طالبان و چالش کمبود نیروی انسانی در گفت و گو با محمد شفق خواتی
۹ بهمن(حوت)۱۴۰۰-۲۰۲۲/۲/۲۸
سقوط کابل در ۱۵ ماه اوت، افغانستان را به یکباره به کام فروپاشی کشاند. هرج و مرج ناشی از تغییر نظام و بازگشت دوباره گروهی تندرو که مسئول بخش زیادی از ویرانی های افغانستان بود، موجی از فرار و خروج تعداد بیشماری از شهروندان این کشور را رقم زد. در این میانه این مهاجرت های دردناک سرمایه های انسانی زیادی با تخصص و مهارت فنی بودند که به واسطه بیست سال تلاش و تکاپو زیرچتر انتحار و انفجار رشد کرده و مهارت دیده بودند.اما فروپاشی نظام به منزله فروپاشی آمال و آرزوهای هزاران نیروی انسانی بود که علی رغم چالش های بسیار در دو دهه گذشته مهارت کسب کرده و جذب جامعه شدند. گروهی که بازگشت طالبان تهدید امنیتی جدی و یا هم دیده نشدن آنها به ویژه برای زنان را به ارمغان آورد. درنتیجه، ترک وطن تنها گزینه پیش روی آنها برای انتخاب بود. اما خروج این سرمایه های انسانی برای کشوری که سخت به آنها نیازمند و دولت نوپایی که به شدت از فقر نیروی متخصص رنج می برد، چالش های زیادی را برای افغانستان بحران زده این روزها خلق کرده است. طالبان متوجه شده اند که حکومت داری بسیار متفاوت تر از انتحار و انفجار و خراب کردن پل ها و جاده ها و مدیریت یک جنبش چندهزار نفری است. در نتیجه، این گروه اکنون با چالش کمبود نیروی متخصص رو به روست. به طوری که بیشتر پست های بلند دولتی و مقامات ادارای توسط افرادی اداره می شوند که سواد و دانش کافی را نداشته و تنها علم آنها محدود به حوزه دین است. بنابراین، با توجه به کمبود نیروی انسانی در دولت تازه تاسیس و شکننده امارت اسلامی ضرورت یافتیم نگاهی به این شرایط داشته باشیم. در همین راستا، در این گفت و گو با محمد شفق خواتی استاد دانشگاه ابن سینا در افغانستان و عضو موسسه تحقیقات صلح و توسعه کابل پیرامون این چالش صحبت کرده ایم.
۱ .یکی از چالش های جدی حکمرانی برای طالبان پس از به دست گرفتن قدرت در کابل، نبود نیروهای فنی و متخصص برای پیشبرد مسائل حکومت داری در افغانستان است. به عنوان پرسش نخست، چرا این کمبود و فقدان وجود دارد؟
دلیل این کاستی مشخص است:
نخست، بسیاری از نیروهای متخصص، تحصیل کرده و با تجربه، یا مجبور به فرار شدند و یا توسط طالبان با اجبار از اداره اخراج شدند. علاوه بر خروج هزاران نفر کارمند متخصص، تحصیل کرده و با سابقه و با تجربه، طالبان هم به صورت انفرادی و هم به صورت گروهی، چندین مجموعه را از ادارات دولتی اخراج کرده اند. طالبان هم به نیروهای متخصص نظام پیشین، به خصوص غیرپشتون، اعتماد ندارند و هم معتقدند که تنها افراد مستحق حضور در حکومت و اداره افغانستان، نیروهای طالبان هستند، چون در طول بیست سال گذشته جهاد کرده اند و اکنون باید ثمره جهاد خود را ببینند و کسی که در جنگ علیه نظام خارجیها و حکومت وابسته به آنان در جبهه نبوده و حتی همکار دولت وابسته به بیگانگان بوده است، همینکه حق حیاتش زیر سؤال نرود، باید شکرگزار باشند و توقع حضور در اداره و حکومت را نداشته باشند. وزیر دفاع و بسیاری دیگر از مقامات طالبان بارها در سخنرانیهای عمومی خود تکرار کرده اند که تا زمانیکه یک نفر سرباز طالب خارج از وظیفه و اداره باشد، نوبت به دیگران نمیرسد و طالبان برای جذب در اداره و حکومت، از اولویت مطلق برخوردارند. وزیر معارف طالبان در همان روزهای اول سقوط کابل اعلام نمود که بعد از این مدارک لیسانس یا فوق لیسانس و دکتری به درد ما نمیخورد. وی به صراحت اعلام نمود که طالبان هیچ کدام از این مدارک را ندارند، اما از همه بالاتراند.
دوم، اما در مورد خود طالبان که جایگزین نیروهای قبلی شده اند، باید گفت بدنه متوسط به پایین طالبان را کسانی تشکیل میدهند که در طول بیست سال گذشته، مشغول جنگ و نبرد بوده اند و در سنگرها حضور داشته اند و حتی اگر بخشی از این افراد چهل ساله هم باشند، بیست سال عمرشان در سنگرها و فعالیتهای نظامی گذشته و فرصتی برای تحصیل و نیز تجربه کار اداری نداشته اند. در حالیکه بیشتر این نیروها جوانان هستند که در طول بیست سال گذشته حتی بدون تحصیلات پایه وارد جبهه و جنگ شده اند و حتی تحصیلات کافی در عرصه علوم دینی ندارند. حداکثر کسانیکه طالب به معنای محصل علوم دینی تلقی شوند، دو سه سال در مدارس دینی شمال پاکستان یا برخی مدارس ابتدایی داخل افغانستان حضور داشته اند و بیش از این حتی در علوم دینی نه تنها یک نفر تحصیلات عالیه یا حتی متوسط ندارد، که تحصیلات ابتدایی دینی شان هم فراگیر نیست. اما تخصص در شاخههای از رشتههای مرتبط با اداره و رشتههای علوم انسانی، تجربی یا فنی که متناسب با اداره مربوطه که فرد در آن مسئولیتی را به عهده گرفته است، ندارند. بسیاری از مقامات فعلی که پس از سقوط نظام پیشین در ردههای بالای نظام قرار گرفته اند، حتی در نگارش دو جمله ساده، اغلاط فراوان املایی دارند. بسیاری از کارمندان رده پایینتر که سربازان طالب بوده اند و امروز در ادارات گوناگون جا به جا شده اند، نه کار با کامپیوتر را بلد هستند و نه از اصول و فرهنگ اداری چیزی میدانند.
۲ .یکی از چالش های جدی طالبان از زمان به قدرت رسیدن در کابل، کمبود و عدم نیروهای متخصص و حرفه ای در بدنه خود و به طور کلی برای ادامه دولت و جامعه است. این مسئله چه تأثیری بر بقا، مشروعیت و حکمرایی و قدرت طالبان دارد؟
مسلم است که هر حکومتی در فقدان نیروی متخصص و کادر اداری مجرب، با بحران کارآمدی مواجه خواهد شد. بحران کارآمدی نیز به صورت طبیعی بحران مشروعیت و نفوذ را در پی خواهد داشت. چنانکه حکومت قبلی افغانستان به رغم حضور نیروهای نسبتاً متخصص در بدنه حکومت، اما به دلیل فساد و ناکارآمدی و عجز از ارایه خدمات به صورت مناسب مورد تنفر تدریجی مردم قرار گرفت و چنان فرسوده شد که طالبان بدون جنگ در آخرین روزها بر آن غلبه یافت و مانند خانه ویرانهای قبل از باد فرو ریخت، هر نظام و حکومت دیگری نیز که نتواند کارکردها و وظایف خود را انجام دهد، مانع پیشرفت، توسعه و حتی ثبات سیاسی خواهد بود و زوالش را به دست خود رقم خواهد زد. شاید بتوان به صورت موقت و مدت زمان کوتاهی با سر نیزه و فشار نظامی مردم را کنترل نمود، اما وقتی ارایه خدمات که امروز وجه اساسی مسئولیتهای حکومتها به شمار میرود، به صورت مناسب و در حد توقع صورت نپذیرد، پایداری حکومت با چالش جدی مواجه خواهد شد.
۳ .عمران خان در اظهارنظری گفته بود تمایل دارد نیروی انسانی متخصص و آموزش دیده به افغانستان بفرستد. با توجه به این امر این چنین سیاست هایی چه پیامدهای بر افغانستان خواهد داشت؟ و آینده این کشور را چگونه رقم خواهد زد؟
نیت اصلی عمران خان مشخص است که هدف از اعلام آمادگی برای اعزام نیروی متخصص پاکستانی به افغانستان، کمک به افغانستان نیست، بلکه در پوشش ادعای همکاری و دلسوزی، در پی اعزام نیروهای استخباراتی پاکستان در تمام تار و پود حکومت کنونی است. چنانکه در نظام پیشین نیز پاکستان به قدر کافی نیروهای وابسته به خود و کارگزاران استخباراتی خود را جا به جا کرده بود. از آنجا که این نیت پاکستان را همه مردم افغانستان و حتی بخشی از کارگزاران رده بالای طالبان میدانند و تحقق چنین امری برای طالبان هزینه حیثیتی سنگین دارد، مقامات طالبان به توجیه گفتههای عمران خان پرداختند و حامد کرزی رئیس جمهور اسبق افغانستان نیز پاسخ داد که افغانستان به قدر کافی کادر ورزیده و مجرب دارد و از جوانان خود افغانستان باید استفاده شود و نیازی به نیروی متخصص پاکستانی نیست. فعلاً در حد گسترده از آمادگی عمران خان استقبال نشده است، اما به صورت مخفیانه، ممکن است برخی افراد از سوی پاکستان به داعیه همکاری به افغانستان اعزام شوند و طالبان نیز ناگزیر باشند که از نیروهای پاکستانی استفاده کنند. اما تحقق این امر در هر سطحی، به یقین پیامدهای مخربی برای افغانستان خواهد داشت.
۴ .پاکستان همواره از حامیان جدی طالبان بوده است. مدارس دینی این کشور در دو دهه گذشته نسل های طالبانی را تولید و تربیت کرده اند. شاگردانی که حالا مربیان خود را سربلند کرده و اداره افغانستان ایده آل پاکستان را برعهده دارند. باتوجه به این تجربه تاریخی و گزارش روزنامه نیویورک تایمز از توسل طالبان به اسلام آباد برای تامین کمبود نیرو، ارسال نیرو از پاکستان چه سودهایی را برای اسلام آباد به ارمغان خواهد آورد؟
چنانکه در پاسخ به سؤال قبلی اشاره شد، اعزام نیروی اداری و متخصص از پاکستان، در اساس پوششی است برای سلطه طلبی پاکستان بر افغانستان و رخنه در تمام تار و پود نظام کنونی حاکم بر افغانستان و رصد نمودن تمام رخدادها در اداره و حکومت افغانستان. اعزام نیروی اداری به افغانستان، یعنی اعزام جاسوسانی که به نام کمک به مردم و حکومت افغانستان، در واقع مأموریت امنیتی و استخباراتی برای اسلام آباد دارند. نگاه پاکستان به افغانستان نگاه امنیتی است و همواره با سوء ظن به حکومت افغانستان نگاه کرده است. پاکستان نظام کمونیستی را با حمایت از مجاهدین سرنگون کرد، حکومت مجاهدین را با حمایت از طالبان سرنگون ساخت، حکومت قبلی را نیز با حمایت مجدد از طالبان سرنگون ساخت و اکنون نیز یا طالبان به ساز پاکستان باید برقصد و یا طرح و تدابیر خود را برای کنترل این نظام و نیز جلوگیری از ثبات سیاسی در افغانستان انجام دهد. ضیاء الحق در زمان جهاد افغانستان به نیروهای نظامی خود در کابل و در هنگام فتح کابل توسط مجاهدین به صراحت گفته بود که هدف فتح کابل نیست، بلکه کابل باید بسوزد و نیز درجه حرارت جنگ مداوم و بالا کردن و پایین کردن فتیله جنگ در افغانستان باید توسط ما تنظیم شود. منظور ضیاء الحق آن بود که افغانستان هیچ وقت نباید به ثبات سیاسی و وحدت نیروهای متعارض دست یابد و زیرساختهای آن باید نابود شود تا هیچ وقت توان تعقیب داعیه دیورند (ادعای مرزی افغانستان علیه پاکستان) و نیز ظرفیتی برای متحد قوی بودن برای هند را نداشته باشد.
۵ .همانطور که آمد طالبان با چالش جدی کمبود نیروی حرفه ای برخوردار است. اما طالبان با این چالش چگونه می تواند مقابله کند؟ آیا این گروه توانایی بازگشت نیروهای متخصص به افغانستان را دارند؟
طالبان تا کنون نشان داده اند که به نیروهای پاکستانی بیش از متخصصین دولت سابق افغانستان یا افراد نخبه از میان اقوام غیرپشتون اعتماد دارند. هرچند در ظاهر برخی مقامات رده بالای طالبان اعلام کرده اند که افغانهای متواری شده از افغانستان پس از تسلط طالبان میتوانند به کشور برگردند و افغانستان خانه همگان است. اما در عمل، کسانی که در داخل افغانستان مانده اند، یا به صورت مشکوک ترور شده اند، یا به اتهامهای گوناگون بازداشت و به زندان افتاده اند و یا مورد تهدید مداوم هستند و یا حداقل از کار و وظیفه خود بر کنار شده اند. برخی کارمندانی که از کار هم اخراج نشده اند، چندین ماه حقوق شان پرداخت نشده است و در واقع با پرداخت نشدن حقوق شان، ناگزیر میشوند که خود ترک وظیفه کنند. بنابراین، طالبان با انحصارگرایی و نیز بیاعتمادی به نیروهای متخصص نظام پیشین، تا کنون مواجهه معقول و منطقی با چالش کمبود نیروی متخصص نداشته اند و احتمال پناه بردن به پاکستان وجود دارد. در غیر این صورت، اداره کارآمد و حکومت به معنای فراتر از سلطه نظامی، در افغانستان وجود نخواهد داشت و این برای آینده افغانستان یک فاجعه بزرگ خواهد بود و جامعه افغانی را به قرون گذشته باز خواهد گرداند.
۶ .اقتصاد افغانستان پس از ۱۵ اوت، سقوط کرد و این کشور را باری دیگر وارد بحرانی دیگر اما با ماهیتی اقتصادی کرد. چنانکه آمار فقر، بیکاری و گرسنگی بیداد می کند. باتوجه به کمبود طالبان در نیروهای متخصص و فنی، نقش وضعیت بد اقتصادی در جذب نیروهای متخصص چیست؟ از طرف دیگر، در صورت استخدام نیروهایی از پاکستان وضعیت فقر و بیکاری در افغانستان چگونه خواهد شد؟
با توجه به توقف کمکهای جامعه جهانی پس از تسلط طالبان بر افغانستان، فقدان درآمد داخلی کافی و افزوده شدن تحریمهای آمریکا و غرب و مسدود شدن داراییهای افغانستان توسط آمریکا، طالبان چندین ماه حقوق کارمندان دولت را نتوانسته اند پرداخت کنند. حتی کارمندان بخش بهداشت و درمان بیمارستانهای افغانستان و پزشکان متخصص، چندین ماه حقوق خود را نگرفته اند و بارها شاهد اعتراض دسته جمعی و تحصن و اعتصاب توسط کارمندان نهادهای مختلف، از جمله مراکز بهداشتی بوده ایم و چندین بیمارستان اختصاصی کووید نوزده نیز به دلیل فقدان امکانات و عدم پرداخت حقوق به کادر درمانی، تعطیل شد.
پس از تسلط طالبان، زمینههای اشتغال در افغانستان به شدت کاهش یافته است. قبل از تسلط طالبان نیز وضعیت اشتغال خیلی مناسب نبود، اما از هر خانواده شاید یک یا چند نفر یا در نهادهای دولتی مشغول انجام وظیفه بود و یا در مراکز و نهادهای آموزشی دولتی و غیر دولتی و نیز مؤسسات و نهادهای بینالمللی و خارجی فعال در افغانستان، داری شغل و وظیفه بودند و از این طریق، مخارج خانواده خود را تأمین میکردند. اما پس از تسلط طالبان، هم ادارات دولتی بسیاری کارمندان را اخراج کرده است، هم مراکز و نهادهای آموزشی خصوصی (دانشگاهها، مدارس و…) که برای تأمین منابع مالی خود وابسته به دریافت شهریه از دانشجو بودند، به دلیل مشکلات مالی و بودجهای و تقلیل یافتن دانشجویانی که شهریه پرداخت کنند، در حدود ۹۰ درصد کاهش نیرو و پرسنل داشته اند. مؤسسات و نهادهای بین المللی نیز که با حقوق بسیار مناسبتری بسیاری از جوانان را جذب میکردند، پس از تسلط طالبان، فعالیتهای شان تعطیل شده است. همه این رخدادها، سبب کاهش شدید زمینه کاری برای جوانان و متخصصان شده است. در چنین وضعیتی، اگر از پاکستان نیرو وارد شود، زمینههای کاری که برای جوانان و متخصصان در داخل نهادهای دولتی وجود دارد، در اختیار آنان قرار خواهد گرفت و مشخص است که جوانان و متخصصان خود افغانستان با بیکاری مطلق مواجه خواهند شد و دامنه فقر و سایه درماندگی هر روز افزایش خواهد یافت.
۷ .نقش و ماهیت حقوق بشری طالبان و اعمال قوانین خاص این گروه چه تأثیری بر کمبود نیروی متخصص و حرفه ای برجای گذاشته است؟
کارمندان متخصص دولت سابق یا کسانی که با نهادهای بینالمللی همکار بوده اند، از منظر طالبان یا به صورت مستقی همکار کفار بوده اند و یا کارمند دولت دست نشانده کفار. به همین دلیل، بسیاری از این افراد به خاطر ترس جان و تهدیدهای امنیتی، از کشور متواری شدند. آنانیکه باقی مانده اند نیز مورد وثوق و اطمینان نیستند و همینکه زنده بمانند، باید شاکر باشند. از سوی دیگر و بدون تردید، وضع استانداردهای سختگیرانه در مورد جلب و جذب افراد، ۹۰ درصد از نیروی متخصص افغانستان را از شمولیت در دایره افراد مورد تأیید و اعتماد طالبان خارج میسازد. این امر در مورد زنان دوچندان میشود. نصف جامعه را زنان تشکیل میدهند که در سالهای گذشته، به رغم همه نارساییها و چالشها در برابر اشتغال این بخش از جامعه، در مجموع به تدریج زمینه اشتغال آنان رو به بهبود بود. تعداد قابل توجهی زنان از عرصه ادارت دولتی تا مراکز و نهادهای آموزشی و تجارت داخلی و خارجی و کار و کاسبی در بازار، مشغول بودند و نان آور خانواده خود به شمار میرفتند. سختگیریها در مورد زنان (وضع شرایط بسیار سنگین و سخت برای حضور زن در اجتماع و یا کار، حتی تعطیل کردن وزارت امور زنان و عدم اجازه مسافرت زنان بدون همراهی یک مرد محرم) همه بر اشتغال زنان نیز تأثیر بسیار منفی گذاشته است.
۸ .در نهایت، تداوم وضع موجود و پایداری فقدان نیروهای انسانی متخصص چه تأثیری بر آینده افغانستان و مسیر توسعه و استقلال این کشور برجای خواهد گذاشت؟
افغانستان به صورت متناقض، غنیترین کشور فقیر است. فقر فرهنگی و فقر نیروی انسانی یا به عبارت بهتر، فقدان فرهنگ تحمل همدیگر، سبب شده است که این کشور غنی و دارای منابع سرشار طبیعی و خدادادی، با فقر و فلاکت دست و پنجه نرم کند. تردیدی نیست که در منطق توسعه، مهمترین عامل توسعه، منابع انسانی و نیروی متخصص است.
افغانستان غنیترین منابع معدنی (از معادن سنگهای قیمتی لاجورد، لعل، زمرد و… گرفته تا طلا، لتیوم، مس و آهن و حتا گاز و نفت) را دارد. بر اساس ارزیابیهای دقیق چندین مرکز پژوهشی بینالمللی، افغانستان دارای معادن با ارزش ۹،۰۰۸،۹۴۸،۰۰۰،۰۰۰ دلار است. ارزش نفت و گاز افغانستان نیز بالغ بر ۲۲۲،۸۹۲،۳۵۰،۰۰۰ دلار میگردد. ارزش مجموعی معادن و نفت و گاز افغانستان ۹،۱۳۱،۸۴۰،۳۵۰،۰۰۰ دلار یا ۹٫۱۳۱٫۸۴۰ تریلیون دلار میباشد. در مجموع، ۱۴۰۰ نوع منرال و سنگ معدنی در معادن متنوع افغانستان تثبیت شده است. ۲۴۰ نوع سنگ در افغانستان وجود داردتنها معدن آهن حاجیگک در بامیان دارای ۱٫۸ میلیارد تن آهن میباشد. معادن طلا در چهار منطقه زرکشان غزنی، بدخشان، خاکریز قندهار و تخار وجود دارد. معادن کرومیت در حصارک لوگرو و در ولسوالی زنخوان غزنی و غیره مناطق وجود دارد. معادن زغال سنگ در یازده محل از جمله ۵ معدن آن قابل استخراج میباشد، معدن لاجورد بدخشان دارای ۱۳۰۰ تن لاجورد در سرسنگ بدخشان، معدن مس عینک لوگردارای ذخایر ۱۱٫۳ میلون تن، ذخایر نفت و گاز شمال ۱٫۸ میلیارد متر مکعب و ذخایر نفت و گاز در هرات هلمند و کتواز، معادن سرب و روی در هشت محل و هم دارای معادن مرمر سفید و رنگی میباشد. معدن اورانیوم خانشین در ولایت هلمند، تیتانیوم، لیتیوم در نمکسار هرات و ناهور غزنی، کنر و تخار، معادن آهن در ۱۰۰ محل، مس در دوازده محل، آلومینیوم ولایت زابل معدن نقره، منیزیم و قلع میباشد. منرالهای قیمتی از قبیل کورندوم امیتس توپاز، یاقوت در دو ناحیه، اکومارین لعل در شغنان بدخشان، عقیق سیاه و رنگه، گرانیت، زمرد پنجشیر فیروزه، بیرایت، تورمالین (شاه مقصود) میباشد. معادن نمک افغانستان در اندخوی فاریاب، دولتآباد تالقان و نمکسار هرات است. همچنین، افغانستان دارای معادن فلورایت و گچ، چونه میباشد. معدن باروت، گوگرد در کوه البرز مزارشریف، مواد خام سمنت در کوه جبل السراج، غوربند، تالک (تباشیر) در ننگرهار، ابرک، گانزیت، برلیم نیوبیوم سزیوم روبیدیوم، سنگ سلیت، معدن بیروچ ولایت نورستان، معدن بیرات در غوربند و پروان، معدن سیماب در ولایت غور، فلورامیت ارزگان، سنگ رخام در هلمند، معادن مولیدین در زابل، بغلان و لوگر، معدن بریل در ولایت کنر، معدن تنتال در نورستان، معدن بارایت سنگلان هرات، معدن شاه مقصود در ماهیپر کابل قرار دارد.
با این حال، تا کنون تقریباً از هیچ کدام از این معادن بهرهبرداری نشدهاست. چرا؟ چون از یک سو بحران افغانستان و رقابت قدرتهای بینالمللی و منطقهای، افغانستان را به میدان فوتبال کشورها و جایی برای تصفیه حسابها و جنگهای نیابتی تبدیل نموده است و از سوی دیگر، خود افغانها به جای تربیت نیروی متخصص و استفاده از این نیروها به منظور آبادی و توسعه کشور خود بهره نبرده اند و مداوم در حال جنگ و منازعه و در فکر حذف همدیگر بوده اند. فرهنگ انحصارطلبی و حذفاندیشی در افغانستان، تنها در طی نیم قرن گذشته باعث شش بار سقوط و تغییر نظام سیاسی شده است. هر گروه و ایدئولوژیای که با حمایت بیرونی نظام سابق را سرنگون ساخته است، پس از چند سال کوتاه، توسط گروه دیگری با حمایت کشور یا کشورهای دیگری، ساقط شده است و هر نظامی که روی کار آمده است، به حذف منسوبان نظام سابق پرداخته و فرار مغزها و سرکوب حذف افراد از عرصه نظام و اداره، همچنان ادامه دارد. هم حذف طالبان از کنفرانس بن و تشکیل نظام سابق در غیاب طالبان اشتباه بود که خود سبب سرنگونی نظام سابق گردید و هم انحصارطلبی قومی، گروهی و ایدئولوژیکی طالبان امروز به نتایج نامیمونتری برای کلیت منافع افغانستان و چشمانداز آینده آن منتهی خواهد شد.