خوست: از نامیده شدن به «مسکو کوچک» تا منطقه ای نیمه مختار با پیوندهای قوی قبیله ای در برابر دولت مرکزی(۱۳)
۱۹ اردیبهشت(ثور)۱۴۰۱-۲۰۲۲/۵/۹
ولایت خوست در شرق افغانستان به عنوان بخشی از لویه پکتیا (یعنی پکتیا بزرگ)، منطقه ای که ولایات پکتیا و پکتیکا را نیز در بر می گیرد، است. براساس گزارش اداره مستقل ارگان های محل افغانستان، «این ولایت از شمال با پکتیا، جنوب با پشتونستان(حوزه بنو و میرامشاه)، شرق با حوزه سرحدی پاره چنار و از طرف غرب با ولایات پکتیا و پکتیکا هم مرز است.این ولایت قبلا یکی از ولسوالی ها/شهرستان های ولایت پکتیا بوده که بعداً به ولایت ارتقاء یافت. خوست همچنین شهر مرزی و قبل از گردیز مرکز ولایت پکتیا بود. بر اساس تقسیمات اداری این ولایت شامل ولسوالی ها/شهرستان های جاجی میدان، باک، صبری، موسی خیل، قلندر،نادرشاه کوت، شمل، سپیره، تنی، مندوزائی، گریز، خوست(متون)، تری زائی است».
براساس گزارش اداره مرکزی آمار افغانستان ، برای سال ۲۰۲۰-۲۰۲۱ جمعیت خوست ۶۳۶۵۲۲ نفر برآورد شده است. ۹۸% از کل جمعیت را، جمعیت روستایی تشکیل می دهد. همان طور که توماس روتینگ بنیانگذارشبکه تحلیلگران افغانستان بیان کرد، خوست بخشی از یکی از سه منطقه پشتون نشین افغانستان است. ساکنین این استان عمدتاً پشتون و حدود ۱% تاجیک هستند. مرکز تحلیل قبیله ای ایالات متحده (TAC) نیز به موضوع حضور سایر اقلیت ها (سیک، هزاره) در شهر خوست اشاره کرد. این شهر دارای جمعیت زیادی از قبایل پشتون، از جمله قبیله زدران، به اصطلاح طاق زدران، که شامل بخش هایی از خوست غربی، پکتیا و پکتیکا می شود. علاوه براین، گفته می شود که کوچی ها به صورت فصلی در خوست زندگی می کنند. به گفته کارشناس افغانستان آنتونیو جوستوزی، تا می ۲۰۱۹، بیش از ۵۰۰۰۰ خانواده کوچی در خوست وجود داشت.
ولایت خوست یک دره کاسه شکل به وسعت ۱۶۰۰ مایل مربع است که در میان کوه هایی که در قلب مناطق قبیله ای نیمه خودمختار پاکستان که توسط اداره فدرال اداره می شود، احاطه شده است. خوست که از نظر زمین شناسی بیشتر به پاکستان مرتبط است، با رشته کوه هایی که در مرز های آن با افغانستان بلندترین است، در امتداد خط دیورند قرار دارد. خوست حاصلخیز، معتدل و زمانی دارای کشت قابل توجه برنج بود. از نظر جمعیتی، عمدتاً پشتون نشین و سنی مذهب هستند و به دلیل قرار گرفتن در مسیر تجاری با پاکستان میزبان یک مرکز اقتصادی پرچنب و جوش برای منطقه است. نرخ باسوادی در خوست بیشتر از بقیه مناطق جنوب شرقی است.
نگاهی به وضعیت خدمات اجتماعی در خوست
معارف: وزارت معارف در راستای تلاش رسیدن به دیدگاه این اداره که عبارت از انکشاف سرمایه بشری مطابق به اصول و اساسات دین مقدس اسلام، احترام به ارزش های ملی و حقوق بشر از طریق فراهم آوری زمینه دسترسی مساویانه همه اتباع کشور به تعلیم و تربیت با کیفیت می باشد. در همین راستا در ولایت خوست به تعداد ۳۹۳ مکاتب تعلیمات عمومی، ۱۰ دارالمعلمین، ۱۰ مکتب تخنیکی/فنی، ۲۷ مدرسه دینی، ۴۲ مکتب خصوصی و ۲ انستیتوت خصوصی اعمار و یا اجازه فعالیت داده است. مجموعاً به تعداد ۳۱۳٫۵۹۳ شاگرد که از آن جمله ۲۲۱٫۷۸۹ پسر و ۹۱٫۸۰۴ آن دختر می باشند که در این مکاتب مشغول فراگیری دانش هستند. در این میانه بودجه بخش معارف تا سال ۱۳۹۸ در دو بخش عادی و انکشافی بوده است. وزارت معارف سالانه بودجه قابل ملاحظه ای در هر دو بخش عادی و انکشافی دریافت می کند و مقدار زیادی از آن در بخش عادی می رسید و دلیل عمده آن عبارت است از موجودیت تشکیل بزرگ در وزارت معارف و مصارف عادی باری تعداد زیاد مکاتب که در سرتاسر کشور موجود است. جزئیات بودجه وزارت معارف(۱۳۹۸) ولایت خوست در شکل ذیل انعکاس داده شده است. تعداد پروژه هایی که در این ولایت از طریق وزارت معارف تطبیق شده، قرار ذیل است:
همچنین در بخش تحصیلات عالی در ولایت خوست تنها یک دانشگاه دولتی فعال است و موسسات و دانشگاه های خصوصی فعالیت ندارند. دانشگاه شیخ زاید دارای امکانات خوب از جمله دانشکده های متفاوت و کتابخانه مجهز بوده که به وطور روزانه متوسط ۷۰ دانشجو از این کتابخانه استفاده می کنند(پروفایل ولایتی خوست، ۱۳۹۸: ۵۱-۵۳).
زراعت: خوست از نکته نظر زراعتی با داشتن جنگلات و زمین های زراعتی فراوان یک ولایت غنی به حساب می آید. به دلیل مساعد بودن وضعیت آب و هوا و همچنان زمین های حاصل خیز در این ولایت انواع و اقسام نباتات و همچنان زمینه زیست و رشد حیوانات مختلف النوع است. در این میان، بودجه انکشافی وزارت زراعت در ولایت خوست به مراتب بیشتر از بودجه عادی این اداره می باشد که بیانگر سرمایه گذاری های بیشتر روی زراعت در این ولایت بوده است.
صحت: در بخش صحت و بهداشت بر اساس معلومات پروفایل ولایتی خوست، به تناسب مساحت و نفوس این ولایت تعداد مراکز صحی و امکانات صحی به اندازه کافی نمی باشد. به طوری که یک بیمارستان دولتی، ۱۳ مرکز درمانی خصوصی، ۲۲ مرکز درمانی، ۸ مرکز مکمل درمانی دارد(پروفایل ولایتی خوست، ۱۳۹۸: ۵۲-۵۴).
خوست: قلب شورشگری علیه دولت مرکزی در افغانستان
خوست که در منطقه لویه پکتیا قرار دارد به طور سنتی دارای موقعیت منحصر به فرد و نیمه مختار در برابر دولت مرکزی بوده است. لویه پکتیا علی رغم انزوای ظاهری در واقع، نماینده منطقه پشتون نشین نزدیک به پایتخت افغانستان است. طی چندین دهه ولایت خوست، یک منطقه نسبتاً کوچک با جمعیتی به همان اندازه کم، نقش بزرگی در سیاست کشور ایفا کرده است. در حالی که برخی از تحلیلگران این گوشه از کشور را دارای ارتباط استراتژیک اندکی و به قول یکی از نویسنده ها « کوچک و بی اهمیت» می دانند اما خوست از نظر تاریخی در مرکز همه چیز بوده است چنانکه به نظر برخی از بومیان «دروازه افغانستان» است. موقعیت خوست به عنوان یک ولایت کلیدی نشان دهنده پیچیدگی های این است که چگونه یک منطقه پراکنده یا یک گروه کوچک از بازیگران سیاسی با پیوندهای قوی ایدئولوژیک یا قبیله ای می تواند بر ثبات کل کشور تاثیر بگذارد.
در واقع، با وجود پتانسیل برای ثبات در خوست، مسائل امنیتی همیشه در این منطقه پررنگ بوده است. چنانکه همواره در طول تاریخ این مسئله مشهود بوده. به طور مثال، شورش های جدی علیه دولت مستقر در کابل در سال های ۱۸۵۶-۱۸۵۷ و در سال ۱۹۱۲ رخ داد. همچنین، از اینجا بود که شورش خوست در سال ۱۹۲۴ علیه شوروی بر پادشاهی امان الله که اصلاحاتی مانند پایان دادن به ازدواج کودکان و ترویج آموزش زنان را آغاز کرده بود، پیشی گرفت. سپس پنج سال بعد این منطقه محل صحنه ای برای تغییر رژیم بود که موفقیت آمیز نیز بود. چنانکه بر اساس گزارشات این شورش توسط تی.ای لارنس تحریک شد که نفوذ خود را از پایگاه خود در میرامشاه گسترش داد. در حالی که برخی تردید دارند که لارنس واقعاً در توطئه سرنگونی پادشاه امان الله دست داشته است. اما آنچه مسلم است این واقعیت است که هنگامی که لارنس در ژانویه ۱۹۲۹ میرامشاه را ترک کرد، شورش به سرعت در سراسر مرز گسترش یافت و شش روز بعد به استعفای امان الله منجر شد.
اصطکاک با پادشاهان بعدی به ناآرامی های خوست در سال های ۱۹۲۳-۱۹۳۳ و ۱۹۴۴-۱۹۴۷ منجر شد. بعداً در سال ۱۹۷۸، دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان با الهام از کمونیست ها کنترل افغانستان را به دست گرفتند که با حمایت حزب دموکراتیک خلق دست به چندین اصلاحاتی زدند که چندان مورد استقبال مردم قرار نگرفت؛ که این امر منجر به رشد اپوزیسون مسلح شد. با آغاز سال ۱۹۸۰، محاصره خوست به نبرد تعیین کننده و ده سال جنگ بین مجاهدین مورد حمایت ایالات متحده از یک طرف و اتحاد جماهیر شوروی از سوی دیگر تبدیل شد. در همین راستا، به دلیل اهمیت استراتژیک خوست منجر به چندین نبرد کلیدی بین ارتش شوروی و مجاهدین در طول دهه ۱۹۸۰ شد. ازجمله نبرد تپه جاجی، عملیات مگیسترال و نبردهای ژاور. اما در این میان برخلاف ولایت های دیگر و تنش بین ارتش شوروی و مجاهدین در این ولایت، خوست در این دوره نماینده داشت و به «مسکو کوچک» یا «مسکو دوم» ملقب شد. با این حال این منطقه به دلیل موقعیت استراتژیک یکی از مناطق مهم برای هردو طرف بود. چنانکه با تسلط مجاهدین در سال ۱۹۹۱ بر این ولایت، این تسلط به وضوح منجر به ضعف کابل و شورش شورشیان را برای شکست دولت در سال بعد تقویت کرد.
علاوه بر این ها، خوست جایی بود که اسامه بن لادن مهارت های جنگی خود را در برابر شوروی در جاجی آزمایش می کردند. همچنین، پایگاه بن لادن در محلی به نام ژورکلی بود. اردوگاهی در دامنه کوه که بن لادن بعداً پیروان خود را در آن آموزش داد و ایالات متحده در آن ۷۵ موشک کروز خود را در سال ۱۹۹۸ شلیک کرد. برخی از نویسندگان معقتدند که نام ال-القاعده که به پایه ترجمه می شود، در واقع از مرکز ژور کلی گرفته شده است. سپس در طول مداخله آمریکا از ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ گذشته آشفته خوست و سنت خشونت همچنان ادامه داشت. ازجمله رهبران شبکه حقانی، فعالانه از این منطقه به عنوان پایگاه حمله و سفر خود استفاده می کردند.
پوشش قبیله ای در خوست و نقش برجسته در بازیگری این ولایت
خوست در مقایسه با سایر مناطق کشور، آرایش قبیله ای منحصر به فرد را منعکس می کند. این ولایت در مقایسه با همسایگانش و همچنین سایر ولایات کشور دارای ۱۷ قبیله هست. چنانکه براساس گزارش ها، خوست دارای دومین جمعیت قبایل کوچی در سراسر افغانستان است که نشان می دهد نظام های سنتی قبیله ای در این ولایت تا چه اندازه رواج دارند و نکته مهم تر از آن این هست که هیچ یک از اقوام خوست، به جز یک گروه نسبتاً کوچک(کوچی های احمدزی) به دو قبیله بزرگ پشتون کشور، درانی و غلزایی وابسته نیستند. در نتیجه، انزوای نسبی ناشی از وجود این گروه های قبیله ای کوچک تر، برای خوستی ها احساس استقلال ایجاد کرده که ایده های آن ها را درباره حکومت داری تقویت کرده است.
برای مثال، قبایل محلی اطراف خوست در ازای حمایت از خاندان محمدنادرشاه در سال ۱۹۲۹ در خواستی برای پست های کابینه ای نکردند. در مقابل، آنها از دولت مرکزی معافیت هایی از مالیات، خدمت سربازی و آموزش اجباری گرفتند. برای این قبایل «کمتر برابر با بیشتر بود» و هدف آنها این بود که از دستگاه دولتی به حال خود رها شوند، ایده ای که بدون شک امروزه در بسیاری از خوستی ها وجود دارد. همچنین آنها وضعیت قبیله ای ویژه ای را تا زمان به قدرت رسیدن کمونیست ها تا سال ۱۹۷۸ را داشتند. علاوه بر این نیز در طول حکومت طالبان از ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۱ مناطق خوست، پکتیکا و پکتیا به جای طالبان قندهاری که اداره بقیه کشور را به دست داشتند، توسط والیان محلی خود اداره می شدند. امری که نشان دهنده این مسئله است که اولویت قومی برهمه چیز در خوست برتری دارد. اما با حفظ سطحی از قابل توجهی از خودمختاری، ویژگی قبیله ای خوست دارای چیزی است که می توان آن را یک «مجموعه پادشاه ساز» نامید، نتیجه ای که از کمک به سرنگونی پادشاه امان الله باقی مانده است. (به این معنا که اقدامات این ولایت بر ابقا یا برکناری فرد یا حزبی در قدرت مرکزی چه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم تاثیری مهم داشته است).
در این میان باید به این نکته اشاره کرد که از بسیاری جهات، رابطه با دولت مرکزی تابعی از کد قومی پشتون است که همچنان در خوست در قالب برابری/seyal است. یکی از اجزای رمز پشتون والی این مفهوم است که تضمین می کند که هیچ فردی در قبیله بیش از حد قدرتمند نمی شود. به ویژه زمانی که قدرت به قیمت از دست دادن دیگری اتفاق می افتد. این ایده راه خود را در مقیاس سیاسی بزرگتر از این جهت عملی کرده است که قبایل خوست به طور دوره ای علیه دولت ها شورش می کنند که فکر می کنند از اختیارات خود تجاوز کرده یا احترام کافی نسبت به آنها نشان نمی دهد.
به طور مثال، قبیله منگل، واقع در ولسوالی موسی خیل، صبری و قلندر خوست نمونه ای از مفهوم سیال یا برابری را ارائه می دهد. چنانکه در مقیاس وسیع تر از لحاظ تاریخی، منگل ها الگوی شورش علیه فرمانداران محلی، منصوبات دولت مرکزی و به طور کلی افراد خارجی(خارج از قبیله خود) را حفظ کرده اند که تا امروز ادامه دارد. به طور مثال، در اولین گزارش غربی ها در سال ۱۸۷۹ آمده است که یک واحد ارتش بریتانیا که بخشی از نیروی تهاجم در طول جنگ دوم انگلیس-افغان بوده اند زمانی که به خوست آمده اند، متوجه شدند که دردسرسازترین حریف آنها از قبیله منگل است که حدود ۸۰۰۰ نفر را برای حمله جمع آوری کرده بودند. اما با این وجود پس از شکست منگل ها توسط بریتانیا، این کشور قتل عام گسترده ای در ولایت خوست به راه انداختند و حدود ۱۱ روستا را غارت و سوزاندند اما منگل ها سرانجام بازگشتند و فرماندار مستقر را برکنار کردند.سپس نیروهای خارجی مجبور شدند انبارهای مهمات را نابود کرده و منطقه را تخلیه کنند. علاوه بر این، خود منگل ها در طول تشکیل دولت مدرن افغانستان چندین بار علیه دولت کابل( که خود به نوعی قدرت خارجی دیده می شد) قیام کردند. آنها در طی قیام بزرگ در سال ۱۹۱۲ شکست خوردند اما در شورش سال ۱۹۲۴ پیروز شدند. این قبیله همچنین به شدت در سرنگونی پادشاه امان الله در سال ۱۹۲۹ شرکت کرد و سپس شورش منگل را در سال ۱۹۵۹ به راه انداخت.
به همین ترتیب، قبیله زدران نیز نقشی ضددولتی در طول تاریخ داشته اند. چنانکه این قبیله نیز مانند قبیله منگل نقش مهمی در حمایت از شورش ۱۹۲۴ خوست و سرنگونی امان الله پنج سال بعد داشتند. بعداً زدران ها نیز در سال ۱۹۷۹ علیه حکومت حفیظ الله امین شورش کردند به طوری که علی رغم تلاش های رئیس جمهور حفیظ الله امین برای شکست زدران در آن سال، دولت با «صدها موتر و وسایل زرهی» در جاده پکتیا به خوست شکست سختی را تجربه کرد(Mehmed,2022).
دگردیسی در جایگاه خوست: از حس خودمختاری تا مبارزه برای کسب قدرت
در این میان، در حالی که زدران ها و منگل ها سابقه مخالفت با کابل و نمایندگان آن را دارند، قبایل خاصی مانند تنی ها و جاجی ها از نظر تاریخی طرفدار حکومت بوده اند( یا هم به عبارت بهتر، کمتر مخالفت نشان داده اند). اما به طور کلی باید گفت وضعیت ریشه دار جدایی بین خوست و دولت مرکزی در نهایت در دوران حکومت پادشاه ظاهرشاه به نوعی تغییر شکل یافت. چنانکه با ثبات کشور پس از دوران پرآشوب دهه ۱۹۲۰، دولت سلطنتی سیاست هایی را درنظر گرفت تا منطقه لویه پکتیا را به کابل نزدیکتر کند. در همین راستا، در اوایل سال ۱۹۴۱ کابل به خوست با برخی ابتکارات کشاورزی برای جلب نظر مردم این ولایت پاداش هایی را اعطا کرد. به طوری که تا دهه ۱۹۶۰ چندین وزراتخانه افغانستان چندین پروژه انکشافی را به این ولایت آورده بودند. ازجمله یک مدرسه، یک باغ نهال وسیع، یک بیمارستان ۵۰ تختی، یک ایستگاه هواشناسی، یک جاده بازسازی شده و همچنین برنامه آموزش و ترویج کشاورزی در ناحیه تنی. تعدادی از این طرح ها از طریق کمک های مالی بین المللی به ویژه آلمان تامین شد. همچنین، پادشاه شخصاً در سال های ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳ برخی از پروژه ها را از نزدیک دید و با برخی از رهبران قبایل ملاقات کرد.
او همچنین به عنوان بخشی از اهداف خود برای متمرکز کردن قدرت و تلاش برای ایجاد حس یکپارچه از ملیت افغانی، دولت استراتژی دیگری را برای اتحاد اجتماعی از طریق تحصیل دانش آموزان پشتون در کابل آغاز کرد. چنانچه که دولت، با کمک مشاوران شوروی و ایالات متحده، یک سیستم آموزشی ایجاد کرد که جوانان را از سراسر کشور برای تحصیل به کابل فراخواند. به عنوان مثال، لیسه رحمان بابا برای پسران جوان از قبایل پشتونی ولایت های مختلف با آموزش به زبان مادری پشتو به جای زبان رایج دری افتتاح شد. این مکتب شبانه روزی افراد زیادی را از لویه پکتیا به خدمت گرفت و به معتبرترین دبیرستان برای مردم پشتون تبدیل شد. اما با افزایش کمک و نفوذ شوروی در زمان نخست وزیری داوود خان، ایدئولوژی های چپ رادیکال در افغانستان نیز افزایش یافت و برخی از مدارس گسترش یافته در کابل که برای کمک به اتحاد کشور ایجاد شده بود به نهادهایی برای سیاست های ساختگی تبدیل شدند. در دبیرستان رحمان بابا که بسیاری از جوانان از ولایت خوست در آن شرکت کردند، هرچند صحبت در مورد کمونیسم بخشی از برنامه درسی نبود اما تعدادی از معلمان پس از کلاس های معمولی درس بحث هایی را تبلیغ می کردند. در مکاتب سطح کالج چندین معلم از خوست در ایجاد هویت سیاسی جدید برای خویشاوندان جوان ترشان نیز موثرتر بودند.
با این وجود اگرچه خوست به طور سنتی به حفظ ارتباط دور با دولت مرکزی اعتقاد داشت، نگرش ها در این دوره شروع به تغییر کرد. در نتیجه قرار گرفتن در معرض ایدئولوژی های نسبتاً جدید در مورد رابطه بین دولت و نقش آن در زندگی شهروندانش، برخی از خوستی های برجسته شروع به حمایت از تغییرات بنیادی در پادشاهی افغانستان کردند. به طوری که علی رغم، سرمایه گذاری پروژه های انکشافی ولایتی طی دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مخالفت با شاه در خوست عملاً افزایش یافت. تظاهرات عمومی زیادی در شهر خوست برگزار شد که در آن مخالفت خود را با سلطنت اعلام کردند و خواستار خدمات بیشتر و فرصت های آموزشی توسط دولت شدند. مخالفت فزاینده با کابل به پرورش «اشکال مختلف مخالفت سیاسی و رادیکالیسم» در خوست کمک کرد. در این زمان بسیاری از خوستی ها به جناح خلق(توده ها) حزب دموکراتیک خلق در سال ۱۹۶۵ پیوستند. درواقع، بیشتر خوستی ها بخشی از جناح«خلق سرخ» بودند که به نورمحمد تره کی(که بعداً رئیس جمهور شد) وابسته بود.
چنانکه هنگامی که ثبات سیاسی افغانستان در دهه ۱۹۷۰ آشکار شد، خوست نقش کلیدی را در کودتاها و ضد کودتاها در طول سال ها در افغانستان داشت. به طوری که سید محمد گلابزوی افسر نیروی هوایی افغانستان در حوادثی که منجر به سرنگونی شاه در سال ۱۹۷۴ و روی کار آمدن داوودخان نخست وزیر سابق به عنوان رئیس جمهور افغانستان شد، از این ولایت فعال بود. در همین راستا، در حالی که جناح خلق در دوران حکومت خان به حاشیه رانده شد، کمونیست های خوست در انقلاب ثور در سال ۱۹۷۸ نقش مهمی داشتند که به نوبه خود داوود خان را برکنار کرد. تنها یک سال بعد زمانی که شوروی در سال ۱۹۷۹ وارد افغانستان شد، یکی از سه رهبر افغان که نیروهای متجاوز را در سرنگونی رئیس جمهور حفیظ الله امین هدایت کرد، گلابزوی بود.
با انقلاب ثور، ولایت خوست برای اولین بار بر سر میز قدرت حزب دموکراتیک خلق صاحب کرسی شد و در طول سلطنت بعدی چندین مناصب مرکزی در دولت را رهبری کردند. به طوری که در میان رهبران، سید محمد گلابزوی، وزیر امور داخله و وزیر ارتباطات از ولسوالی نادرشاه کوت، شهنواز تنی وزیر دفاع از تنی و فقیر محمد فقیر وزیر کشور نیز از تنی بود. از خوستی های مهم دیگر، حبیب منگل یکی از اعضای دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق و سفیر اتحاد جماهیر شوری بود. بنابراین، جدای از کابل و جلال آباد، خوست یکی از معدود مکان هایی در کشور بود که به عنوان «سنگر رژیم» تلقی می شد. در این بین این امر باعث شد که این ولایت در جذب مجاهدینی که به طور پیوسته مورد حمایت ایالات متحده، پاکستان و عربستان سعودی بود، موفقیت آمیز نباشد. تنها از میان مبارزان مذهبی این جلال الدین حقانی از قبیله زدران بود که از سوی ایالات متحده به عنوان «مطلوب ترین فرمانده میدان جنگ پشتون در جنگ» شناخته می شد و سهم قابل توجهی از تجهیزات جنگی خارجی را دریافت می کرد. به طوری که موشک های استینگر که برای اولین بار توسط مردان تحت فرمان حقانی یعنی مولوی حنیف شاه در خوست آزمایش شد موجب دور نگه داشتن خطوط هوایی از شهر خوست و باعث کمبود مواد غذایی و تسلیحات شد. چرا که مجاهدین به مدت ده سال شهررا محاصره کرده بودند. در این میان، در سال ۱۹۹۰ ژنرال شهنواز تنی در تبانی با رهبر مجاهدین گلبدین حکمتیار و با حمایت سید محمد گلابزوی عضو دفتر سیاسی، علیه رئیس جمهور محمد نجیب الله کودتا کرد. اما این کودتا شکست خورد و او با یک هلیکوپتر فرار کرد و با استقبال گرم حکمتیار به پاکستان رسید. اتحاد عجیبی که کمونیست تندرو با یک مبارز مذهبی ایجاد کرد که به وضوح نشان داد که علاقه تنی به دنبال کردن قدرت بر تعهدش به ایدئولوژی اولویت دارد. با این وجود پس از درگیری در خوست مجاهدین در سال ۱۹۹۱ این شهر را تصرف کردند. در این میان، اگرچه برخی از تحلیلگران معتقد بودند که سقوط خوست عامل مهمی برای پایان دادن به حکومت نجیب الله نبود اما وزارت امور خارجه ایالات متحده در آن زمان اعلام کرد که این «قطعاً یک پیروزی بزرگ برای مجاهدین است» و اهمیت خوست این بود که «از مسیرهای تدارکاتی حیاتی که کابل پایتخت را به شمال و ولایات جنوب غربی متصل می کند، محافظت می کند». همچنین، شاید مهم تر از آن یک پیروزی نمادین بود که مبارزان مذهبی را در سراسر کشور گرد هم آورد. علاوه بر این در این مدت، حقانی «شبه جنگ سالار» خوست و پکتیا شد.
پس از آن زمانی که طالبان برای اولین بار در ژانویه/فوریه ۱۹۹۵ وارد منطقه شدند، ورود آنها به پکتیا و پکتیکا آسان بود اما خوست برای این چالش برانگیز بود. به طوری که بسیاری از فرماندهان مجاهدین با طالبان مخالف بودند و حقانی نیز برای پیوستن به جنبش جدید مردد بود. با این وجود خوست در زمان حکومت طالبان نیز به عنوان یک دردسر وجود داشت. به طوری که روزنامه نگاران آن را «درد بزرگ» برای رهبران جدید در کابل توصیف کردند. به طور مثال، قبل از عقب نشینی حکمتیار در برابر طالبان در اوت ۱۹۹۶، این حزب به نیروهای طالبان در شرق خوست حمله کردند. بعدتر مردم گُربُز در خوست پس از کشته شدن شش نفر به علاوه یک زن توسط طالبان آشکارا با دولت جنگیدند. سال بعد نیز بزرگان قبیله تهدید کردند که اگر سید عبدالله، والی از سمت خود برکنار نشود، اعلام جهاد خواهند کرد. پس از برکناری او، گزارش شد که این اولین بار پس از ظهور جنبش طالبان در سال ۱۹۹۴ است که کل اداره یک ولایت به دلیل فشارهای مردم محلی تغییر کرده است.
خوست در طولانی ترین جنگ آمریکا
پس از سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱دشمنی های قدیمی مجاهدین/کمونیست ها و قبیله ای دوباره به وجود آمد. درواقع، حضور نیروهای آمریکایی در این استان پس از سال ۲۰۰۱ نیز ماهیت قدرت را تغییر داد و به گروه های قدیمی اجازه اصلاحات داد. به طوری که سقوط طالبان بسیاری از کمونیست های قدیمی را که ایالات متحده در دهه ۱۹۸۰ با آنها مبارزه کرده بود، به قدرت رساند. به این دلیل که آنها اغلب «ضد طالبان ترین» مقامات بودند. در نتیجه آنها متحدان مفیدی برای ایالات متحده و شرکای ائتلاف بودند. به طور مثال، در سال ۲۰۰۲، جنرال خلباز، یک افسر خلق تبعید شده از جاجی میدان، به خوست بازگشت و شبه نظامیان خود را از نیروهای کمونیست سابق تاسیس کرد. در نهایت، این گروه در واحدی که به نام «نیروی حافظت خوست»(KPF) شناخته می شود، ادغام شد. این گروه بعدتر هرچند در ظاهر و به طور رسمی زیر مجموعه ریاست امنیت ملی افغانستان بود، اما در واقع به طور مستقل از دولت کابل عمل می کرد. چنانکه در سال ۲۰۱۹ سازمان ملل گزارش داد این سازمان خارج از ساختار قانونی دولت است و معافیت های گسترده برای سوء استفاده هایی که اعضای آن از آن برخوردارند، نگران کننده است. در نهایت، بر اساس گزارش ها تا زمان تسلیم شدنش به طالبان در ماه اوت ۲۰۲۱ این سازمان توسط سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده تامین مالی می شد.
درواقع، به نظر می رسد نیروهای وابسته به کمونیست ها پس از سقوط طالبان در این ولایت بازگشته و تقویت شدند و منجر به عمیق تر شدن اختلافات بین آنها و نیروهای مجاهدین شد. به طور مثال، هنگامی که در سال ۲۰۰۵ چندین تن از رهبران سابق حزب دموکراتیک خلق از جمله شهنواز تنی و سید محمد گلابزوی برای نامزدی در پارلمان به خوست بازگشتند، این امر باعث تازه تر شدن شکاف کمونیست/مجاهدین شد. درواقع، با ایجاد نظام جمهوری، بازگشت کمونیست ها به مناصب ولایتی مسائل بی شماری را ایجاد کرد. به عنوان مثال، بیشترین جدال، بر سر بازپس گیری دارایی هایی بود که پس از سقوط خوست توسط مجاهدین مصادره شد که آشکارا باعث ایجاد اختلاف بین دو طرف شد. پس از خروج ایالات متحده از این ولایت در اکتبر ۲۰۱۳، اوضاع سیاسی تیره تر شد و به گفته سفارت ایالات متحده یکی از برجسته ترین مشکلات اجتماعی و سیاسی در خوست مخالفت بین کمونیست های سابق و مجاهدین سابق است.
با این وجود در بیست سال گذشته نارضایتی عمیقی بین مردم ولایت در مورد حضور در قدرت در سطح ملی وجود داشته است. درواقع بسیاری از خوستی ها به بر این باور بودند که این ولایت در مناصب قدرت به ویژه در دوره ریاست جمهوری حامد کرزی، نماینده ای نداشت. به طوری که یکی از منتقدان گفته بود« هیچ وزیر و سفیری در خوست وجود ندارد، در حالی که در جاهای دیگر تعداد زیادی وجود دارد. ۱۶ سفیر از پنجشیر و ۴ وزیر از وردک هستند در حالی که این مناطق جای کوچکی هستند. کرزی خوست را دوست ندارد».
در نهایت باید گفت که خوست در دو دهه اخیر تا مدت ها به عنوان مرکزی در تلاش برای ضدشورش آمریکا بود اما خروج نیروها در سال ۲۰۱۳ منجر به افزایش حملات در اطراف این ولایت شد. چنانکه در آوریل ۲۰۱۴ حمله ای به کاروان ریاست جمهوری که برگه های انتخاباتی را تحویل می داد شد که باعث کشته شدن خبرنگار آسوشیتدپرس شد. علاوه بر این، حمله انتحاری دیگری نیز علیه دولت صورت گرفت. به طوری که یک بمب گذاری انتحاری در نوامبر ۲۰۱۸ در ناحیه اسماعیل خیل بود که بیش از ۲۵ تن نیروهای امنیتی را کشت. همچنین در یک حمله دیگر در سال ۲۰۱۹ به محمد حلیم فدایی والی خوست شد. با این حال این منطقه پس از سال ۲۰۰۱ به محل اختلاف بین مجاهدین و کمونیست ها شد.
پس از سقوط افغانستان در سال ۲۰۲۱ علی رغم معرفی خوست به عنوان نمونه ای از مقاومت مورد حمایت آمریکا، این ولایت در ۱۵ اوت ۲۰۲۱ به دست طالبان افتاد، همان روزی که کابل سقوط کرد. با انتخاب سراج الدین به عنوان وزیر داخله طالبان و دستگیری چند تن در خوست انتظار می رفت که بازگشت دین به جامعه و سیاست در خوست برگردد. اما در اوایل اکتبر حوادث چیز دیگری را نشان داد. یک انتحاری در مدرسه مظهرالعلوم خوست رخ داد و ۱۵ زخمی بر جای گذاشت. چند روز بعد، هشت تن از اعضای دولت اسلامی در خوست دستگیر شد. اما به طور کلی در تحلیل تبدیل شدن خوست به حامیان یا مخالفان دولت، نمی توان اهمیت ارتباطات شخصی را نادیده گرفت. در واقع این ساختارهای قبیله ای رقابتی و پیوندهای خویشاوندی طولانی مدت است که بر این لایه های هویتی سیاسی سایه افکنده است. به طوری که اعتقاد بر این است که حمایت برخی از بزرگان استان از طالبان حول محور منافع قبیله ای می چرخد نه به علیت اعتقاد به فضیلت و درستی ذاتی شورش در برابر دولت افغانستان یا نیروهای خارجی. تحلیلگران دیگری نیز معتقدند که« برخی از افرادی که در دهه های گذشته با جلال الدین حقانی ملاقات کرده اند، تردید دارند که او عمدتاً از احساسات مذهبی انگیزه دارد». همچنین برخی نویسندگان معتقدند که برای حامیان سابق حزب دموکراتیک خلق«ناسیونالیسم افراطی در میان آنها نیرویی قوی تر از مارکسیسم است. وابستگی قبیله ای در مورد آنها در اولویت است».
با این حال، هیچ ادعایی وجود ندارد که وفاداری یا وفاداری قبیله ای به یک رهبری نظامی یا مذهبی خاص به صورت یکپارچه در این ولایت وجود دارد.موارد زیادی وجود دارد که خانواده ها یا افراد تصمیم گرفته اند از هیچ طرفی حمایت نکنند.بنابراین، پس از چهل سال جنگ مداوم هرچند قدرت قبیله ای به اندازه قبل قدرتمند نیستند اما همچنان پیوندهای قبیله ای وجود دارد که حس پیوند و اعتماد را در جامعه ای که تجربه وسیعی با بیگانگان چه در همسایگی و چه کیلومترها دورتر دارند، ایجاد می کند. در نتیجه، اگر قرار است ولایت خوست برای آینده احساس آرامش کند، این نوع ارتباطات است که باید در خط مقدم درک همگان قرار بگیرد(Mehmed,2022).
حضور گروه های شورشی طی جنگ دو دهه اخیر در خوست
در ژوئن ۲۰۱۹، شورای امنیت سازمان ملل متحد اعلام کرد که شبکه حقانی تعداد ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ جنگجو تحت رهبری تحریک طالبان پاکستان در خوست، پکتیا و پکتیکا برای انجام عملیات های طالبان قرار داده است. این گزارش افزود که در لویا پکتیا، این شبکه همه مناصب اصلی دولت در سایه طالبان (فرمانداران استانی و فرمانداران مناطق) را در دست داشت. همچنین، در ماه می سال ۲۰۲۰، گفته می شود که شبکه حقانی در نظر دارد که یک واحد مشترک ۲۰۰۰ نفری با القاعده به رهبری حافظ عزیزالدین حقانی در منطقه عملیاتی لویه پکتیا طراحی کند. با این وجود، در طول سال های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، نیروهای امنیتی افغانستان چندین عملیات را علیه شبکه حقانی در خوست رهبری کردند و به طور مشخص دوازده تن از فرماندهان آن در ولسوالی صبری کشته شدند. در نهایت، در گزارش می ۲۰۲۰، شورای امنیت سازمان ملل، خوست را در زمره ۱۲ ولایتی که القاعده در آن حضور دارند و قرار بود به طور پنهانی در آن فعال باشد، فهرست کرد. در همین رابطه، یوناما افزود که وظایف اصلی آن عبارت است از: آموزش، سلاح و مواد منفجره و نظارت است(EASO,2020). علاوه بر این، خوست یکی از ولایاتی است که شورای امنیت سازمان ملل متحد “روابط قوی” میان طالبان و گروه های تبهکاری سازمان یافته درگیر در قاچاق هروئین، حشیش یا تجارت محلی را بین آنها مشاهده کرده است.
منابع
وزارت اقتصاد افغانستان (۱۳۹۸)، «د خوست ولایت پروفایل»، ریاست اقتصاد ولایت خوست.
EASO, (2020), “Afghanistan Security situation”, Country of Origin Information Report, European Asylum Support Office, http://europa.eu
Mehmed,Ali(2022), “The Ghost of Khost: What History Might Tell Us about the Future of Afghanistan”, https://www.airuniversity.af.edu/JIPA/Display/Article/2891284/the-ghost-of-khost-what-history-might-tell-us-about-the-future-of-afghanistan/