همواره بر ایجاد حکومت همه شمول تاکید داشته که در آن همه اقوام و اقشار سیاسی افغانستان سهیم باشند، اما اعضای کابینۀ سرپرست طالبان تماماً اعضای این گروه هستند که نه زنان در آن حضور دارند و نه تنوع قومی افغانستان در آن در نظر گرفته شده است.
کابینه طالبان نشان دهنده یک واقعیت است و آن اینکه این گروه جز اعضای خود، تحمل پذیرش دیگران را ندارد. اینها کلمه خودی و دیگری را به کار می برند که خودی پشتون ها و دیگری غیرپشتون ها هستند که این موضوع نمایانگر انحصارگرایی و نگاه افراطی قومی به مسأله سیاست و قدرت در افغانستان است. ناگفته نماند سال ها این گونه بوده است اما در تفکر طالبان بیشتر به چشم می خورد. از بعد دیگر حکومت طالبان حکومتی همه شمول نیست زیرا زنان و اقوام دیگر در آن حضور ندارند، اما برای خود طالبان همه شمول است، زیرا در سطح طالبان در بین شبکه حقانی و شورای کویته همه شمول به معنای این است که برای شبکه حقانی سه و یا چهار وزارت داده شده است.
طالبان همیشه در بیانیه های خود گفته اند که ما به زنان در چوکات شریعت اسلامی اجازه فعالیت می دهیم، همچنان به دیگر اقوام هم سهم داده خواهد شد اما در عمل شاهد نیستیم. طالبان باید بدانند که آنها بر اساس عملکرد شان مورد قضاوت قرار میگیرند، نه حرف ها و شعارهای رسانه ای شان، و آنها باید بدانند که افغان ها سزاوار حکومت همه شمول هستند نه حکومت تک قومی؛ که چنین حکومتی موجب مقاومت روز افزون بر ضد این گروه خواهد شد و حتی طالبان شمال به این نتیجه خواهند رسید که آنان نیز نادیده گرفته شده اند و به حاشیه رانده شده اند و آنها نیز بر علیه شان شورش خواهند کرد.
۴- در ذیلِ سوال بالا می توان گفت چندی پیش سخنگوی طالبان، سهیل شاهین در ۹ اکتبر ۲۰۲۱ اعلام کرد که طالبان آماده ی تشکیل دولتی همه شمول و نه گزینشی است. اما آیا می توان گفت یکی از مواردی که حداقل طالبان درظاهرو لفظی برای پذیرش حکومتی جامع تن داده، بیمِ ایجاد تنش های فرقه ای و مذهبی و ترس از قدرت یافتن گروه هایی چون داعش ولایت خراسان است؟
طالبان و داعش هر دو گروه های اسلام گرای سنی افراطی اند که تشکیل حکومتی خودکامه تحت قانون شریعت را در سر می پرورانند همان گونه که تا اکنون شاهد بودیم برای دستیابی به هدف خود از هیچ خشونتی دریغ نورزیدند. با این حال، این دو گروه در واقع با هم دشمن نیز هستند. طالب به فکر حکومت در افغانستان است اما داعش بنا دارد قدرت منطقه ای خود را فراتر از افغانستان عراق و سوریه گسترش دهد. همان طور که قبلا اشاره شد طالب و داعش چالش هایی بین خود نیز دارند و اگر طالبان برنامه ای برای ثبات کشور و نیروهای رده پایین خود نداشته باشد نیروهای خود طالبان با یکدیگر درگیر خواهند شد و یا به گروه داعش خواهند پیوست. بر اساس مشکلاتی که طالبان در بین خود دارند، مقابله با داعش را دشوار و قدرت داعش را بیشتر می کند؛ مثلا طالبان جنوب یا شرق کشور یا حقانی سهم بیشتری از قدرت می خواهند که اگر میسر نشد، ساز مخالف حکومت را خواهد نواخت. بعضی از افراد گروه طالبان با داعش خراسان احساس همدلی دارند و گاهی آن را وسیله موثری برای تحت فشار قراردادن رهبری خود می بینند. به نظر می رسد داعش در جلب و جذب افراد طالبان و همچنان ایجاد شکاف عمیق بین خود طالبان و بین طالبان و مردم موفق عمل کرده اند که تمام این مشکلات، مشکلات درونی طالبان است. اگر طالبان نوع نگاه خود را به جهان، مردم و اقلیت و مذاهب مختلف تغییر دهند می توانند بسیاری از این مشکلات را حل نمایند.
۵- به طور کلی باتوجه سابقه تلخ حکومت داری طالبان در برابر شیعیان افغانستان تا چه میزان می توان به ادعای تازه این گروه در برابر شیعیان هزاره اعتماد کرد و تاکنون چه اقداماتی برای رسیدن به این مهم انجام داده است؟
به نظر من و با توجه به اینکه شاهد بر تاریخ دهه های اخیر در کشورم بوده ام نمی توان به طالبان اعتماد کرد. زیرا تفکر تندروانه دیوبندی نسبت به پیروان شیعه مذهب مخصوصاً هزاره ها و نفرت نسبت به آنان یکی از عوامل عمده ی خشونت علیه شیعیان هزاره است. همچنان که شاهد بودیم طالبان در دوره گذشته هزاره ها را هدف قرار می دادند. ما کشتارهای زیادی را در مناطق هزاره مانند مزار و بامیان به یاد می آوریم همچنان در کابینه طالبان چه در گذشته و چه اکنون یک هزاره وجود ندارد. همچنان در این دوره اخیر تمام رسانه ها در شروع هوای سرد کوچ اجباری و بی خانمانی هزاره ها را گزارش دادند و اینکه طالبان به صورت علنی و غیرعلنی قتل های هدفمندی را در مناطق مرکزی و مناطق هزاره نشین انجام می دهند.
متاسفانه طالبان با توجه به اقداماتی که انجام داده اند، نشان می دهند که طالبان همان طالبان گذشته اند و هیچ تفاوتی در تفکر و دیدگاه شان به وجود نیامده است و آنها توانایی کافی برای کنترل این وضعیت را ندارند، چون بخشی از صفوف خودشان قتل شیعهها را یک عمل دینی می دانند و فکر میکنند شیعهها باید کشته شوند. اگر از نظر آنان نابودی کامل شیعیان افغانستان ممکن نبود، باید آنان به توده ای بیصدا و بی نشان تبدیل شوند که وجودِ فرهنگی، وجودِ مذهبی و از همه بالاتر وجودِ سیاسی نداشته باشند. این کار با گونهای از نفرت از شیعیان همراه است، و در حق آن بخشی از شیعیان که به قومیت هزاره تعلق داشتند نفرت نژادی نیز به نفرت مذهبی افزوده میشد. دشمنی طالبان با شیعیان بسیار ریشه دارتر از ناساگازی های سیاسی و موضع گیری های مقطعی بود، زیرا رنگ فرقه گرایانه و ایدئولوژیک داشت و اعتماد به این گروه نیز غیرممکن است، مگر اینکه در عمل ثابت گردد تفکر آنها و عمل آنان نسبت به شیعیان و هزاره ها تغییر کرده است.
۶- همان طور که شاهد هستیم تمرکز طالبان بر محوریت فقه حنفی بوده و هست. اما آیا به واقع در پایه و اساس اندیشه های فقه حنفی، مسئله ی مخالفت با سایر اقلیت ها و اقوام آنگونه که طالبان برای آن اصرار می ورزد تصریح و تبیین شده است؟
قطعا پایه و اساس اندیشه فقه حنفی بر اتحاد مسلمانان و زندگی مسالمت آمیز مسلمانان در کنار یکدیگر است اما اسلام را نباید در یک فقه یا یک مذهب خلاصه کرد که این جفایی بزرگ برای اسلام است، اسلامی که آمد تا جهانی باشد و خوب می دانیم همیشه بدعت های در دین و مذهب و فقه صورت می گیرد، که فقه حنفی نیز خالی از این بدعت ها نیست. اکنون انچه به نام نظرات امام ابوحنیفه می شناسیم بخش محدودی از ان نظرات خود امام ابوحنیفه است و بخش بیشتری از ان نظرات فقها و علمای مذهب حنفی در درازنای قرون و اعصار است که به وجود آمده است. از این رو دیدگاه های مختلف و ناهمگون در فقه حنفی مانند هر مذهب و فقه دیگری وجود دارد و موضوع دیگر اینکه چرا ما زیبایی های دین و مذهب را برجسته نمی کنیم؟ خصایصی مانند اتحاد، همدلی، نوع دوستی، مهربانی در حالی که دین و فقه ما زیبایی های زیادی دارد و ایده ال تر از آن ما باید پا را از مرزهای محدود کننده فراتر گذاشته و انسانی بیندیشیم که اسلام دین اسلامی و انسانی است. اما متاسفانه خاستگاه فکری طالبان ریشه در جریانی به نام دیوبندی دارد که دیوبندی نسخه غیر عربی محمد بن عبدالوهاب بنیان گذار جریان وهابیت که یک جریان کاملاً افراطی است که به قتل و کشتار دامن می زند، می باشد.
۷- از زمان عبدالرحمن خان و سیاست های غرض ورزانه او در راستای نسل کشی شیعیان و جهاد علیه هزاره ها تا کنون اقلیت های مذهبی به ویژه شیعیان افغانستان تحت ظلم و ستم و کشتار قرار داشتند. حتی در دولت سابق نیز دولت یارای حمایت از آنها در برابر حملات گروه های تروریستی را نداشت (چون حمله به مدرسه دخترانه سیدالشهدا در دشت برچی). اما چگونه می شود جلوی حوادثی از این دست گرفته شود؟ آیا نهادهای حقوق بشری و حامی اقوام و اقلیت ها قادر به ممانعت از تکرار این وقایع هستند؟
افغانستان همیشه تنها با حاکمان پشتون شناخته شده، افغانستان یعنی پشتون و پشتون ها یعنی حکومت که متاسفانه حاکمان وقت هیچ گاهی در صدد متحد ساختن اقوام افغانستان نبوده اند و بدتر از آن همیشه در صدد پاک سازی قومی مخصوصا قوم هزاره بوده اند و به توجیه کشتن خود وجهه دینی می دادند از جمله اینکه شیعه ها رافضی هستند و کشتن رافضی ها ثواب دارد بنابر همین دیدگاه از کشتن، اسارت، کنیزی گرفتن زنان، غصب زمین ها و کوچ های اجباری، غارت، نسل کشی هزاره ها حتی تغییر نام مساجد و کوچه ها و چوک های شیعیان دریغ نکردند. سیاست آنها طوری بود که باید پاک سازی قومی هزاره صورت گیرد. وقتی پاک سازی نتوانستند پلان بعدی شان این بود که انقدر هزاره ها را محدود می کردند تا جرات اعتراض و خواست نداشته باشند. با کوچ های اجباری بهترین زمین ها را از هزاره ها گرفته و آنها را مجبور کردند به دلیل اینکه دست حکومت به آنها نرسد در بدترین و خشن ترین مناطق افغانستان مسکن گزین شوند که تا اکنون در قرن بیست و یک با فقر شدید و عدم خدمات اولیه زندگی روبرو هستند.
اکنون که طالبان آمده اند که بمانند، دیر یا زود مشروعیت جامعه جهانی را نیز به دست خواهند آورد چون از شواهد پیداست که طالبان انتخاب قدرت های بزرگ است و فعلاً گزینه ای جز طالبان وجود ندارد. طالبان باید از گذشته درس بگیرند و برای داشتن جامعه ای با ثبات دیدی که نسبت به شیعیان و اقلیت ها در گذشته داشتند را اصلاح کنند و بخواهند که از حقوق تمام شهروندان دفاع کنند؛ زیرا دفاع از حقوق پیروان مذاهب مختلف، برابری همه شهروندان در برابر قانون از حقوق بنیادین شهروندی است و باید بدانند هنگامی که حقوق یک بخش از جامعه، نادیده گرفته شود این کار حق تلفی و ظلم و ستم را رایج می سازد و باعث منازعات درونی بیشتر و بی ثباتی جامعه می گردد. طالبان برای یکدست و محکم نمودن قدرت شان باید اختلافات و تبعیض های قومی را کنار گذاشته و به همه نگاه انسانی داشته باشند تا بتوانند یک حکومت باثبات و قدرتمند داشته باشند و این را هم بخاطر داشته باشند که هزاره ها اکنون ان هزاره های گذشته نیستند که هر ظلم و ستمی را بپذیرند.
در مورد نهادهای حقوق بشری به گفته استاد ارزشمندم دنیا دنیای روابط بین الملل است و حقوق بشر در آن جایگاهی ندارد و حتی حقوق بشر بر اساس منافع کشورها تعریف می گردد. زیرا کشورها از حقوق بشر استفاده ابزاری می کنند همان طور که طالبان از دین استفاده ابزاری می کنند. اگر حقوق بشری وجود می داشت ایا این همه ظلم و ستم و انسان کشی در دنیا وجود می داشت، پس حقوق بشر فقط ابزار بدست آوردن منافع قدرت های بزرگ است.